تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 23 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806337711




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مثنوی تقدیم به حضرت ولی عصر(عج) من آمــده‌ام هَلا جوانان!/ همنسل شماست پیر دوران


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مثنوی تقدیم به حضرت ولی عصر(عج)
من آمــده‌ام هَلا جوانان!/ همنسل شماست پیر دوران
سیاوش امیری در یک مثنوی برای حضرت ولی‌عصر(عج) به ظهور و مسائل پیرامونی اشاره کرده است.

خبرگزاری فارس: من آمــده‌ام هَلا جوانان!/ همنسل شماست پیر دوران



به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، سیاوش امیری در سروده خود که در قالب مثنوی است به موضوع امام زمان(عج) و ظهور حضرت پرداخته است.
بر شاخه ناله بلبلی هست
بر شیشه گریه غُلغُلی هست
بشنو تو ترانه‌های بلبل
در سینه دلت فتد به غُلغُل   تو مطلع هر سپیده گشتی
تو برق نگاه دیده گشتی ای نغمـه ی غـمگــسار آواز
در خلوت بیهُشان زدی ساز   گوید به من آن‌که در من آمیخت
آن‌کس که خود مرا بهم ریخت   برخیز که خیزشت خدایی است
هنگامه ی خوب آشنایی ست   برخیز که پرچمت تو بلند است
برخیز نه وقت چون و چند است   برخیز که امت مسلمان
هرجای جهان ز غصه نالان   برخیز که شیعه بی‌پناهست
سرگشته و روزشان سیاهست   برخیز که روزگار انسان
با نور دلت شود فروزان   برخیز امام و داوری تو
دردانه ی دور آخری تو
  برخیز که شبه مصطفایی
برخیز که جان مرتضایی *** برخاستـه‌ام بهـــار در دست
رقصان و تلو تلوخوران، مست   مِی می‌چکد از سر زبانم
بس خمره گشاده در دهانم   گر باز شود دهانم ای دوست
صد فتنه کند زبانم ای دوست   بر مستی ما ببخش هر چیز
نشنیده کسی ز مست پرهیز   در سینه ی من هزار آه است
در چشم دلم دوصد نگاه است   کور است که بی‌نگاه باشد
کج رفتـه به دام چـاه باشد   ای نسل ترانه‌های پاییز
با عطر محمدی در آمیز   گل نقش رخ فرامُشان نیست
عرفان گل باغ خامُشان نیست   گل نقش رُخ پَری چهرست
گل آیـنــه زلال مِهــرست   گل خاتم سبزه را نگین است
گل مخمل دامن زمین است   عرفــان گل باغ آشنایی‌ست
منظومه ی روشن رهایی‌ست   عرفان شط آب در کویرست
دارایی و گنج هر فقیرست   عرفــان پل راه رهسپاران
رهتوشه ی بی‌گزند ایمان   بشتاب به سوی باغ عرفان
برگیــر به رَه چــراغ عرفان

***

باز آمده‌ام به آیش باغ
تدبیر من است، زایش باغ   دیریست ندیده خنده این باغ
دیریست نبوده زنده این باغ   بازآمده‌ام که تک سوارم
من خنده ی باغ در بهارم   بازآمده‌ام به یاری ایل
پایان بگرفته خواری ایل   گر از رُخ من نقاب افتد
آتش به دل کباب افتد   من کودکی بهارم‌ ای دوست
من غایت انتظارم‌ ای دوست   چون نوح شدم رفیق توفان
من بت شکنم خلیل پیمان   من آینه ی جمال یارم
من یوسف آخرین قرارم   من شاخه ی ریشه قدیمم
من جلوه ی موسی کلیمم   جا پای من است چاه زمزم
مفتون من است پور مریم   من چشمه ی آب جاودانم
چون خِضر شده نگاهبانم   من وَعده ی کل سرورانم
پابوس هـمــه پیمبــرانم   میراث من است شب ستیزی
بر بام سحــــر ستاره‌ ریــزی

*** من آینــه‌ دار آفتــابم
روشنگر و شارح کتابم   من راوی داستان عشقم
من خادم آستان عشقم   صد دشت شقایق‌ است با من
صدها گل عاشق‌ است با من   آییـنـه سبــز باغ، با من
هفت پایه و هفت چراغ با من
من آمده‌ام که ساعتم من
آغــــازگـــر قیامتم من   من آمده‌ام که ره نمایم
من صاحب امر و کدخدایم   من آمــده‌ام هَلا جوانان! همنسل شماست پیر دوران   من جام ز دست یار دارم
من باده ی خوشگوار دارم   صد گونه شراب ناب دارم
پیمانه ضدخواب دارم   من آمده‌ام نیازمندان‌!
ای خیل بزرگ تیره بختان   من آمده‌ام که سیر گردید
بی‌ لمس نیاز پیر گردید   من آمده‌ام شکسته دل‌ها! غلتیده درون آب و گِل‌ها!   تاوان دل شکسته تان چند؟!
یک برق نگاه خسته‌تان چند؟!   من آمده‌ام که دردمندان
من آمده‌ام که پا به بندان   از درد کسی، ننالد آری
هرکس برهد ز رنج و خواری   من آمده‌ام که دُخت زیبا آسوده دل از گزند، تنها   با یک سبد از جواهر ناب زنبیل پُر از طلای نایاب   هرجــا که رَوَد نبیند آزار
در کشور و شهر و کوی و بازار   من آمده‌ام که شیر و آهو
یک گلّه نه آنکه هر که یک‌سو   من آمده‌ام که گرگ با میش
یکجا نه غریبه بلکه چون خویش   آرام و قـــرار بر گزینند
آسوده کنار هم نشینند   من آمده‌ام به چهر احمد (ص)
فرزند علی‌ام و محمد (ص)   هر کس که محمد (ص) و علی (ع) را
هر کس که امام اولی را   باور بنموده بی‌کم و کاست بی‌باور من چه کرده درخواست؟! انتهای پیام/

94/03/12 - 11:58





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن