محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827057276
ناگفته های زندگی تلخ زنی که شوهر خود را به خاطر اجبارش به تن فروشی کشته است
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ناگفته های زندگی تلخ زنی که شوهر خود را به خاطر اجبارش به تن فروشی کشته است جامعه > حوادث - شرق نوشت:
مینا، زنی که در نوجوانی از خانه فرار کرد و در جوانی مرتکب قتل شد، وقتی در جلسه محاکمه پشت تریبون قرار گرفت تا درباره نحوه قتل شوهرش توضیح دهد، چنان دادگاه را تحتتأثیر قرار داد که قضات در پایان جلسه سعی کردند اولیایدم را راضی به گذشت کنند. مأمور بدرقهای که مینا را همراهی میکرد، در پایان جلسه خطاب به قضات گفت او از بهترین زندانیان زندان زنان تهران است و کاملا بیحاشیه در بند زندگی میکند و تا به حال حتی یک مورد درگیری لفظی هم نداشته. او که تمام مدت در کنار مینا حضور داشت، چند بار با صحبتهایش سعی کرد متهم را آرام کند و منتظر نتیجه دادگاه بماند. این از معدود دفعاتی بود که یک مأمور بدرقه چنین دلسوزانه سعی در کمک به یک مجرم داشت. شاید درک گفتههای مینا توسط این مأمور باعث شد او با قضات صحبت و مانند یک وکیل مدافع از مینا دفاع کند و بگوید حتی اگر بپذیریم مینا دروغ میگوید، چطور میتوانیم گفتههای همسر قبلی مقتول را که حالا او هم در زندان است نادیده بگیریم؟ هرچند جلسه رسیدگی به پرونده مینا به قصاص ختم نشد و او با رأی دادگاه به پرداخت دیه محکوم شد، اما زخمهای برجای مانده بر روح این زن حتی با حمایت قانون هم درمان نمیشود. چروکهای عمیق بر گونههای مینای ٢٥ساله عمق دردهای او را نشان میدهد. بعد از پایان جلسه رسیدگی به پرونده مینا در شعبه ٧١، خبرنگار ما با او گفتوگویی انجام داده است که میخوانید. چند وقت است در زندان هستی؟
از سال ٨٨ زندانی شدم، حالا میشود شش سال تمام.
همان اوایل به اینکه قاتل هستی اعتراف کردی، چرا رسیدگی به پرونده طولانی شد؟
برای اینکه حرفم را باور نمیکردند. البته اول خودم دروغ گفتم، اما بعد از نزدیک به ٢٠ روز تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم. وقتی اعتراف کردم قاتل هستم، باز افسران باور نمیکردند، بعد هم پرونده با اقرار من به دادگاه آمد و قضات هم اعترافات را باور نکردند. آنها هم میگفتند تو قاتل نیستی.
مگر چه اعترافاتی داشتی که قضات و افسران پرونده که به صدها پرونده قتل رسیدگی کردهاند و تجربه زیادی در این زمینه دارند، حرف تو را باور نمیکردند؟
آنها میگفتند تو به تنهایی نمیتوانستی شوهرت را بکشی. میگفتند کسی همدستت بوده و میخواهی نام او را پنهان کنی، این تصور آنها بهخاطر گفتههای همسایهها و حرفهای اولیه خودم بود. وقتی شوهرم را کشتم همسایهها را صدا زدم و گفتم شوهرم را کشتند و فرار کردند. بعد با ماشین به خانه مادرشوهرم رفتم. در راه با راننده صحبت کردم و همین موضوع را گفتم؛ چون من زن ریزنقشی هستم؛ کسی حرفم را باور نمیکرد. شوهرم مرد تنومندی بود و همه میگفتند تو به تنهایی نمیتوانستی این کار را بکنی. یکی دیگر از دلایلش هم این بود که من شوهرم را در خواب با چاقو زدم، اما خون در راهرو هم پاشیده شده بود به همین خاطر میگفتند اعترافاتت درست نیست و با صحنه قتل همخوانی ندارد.
چرا این اعترافات با یافتههای پلیس همخوانی ندارد؟
شاید به دلیل این است که همسایهها بعد از اطلاع از قتل به خانه ما هجوم آوردند. شاید کسی شوهرم را تکان داده و این رفتوآمدها باعث شده که خون به جاهای مختلف پاشیده شود.
در ابتدای صحبتهایت گفتی قبلا اعتراف کردی شوهرت را افرادی دیگر به قتل رساندند. چرا چنین اعترافی کردی و چرا آن را پس گرفتی؟
هربار اسم کسی را میآوردم، بعد دچار عذابوجدان میشدم، من قتل را مرتکب شده بودم و این انصاف نبود کسی دیگر به جای من بازجویی شود. چند روز بعد از اعترافی که میکردم، میگفتم دروغ گفتم، دلم میسوخت. نباید بقیه در آتشی که من روشن کرده بودم میسوختند. در آخر تصمیم گرفتم همهچیز را خودم بگویم.
شوهرت چه کرد که او را مستحق چنین مرگی دانستی؟
من را وادار به تنفروشی میکرد و با پولی که به دست میآورد مواد میخرید و خرجی خانه را تأمین و به نزدیکانش رسیدگی میکرد. دیگر حالم از او بههم میخورد و نمیتوانستم تحملش کنم.
چرا از او جدا نشدی؟
یکبار خانه را ترک کردم و به شهرمان برگشتم. مادرم من را از خانه بیرون کرد. هیچوقت برایم مادری نکرد. بلایی که در بچگی سرم آمد، تقصیر مادرم بود. از من حمایت نکرد و باعث شد به این بدبختی بیفتم.
یعنی تو را از خانه بیرون کردند و مجبور شدی دوباره نزد شوهرت برگردی؟
خانه خالهام هم رفتم. او هم گفت برو نمیتوانم تو را نگهداری کنم. آن زمان برادر کوچکم که حالا حامی من است و دنبال کارهایم افتاده، اهواز بود و از زندگی من زیاد خبر نداشت چون سالها بود که فرار کرده بودم و از اعضای خانوادهام کسی از من خبر نداشت. مجبور شدم دوباره پیش شوهرم برگردم. جایی نداشتم.
اتفاقی که در بچگی برایت افتاده چیست؟
دو برادر بزرگم من را آزار دادند. وقتی به مادرم گفتم کتکم زد و گفت ساکت شو و این حرف را جایی نگو. حتی کلانتری هم رفتم. مأمور گفت این حرفها را میزنی خودت را میکُشند. پس برو خانه و سکوت کن.
همین برادری که حالا کمکت میکند چرا سکوت کرد؟
او بچه بود یک سال از من بزرگتر است. آن زمان ١١سالم بود و این برادرم ١٢سالش بود. من مدتی بعد از خانه فرار کردم و به تهران آمدم. بعد هم با شوهرم آشنا شدم و ازدواج کردم. شش ماه اول خوب بود، اما بعد از آن من را وادار به تنفروشی میکرد. دیگر تحملش را نداشتم.
در دادگاه از زنی صحبت کردی که او هم در زندان است و همسر سابق شوهرت بود.
بله، من بعد از اینکه به زندان رفتم با او آشنا شدم. به خاطر حمل مواد و اعتیاد او را به زندان آوردند. گفت صیغه شوهرم بوده و شوهرم با او هم همین کارها را میکرده است، گفتم بیا اینها را در دادگاه بگو، گفت دنبال دردسر نمیگردم، برو خودت از خودت دفاع کن. البته اینطور که متوجه شدم او خودش هم راضی بوده، اما قسم میخورم من راضی نبودم.
در جلسه محاکمه از هیأت قضات تا مأمور بدرقه زندان سعی داشتند به تو کمک کنند و از مادرشوهرت رضایت بگیرند، اما تو حاضر نشدی جلوی او زانو بزنی و التماس کنی.
از ١١ سالگی در بدبختی زندگی کردم. ازدواج کردم، شوهرم از من سوء استفاده کرد و از آن پولها به مادرش هم میداد و به او رسیدگی میکرد. برای چه باید جلوی این زن زانو بزنم؟ طناب دار بدتر از وضعیتی که با شوهرم داشتم نیست. من به زنی که میدانست فرزندش چطور با من رفتار میکند و پول او را قبول میکرد. التماس نمیکنم.
اگر به هر نحوی رضایت گرفته شود یا اینکه دادگاه به آزادی تو رأی بدهد، چطور میخواهی زندگی کنی؟
برادر کوچکم از من حمایت میکند. قبلا همسرش اجازه نمیداد، چون فکر میکرد من زن فاسدی هستم، اما حالا که دیده واقعا از سر بدبختی به این روز افتادم من را قبول کرده است. حالا هم کسی از اعضای خانواده به سراغم نمیآید. فقط برادرم ماهی یکبار به دیدنم میآید. کمی پول به حسابم در زندان واریز میکند تا لباس و چیزهای ضروری بخرم و کمکم میکند. در دادگاه هم قول داد و قبول کرد تعهد بدهد از من نگهداری کند.
تکلیف دو برادری که تو را شکنجه کردهاند چه میشود؟
از آنها شکایت کردهام و حالا پرونده داریم. هرچند میگویند ثابت کردنش آن هم بعد از این همه سال خیلی سخت است. اما پرونده در جریان است و شاید راهی پیدا شود که من از سختی بیرون بیایم. 17302
کلید واژه ها: قتل -
شنبه 9 خرداد 1394 - 06:46:24
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]
صفحات پیشنهادی
شوهرم همه اتفاقات زندگیمان را برای مادرش تعریف میکند
زن جوان در دادگاه خانواده شوهرم همه اتفاقات زندگیمان را برای مادرش تعریف میکند زن جوان وقتی دید که شوهرش همه مسایل زندگیشان را به مادرش میگوید راهی دادگاه خانواده شد تا درخواست طلاق دهد به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخاطره ناگفته احمدیمقدم از آیتالله بهجت
خاطره ناگفته احمدیمقدم از آیتالله بهجت اسماعیل احمدی مقدم فرمانده پیشین ناجا در سالگرد ارتحال این مرجع تقلید به نقل دو خاطره از دیدارهای خود میپردازد و از دعایی سخن میگوید که آیتالله بهجت تاکید کردند هر روز صبح و شب سه بار آن را قرائت کند به گزارش نامه نیوز وی در خصوص دیداقاتلانی که در شهر آزادانه زندگی می کنند/ خودکشیهایی که صدایش به گوش مسئولین نمیرسد
بررسی علل افزایش خودکشی و سقط جنین قاتلانی که در شهر آزادانه زندگی می کنند خودکشیهایی که صدایش به گوش مسئولین نمیرسد وقتی که رفتارهای پرخطر جنسی در جامعه افزایش یابد قطعا هم بازار مراکز غیر قانونی سقط جنین هم رونق می گیرد آن هم با قبول پرداخت هزینه های گزاف توسط افرادی که بهشوهرم به خاطر درگیری با صاحبکارش مرا کتک میزند
شوهرم به خاطر درگیری با صاحبکارش مرا کتک میزند درگیریهای مرد جوان با صاحبکارش پای او را به دادگاه خانواده باز کرد به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت آقای قاضی شوهرم همیشه با صاحبوالدینم نمیدانند؛ در ۲۶ سالگی شوهر زنی ۵۸ ساله شدهام!
والدینم نمیدانند در ۲۶ سالگی شوهر زنی ۵۸ ساله شدهام تاریخ انتشار چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۰۸ ۱۰ جام جم سرا- جوانی ۲۶ساله کارمند و از خانوادهای مرفهم که یک سال پیش با خانمی ۵۸ساله ازدواج کردهام در واقع زنم ۳۲ سال از خودم بزرگتر است البته خانوادهامکشورهای قلدر فقط حق زندگی را برای خودشان قائلند
رییس سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی کشورهای قلدر فقط حق زندگی را برای خودشان قائلند قم - ایرنا - رییس سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی با اشاره به حمایت استکبار از تروریست معنویت را روح همه آمادگی ها در برابر تهدیدات دشمنان دانست و گفت کشورهای زورگو و قلدر تنخرجی خودم هیچ، شوهرم یک جوراب هم برای فرزندم نمیخرد!
راهنمای زوجین اثبات زوجیت و دریافت خرجی از مرد دوزنه خرجی خودم هیچ شوهرم یک جوراب هم برای فرزندم نمیخرد جام جم سرا- با مردی ازدواج کردم که ۳ فرزند دارد من هم یک فرزند از او دارم او هیچ مسئولیتی در قبال من و فرزندم قبول نمیکند خرجی نمیدهد و خودم که شاغلم مخارجم را درمیآخاطرات زندگیام را در خانه سالـمندان مرمت میکنم
خاطرات زندگیام را در خانه سالـمندان مرمت میکنم حالا من پیر شدهام هر آنچه در حافظهام ذخیره کرده بودم هم الان حتی اسم قلمهای مرمت را به یاد نمیآورم حتی نمیدانم مهندسی فضای خشت و گلی چگونه است نشستهام کنج چهارگوش خانه سالمندان یزد و در و دیوار خاطرات زندگیام را مرمت میمعمای مرگ تازه عروسی که در خانه مادرشوهر زندگی می کرد
معمای مرگ تازه عروسی که در خانه مادرشوهر زندگی می کرد جامعه > حوادث - ایران نوشت شامگاه یکشنبه 20 اردیبهشت ماه سالجاری همسایههای زوج جوانی در محله رباطکریم با پلیس 110 و اورژانس تماس گرفتند و آنان را در جریان حادثهای برای تازهعروس قراربانوان متأهل بخوانید/ با شور و حرارت از شوهر خود سپاس گذاری کنید
راه و روش زندگی بانوان متأهل بخوانید با شور و حرارت از شوهر خود سپاس گذاری کنید هرگز دوست ندارم زنی ضعیف باشم شما هم همیشه مثل من مجذوب زنان قوی و قدرتمند می شوید شما هم دوست دارید یک زن قوی باشید خوب پس حواستان باشد که قدرت شما هم می تواند الهام بخش باشد و هم ویرانگر امامشوهرم همه اتفاقات زندگيمان را براي مادرش تعريف ميکند |اخبار ایران و جهان
شوهرم همه اتفاقات زندگيمان را براي مادرش تعريف ميکند کد خبر ۵۰۱۲۰۶ تاریخ انتشار ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱ ۳۱ - 18 May 2015 زن جوان وقتي ديد که شوهرش همه مسايل زندگيشان را به مادرش ميگويد راهي دادگاه خانواده شد تا درخواست طلاق دهد به گزارش مردم سالاری چندي پيش زن جواني با مراجعهشوهرم به خاطر كارش مرا كتك ميزند |اخبار ایران و جهان
شوهرم به خاطر كارش مرا كتك ميزند کد خبر ۵۰۴۱۱۴ تاریخ انتشار ۰۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۱ ۴۱ - 28 May 2015 درگيريهاي مرد جوان با صاحبكارش پاي او را به دادگاه خانواده باز كرد به گزارش آرمان چندي پيش زن جواني با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و درباره علت آن به قاضي گفت آقايخودزنی برای فرار از دست پلیس!/ دزدان خشن با 15 تیر جنگی متوقف شدند
خودزنی برای فرار از دست پلیس دزدان خشن با 15 تیر جنگی متوقف شدند افرادی که با ورود سرزده به یکی از خانههای محدوده خیابان زرگنده دست به سرقت زده بودند در عملیات تعقیب و گریز پلیس شناسایی و دستگیر شدند به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران چند شب گذشته سر و صدای یک سرقت چخودکشی؛ قصه تلخ و تراژیک مردمان قرن هیاهو و تکنولوژی /پای دردودل بیمارانی که در خودکشی ناکام ماندند
خودکشی قصه تلخ و تراژیک مردمان قرن هیاهو و تکنولوژی پای دردودل بیمارانی که در خودکشی ناکام ماندند در دنیایی که انسانهایش چنین حریصانه برای زنده ماندن و زندگی کردن میجنگند در جهانی که آدمهایش این چنین ولع زیستن دارند چه بر سر انسانی میآید که به راحتی از حق خود برای زندگی کرحکایتی تلخ از رنج زندگی یک مادر سرپرست خانوار
حکایتی تلخ از رنج زندگی یک مادر سرپرست خانوار نامش مهرانه است ۴۰ سال بیشتر ندارد اما به اندازهای مسن به نظر میرسد که گویی ۶۰ ساله است صورتش آنقدر چین و چروک دارد و دستهایش به قدری پینه بسته و پر خراش است که حدس زدن سنش آسان نیست به گزارش نامه نیوز اگر دردی را که در نگاهش هصحبت های پسر 12 ساله با قاتلان پدرش قبل از اعدام / دادگاه، تحت تأثیر سرگذشت زن متهم به شوهرکشی/ ۴ کلمه پر مغز
در باشگاه شبانه بخوانید صحبت های پسر 12 ساله با قاتلان پدرش قبل از اعدام دادگاه تحت تأثیر سرگذشت زن متهم به شوهرکشی ۴ کلمه پر مغز و پر معنی برای ایجاد تغییر در زندگی در باشگاه شبانه امشب صحبت های پسر 12 ساله را با قاتلان پدرش قبل از اجرا شدن مجازات اعدام مجرمان بخوانید و ازصحبت های پسر 12 ساله با قاتلان پدرش قبل از اعدام / دادگاه، تحت تأثیر سرگذشت زن متهم به شوهرکشی/ ۴ کلمه قدرتمند
در باشگاه شبانه بخوانید صحبت های پسر 12 ساله با قاتلان پدرش قبل از اعدام دادگاه تحت تأثیر سرگذشت زن متهم به شوهرکشی ۴ کلمه قدرتمند برای ایجاد تغییر در زندگی در باشگاه شبانه امشب صحبت های پسر 12 ساله را با قاتلان پدرش قبل از اجرا شدن مجازات اعدام مجرمان بخوانید و از 4 کلمه قد-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها