واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ما ز قرآن پوست را برداشتیم!! روزنامه عصر مردم چاپ شیراز روز یکشنبه به بهانه حضور و گردهمایی یکهزار نفری حافظان قرآن کریم در شیراز سرمقاله ای با عنوان " ما ز قرآن پوست را برداشتیم!!" منتشر کرده است.
در این سرمقاله به قلم محمد عسلی مدیرمسوول این روزنامه آمده است: هنوز یادت هست که هر پگاه به وقت نماز چگونه با یک نهیب پدر از خواب بلند می شدی و در سوز سرمای زمستان از زیر لحاف گرم بیرون می آمدی و خود را به سرعت به کنار جوی آب می رساندی در آن لحظاتی که عرق روی پیشانی ات یخ می بست و می ایستادی مقابل قبله ای که از چهار سو در معرض باد بود و به هر خم و راستی که رکوع و سجودش می خواندی تمام اعضای بدنت از سرما فریاد می زدند و تو صبورانه از خدا می خواستی نمازت را پذیرا شود به خاطر چند دقیقه دیر شدن آنگاه کنار بخاری هیزم سوزی که به علت تر بودن کنده ها شعله ور نمی شدند و دود از سر و کله ات بالا و پایین می رفتند دعا می خواندی و تنها آرزویت آن بود که بخاری گرم شود و تو از سرما جان سالم به در بری؟
هنوز فراموش نکرده ای که در سفر مشهد به هنگامه صبح به وقت نماز پدر از اتوبوسی که در تب خواب مسافران می سوخت جا ماند و تو هم متوجه نشدی که بعد از چند ساعت پیاده روی در برف و سرما پدر با وسیله دیگری خود را به تو رساند و حتی نگفت ای پسر ده ساله چه شد که پدر را فراموش کردی و تو هم در خواب غفلت ماندی؟
هنوز به یاد داری که چگونه کاسب های محل به هنگام اذان ظهر در طول مسیر خیابان روی کرسی های چوبی مغازه به اذان می ایستادند و هر کس سعی داشت صدایش را از دیگری بلندتر کند و تو می دیدی و فهم می کردی اذان دسته جمعی کاسبان را و شرم می کردی اگر دیرتر از دیگران خود را به نماز مسجد می رساندی؟
هنوز صدای صوت قرآن بازاریان را که در وقت تنهایی در مغازه شان قرآن می خواندند را به یاد داری و فراموش نمی کنی که همه بازاریان مغازه های باز را به قصد نماز رها می کردند و هر کس سعی می کرد خود را زودتر از دیگران به مسجد محل رساند؟
و هنوز به یاد می آوری که در مسجد، امام جماعت مشکلات مردم را بین دو نماز بیان می کرد و از افرادی که دستشان به دهنشان می رسید برای خانواده های بی بضاعت کمک می گرفت؟ گویی در آن زمان همه هر چه داشتند با هم تقسیم می کردند تا کسی یا کسانی شب گرسنه سر به بالین خواب نگذارند.
و اما بعد.
اینک می بینی، می شنوی و حس می کنی که صبح خیزی و سلامت طلبی به تقلیل رفته و بامدادان چندان نمازخوانی در مساجد نیست، هر چند نه از آن سوز سرما در سجده گاه ها خبری هست و نه گرمای طاقت فرسای زمستان به هنگامه نماز کسی را می آزارد.
مساجد با فرش های نو و گرانقیمت فرش شده اند، سقف و بدنه آنها چراغانی است، پنکه ها و کولرها هوا را خنک می کنند و بخاری و شوفاژها در زمستان گرما تولید می کنند، اما کاسب ها هم در خوابند و هنوز خستگی تماشای تلویزیون ها را در تن دارند و چشم هایشان باز نمی شود.
گاهگاهی شنیده می شود که می گویند صدای اذان بلندگوی خیابان ها آزار دهنده است، اما صدای گوشخراش ضبط صوت های داخل اتومبیل های آنچنانی چندش آور نیست.
و تو که از نسل در حال انقراضی هم یواش یواش عادت می کنی که نمازت را گاه و بی گاه فراموش کنی، از حال و احوال مسجد محله تان بی خبر بمانی و قرآن های نفیس داخل کتابخانه ات را باز نکنی و بارها بشنوی و بخوانی آیاتی را از کلام الله روی دیوارها، تابلوها، بیلبوردها، نماها، روی کاشی های مسجد، روی صفحه جادویی تلویزیون، اما دریغ از تأمل فهم یک آیه، دریغ از عمل به یک هشدار، دریغ از فرار از یک گناه.
حافظ را که در مکتبخانه هم به وقت ایام کودکی خواندی و در آن زمان فهم نکردی، اینک که بارها می خوانی و فهم هم می کنی که حافظ هر چه کرد، از دولت قرآن کرده و مولوی و سعدی و دیگر بزرگان دین و دانش هم، فراموش می کنی که ویلٌ للمکذبین یعنی چه؟ فراموش می کنی که ویلٌ للمطففین یعنی چه؟ از یاد می بری ویلٌ لکل همزهٍ لُمزه یعنی چه! آنگاه توقع داری قَسَمت را باور کنند که می گویی به قرآن قسم!
راستی چرا با این همه نام و نشانی که از قرآن هست، قرآن در عمل ما نیست؟ چرا این همه ریا، این همه دروغ، این همه فراموشی، این همه ندانم کاری، این همه گناه...؟
آیا می شود باور کرد که «ما ز قرآن مغز را برداشتیم...» خدا نکند که وارونه عمل کنیم و پوست را برداریم...»
از خدا بخواهیم فهم قرآن را در عمل درآوریم و عشق به صداقت را در قدم ببینیم و نه صرفاً در قلم و بیان. ک/1
2027/ 5054
27/02/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 105]