محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827106366
خاطرات زندگیام را در خانه سالـمندان مرمت میکنم
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
خاطرات زندگیام را در خانه سالـمندان مرمت میکنم حالا من پیر شدهام، هر آنچه در حافظهام ذخیره کرده بودم هم. الان حتی اسم قلمهای مرمت را به یاد نمیآورم، حتی نمیدانم مهندسی فضای خشت و گلی چگونه است. نشستهام کنج چهارگوش خانه سالمندان یزد و در و دیوار خاطرات زندگیام را مرمت میکنم برای نفر بعدی که تنهاست.
طیبه صرافتی هستم. در شناسنامه من ثبت شده که در سوم شهریور سال 1311 در تهران به دنیا آمده ام. پدر و مادرم که رحمت خداوند نصیبشان شود هر دو معلم بودند و اهل ادبیات و داستان و شعر، هر دوشنبه شب یک محفل ادبی در حیاط مصفای خانه مان که در میدان زیبای خراسان در تهران بود، برگزار می شد. معلمان زیادی از مدارس مختلف به این محفل می آمدند و شعر می خواندند و داستان هایشان را روخوانی می کردند و از کلاس درس و کتاب های ادبیات می گفتند و می شنیدند؛ من هم در چنین محیطی رشد کردم و پر و بال گرفتم. من تنها فرزند خانواده بودم و پدر و مادرم نگاه ویژه ای به تربیت و حرکات و سکنات من داشتند. من هر هفته باید در محفل ادبی یک غزل یا قصیده از برمی خواندم و بدقت به مفاهیمی که در جمع مطرح می شد گوش می دادم. مادرم همیشه تلاش داشت از من یک بانوی موقر و ادیب بسازد و پدرم هم همین طور و البته من هم مطیع این خواسته بودم چون فکر می کردم آنچه آنها از من می خواهند امری درست و مسلم است و غیر آن وجود ندارد. در مدرسه تنها با بچه های درسخوان و باهوش می گشتم و بزرگ ترین بازیگوشی ام این بود که چهره معلممان را وقتی پشت میز نشسته بود و درس می داد، نقاشی کنم. به واسطه رفتارهای خارج از سن و عرفم، هیچ یک از بچه های کلاس و مدرسه من را دوست نداشتند و دم خور بازی های بی هیجان و بی مزه ام نمی شدند. راست و پوست کنده بگویم کسی حوصله من را نداشت و از بودن با من لذت نمی برد. به دبیرستان که رسیدم، یکباره دیدم بچگی نکردم و چقدر دوست دارم بدوم و جیغ بزنم و با دوستانم حرف های صد من یک غاز بزنیم و هر و کر کنیم. دلم می خواست مثل زهره، دوستم بلند بلند بخندم و از کسی ابایی نداشته باشم. فهمیده بودم این جور بچه ها در مدرسه پایگاه اجتماعی دارند و حلقه های رفاقت دور آنها شکل می گیرد پس بنا را گذاشتم روی تغییر هویتم و تلاش کردم شبیه همکلاسی های شر و شیطانم بشوم، اما نشد؛ یعنی پدر و مادرم مانع جدی ام شدند و با تمام قوا عقاید خودشان را به من تحمیل کردند. مقاومت های مکرر من فایده ای نداشت و راه به جایی نمی برد. زمینه های لجبازی و توطئه علیه یکدیگر در سال سوم دبیرستان شدت گرفت و من تلافی همه کودکی های نکرده را یک جا در انتخاب رشته کنکور بر سر آنها کردم. پدر و مادرم می خواستند من به دانشکده تربیت دبیر یا نهایتا ادبیات بروم، اما من رشته باستان شناسی دانشگاه تهران را انتخاب کردم. باستان شناسی برای من مثل کشف مکرر حقیقت های دست نیافتنی بود، گشت و گذار در اماکن تاریخی و لمس موقعیت های مرموز و پیچیده موجب شد من از غار تنهایی خودم بیرون بیایم و بیشتر به اطرافم دقت کنم. ترم چهارم دانشکده بودم که به واسطه یکی از استادان مرمت و بازسازی جذب کار شدم و همراه آنها آثار باقیمانده دوره قاجار را مرمت می کردیم. حس خوبی بود. من می توانستم ویرانه های یک جوشش هنری را دوباره زنده کنم و به آنها روح ببخشم. می توانستم اثر خلق شده یک هنرمند را دوباره خلق کنم و نیمه گمشده او باشم در چند صد سال بعد. تمام هم و غمم این بود که چگونه می توانم یک اثر تاریخی را محافظت کنم تا صد سال بعد به وضعیت امروزی اش دچار نشود. آن قدر غرق در کارم شده بودم که وسط خیابان یا در میانه فیلم، راه حلی در خور به من الهام می شد و باز من را در دریای کار غوطه ور می کرد. 26 سالم شده بود. مادر می گفت طیبه ازدواج و من از سر همان کینه جویی ها می گفتم نه! کارم را دوست داشتم، زندگی حالم را هم همین طور، در موقعیت آرامش محض بودم و دوست نداشتم آن را به بهانه واهی از دست بدهم. 30 سالم شد، باز مادر می گفت طیبه ازدواج و من باز انکار کردم. 35 سالم که شد فوت کرد و دیگر کسی به من نگفت ازدواج. پدر هم از تنهایی ترسیده بود و ترجیح می داد من کنارش باشم تا این که کسی فاصله بیندازد بین ما. 40 سالم که شد خودم به خودم گفتم طیبه ازدواج و با مردی معمار که 51 سالش بود ازدواج کردم. روزگار خوشی بود. ما هم را می فهمیدیم و نمی فهمیدیم، با هم یکی به دو می کردیم و حتی قهر، من اولین بار در کنار او توانستم قهقهه بزنم و وسط خیابان بستنی قیفی لیس بزنم و با صدای بلند به بدبختی های دنیا بخندم. زندگی آرام بود و همه چیز خوب. دو فرزند داشتم. مروارید و صدف و پدرم را هم آوردم پیش خودم، پیر شده بود و فرتوت، پرستار می خواست. همزمان با خانه داری و بچه داری کار مرمت را هم دنبال می کردم. بالاخره یک جایی به بعد تو هم اگر دلت بخواهد همه چیز را رها کنی تجربه تو را رها نمی کند و دست از سر تو برنمی دارد البته این حرف بیشتر شبیه یک بهانه و حتی توجیه بود که در جواب دوست و آشنا و بویژه خانواده همسر می گفتم. واقعیت این بود که من کارم را دوست داشتم و حس می کردم او هم به من نیاز دارد. این گونه گذشت تا این که مرمت یک خانه تاریخی که نمی خواهم اسمی از آن بیاورم را در کرمان آغاز کردیم. مدیر پروژه یکی از مدیران میراث فرهنگی بود، اما به واسطه رفاقتی که داشتیم پای تمام نقشه های عملیاتی و بهسازی را من امضا می کردم و کار را جلو می بردم. 18 سال بود که با همین روش کار کرده بودیم و مشکلی پیش نیامده بود، اما بدبختی هم مثل شانس به ندرت در خانه من را می زد و این بار هم گویا در باز بوده و خودش تشریف فرما شده بود. ماجرا این گونه گذشت که تیم ما یک دالان از سه دالان خانه مذکور را مرمت کرد و من بعد از یک هفته به خانه برگشتم، ظاهرا در نبود من دالان فرو می ریزد و به تبع یک ستون از دیوار هم پایین می آید. خسارت خیلی سنگین بود و میراث فرهنگی هیچ توجیهی را نمی پذیرفت. مدیر پروژه زیر بار مسئولیت نمی رفت و تقصیرها را گردن من انداخت، امضای من هم که پای تمام سندها بود، پس هیچ دلیل دیگری نمی ماند که من مقصر نباشم. باید تمام و کمال خسارت ها را می دادم. آن پروژه کذایی آخرین مرمت من بود. شوهرم مانع کارم شد و البته از حق نگذریم خودم هم بعد از پرداخت آن خسارت سنگین ترسیده بودم و دوست نداشتم کار کنم. مدتی در بخش اداری بودم و بعد هم بی سر و صدا بازنشسته شدم و تمام. تنها دلخوری من در طول همه این سال هایی که گذشت این بود که حتی یک نفر هم سراغ من نیامد بگوید خانم صرافتی تو که بالای 100 خانه تاریخی مرمت کردی چه شدی؟ تو را چه گذشت؟ دریغ از این همه تجربه اندوخته، کسی حتی لای کتاب اندوخته های ذهنی من را باز نکرد. آدم این دردها را به کجا ببرد؟ حالا من پیر شده ام، هر آنچه در حافظه ام ذخیره کرده بودم هم. الان حتی اسم قلم های مرمت را به یاد نمی آورم. حتی نمی دانم مهندسی فضای خشت و گلی چگونه است. نشسته ام کنج چهار گوش خانه سالمندان یزد و در و دیوار خاطرات زندگی ام را مرمت می کنم برای نفر بعدی که تنهاست و در این چهاردیواری نمور نم می کشد تا بمیرد و کسی را ندارد که به او بگوید: «غمگینم می کند ادامه این شعر همه و همه در کنار هم راه می رویم و در کفش هامان راه هایی را پنهان کرده ایم که از کنار هم نمی گذرند.» شعر از مهدی اشرفی راوی: سیمین یاسینی درباره طیبه خانم ...
زندگی زیر سایه یک تراژدی
«خانه سالمندان» تراژدی بزرگ عصر ماست؛ یک جورهایی نماد به هرز رفتن یک عمر تلاش است و بی نتیجه بودن همه دویدن ها و رسیدن ها. رسیدن هایی که در یک نقطه حس می کنی، همه شان دود شده اند و به هوا رفته اند و جای شان را به یک «نرسیدن» بزرگ داده اند.
وقتی در خانه سالمندان هستی، فرقی نمی کند دکتر بوده ای یا زن خانه دار. حتی فرقی نمی کند که تو بیش از صد خانه تاریخی مرمت کرده باشی و نیمه گمشده ده ها و صدها هنرمند بوده ای، آن هم صدها سال بعد از دوره زیست شان. یک جور یاس عمیق هست در حرف ها و گفته های آدم هایی مثل طیبه خانم که آدم را نسبت به ذات زندگی ناامید می کند. وقتی طیبه خانم بعد از این همه تلاش برای زدودن غبار از تن میراث فرهنگی این کشور، می گوید در این سال ها حتی یک نفر سراغش را نگرفته، آدم باید همه این حرف های شیک و مجلسی در مورد اهمیت تلاش و منزلت تلاشگر را بگذارد در کوزه و آبش را بخورد. راست می گوید طیبه خانم، چه فرقی می کند چه کار کرده ای و به کجاها رسیده ای، وقتی قرار است آخر مسیر به خانه سالمندان ختم شود؟ او حق دارد گلایه کند از ذات سست و بی بنیاد دنیا. تلخ است که همه سرمایه مادی و معنوی زندگی ات را بگذاری روی کاری و حتی پای خطاهای ناکرده بایستی و دودمانت به باد برود، اما در نهایت سرنوشتت گره بخورد به کنج غمور و دلگیر یک چاردیواری که اسمش را گذاشته اند خانه سالمندان. یک غم بزرگی است در انتهای داستان طیبه خانم که آدم را اذیت می کند. برای یک لحظه همه فرازونشیب های عمر او جلوی چشم کمرنگ می شود. همانطور که برای خود او نیز چنین است. برای او سخن از روزگار رفته اگر حسرت است، برای ما یک تلنگر است، یک تلنگر که از خودمان بپرسیم، آخر قصه ما به کجا می رسد... عرفان پارسایی فر / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
 
جمعه 25 اردیبهشت 1394 ساعت 20:18
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]
صفحات پیشنهادی
- خانه تاریخیمرتضوی ها در شهرکرد مرمت شد
خانه تاریخی مرتضوی ها در شهرکرد مرمت شد شهرکرد- ایرنا- مدیرکل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری چهارمحال و بختیاری از پایان یافتن عملیات مرمت و تعمیر خانه تاریخی مرتضوی ها در شهرکرد خبر داد به گزارش روز یکشنبه پایگاه اطلاع رسانی میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان بهمن- معاون شهردار اهواز: برخی خانه های قدیمی این شهرمرمت و به نگارخانه تبدیل می شود
معاون شهردار اهواز برخی خانه های قدیمی این شهرمرمت و به نگارخانه تبدیل می شود اهواز- ایرنا- معاون فنی و عمرانی شهرداری اهواز گفت به منظور مرمت تعدادی از خانه های قدیمی در شهر اهواز برخی از این بناها مرمت و به نگارخانه ها موزه های کوچک و سفره خانه های سنتی تبدیل می شوند که نوعیمرمت خانه تاریخی "مریمخانم" ابرکوه وارد فاز دوم شد
چهارشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰ ۲۲ فاز دوم مرمت و ساماندهی خانه مریم خانم ابرکوه متعلق به دوران قاجاریه و ثبت شده در لیست آثار ملی به شماره 13714 آغاز شد به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه یزد عباس قدیریان سرپرست اداره میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری شهرستبازار توپخانه با پیشینه ای طولانی مرمت می شود
کرمانشاه بازار توپخانه با پیشینه ای طولانی مرمت می شود مدیرکل میراثفرهنگی صنایعدستی و گردشگری استان کرمانشاه از انجام مرمت در بازار توپخانه کرمانشاه خبر داد وگفت مرمت و احیاء بناهای تاریخی از اصلیترین برنامهها و اهداف کلیدی سازمان میراث فرهنگی است که ما نیز در همین راستاشروع به کار مرمت و ساماندهی خانه وقفی شهرستان خاتم
یزد شروع به کار مرمت و ساماندهی خانه وقفی شهرستان خاتم سرپرست نمایندگی میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری خاتم از شروع به کار مرمت و ساماندهی خانه وقفی در بافت تاریخی مروست خبر داد به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران یزد و یه نقل از روابط عمومی فرمانداری خاتم خانه«داریوش اسدزاده» خاطراتش را با «تماشاخانه تهران» مرور می کند
داریوش اسدزاده خاطراتش را با تماشاخانه تهران مرور می کند کتاب تماشاخانه تهران به نویسندگی داریوش اسدزاده یکی از بازیگران پیشکسوت تئاتر و تلویزیون عصر امروز در بیست و هشتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد به گزارش خبرنگار ادبیات باشگاه خبرنگاران کتاب تماشاخانه «مرتضویها» مرمت شد
دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹ ۱۷ مدیرکل میراثفرهنگی صنایعدستی و گردشگری چهارمحال و بختیاری از پایان عملیات اجرایی تعمیر و مرمت خانه مرتضویهای شهرکرد خبر داد بهمن عسگری در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقهی چهارمحال و بختیاری اظهار کرد عملیات اجرایگوآردیولا: روش زندگیام را به خاطر پیروزی و شکست عوض نمیکنم
سهشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۴ ۲۵ سرمربی بایرن مونیخ تاکید کرد به هیچ وجه روش زندگیاش را به خاطر پیروزی و شکست در فوتبال تغییر نمیدهد به گزارش ایسنا باواریاییها در دیدار برگشت مرحله نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا امشب و از ساعت 23 و 15 دقیقه به وقت تهران در آلیانس آرهنا میزباامیدوارم رشتههایی که به انجمن منتقل شدهاند به فدراسیون بازگردند رشیدی: از آنهایی که به من رأی ندادند هم استف
امیدوارم رشتههایی که به انجمن منتقل شدهاند به فدراسیون بازگردندرشیدی از آنهایی که به من رأی ندادند هم استفاده میکنم وزارتخانه همیشه نگاه فرزندخواندگی به ما داشته استرئیس فدراسیون ورزشهای رزمی گفت از همه عزیزانی که امروز به من رأی دادند و ندادند تشکر میکنم و از تجربیات آنهاآغاز مرمت خانه تاریخی لاله بیرجند
سهشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۳ ۳۵ سرپرست نمایندگی میراثفرهنگی بیرجند گفت مرمت بخشهایی از خانه تاریخی لاله واقع در محله ته 10 شهرستان بیرجند از بهمنماه سال گذشته در دستور کار نمایندگی میراثفرهنگی این شهرستان قرار گرفت به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسناکتابخانه های عمومی شهرری مرمت و بهسازی شد
کتابخانه های عمومی شهرری مرمت و بهسازی شد شهرری - ایرنا - رییس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان ری گفت کتابخانه های عمومی شهرری با اعتباری بالغ بر 222 میلیون ریال مرمت و بهسازی شد علی اکبر قربانی روز پنجشنبه در گفت وگو با ایرنا اظهار کرد کار تعمیر و بهسازی کتابخانه پروین اعتصا۷۲ کشته بر اثر آتش سوزی در کارخانه کفش در فیلیپین
۷۲ کشته بر اثر آتش سوزی در کارخانه کفش در فیلیپین شهردار مانیل پایتخت فیلیپین روز پنجشنبه اعلام کرد شمار تلفات آتش سوزی در کارخانه تولید کفش در پایتخت این کشور به ۷۲ نفر رسید سرنوشت برخی از کارکنان این کارخانه هنوز معلوم نیست به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر به نقل از خبرفرماندار اهر: ساخت خانه های مقاوم باید بطور جدی دنبال شود
فرماندار اهر ساخت خانه های مقاوم باید بطور جدی دنبال شود تبریز- ایرنا - فرماندار شهرستان اهر گفت ساخت خانه های مقاوم مناسبترین و کم هزینه ترین راه مقابله با زلزله است که از سوی مردم و مسوولان باید بطور جدی پیگیری شود سید محمد عابدی روز چهارشنبه در آیین تجلیل از امداد گران جمعیتهیه یک نوع قرص لاغری بسیار قوی در خانه
قرص لاغری تهیه یک نوع قرص لاغری بسیار قوی در خانه تعجب نکنید شما خودتان می توانید قرص لاغری بسازید رسول اكرم صلى الله عليه و آله خداوند جوانى كه جوانى اش را در اطاعت از او بگذراند دوست دارد به گزارش سرویس خانواده جام نیوز برای اینکار کافی است یک قاشق زردچوبه یک قاشق زنجببلاتکلیفی، سرنوشت بزرگترین خانه تهران
بلاتکلیفی سرنوشت بزرگترین خانه تهرانتاریخ انتشار سه شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۰۸ ۳۲ پروندهی «ثابتپاسال» هنوز توسط اداره کل میراث تهران به معاونت میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نرسیده است پس از مدتها سکوت مسئولان میراث فرهنگی مقابل خبرراهاندازی خانههای سرباز |اخبار ایران و جهان
راهاندازی خانههای سرباز کد خبر ۴۹۸۱۱۶ تاریخ انتشار ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۲ ۳۰ - 07 May 2015 جانشین معاون هماهنگ کننده نیروی انتظامی از راه اندازی خانههای سرباز در آینده نزدیک خبر داد به گزارش ایسنا سردار محمد جواد زاده کمند در حاشیه جشنواره جوان سرباز ناجا که صبح روز پنجشنبمعاون وزارتخانه ها و سازمان های ستاد احیا کشور: پاشنه آشیل نظام اداری کشور، غفلت از امر به معروف و نهی از منکر
معاون وزارتخانه ها و سازمان های ستاد احیا کشور پاشنه آشیل نظام اداری کشور غفلت از امر به معروف و نهی از منکر استمعاون وزارتخانه ها و سازمان های ستاد احیا کشور پاشنه آشیل نظام اداری کشور را غفلت از امر به معروف و نهی از منکر دانست به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی و ا-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها