تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):روزه ماه شعبان، وسواس دل و پريشانى‏هاى جان را از بين مى‏برد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815547184




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اگر قهرمان را فراموش کنیم هستی خود را باخته‌ایم


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۹




1432540861680_Untitled.png

«پنجشنبه گذشته در میان این شب و روزها ملال آور، روز متفاوتی برایم بود. چراکه صبح در مراسم تشییع یک جانباز شیمیایی شرکت کردم و شب در جشن اردیبهشت تئاتر ایران مورد تقدیر قرار گرفتم . به گزارش سرویس «فرهنگ‌حماسه» ایسنا، علی اکبر عبدالعلی‌زاده – سردبیر روزنامه صبا – دلنوشته‌ای را برای جانباز شیمایی شهید «محمود رضوی» نوشته است. این فعال رسانه با بیان مقدمه‌ای درباره دلیل نگارش متن مذکور آورده است: «پنجشنبه گذشته در میان این شب و روزها ملال آور، روز متفاوتی برایم بود. چراکه صبح در مراسم تشییع یک جانباز شیمیایی شرکت کردم و شب در جشن اردیبهشت تئاتر ایران مورد تقدیر قرار گرفتم . پس از دریافت تقدیر نامه و تندیس جشن اردیبهشت نتوانستم حرفی که در دلم داشتم را نگویم، خطای مجری برنامه شد بهانه کلام. پشت تریبون رفتم و پس از اصلاح خطا گفتم: امروز روز عجیبی برای من بود صبح درتشییع شهید محمود رضوی از جانبازان شیمیایی دوران دفاع مقدس شرکت کردم. کسی که طی چند سال اخیر با درمان‌های دردناکی دست و پنجه نرم کرد و تا وقتی سرپا بود از خدمت به کشور دریغ نکرد‌. امشب هم برای حمایت از تئاتر در روزنامه صبا در مراسم اختتامیه جشن اردیبهشت تئاتر تقدیر شدم. اما صادقانه تصور می‌کنم هرچه در طول یک سال گذشته و حتی در حدود 20 سال در حوزه فرهنگ و هنر انجام دادیم وظیفه‌مان بوده و در مقابل جانفشانی شهدا و جانبازان‌، خدمات ما حقیر است و اصلاً جای تقدیر ندارد. تنها امید وارم بتوانیم پاسخگوی جان‌هایی که برای امنیت و سربلندی این سرزمین فدا شده اند باشیم. یادم می‌آید یکی از جانبازان جنگ تحمیلی، سالها پس از مجروح شدن به علت وضع وخیمش به ایتالیا اعزام و در یکی از بیمارستانهای شهر رم بستری شده بود.از قضا چند روزی بعد از بستری شدن متوجه شد نام خانوادگی خانم پرستاری که از او مراقبت می‌کند مالدینی است. او ابتدا تصور می‌کند تشابه اسمی است، اما در نهایت نمی‌تواند جلوی کنجکاوی اش را بگیرد و از خانم پرستار می پرسد: آیا با پائولو مالدینی ستاره شهر تیم آ.ث. میلان نسبتی داری؟ و خانم پرستار در پاسخ می گوید: پائولو برادر من است! جانباز ایرانی در حالی که بسیار خوشحال شده بود، از خانم پرستار خواهش می‌کند که اگر ممکن است عکسی به یادگار بیاورد و خانم پرستار هم قول می‌دهد تا برایش تهیه کند، اما جالب ترین بخش داستان صبح روز بعد اتفاق می افتد. هنگامی که جانباز هموطن ما از خواب بیدار می شود، کنار تخت بیمارستان خود پائولو مالدینی بزرگ را می‌بیند که با یک دسته گل به انتظار بیدار شدن او نشسته است و باقی اش را دیگر حدس بزنید! در حقیقت پائولو مالدینی اسطوره میلان از شهر میلان واقع در شمال غربی ایتالیا، به شهر رم واقع در مرکز کشور ایتالیا که فاصله ای حدود 600 کیلومتر دارد رفته، تا از یک جانباز جنگی ایرانی را که خواستار عکس یادگاری اوست، عیادت کند؟ می بیند دنیا برای قهرمان دفاع ارزش بی حد قائل است. سئوال اصلی این است آیامی شود خون‌ها و جان‌هایی که برای امنیت این سرزمین فدا شده را نادیده گرفت؟ می شود زنده به گور شدن 175 قواص را نادیده گرفت یا فراموش کرد؟ بعضی‌ها حتی با شنیدن کشف اجساد غواصان ایرانی در یک گور دسته جمعی گفتند: لعنت بر جنگ! من می‌گویم درود بر دفاع درود بر سلحشورانی که کاری کردند امروز در دل خاورمیانه ملتهب با امنیت زندگی کنیم. در روزگاری که زنان سوریه و عراق در بازارهای سعودی حراج می‌شوند. هرچه جلو تر می‌رویم می‌فهمیم رزمندگان چه کرده‌اند و برکت از خود گذشتگی‌شان در طول زمان آشکار می‌شود مه پنهان. انگار یادمان رفته ما دفاع کرده‌ایم دیگران با ما سرجنگ داشته و دارند. همین شهید سید محمود رضوی مرام جانباز شیمیایی بود. اما تازمانی که جان در بدن داشت و سرپا بود برای امنیت این سرزمین جانفشانی کرد . سه چهار سال اخیر آنچنان دردهای پیچیده و چند وجهی داشت که بیش از تحمل یک انسان روزانه دارو مصرف می‌کرد. خانواده‌اش چه رنجی کشیده اند نپرس. دو بار تا مرز مرگ رفت. یک بار از سردخانه برگشت و یه بار به کمای چند روزه رفت. یک دختر و یک پسر دارد که لازم نیست درد دلشان را بشنویم ، فقط وقتی می‌دانیم دختر ارتباط سلولی با پدر دارد خودمان را لحظه‌ای جای او بگزاریم که شاهد رنج پدر بوده . او همچنان مستاجر بود و اگر نبودند یاران هم گرادانی‌اش مراسم تشییع او با شکوه برگزار نمی‌شد . انتهای پیام
کد خبرنگار:







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن