واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
علل سقوط دولت صفويه نویسنده : عزت الله نوذری تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت ( قسمت سی و چهارم ) عواملى چند كه سبب سقوط دولت صفويه گرديد عبارتند از:(1) با برخوردى كه شاه عباس با پسران خود روا داشت ، بعد از شاه عباس ، تاج و تحت صفوى به دست (398) پادشاهان ، نالايق و يا كم قدرت و ضعيف النفس افتاد و روز به روز از عظمت و اعتبار آنان كاسته شد و اين باعث گرديد تا دشمنان خارجى ايران ، قدم در راه تعرض بگذارند.(2) پروفسور مينوريسكى ، در مقدمه اى كه بر كتاب تذكره الملوك نگاشته ، عواملى مهم را كه به عقيده وى باعث انقراض سلسله صفويه است چنين ذكر مى نمايد:الف - از بين رفتن اساس حكومت روحانيونى كه شاه اسماعيل ، كشور خود را بر آن پايه استوار كرد و نبودن مرام موثر ديگرى كه جاى آن را بگيرد.ب - مخالفت شديد ميان عناصر قديم و جديد در طبقات نظامى ايران .ج - نفوذ و تحريكات ملكه مادر و خواجه سرايان .د- قساوت شاهزادگان كه در حرم سرا تربيت مى شدند و از دنياى خارج غافل بودند به عقيده ى مينوريسكى غير از اين عوامل ، عواملى چون عدم رضايت عمومى از آخرين شاهان سلسله صفويه ، اهميت فراوانى در شكست و شاهى اين سلسله دارد (399).(3) ضعف سياسى و انحطاط اقتصادى ايران كه با مرگ شاه عباس اول آغاز شده بود و مدت سلطنت بيست و هشت ساله شاه سليمان ، بيش از پيش آشكار گرديد. شكوه و جلال دربار، ولخرجى شاه ، مداخله زنان و خواجه سرايان در امور كشورى ، روز به روز به ضعف دولت صفوى كمك كرد تا جايى كه در زمان شاه سلطان حسين - پسر شاه سليمان - يكباره دولت صفوى منقرض گرديد. در دوران شاه سلطان حسين ميزان ماليات چند برابر گشت كه در نتيجه باعث مهاجرت روستاييان و تقليل فعاليت هاى يدى پيشه وران ، ركود بازرگانى و كم شدن توان كارگران شده و اين خود باعث ورشكستگى فئودال ها گرديد. تا جايى كه فئودال ها خود نيز در جدا شدن از دولت سعى مى نمودند. تشديد تضادهاى داخلى طبقه زمامدار و فساد و دستگاه دولتى ، همه و همه باعث اضمحلال ، آن دولت گرديد. در ضعف شاه سلطان حسين ، سفير روس ، آرتمى پتروويچ ولينسكى مى نويسد:حتى ميان عوام الناس نيز، چنين ابلهى كمتر يافت مى شود تا چه رسد ميان تاجداران و بدين سبب در هيچ كارى مداخله نمى فرمايند و تمام امور را به اعتماد الدوله خود، كه از چارپايى ابله تر است محول مى سازد.(4) علت ديگر انحطاط دولت صفوى ، تجارت خارجى آنان بود كه با افتادن تجارت ايران به كرانه اقيانوس هند و به دست تجار هلندى و هندى و تقليل حمل كالاى ترانزيتى از جاده هاى كراوانى ايران در طى قرن يازدهم هجرى ، كشورهاى اروپايى با راه دريايى اروپا به هندوستان از طريق دماغه اميد و دور افريقا كه در سال 1498 كشف شده بود كاملا آشنا شدند و در نتيجه اهميت جاده هاى خشكى كاروان رو، طى قرن يازدهم روز به روز كاهش يافت (400) و نقش ميانجيگرى ايران در تجارت نيز تقليل پيدا كرد.شاردن اشاره مى كند:سقوط تجارت خارجى در حدود سال 1670 م . محسوس گشت و در شش هفت سال اول حكومت شاه سليمان درآمد گمركات در بندرعباس و گنگ (نزديك هرمز) بين 400 هزار و 500 هزار ليور (تقريبا از 910 تا 1100 تومان ) نوسان داشت ، و حال آن كه در زمان شاه عباس دوم عوايد مزبور به 000/100/1 معادل 2444 تومان بالغ مى گشت . (401)(5) شاه سلطان حسين براى درآمد تجارى خويش دو پيمان بازرگانى با فرانسه منعقد نمود و آنان را از پرداخت حقوق و بازرسى گمركى معاف كرد. فرانسويان موفق شدند كاپيتولاسيون يا حق برون مرزى را براى فرانسويان برقرار نمايند ولى سقوط حكومت صفويه ، به آنان مجال نداد كه از اين حقوق سياسى و اقتصادى بهره مند شوند.(6) هم چنين شاه سلطان حسين با عدول سياست مبتنى بر مدارا با پيروان مذاهب مختلف و قتل و تعقيب سنيان در قفقاز، كردستان ، افغانستان ، شيروان و ديگر ايالات و سياست نمودن روحانيون و تغيير دادن مساجد آنان به اصطبل ، باز خود يكى ديگر از علل سقوط مى توان به حساب آورد(402).پی نوشت ها :398- انقراض سلسله صفوى ، ص 82399- مقدمه مينوريسكى به قول سرجان ملكم ، شاهزادگانى كه هرگز اجازه نداشتند زندان خود را يعنى حرمسرا تا وقت جلوس بر تخت ترك كنند، احتمالا زن صفت و بى كفايت مى شدند و مسئول اين روش ناپسند شاه عباس اول بود، او با توجه به سوء ظن شديدى كه داشت فرزندان خود ابتدا صفى ميرزا را كشتهت و سپس دو فرزند ديگر امامقلى ميرزا و محمدميرزا را كور نمود و بدين ترتيب سلاطين بعدى از او پيروى نمودند.400- تاريج اجتماعى ايران پيشين ، ج 2، ص 294401- سياحتنامه شاردن ، ج 4، ص 432402- تاريج اجتماعى ايران ، ج 3، ص 425، شاهان ايران و تركيه عثمانى سنت سياسى حمايت از كليساهاى ارمنى و گرجى را به منظور جلب روحانيت عالى مسيحى به سوى خود همچنان حفظ مى كردند در جنگ هاى متعدد ايران و تركيه ، قبل از سال 1639 معمولا حمايت كليسا از هر يك از طرفين در سرنوشت جنگ نقش تعيين كننده داشت . گذشته از اين روحانيت مسيحى ، مخصوصا روحانيت ارمنى نفوذ عظيمى در توده هاى وسيع مردم داشتند. صومعه (چمى آذرين ، بزرگ ترين صومعه اى بود كه به لحاظ مذهبى و اقتصادى از اعتبار بسيار زيادى برخوردار بود.ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : sm1372/ن
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1963]