واضح آرشیو وب فارسی:فارس: با شهدای امور تربیتی/۶۸
این معلم از هر فرصتی برای مطالعه استفاده میکرد
عزیزه میرشکاری همسر شهید حسن خوشبخت میگوید: طی چهار سال زندگی مشترک با شهید خوشبخت میدیدم که وی چطور به خواندن کتاب علاقه داشت و در هر فرصتی، کتاب به دست میگرفت و مشغول مطالعه میشد.
به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، شهید حسن خوشبخت در تیرماه 1340 در قریه تنگک زنگنه در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. وی، دیپلم خود را از دبیرستان شریعتی اخذ کرد؛ سال 1359 به خدمت مقدس سربازی رفت و تمام مدت خدمت را در جبههها گذراند. شهید خوشبخت در عملیاتهای بزرگی چون حصر آبادان، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس شرکت کرد و در همین عملیات نیز که منجر به آزادی خرمشهر شد از ناحیه سر و دست مجروح شد. وی چند وقت بعد به بوشهر بازگشت و متقاضی شغل شریف معلمی شد و به عنوان معلم پرورشی در دبیرستان شهید نواب صفوی به فعالیت مشغول شد. این شهید بزرگوار در کنکور گزینش دانشجو در سال 65 شرکت کرد و در رشته الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران پذیرفته شد. شهید خوشبخت ضمن تدریس و تحصیل مرتباً به جبههها میرفت و سرانجام در دیماه سال 65 در عملیات کربلای 4 به درجه رفیع شهادت نائل شد بخشی از وصیتنامه شهید «خداوند، جهاد را برای عزت و بزرگواری اسلام واجب نمود» امام علی (ع). چه زیباست نور جمال حق را دیدن و به وصال معشوق رسیدن؛ چه زیباست با راهیان کویش بودن و بر آستان کویش سجده نمودن؛ چه زیباست گامها را با عشق برداشتن و تسلیم معبود بودن؛ چه زیباست افتخار همراهی با سپاهیان محمد و قلب را از نو با معنویتشان صیقل دادن و چه زیباست مطیع امر ولی بودن و بر او و بر امرش پای فشردن. خدایا! تو خود افتخار گام نهادن در راهت را به بنده حقیر عطا نمودی. حال آنکه چنین لیاقتی را در خود نمیدیدم. تو خود قدرت گذشتن از وابستگیها را به بنده مرحمت نمودی در حالی که ظرف وجودی بنده آکنده از گناه بود ولی همه این الطاف را ای خدای بزرگ، بنده نه به عنوان اینکه لایق این الطاف هستم بلکه به عنوان محبت مولایی که به فضل و کرمش با بنده رفتار نمودی، میدانم. بنده صحبت خاصی ندارم زیرا خود را لایق دادن پیام نمیدانم و اما چند کلمه با خانوادهام. همسرم؛ من میدانم در مدت کوتاه وصلت نتوانستم همسر خوبی باشم ولی از خدای بزرگ قوت قلب و حلم و بردباری را برایت مسألت مینمایم. دو فرزندم را چنان تربیت کن تا در راه خدا باشند. اسم فرزند پسرم را امین گذاشتم زیرا اولاً او امانتی است به دست شما پس امیدوارم امانتدار خوبی باشید ثانیاً امانتدار، اوست یعنی بار خون پدرش را بر دوش میکشد و اسم فرزند دخترم را رضوان گذاشتم زیرا اگر از خط اسلام منحرف نشود به بهشت و رضوان خدا خواهد رسید.امیدوارم که خدا این لیاقت را به همه ما عنایت بفرماید که در خلد برین با اولیاء محشور شویم. و اما والدینم، کلام را گویای ابراز نیات قلبی خود در وصف شما نمیبینم فقط همین را میتوانم بگویم که مرا عفو کنید. جداً شرمندهام من امانتی بودم در دست شما بنابراین اندوهگین نباشید و خدا برای دادن چنین لیاقتی به شما شکر کنید. در ضمن در تربیت فرزندانم، همسرم را مساعدت نمایید. از خواهران و برادرانم نیز طلب عفو و بخشش دارم. خدایا استوار کننده قلبها و گامهای لرزان، ما در کنف عنایات واسعه خویش تا انقلاب مهدی (عج) حتی در کنار مهدی محافظت بفرما؛ خدایا تو را شکر میگویم که در زمانی ما را حیات بخشیدی که در آن زمان، رایحه انفاس قدسی ولی فقیه (امام امت) به اقصی نقاط عالم رسیده. خدایا ایشان را محافظت بفرما. در ضمن مقداری روزه بدهکار هستم که سعی کنید به هر طریق که صلاح میدانید ادا شود. به گزارش فارس، عزیزه میرشکاری (همسر شهید) میگوید: طی چهار سال زندگی مشترک با شهید میدیدم که ایشان چطور به خواندن کتاب علاقه داشت و در هر فرصتی، کتاب به دست میگرفت و مشغول مطالعه میشد. وی ادامه میدهد: او کتابهایی با موضوعات مختلف را خریداری میکرد و سعی میکرد، بعد سیاسی، دینی و علمی خویش را گسترش دهد. علاقه خاصی هم به کتب عربی و بالأخص قرآن داشت. انتهای پیام/
94/03/06 - 12:33
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]