تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند از توبه بنده اش بیش از عقیمی که صاحب فرزند شود و گم کرده ای که گمشده اش ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820041710




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

انتشار «یادگاران» شهید شفیع‌زاده/ بدقلق‌ها هم مقابلش کم می‌آوردند


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به همت روایت فتح صورت گرفت/
انتشار «یادگاران» شهید شفیع‌زاده/ بدقلق‌ها هم مقابلش کم می‌آوردند

شهید حسن شفیع زاده


شناسهٔ خبر: 2538230 دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۶
فرهنگ > انقلاب و دفاع مقدس

تازه‌ترین کتاب از مجموعه کتاب‌های «یادگاران» با مضوع خاطرات و نوشتارهایی پیرامون زندگی و منش شهید حسن شفیع‌زاده منتشر شد. به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه «یادگاران» از سوی انتشارات «روایت فتح» به بازخوانی و ثبت مجموعه خاطرات کوتاه بازنویسی و نقل شده پیرامون فرماندهان و شهدای دفاع مقدس اختصاص یافته است. بیست و ششمین کتاب از این مجموعه با گردآوری مجموعه خاطرات شهید حسن شفیع زاده به تازگی روانه بازار نشر شده است.سردار شهید شفیع زاده که از دوستان نزدیک شهید تهرانی مقدم بوده است امروز به عنوان بنیانگذار توپخانه سپاه در ایام جنگ تحمیلی شناخته می شود. در معرفی کوتاه این شهید در دیباچه کتاب یادگاران آمده است: « در تبریز به دنیا آمد.در کوچه پس کوچه‌های این شهر بزرگ شد و قد کشید.. جوان بود که جنگ شروع شد. با مهدی باکری یک خمپاره انداز را از تبریز با هر سختی که بود به آبادان بردند و شد دیده بانش. از پشت همان دوربین دیده بانی هم فهمید که جواب آتش توپخانه دشمن را باید با توپخانه داد. پس دستی بر سروروی توپ ها به غنیمت گرفته شده از ارتش عراق می‌کشید و بر عله خودشان استفاده می‌کرد. مرکز آموزش توپخانه را در اصفهان تأسیس کرد.»شهید شفیع زاده معتقد بود «عملیات‌ها بدون آتش پشتیبانی و اجرای آتش، فیلمی است بدون موسیقی متن» در آخر هم گلوله توپ، فرمانده  توپچی را به آسمان برد.
شهید حسن شفیع زاده
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:-  آن روز وقتی به خانه آمد لباس نویی که تازه خریده بود، تنش نبود. گفتم «حسن جان لباست کو؟» گفت « تو خیابان یه نفر رو دیدم لباس هاش خیلی کهنه بود. لباسم رو دادم بهش.» خودش لباس زیادی نداشت، شاید یکی، دو دست. ولی همان چیزی هم که داشت به موقع ازش می گذشت. گاهی وسایل خانه را هم می خواست ببخشد. از تلویزیون، گاز و خیلی چیزهای دیگر. به رویش نمی آوردیم فرش زیرپایمان را هم جمع می کرد و می داد به فقرا. می گفت «ما که موکت داریم! دیگه فرش اضافیه!»-  با هر کس مطابق روحیات خودش رفتار می‌کرد. با یکی با خنده حرف می زد. با یکی شوخی می کرد. گاهی کشتی می گرفت و وقتی طرف را می زد زمین، دستوراتش را می داد. با یکی هم محکم و بدون تعارف. بدقلق ترین بچه‌ها هم در مقابل حسن کم می‌آوردند.-  مأموریت که می رفت گاهی تا ترمینال اتوبوس‌ها می رساندمش. اگز هم بلیط نبود حاضر بود یا روی بوفه اتوبوس بنشیند یا منتظر بماند. ماشی در اختیارش بود ولی همیشه در قرارگاه پارک بود تا کار بچه‌ها را راه بیاندازد. بارها شاهد بودیم که ماشینش را به بچه‌ها می داد تا به مأموریت بروند. می‌گفت «ممکنه ماشین نباشه، تو راه بمونین.» سختش بود در تویوتا استیشن بنشیند.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن