واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شهدای کرمانشاه - 91
حکایت خطشکن معبر عشق و پیکری سرشار از ترکش
شهید محمدحسن الماسیفرد خطشکن عملیات والفجر 5 بود که با وجود تنی پر از ترکش حضور در جبههها را ترک نکرد و در دیار لالههای جنوب به آرزوی دیرینه خود که همانا شهادت بود رسید.
به گزارش خبرگزاری فارس از کرمانشاه، شهید محمدحسن الماسیفرد در تاریخ دهم خرداد ماه سال 43 در یک خانواده دینی و مذهبی در شهرستان هرسین دیده به جهان گشود و دوران کودکی و نوجوانی خود را در این شهرستان گذراند. این شهید بزرگوار از همان دوران کودکی علاقه فراوانی به فراگیری علوم دینی داشت و توانست در سن هفت سالگی بهطور کامل قرآن کریم را فرا بگیرد و با داشتن صوت بسیار زیبا و دلنشین در اکثر جلسات قرآنی شرکت میکرد. وی ذوق عجیبی در هنرهایی مانند خطاطی و نقاشی داشت و میتوانست بهطور هنرمندانه چهره افراد را بر روی شیشه نقاشی کند و در کنار این فعالیتها از ورزشهای رزمی نیز غافل نبود و رشته کاراته را بهصورت کاملا حرفهای فرا گرفته بود. شهید الماسیفرد در سال 56 که آتش انقلاب همهجا زبانه کشیده بود فعالیتهای خود را در این زمینه آغاز کرد و با مهاجرت به تهران در کنار مردم ایران با حضور در راهپیماییها و تظاهرات ضد رژیم، تمام فریادهای خود را بر سر استکبار خالی کرد. این شهید بزرگوار در روز تاریخی 17 شهریور در تهران همراه مردم در آن پیکار بیامان و سرنوشتساز حضور داشت و پس از آن به شهرستان هرسین آمد و همراه جوانان مسلمان و پرشور در تظاهرات و راهپیماییها شرکت داشت. وی در ماه محرم سال 57، فعالیتهای چشمگیری را علیه رژیم پهلوی انجام داد و در روزهای 21 و 22 بهمنماه همان سال با وجود اینکه در بستر بیماری بهسر میبرد عدهای از سلطنتطلبان به تحریک سرسپردگان رژیم آمریکایی پهلوی آن زمان که به منازل انقلابیون حملهور میشدند، قصد داشتند اموال وی را مصادره کنند که با مقاومت این شهید بزرگوار رو بهرو شدند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و طلوع فجر امید در دل مستضعفان، این شهید والامقام فعالیتهای فراوانی را در پایگاههای بسیج مقاومت شهری انجام میداد و شبها را به پاسداری از انقلاب و مملکت اسلامی میگذراند. شهید الماسیفرد از لحاظ اخلاقی الگوی دوستان بود و از کمک کردن به افراد نیازمند از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد و علاقه فراوانی به امام راحل و روحانیت داشت و دشمن سرسخت منافقان و افرادی بود که بهنحوی بر سر راه انقلاب مانع ایجاد میکردند. در آن هنگام که ضد انقلابیون موانع جدیدی را بر سر راه انقلاب به وجود میآوردند، جنگ تحمیلی توسط دشمنان اسلام علیه انقلاب نوپا آغاز شد و در همین زمان این شهید والامقام که سال چهارم دبیرستان را سپری میکرد درس و مدرسه را رها کرد و راهی جبهههای نبرد نور علیه ظلمت شد. وی در اکثر جبههها حضور داشت و شجاعانه در مقابل دشمن در کنار سایر رزمندگان اسلام، رسیدگی میکرد و در جبهههای شهرستانهای سرپلذهاب و سومار بهمدت طولانی مشغول نبرد بود که سال 62 در سومار مجروح شد و با توجه به اینکه سه ماه در بستر بیماری بود، اما هنوز به بهبودی کامل نرسیده بود که دوباره راهی جبهه شد. این شهید بزرگوار سپس به شهرستان قصرشیرین و از آنجا به چنگوله منتقل شد و در عملیات والفجر 5 خطشکن بود که از ناحیه پا، شکم و چشم آسیب دید و به دلیل همین صدمات، بینایی چشم چپ خود را کاملا از دست داد. سال 63 در عملیات میمک پهلو و دست راست این شهید والامقام زخمی شد و تا زمان شهادتش بدن وی پر شده بود از ترکشهای ریز و درشتی که زیر پوست و بدنش قرار داشت، اما با این اوصاف حضور در جبهه را کنار نمیگذاشت و در هنگام سپری کردن اوقات مرخصی، همکاری فراوانی با سپاه پاسداران داشت. شهید الماسیفرد در طول دوران خدمتش مسئولیتهای بسیاری را مانند مسئول گروه، دسته، گروهان و معاونت گردان عهدهدار بود و به نقل از همرزمانش با حسن خلق عظیم با زیردستانش برخورد میکرد و در عملیاتها نیز برای آنها پشتوانهای محکم محسوب میشد. این شهید والامقام در آخرین باری که به دیدار خانوادهاش رفته بود خبر شهادتش را اعلام و 10 روز پس از آن در تاریخ دهم دیماه سال 64 در خاک خونرنگ و گلگون جنوب به آرزوی دیرینهاش که همانا شهادت در راه حق بود، رسید. انتهای پیام/2700/و40
94/03/09 - 08:42
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]