محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828793123
مردي درهزار تو
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مردي درهزار تو نويسنده:احسان رضايي همه چيزهايي که داستان ها و انديشه عجيب ترقصه گوي عصرما را مي سازند؛خورخه لوئيس بورخسلباس هايش کهنه اما تميزبود .صاف وبدون قوز راه مي رفت.موقع راه رفتن گردنش را به بالاخم مي کرد؛طوري که انگار دارد آسمان را تماشا مي کند.با احتياط و با قدمهاي کوچک راه مي رفت.ازاينکه دستش ر ابه ديواريا به عصا تکيه بدهد،بدش مي آمد .گاهي مي ايستاد و چيزهايي را زير لب زمزمه مي کرد.اگرکسي همراهش بود و مي پرسيد:«چه مي خوانيد آقاي بورخس»؟ هردفعه اسم يک شاعريا کتاب را مي آورد. گاهي هم مي گفت :«دارم يک داستان جديد تعريف مي کنم».مردم زيادي نمي شناختندش .اگرکسي متوجه اش مي شد و سراغش مي آمد تا از داستانهايش تعريف کند معمولاً جواب مي داد:«عذرمي خواهيم قول مي دهم دفعه بعدي داستان بهتري تعريف کنم تا از تلف کردن وقت شما شرمنده نشوم».يک بار هم کسي به او گفته بود:«آقاي بورخس !شما فوق العاده ايد! حتماً اسمتان درتاريخ ثبت مي شود.هنرمند بزرگي مثل شما فراموش شدني نيست »و بورخس با دلخوري جواب داده بود:«اين قدربدبين نباشيد آقا».الف حرف اول الفبا در زبانهاي فارسي عربي و عبري و معادل حرف اول زبانهاي اروپايي (a)بورخس که به خواص حروف معتقد است به (الف)بيشترازهر حرف ديگري علاقه دارد .او درداستانهاي (الف)(بخت آزمايي بابل )(مرگ و پرگار)حرف الف راسوژه اصلي داستانش کرده و مي گويد جهان تکراري از حرف الف است مي گويد الف نقش نمادين انساني است که پا در زمين دارد و با انگشت به آسمان اشاره کرده و اين خودش نمادي است از خيلي چيزهاي ديگرچيزهاي قدسي و متعالي .ببر:ازميان تمام حيوانات روي زمين بورخس مجذوب ببراست.عظمت اين حيوان و راز خطوط روي پوست آن تمام توجه بورخس را مال خودش کرده طوري که خود بورخس مي گويد .هميشه دايره المعارف هاي مختلف را براساس تصويرهايشان از ببرها با هم مقايسه مي کنند بورخس درداستان ببرآبي چيزهاي رازآلود و ترسناک راباببرمقايسه مي کند و در داستان نوشته خداوند داستان جنگ جوي آزتکي را مي گويد که بعد ازاسيرشدن به دست اسپانيايي ها سعي مي کند اسم اعظم خدا رابفهمد و به کمک آن شرمهاجمان اسپانيايي ر ااز سر ملتش کم بکند و بعد کم کم مي فهمد که اين اسم نوشته شده روي خطوط بدن ببرهاست.بوينس آيرس :بورخس به شهرهاي بسياري سفرکرد و به خاطراجداد اروپايي اش کودکي را در لندن پاريس ژنو و مادريد گذراند و بعداز شهرت هم مدام از طرف دانشگاه هاي مختلف دنيا دعوت مي شد با اين حال او هيچ کجاي ديگري را به اندازه زادگاه کثيف و شلوغش يعني بوينس آيرس دوست نداشت. اولين کتابش دفتر شعري بود با نام «شوربوينس آيرس»و محل وقوع چهارده داستانش هم محله هاي همين شهر هستند .بعد ازبوينس آيرس بورخس شيفته ژنو و نيشابور بود و از پاريس هم بدش مي آمد.مي گفت برج ايفل سيگار و موتورسيکلت نمادهاي جنون بشرهستند.جاودانگي :بورخس از عمر طولاني مي ترسيد .مي گفت عمر طولاني از عذاب هايي است که مي تواند برسر يک نفر نازل شود .چرا که نمردن تمام لذت هاي زندگي را از بين مي برد.او درداستان «ناميرا» همين ايده را پي گرفته و نشان مي دهد که مردي که دنبال چشمه فنا ناپذيري است چطور وقتي اين چشمه را پيدا مي کنند مي فهمند که باقي کساني که ازاين چشمه آب خورده اند.اززندگي درازشان خسته شده اند مثلاً هومر(که دراين داستان از آن چشمه خورده)به موجود رقت انگيزي تبديل شده که حتي زبان يوناني هم از ياد برده.جنگ داخلي :پدربزرگ بورخس نظامي بوده و درجنگ داخلي اين کشورجنگيده بود.تمام جنگهايي که در داستانهاي بورخس تصوير شده همين جنگ داخلي آرژانتين است و همگي يادگارپدربزرگي که بورخس مي گويد:«هميشه به شجاعت او حسودي کرده ام».چه گوارا :يکي از بحث هاي داغ ادبيات آمريکاي لاتين ،دعوايي است که نرودا، مارکز و بقيه با بورخس داشتند ومي گفتند او سازشکاراست چون به طورآشکار از چه گوارا حمايت نکرده.حتي نرودا دراشعارش بورخس را به همين خاطر مسخره هم کرده. درعوض بورخس که خودش هم ساليان درازي را درحکومت نظامي ژنرال خوان پرون گذراند مي گفت که همين که من به نظامي ها توجه نمي کنم و آنها را ناديده مي گيرم بزرگ ترين ضربه اي است که مي توانم به آنها بزنم .نتيجه اين اختلاف روش اين بود که پابلو نرودا بعد از شنيدن خبر کودتا عليه سالوادورآلنده -رئيس جمهور محبوب مردم شيلي ازغصه دق کرد و درمقابل بورخس درتمام هفت سال حکومت پرون نوشت و نوشت تا آقاي ديکتاتور فرارکرد .حافظه:آن چيزي که بورخس را بورخس کرد نه داستان هاي فوق العاده اوبود و نه نگاه متفاوتش به همه چيز.اين حافظه فوق العاده بورخس بود که باعث مي شد بورخس در هرداستان ،مصاحبه يا سخنراني اش اطلاعات متعددي درهر زمينه اي رو بکند و خطوط شباهت بين آنها را کشف کند. بورخس به شش زبان مسلط بود و آن طور که خودش ادعا مي کرد بيشتر از هرکس ديگري درآرژانتين کتاب خوانده بود و عجيب اينکه بيشتراين خوانده ها را هم به يادداشت .البته او گاهي از اين ويژگي خودش سوءاستفاده هم مي کند و ارجاع هايي به کتاب هايي مي دهد که اصلا وجود خارجي ندارند.احمد اخوت درمقدمه ترجمه اش از«کتاب موجودات خيالي »تعريف مي کند که يک باربه دنبال يکي ازمنابع موجود درپاورقي هاي اين کتاب تا دفترناشرمورد اشاره درنيويورک هم رفته و بعد فهميده که اصلا چنين کتابي وجود ندارد.دايره المعارف :اين کتاب هاي مرجع براي دوستداران کتاب و آدم هاي پيگيرتهيه مي شود و چه کسي کتاب دوست تر از بورخس؟بورخس تعريف مي کند که اولين باري که به يک کتابخانه رفته حرف d دايره المعارف بريتانيکا را خوانده و ديگر تا آخر عمر لذت دايره المعارف خواني از زير زبانش نرفته بريتانيکا در کنار هزار و يک شب و ترجمه خاصي ازانجيل سه کتاب محبوب بورخس بودند. او داستان فلسفي «تلون ،اوکبر،اربيس ترتيوس» رابا اشتباهي درصحافي يک دايره المعارف شروع مي کند و کل داستان را به يک مقاله دايره المعارفي از يک تمدن خيالي اختصاص مي دهد.دشنه(چاقو):ازبين اسباب خونريزي دشته بيشترازهروسيله ديگري درداستان هاي بورخس استفاده شده و فقط قهرمان هاي دو داستان«مرد مرده»و «امازونز»با گلوله کشته مي شوند .بورخس شعري هم درباره دشنه دارد و آن راباببرمقايسه مي کند.زبان انگليسي:ازميان شش زباني که بورخس مي دانست (اسپانيولي ،ايتاليايي ،آلماني،انگليسي، يوناني و عبري )او زبان انگليسي رابيشترازبقيه دوست داشت و بيشترنويسندگان مورد علاقه اش هم نويسندگان انگليسي زبان هستند. شکسپير، ادگارآلن پو، لويي استيونسن ،جوزف کنراد، هرمان ملويل ،هنري جيمز، مارک تواين ،ويرجينيا و ولف و برتراند راسل، بورخس ازبيشتراين نويسندگان آثاري رابه اسپانيولي ترجمه کرده و اولين فعاليت ادبي عمرش هم ترجمه نمايشنامه اي از اسکار وايلد درنه سالگي بوده.زمان:بورخس مي گويد بزرگ ترين مساله فلسفي بشر بحث درمورد ماهيت زمان است .زمان موضوع بسياري از گفت و گوها و داستان هاي اوست .درداستان «معجزه پنهان»،قهرمان داستان به اذن خدا درلحظه تيربارانش به اندازه نه سال عمر مي کند و در داستان «مرگ ديگر»دعاي قهرمان داستان که تمام زندگي اش رادعا کرده تا صحنه بزدلي اش در جنگ داخلي از يادها برود .مستجاب مي شود و او موفق مي شود که در زمان گذشته تغييربدهد.زن:زن ها درزندگي و ادبيات بورخس جايي ندارند.تنها زني که بورخس تحت تاثيرش بود مادرش بود.به جزاين هردو ازدواج کوتاهي که بورخس داشت تنها به اين خاطربود که همسرانش براي او کتاب بخوانند.درداستان هاي بورخس هم زن هاي چنداني حضورندارند و درتنها داستاني که قهرمانش يک زن است «امازونر»آن زن رفتاري مردانه دارد و به فکرانتقام خون پدرش است .اوج نگاه مشکوک بورخس به زن داستان مزاحم است که درآن دو برادر زني راکه هردو دوست دارند مي کشند .تابرادي شان حفظ شود (مسعود کيميايي از روي اين داستان فيلم «غزل» راساخته ) سقراط:ازبين شخصيت هاي تاريخي متعددي که دراشعار و داستان هاي بورخس نامشان آورده شده (و فهرست بلند بالايي از خليفه المستعصم عباسي تا همسايگان بورخس را دربرمي گيرد )نام سقراط بيشتر از هرکسي تکرارشده بورخس اين فيلسوف يوناني را خيلي دوست داشت و معتقد بود که خودش با مصاحبه ها و سخنراني هايش ادامه دهنده راه سقراط است او مي گويد :سقراط مردي بود که تمام زندگي اش يک گفت و گوي بلند بااهالي آتن بود من آرزو داشتم که مي توانستم چون او باشم.شرق: مشرق زمين زمين پهناور، ساکن، شکوهمند و غيرقابل درک چيزي است که همواره ذهن بورخس رادرگير خودش کرده. بورخس معتقد است که بزرگ ترين رويداد درتاريخ غرب نه سفرهاي کريستف کلمب که سفرهاي ماژلان و پي بردن به وجود مشرق جادويي است بورخس داستان هاي متعددي با شخصيت هاي اسلامي هندي و چيني دارد او شيفته هند است و مي گويد هندي ها قبلاً به تمام مسائل فلسفي ممکن فکر کرده اند و تمام تاريخ فلسفه غرب فکرکردن دوباره به اين مسائل است از ميراث معنوي ما هم بورخس عاشق هزارو يکشب است.شعر:بورخس خودش دوست داشت به شعرهايش شناخته شود نه داستان هايش او به دوزبان اسپانيولي و انگليسي شعر دارد و قالب هاي مختلف شعري را امتحان کرده حتي رباعي (تحت تاثيرخيام) و هايکو (تحت تاثير ژاپني ها) هم دارد. بورخس درکتابخانه بابل داستان شاعري را تعريف مي کند که قصيده اي درستايش شاهي مي سرايد و پيش او مي برد شاه مي گويد عالي بود اما نمي شود کوتاه ترش کني .شاعر مي رود و بعد ازهفته اي با يک غزل مي آيد دوباره شاه همان حرف را مي زند شاعر مي رود و بعد از ماهي با يک رباعي مي آيد بعد ازچند ماهي با يک تک بيت مي آيد و بعد از ده سال با يک کلمه مي آيد وقتي که شاعر آن کلمه را خواند شاه و هرکس ديگري که دردرباربود مرد و ديگرکسي آن کلام را نمي داند .شن:اين دانه هاي زيريکي ازکابوس هاي بورخس بودند .درنظراو شن چيزي است که اول وآخرندارد و بي نهايت است .اين ايده اصلي داستان «کتاب شني »است .بورخس مي گويد شن از هرموجود ديگري قوي تراست و سپاهيان مغول که هيچ چيز جلودارشان نبود.عاقبت از شن هاي صحرا شکست خوردند.بورخس يک بار درکنار اهرام مصرمشتي شن را از روي زمين برداشت و آن طرف ريختشان ،گفته بود«دارم زمين را جابه جا مي کنم».کابوس:تقريباً درتمام داستان هاي بورس رويا يا کابوس حضور دارند خود بورخس معتقدبود که اين دو اسم هاي متفاوت يک مقوله هستند او خودش دو کابوس داشت آينه ها و هزارتو در يکي تکثيرمي شد و درديگري سرگردان.کمدي الهي :اين کتاب دانته هم يکي ديگر از کتاب هاي مورد علاقه بورخس است او مي گويد صحنه هاي خارق العاده اي که پس از مرگ درانتظار ما هستند.احتمالاً هيچ شباهتي با دوزخ برزخ و بهشت دانته ندارند اما همين نشان دهنده شورو شدت نوشته دانته است که ما را به فکر مي برد که دنياي بعد از مرگ شباهتي به آن کتاب دارد يانه درفارسي کتابي از مجموعه مقالات بورخس درباره کمدي الهي ترجمه و منتشر شده است.کوري :بورخس 33 سال آخرعمرش را درتاريکي و نابينايي مطلق سپري کرد و نيمي از مهم ترين آثارش را درهمين دوره آفريد درست مثل هومرالبته بورخس به دليل کم بينايي ارثي اش قبل از سن 56 سالگي هم چندان خوب نمي ديده و مثلاً در39 سالگي به دليل نديدن شيشه اي در روبه رويش دچارآسيب شديد گردن مي شود که چند هفته بستري را برايش درپي دارد و اولين داستانش را هم درهمين دوران بستري مي نويسد.بورخس البته با وجود اين کم بينايي و نابينايي بعدي هيچ وقت دست از خواندن نکشيد حتي در دوران کوري ازدواج کرد به اين نيت که زنش برايش کتاب بخواند.درداستان هاي او شخصيت کور وجود ندارد و فقط در داستان«جنوب» ماجراي برخوردش به شيشه راآورده.گاچو: «گاچو»ها در آرژانتين،شخصيتي شبيه به کابوي هاي سينماي وسترن دارند بورخس شيفته اين گاچوها بود و داستان هاي زيادي با شخصيت آنها نوشت (مثلا در «مرد مرده»شرح مفصلي ازقاچاقچي هاي گاچو به دست مي دهد )بورخس مجموعه اي از ترانه هاي گاچوها راهم جمع آوري کرد.معما:بورخس عاشق ادبيات پليسي بود براي اولين بار درآمريکاي لاتين ،او داستان هاي پليسي رابه اسپانيولي ترجمه کرد خودش هم شش داستان پليسي نوشت که البته با اسم مستعارچاپشان کرد و تا مدت ها کسي نمي دانست که اين آثارنوشته بورخس هستند .البته درداستان هاي اصلي بورخس هم ماجراهاي معمايي هست درداستان هاي «مرگ و پرگار»و «ابن حقان بخاري و مرگ او درهزارتوي خود »ما با کشف معماي يک جنايت طرف هستيم.موجودات خيالي :بورخس يک کتاب دايره المعارفي نوشته با اسم «کتاب موجودات خيالي »که حالا به کتاب مرجع همه فانتزي نويس ها تبديل شده (و مثلا خانم رولينگ در هري پاترفقط دو موجود خيالي خارج از اين کتاب آفريده )اهميت اين کتاب دراين است که اولاً يک «عجايب نامه»امروزي است و مطالب همه نمونه هاي مشابه رايک جا جمع کرده اما دردرجه دوم بورخس دراين کتاب نشان داده که چطورمي شود يک مقاله علمي -دايره المعارفي را به يک اثر داستاني تبديل کرد.ازبين موجودات اين کتاب ،فقط ببرها درداستان هاي خودبورخس تکرارشده اند .نقشه (اطلس):بورخس به ساعت شني کتاب هاي چاپي قرن 18 بوي قهوه ،نثر لويي،استيونسن و نقشه هاي جغرافيا علاقه عجيب و غريبي داشت.توي کتابخانه اش انواع و اقسام نقشه ها را نگهداري مي کرد و نام يک کتاب از مجموعه يادداشت هاي شخصي اش راهم گذاشته «اطلس »در داستان هاي او. تلاش براي يافتن نقشه اي از جهان که تمام خشکي ها،شهرها،درياها و گنج ها را مشخص کند،ازآرزوهاي قهرمانان است .هزار و يک شب :يکي از سه کتاب برتر دنيا ازنظربورخس (درکناردايره المعارف بريتانيکا و انجيل )که بورخس براي هميشه تحت تاثيرجادوي آن مانده است .بورخس مي گويد «جادوي اين کتاب از همان روي جلد و عنوانش آغاز مي شود.«هزار و يک شب»؛يک بيشتراز هزار999 چنين جادويي ندارد و 1002 هم.بورخس مي گويد:«اين کتاب همان طور که اسمش القا مي کند بي پايان است ؛هيچ کس نمي تواند آن را تا به آخر بخواند نه اينکه خواندنش ملال آورباشد بلکه به اين علت که آدمي احساس مي کند تمام نشدني است». بورخس تمام ترجمه هاي هزارو يک شب به انگليسي را درخانه اش داشت .هزارتو :هزارتو لابيرنت ياماز،يکي ازعناصر اصلي داستانهاي بورخس است طوري که معروفترين گزيده هاي آثار او (در هرزباني )عناويني شبيه به «هزار توهاي بورخس»دارند.هزارتو چيزي است که از فرط تکرارتمام نشدني به نظر برسد. مثلاً بورخس درداستان «دو پادشاه و دوهزارتو» بيابان را به عنوان يک هزارتو معرفي مي کند.شايد اين داستان کوتاه بورخس مفهوم هزار تو را به خوبي برايتان باز کند(درسرزمين بياباني درايران برجي است بس بلند ازسنگ بدون درو پنجره اي درتنها اتاق آن که کفش خاک است و شکل دايره دارد ميزي است چوبي و نيمکتي دراين سلول مدور،مردي به نظرم مي آيد که به حروفي که نمي شناسم شعري بلند براي مردي مي سرايد که درسلول مدوري ديگري شعري مي سرايد براي مردي درسلول مدوري ديگري اين سير پاياني ندارد و هيچ کس نمي تواند آنچه راکه اين زندانيان مي نويسند بخوانند».منبع:نشريه همشهري جوان ,شماره 225
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 805]
صفحات پیشنهادی
مردي درهزار تو
مردي درهزار تو نويسنده:احسان رضايي همه چيزهايي که داستان ها و انديشه عجيب ترقصه گوي عصرما را مي سازند؛خورخه لوئيس بورخسلباس هايش کهنه اما تميزبود .صاف وبدون ...
مردي درهزار تو نويسنده:احسان رضايي همه چيزهايي که داستان ها و انديشه عجيب ترقصه گوي عصرما را مي سازند؛خورخه لوئيس بورخسلباس هايش کهنه اما تميزبود .صاف وبدون ...
مردي شبيه هيچ کس
مردي درهزار تو نويسنده:احسان رضايي همه چيزهايي که داستان ها و انديشه عجيب ترقصه .... گاچو: «گاچو»ها در آرژانتين،شخصيتي شبيه به کابوي هاي سينماي وسترن دارند .
مردي درهزار تو نويسنده:احسان رضايي همه چيزهايي که داستان ها و انديشه عجيب ترقصه .... گاچو: «گاچو»ها در آرژانتين،شخصيتي شبيه به کابوي هاي سينماي وسترن دارند .
ماجراي عجيب ازدواج هاي پي درپي يک زن
اين مرد هم در نگاه اول مردي مناسب و ايده آل به نظر مي رسيد اما زندگي با او حقايقي را برايم ... مردي درهزار تو نويسنده:احسان رضايي همه چيزهايي که داستان ها و انديشه عجيب .
اين مرد هم در نگاه اول مردي مناسب و ايده آل به نظر مي رسيد اما زندگي با او حقايقي را برايم ... مردي درهزار تو نويسنده:احسان رضايي همه چيزهايي که داستان ها و انديشه عجيب .
مردی كه به آسمان نرفته بود!
مردی كه به آسمان نرفته بوددر كشور مصر، شخصى زندگى میكرد به نام عبدالملك، كه چون پسرش عبدالله نام داشت، او را ابوعبدالله (پدر ... مردي درهزار تو - اضافه به علاقمنديها ...
مردی كه به آسمان نرفته بوددر كشور مصر، شخصى زندگى میكرد به نام عبدالملك، كه چون پسرش عبدالله نام داشت، او را ابوعبدالله (پدر ... مردي درهزار تو - اضافه به علاقمنديها ...
کار و تلاش در قرآن و سیره معصومین (ع)
گاهی هم که مردی از اصحاب نزدش می آمد و التماس می کرد که یا رسول الله! پدر و مادرم فدای تو باد! اجازه بده سنگ و خاک را من ببرم و به جای شما کار کنم، حضرت می فرمودند: «نه، تو هم سنگ دیگری بردار».[7]این عمرو می گوید: .... مردي درهزار تو · آشنایی با شبکه ...
گاهی هم که مردی از اصحاب نزدش می آمد و التماس می کرد که یا رسول الله! پدر و مادرم فدای تو باد! اجازه بده سنگ و خاک را من ببرم و به جای شما کار کنم، حضرت می فرمودند: «نه، تو هم سنگ دیگری بردار».[7]این عمرو می گوید: .... مردي درهزار تو · آشنایی با شبکه ...
کار و اشتغال در شعر شاعران
رد پای یک مرد بزرگ / کاریکاتور · غرفه های کتاب فروشی در مترو / عکس · چطور توانست این کار ... مردي درهزار تو · آشنایی با شبکه تلویزیونی NTV روسیه · آشنایی با ...
رد پای یک مرد بزرگ / کاریکاتور · غرفه های کتاب فروشی در مترو / عکس · چطور توانست این کار ... مردي درهزار تو · آشنایی با شبکه تلویزیونی NTV روسیه · آشنایی با ...
نگاه تکلیف مدارانه به کار و تلاش در اسلام
سفارش می کنم تو را که برای عمل خیر، در نزد تو محدودیتی نباشد. ... ایشان روزی مرد نیرومندی را دید، با تعجب پرسید: آیا حرفه ای دارد؟ گفتند: بی کار .... مردي درهزار تو ...
سفارش می کنم تو را که برای عمل خیر، در نزد تو محدودیتی نباشد. ... ایشان روزی مرد نیرومندی را دید، با تعجب پرسید: آیا حرفه ای دارد؟ گفتند: بی کار .... مردي درهزار تو ...
سراينده آخرشاهنامه
سراينده آخرشاهنامه نويسنده:احسان رضايي نمي شود قيافه آن مرد با موهاي مجعد و نيمه بلند وسبيل هاي مردانه اش را به اين راحتي ها فراموش کرد. ... تب و تابغم نيست به جوي رفته باز آيدآببط گفت چومن قديد {=گوشت خشک}گشتم تو کباب دنيا .... مردي درهزار تو ...
سراينده آخرشاهنامه نويسنده:احسان رضايي نمي شود قيافه آن مرد با موهاي مجعد و نيمه بلند وسبيل هاي مردانه اش را به اين راحتي ها فراموش کرد. ... تب و تابغم نيست به جوي رفته باز آيدآببط گفت چومن قديد {=گوشت خشک}گشتم تو کباب دنيا .... مردي درهزار تو ...
فرهنگ كار در اسلام
رد پای یک مرد بزرگ / کاریکاتور · غرفه های کتاب فروشی در مترو / عکس · چطور توانست این کار ... مردي درهزار تو · آشنایی با شبکه تلویزیونی NTV روسیه · آشنایی با ...
رد پای یک مرد بزرگ / کاریکاتور · غرفه های کتاب فروشی در مترو / عکس · چطور توانست این کار ... مردي درهزار تو · آشنایی با شبکه تلویزیونی NTV روسیه · آشنایی با ...
حقوق شهروندي در سيره ي نبوي و در حقوق ايران
امام علي(ع) فرمود: «انسان ها دو دسته اند يا بردار ديني تو هستند يا در آفرينش با تو يکسان هستند» (نراقي، 1385، 603)2) ... خطاب به آن مرد گفت: اي دشمن خدا آيا مي پنداري خداوند کار تو را مخفي نگه مي دارد، در حالي که به معصيت او مشغولي؟ ..... مردي درهزار تو ...
امام علي(ع) فرمود: «انسان ها دو دسته اند يا بردار ديني تو هستند يا در آفرينش با تو يکسان هستند» (نراقي، 1385، 603)2) ... خطاب به آن مرد گفت: اي دشمن خدا آيا مي پنداري خداوند کار تو را مخفي نگه مي دارد، در حالي که به معصيت او مشغولي؟ ..... مردي درهزار تو ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها