تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هیچکس تا زبانش را نگه ندارد از گناهان در امان نیست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843358090




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

به مناسبت اولین سالگرد درگذشت خالق عکس‌های ماندگار انقلاب اعزام به مأموریتی که یک راز بود/ استفاده شخصی از دوربین بیت‌المال نمی‌کرد/هفت سال پرستار همسرم بودم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: به مناسبت اولین سالگرد درگذشت خالق عکس‌های ماندگار انقلاب
اعزام به مأموریتی که یک راز بود/ استفاده شخصی از دوربین بیت‌المال نمی‌کرد/هفت سال پرستار همسرم بودم
همسر «عبدالحسین پرتوی» گفت: عبدالحسین بیشتر اوقات دو تا دوربین عکاسی به همراه داشت یکی دوربین متعلق به روزنامه کیهان و دیگری هم دوربین شخصی‌اش بود تا اگر خواست عکسی را برای خودش بردارد اشکال نداشته باشد.

خبرگزاری فارس: اعزام به مأموریتی که یک راز بود/ استفاده شخصی از دوربین بیت‌المال نمی‌کرد/هفت سال پرستار همسرم بودم



خبرگزاری فارس ـ فاطمه ملکی، گاهی اوقات که نگاهی به زندگی بعضی‌ها آدمها می‌اندازی و آثاری که از آنها به جا مانده است را می‌بینی، با خود می‌گویی که انگار این آدم‌ها روی کره زمین پا گذاشته‌اند تا این مأموریت را انجام بدهند و بروند. یکی از همین آدم‌ها که امروز کنار ما نیست، عکاسی است که تصاویر نابی از انقلاب گرفت و لحظه‌ای باشکوه را برای همیشه در تاریخ کشورمان ماندگار کرد.


بیعت همافران با امام خمینی (ره) اثر مرحوم «عبدالحسین پرتوی»؛ بهمن 57   «عبدالحسین پرتوی»، هنرمندی که مهمترین رویدادهای پیروزی انقلاب اسلامی را به تصویر کشید، بسته شدن فرودگاه توسط نظامیان به فرمان بختیار در 4 بهمن ماه 1357، ورود امام خمینی(ره) به ایران در فرودگاه مهرآباد 12 بهمن1357 و بیعت همافران با امام خمینی(ره) در تاریخ 19 بهمن 1357.


مرحوم عبدالحسین پرتوی در بستر بیماری؛ بهمن 92   یک سال از درگذشت این هنرمند می‌گذرد، هنرمندی که به دلیل بیماری ALS هفت سال بی‌حرکت در بستر بیماری بود و همسر فداکارش از وی پرستاری می‌کرد. به همین بهانه پای حرف‌های «پوران‌دخت پرتوی» می‌نشینیم. * چه سالی با آقای پرتوی ازدواج کردید؟ با عبدالحسین نسبت فامیلی داشتیم که در سال 1345 ازدواج کردیم. او آن موقع در روزنامه کیهان کار می‌کرد. * می‌خواهیم به یکی از ویژگی اخلاقی آقای پرتوی اشاره بفرمایید. عبدالحسین، هیچ وقتی چیزی را از من پنهان نمی‌کرد. صداقت داشت. این مسئله برای یک زن خیلی ارزشمند است. * یکی از مشهورترین عکس‌های آقای پرتوی، بیعت همافران با امام خمینی(ره) بود؛ از روزی که همسرتان برای گرفتن این عکس رفتند، برای‌مان بگویید. آن روز که همافران برای بیعت با امام خمینی (ره) رفتند، عبدالحسین خیلی تلاش می‌کند تا عکسی از این واقعه بگیرد و موفق می‌شود. وقتی این عکس را گرفت آمد و به من گفت: «عکسی از بیعت همافران با امام گرفتم که خدا کند جواب بدهد.» این عکس هم خوب جواب داد. اما تا مدت‌ها کسی نمی‌دانست که این عکس را چه کسی گرفته است. اوایل انقلاب که به خاطر شرایط انقلاب گفته نشد و بعد از سال‌ها آقای صفارهرندی خالق این اثر را معرفی کرد. * آقای پرتوی در دوره جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران هم در منطقه حضور یافت؟ بله چند بار جبهه رفت. یکبار مأموریت داشت که 15 روز در جبهه باشد. قرار بود خانواده‌های ما هم از این موضوع اطلاع نداشته باشند، چون نگران می‌شدند. در واقع این اعزام به جبهه یک راز بود بین من و همسرم. این 15 روز خیلی سخت گذشت، حتی تلفن نداشتیم که از اوضاع و احوال هم باخبر بشویم. بعد از این ایام، یک روز با تلفن منزل همسایه‌مان تماس گرفت. همسایه‌مان من را صدا زد؛ رفتم پای تلفن و گفت: «مأموریت‌مان تمام شده داریم به تهران برمی‌گردیم». با شنیدن این خبر از خوشحالی گریه کردم و حتی دخترم پرسید: «چی شده؟ چرا گریه‌ می‌کنی؟»، باز هم به دخترم نگفتم که پدرش در جبهه است. بعد از آن هیچ وقت کسی متوجه نشد که آقای پرتوی کجا رفته بود.


عکس از  عبدالحسین پرتوی/4 بهمن 1357، فرودگاه مهرآباد، جلوگیری از بازگشت امام خمینی (ره) از پاریس   * اخلاق حرفه‌ای یکی از موضوعات مهمی است که باید به آن توجه بشود؛ با توجه به شناختی که از آقای پرتوی داشتید، چقدر به این موضوع اهمیت می‌داد؟ آن طور که من، آقای پرتوی را شناختم، هیچ وقت از زیر بار مسئولیت و کار فرار نکرد. از کسی هم توقع تشویق نداشت هر چند که برنامه‌هایی می‌رفت و عکس‌های خاصی می‌گرفت و تشویق می‌شد اما معتقد بود کشورم، خانه من است و هیچ انتظاری از کسی ندارم. همسرم گاهی 48 ساعت در تاریکخانه می‌ماند بدون اینکه استراحت کند، چون باید تا زمان مشخصی عکس‌ها را آماده چاپ می‌کرد. عبدالحسین بیشتر اوقات دو تا دوربین عکاسی به همراه داشت یکی دوربین متعلق به روزنامه کیهان و دیگری هم دوربین شخصی‌اش بود. می‌گفت: «من از اشخاص یا جاهای مختلف عکس می‌گیرم، ممکن است یکی از فامیل از من عکسی را بخواهد؛ این دوربین برای کیهان است و فیلمش هم برای آنجاست و اجازه ندارم بردارم». به همین خاطر دوربین شخصی را به همراه داشت که اگر خواست عکسی را برای خودش بردارد یا به کسی بدهد، اشکال نداشته باشد. روی مفهومی بودن عکس‌ها خیلی حساس بود، می‌گفت باید طوری عکس گرفته شود که هر شخصی با دیدن آن پیام را دریافت کند. * به یاد دارید که همسرتان جایی برای عکس برود و دست خالی برگردد؟ تا جایی من اطلاع دارم، این اتفاق نیفتاد. یادم است طی درگیری در پاکستان، همسرم به همراه جمعی از عکاسان و خبرنگاران راهی پاکستان شد. در فرودگاه اعلام کردند کسی را به داخل شهر راه ندهند. او شب را در فرودگاه ماند. صبح هم عکس درگیری خیابانی تن به تن را از یکی از توریست‌ها گرفت. بعد از چاپ این عکس، خیلی‌ها تعجب کردند که این عکس چطوری به روزنامه کیهان رسیده است. پسرم هم وارد حرفه عکاسی شد؛ به او می‌گفت: «اگر شجاعتش را داری، برو. وقتی جایی می‌روی، باید عکس بگیری و دست خالی بر نگردی.»


عکس از عبدالحسین پرتوی؛ بهمن 1357، خیابان آزادی   * بار مسئولیت زندگی و تربیت فرزندان آن هم به تنهایی روی دوش یک زن، کمی سخت است، چه چیزی سبب می‌شد تا شما این شرایط را تحمل کنید؟ تقریبا در زندگی‌مان همه کارها روی دوشم بود. چون همسرم کارش را دوست داشت، می‌گفتم بگذارم موفق بشود و من از این موفقیت هم لذت می‌بردم. همین برای من کافی بود و هیچ وقت از تنها بودن در مواقع حساس یا بیماری بچه‌ها گله نکردم. به یاد دارم که در سال 56 در قم جنگ تن به تن بین مردم و نیروهای گارد شاهنشاهی بود. عبدالحسین تا دو ماه در قم بود. یک وقت‌هایی می‌آمد منزل و سر می‌زد و می‌رفت. منزل ما در امیریه بود. صاحبخانه هم به انگلیس رفته بود، من بودم و یک خانه بزرگ. جرأت نداشتم جایی بروم، تا دو ماه در خانه بودیم. با تمام این مسائل خیالش راحت بود که می‌توانم از پس زندگی بربیایم. یک روز هم عبدالحسین رسیده بود دفتر روزنامه و دوستانش گفته بودند که همسرت تماس گرفته و پشت در مانده است. آقای پرتوی گفته بود امکان ندارد که خانم من پشت در بماند و به من خبر بدهد اگر خانم من است، از بالای در می‌رود و در را باز می‌کند. بعد پیش خودش گفته بود، نکند برای بچه‌ها اتفاقی افتاده است و نمی‌خواهند به من بگویند. سریع خودش را به منزل رساند و وقتی دید مشکلی نیست و همه چیز سرجایش است، با دفتر روزنامه تماس گرفت و گفت حالا که این شوخی را کردید، جریمه‌تان این است که تا شب نمی‌آیم و تنها بمانید. * معمولا برای تفریح چه برنامه‌های داشتید؟ در طول سال که آقای پرتوی کار داشت، به همراه پدرم بچه‌ها را برای تفریح می‌بردیم. برنامه هر سال هم این بود که 15 روز به شمال می‌رفتیم و مهمان منزل برادرم بودیم. در طول این چند روز هیچ اسمی از روزنامه و کار نمی‌آورد و می‌گفت می‌خواهیم استراحت کنیم.


همسر مرحوم «عبدالحسین پرتوی»   * شما چندین سال پرستاری همسرتان را بر عهده داشتید، این امکان هم بود که شما از یک پرستار کمک بگیرید، چرا این بار سنگین را خودتان به دوش کشیدید؟ همسرم شایستگی این زحمت را داشت که هفت سال پرستارش باشم. همسرم نمی‌توانست صحبت کند، اگر جایی از بدنش هم درد می‌گرفت، قدرت آخ گفتن را هم نداشت، این را من می‌توانستم درک کنم و هر کاری از دستم بر می‌آمد انجام می‌دادم. به عنوان مثال منزل ما در نزدیکی پارک است، به خاطر وجود درخت‌ها طبیعتاً پشه‌‌ هم به خانه‌مان می‌آمد، او حتی توانایی این را نداشت که پشه‌ای که روی بدنش می‌نشیند را کنار بزند، من قرص‌های حشره‌کش را یکی بالای سرش و دیگری هم پایین پای او می‌گذاشتم که اذیت نشود. یا اینکه خودم تزریقات را یاد گرفتم و همه کارهای همسرم را خودم انجام می‌دادم. البته بعد از مدتی پسرم آمد و در نزدیکی ما خانه گرفت، برای من بهتر هم شد. الان هم که یک سال از رفتن همسرم گذشته، من ماندم و اتاقی از یادگاری‌ها و خاطرات او. * ما از خداوند برای آقای پرتوی طلب آمرزش و برای شما صبر مسئلت می‌کنیم، از این وقتی که در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزاریم. من هم از اینکه به یاد همسرم بودید، از شما قدردانی می‌کنم. انتهای پیام/ن

94/02/27 - 14:32





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن