واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آخرين گام هاي يک محکوم به مرگ نويسنده:مازيار فکري ارشاد نگاهي به فيلم دلخون« دلخون» دومين فيلم بلند محمد رضا رحماني پس از فيلم ديده نشده « ستايش» و البته با سوابقي در سينماي کوتاه به شمار مي رود. رحماني و تهيه کننده فيلمش مسعود اطيابي، بارها و در مناسبت هاي مختلف اشاره کرده اند که فيلم نامه اوليه دلخون کمدي بوده است. اين نکته که فيلم نامه اي با اين پيرنگ داستاني تلخ، چگونه مي توانست داراي بار کميک باشد و در نهايت چگونه از دل اين طرح داستاني کميک، فيلمي تراژيک با اين حجم از تلخي حاصل شده، پرسشي است که پاسخ آن را مي توان در تشتت فيلم و فيلم نامه، يکدست نبودن و عدم انسجام ساختار کلي اثر دريافت.به سيناپس کلي فيلم نامه توجه کنيد تا منظور نگارنده را بهتر دريابيد؛ عماد به واسطه شکي که به همسرش داشته او را به قتل رسانده و اکنون منتظر صدور و اجراي حکم اعدام است. اما با ورود سيما به عنوان وکيل تسخيري و پيشنهاد غافلگير کننده اي که مطرح مي کند، مسير داستان با تغييري اساسي روبرو مي شود. اين تغيير چيزي نيست جز پيشنهاد اهداي اعضاي بدن قاتل براي پيوند به نيازمندان. به ويژه آنکه خواهر مقتول به دليل ناراحتي قلبي نياز فوري به دريافت قلبي ديگر دارد. از اين رو عماد تصميم مي گيرد با اهداي قلب به خواهر همسرش در ازاي جان يکي از دو خواهر، جان ديگري را نجات دهد. شايد از اين راه به رستگاري برسد. از اين جا به بعد مشکلات قانوني و عرفي اين عمل براي يک محکوم به اعدام و مخالفت هاي افراد ذينفع، به جوهره اصلي داستان بدل مي شود. داستان فيلم که به اين نقطه مي رسد، بوي سفارش به شدت بلند مي شود. تماشاگر احساس مي کند با اثري تمام سفارشي روبروست که مي کوشد موانع قانوني اهداي عضو توسط محکومين به قصاص را برطرف يا دست کم مسير دستيابي به اين امر را هموار کند.يکي از ديگر مشکلات فيلم دلخون تشتت روايي در قصه هاي فرعي آن است. خانم وکيل علاوه بر درگيري ذهني و عاطفي با پرونده عماد، مشکلاتي نيز در خانه دارد. همسرش که دندانپزشک و نيمه روشنفکر است، با فعاليت او به عنوان وکيل تسخيري در پرونده يک قتل مخالف است. به ويژه آنکه سيما باردار است و همسرش مي ترسد فشار عصبي و رواني ناشي از تعقيب اين پرونده، روي سلامت نوزاد تأثيري منفي بگذارد. به موازات اين قصه، خرده داستان ديگر، روند دريافت رضايت از خانواده مقتول است که با شنيدن هر سخني در باب اين ماجرا، بر مي آشوبند و خانم وکيل را طرد مي کنند. اين خرده داستان هاي فرعي، دلخون را در مرتبه يک درام اجتماعي مصلحانه به تماشاگر معرفي مي کنند. يکي از بزرگترين نقاط ضعف فيلم همين تشتت روايي و چفت نشدن داستان هاي فرعي برپيکره خط اصلي قصه است. خرده داستان هايي که گاه ذهن تماشاگر را از حرف اصلي منحرف مي کند و رفت و برگشت هاي مکرر پيرنگ داستاني به اين خرده داستان ها، ناهگوني ريتم و ضعف عمومي فيلم را موجب شده است.در بحث شخصيت پردازي فيلم نيز کاستي هاي عمده اي به چشم مي خورد. فيلم نامه به ويژه در برخورد با شخصيت عماد دچار نوعي تضاد و دوگانگي است. از سويي او را در قامت يک قرباني به تصوير مي کشد و از سوي ديگر مي کوشد مانع ايجاد همدلي مخاطب با او شود. شخصيت سيما نيز قرار است چند بعدي باشد، اما در عمل ابعاد گوناگون شخصيتي او به درستي پرورده نمي شود و انگيزه هاي او در پيگيري پرونده به درستي روشن نيست. همسر او نيز يکي از معضلات شخصيت پردازي فيلم نامه است. انگيزه ها و واکنش هاي او به درستي در چهارچوب روند داستان روشن نيست. واکنش هاي گاه غيرقابل پيش بيني اش در برخورد با وقايع، پرسش هاي بسياري در ذهن تماشاگر ايجاد مي کند که در عمل به پاسخ روشني منتهي نمي شوند.در بحث بازيگري تنها مي توان به نقش عماد و بازي حامد بهداد در قالب اين شخصيت اشاره کرد. ضعف شخصيت پردازي اين نقش حتي با انرژي فراوان و شيوه بازي برون گراي بهداد هم جبران نشده و به عبارتي ديگر، تلاش بسيار بهداد براي تأثير گذار کردن شخصيت عماد و سرنوشتش، گرهي از کار فرو بسته شخصيت پردازي در فيلم نامه نگشوده است. در نهايت به نظر مي رسد در خط اوليه روايت دلخون ويژگي ها و پتانسيلي نهفته بود که در اجرا و ساخت از آنها بهره درستي نگرفته شده و حاصل کار به فيلمي ابتر و کم رمق انجاميده است. منبع: نشريه سينماي پويا شماره 19
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]