تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835911054
نه اين قرارمون نبود
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نه اين قرارمون نبود کم نيستند کساني که ميگويند احسان خواجه اميري بهترين خواننده پاپ امروز ايران است. شايد باشد شايد هم نباشد. يعني اين چيزي نيست که بشود ثابت اش کرد هر کس سليقه اي دارد و برمبناي سليقه اش «بهترين» را انتخاب مي کند. شايد هم بتوان به فروش آلبومها تکيه کرد يا به استقبالي که از کنسرتها مي شود و به قيمت بليت و جيغي که طرفدارها مي کشند تا هر بار سالن را روي سرشان بگذارند...به همه اينها هم اگر باشد، احسان خواجه اميري همچنان يک مدعي است با صدايي گوش نواز و درجه يک و حسي که در هر ترانه اش موج مي زند و تو را به زانو درمي آورد. اما جدا از اينها مي توان او را يک استثنا به حساب آورد بين همه فرزنداني که جا پاي پدر گذاشته اند يا حتي آنها که راهي ديگر پيشه کرده اند اما هميشه سايه نام پدر روي کار و نامشان است. احسان پديده اي متفاوت است. اگرچه خودش مدام تکرار مي کند که ايرج چيز ديگري است. اما احسان خواجه اميري را بايد تک ستاره اي دانست که براي انفجار نيازي به نام پدر نداشته است؛ با هواداران پرشماري که اغلب متعلق به نسل تازه اند و با صداي او زندگي مي کنند. ما احسان را در دفتر کارش در سعادت آباد تهران پيدا کرديم. دفتري با همه نکات ديدني اش و هنرمندي که خودش هم اعتراف مي کند نمي تواند آرام بگيرد و هرساعت و هر لحظه به دنبال کشف و ابداع ديگري است.شنيده بوديم که احسان با مطبوعات روابط سردي دارد و ارتباط برقرارکردن با او و هم سخن شدن با او آسان نيست اما حقيقت چيز ديگري بود. احساني که ما ديديم گرم و افتاده و دل نشين بود. بي ادعا. خودش برايمان نسکافه درست کرد و راحت و صميمانه به گفت و گو نشست. مصاحبه وقت اش آخرشب بود و انتظار داشتيم خستگي را در چشمانش ببينيم، اما در چشمان اش همان بي قراري بود که دودو ميزد. انرژي و شوق زندگي. ساختن و ساختن و ساختن. حرارت بي پايان او براي کار و عشق اش را به خدا و جهان مي توان لابه لاي حرفهايش حس کرد. پس از گفت و گو با او اين هوس که بار ديگر سي دي اش را در پخش ماشين بگذاريم و با صداي بلند با او تکرار کنيم که «نه اين قرارمون نبود.. من خسته شم که توبي همسفر بري. نه اين قرارمون نبود من رنگ شب بشم... تو سرسپرده شي. من جون به لب بشم...» آرزوهاي بزرگ موفقيت اولين آلبوم من درسن 18 سالگي سرنوشتم را تغيير داد و اگرآن اتفاق نمي افتاد، وارد دنياي خوانندگي نمي شدم با وجود فضاي خانه، تفريحم در بچگي برنامه نويسي کامپيوتر بود. آن زمان به اين شکل در همه خانه ها کامپيوتر نبود ولي عاشق اين بودم که برنامه نويسي کنم و هميشه دوست داشتم يک متخصص کامپيوتر باشم. در هر کاري که به کامپيوتر برمي گشت دستي داشتم. بعدها هم برنامه نويسي کامپيوتري خيلي در موسيقي به من کمک کرد و کلا رياضيات درزندگي ام عامل مهمي بوده... به نظر من زندگي رياضي است و خيلي ذهن ام را در روابطم، در دوست انتخاب کردن هايم و... بازکرده. آن زمان خيلي هم دوست داشتم کارگردان سينما شوم چند تا کليپ کارگرداني کردم انيميشن ساختم....سازهاي نيمه تمام از بچگي ساز ميزدم و پدرو مادرم در اين مسير خيلي از من حمايت کردند. امروز مي گفتم مي خواهم سنتور بزنم سه هفته بعد مي گفتم مي خواهم تار بزنم و هميشه مي گفتم اين ديگرآخري اش است و اين را تا آخر ادامه ميدهم... ولي کلا با سازها بازي مي کردم. اهل کوچه و خيابان نبودم و بيشتر درتنهايي خودم تجربه مي کردم. آدم تجربه گرايي هستم خيلي سخت مي توانم چيزي از کسي ياد بگيرم. چيزي که به دستم مي دهند، مي روم کاتالوگش را مي خوانم و آن قدر با آن کار مي کنم تا ياد بگيرم. سعي و خطا هر چند زمان مرا خيلي گرفته ولي روش من بوده تا ياد بگيرم. بيشتر با سازها بازي مي کردم. جايي مي ديدم کسي دارد تار ميزند مي خواستم تار بزنم. هنرمندان بسياري به خانه ما رفت و آمد داشتند. اولين بار که تار دلم خواست، استاد شهناز به خانه ما آمدند و من تا فرداي آن روز کاري کردم که پدرم تا 12 ظهر تار خريد و به خانه آورد! اما هيچ کدام ازآن سازها را ادامه ندادم؛ چون در بچگي اصلا کسي که فکر مي کنيد، نبودم وقتي ما را به ميهماني دعوت مي کردند، رسما مي گفتند: «احسان را نياوريد!» سرم 7 بار شکسته و خيلي شيطان بودم. همين الان وقت صحبت کردن با تلفن 20 بار دور اينجا مي چرخم. بيش فعال بوده ام و هستم. در کنسرتها از اين بر سن، مي روم آن برسن... يک بار هم با چيزي مثل کوکتل مولوتف خانه همسايه را آتش زدم اسباب بازي مورد علاقه ام در بچگي تفنگ بود اصلا ماشين نمي دانستم چي هست...عروس همه هنره من در نوجواني رشته هاي مختلف را تجربه کردم. مدتي کليپ انيميشن مي ساختم. مدتي فيلمبرداري ميکردم... مادر و پدرم هم خيلي حمايت مي کردند. ناگهان مي گفتم: «دوربين فيلمبرداري حرفه اي مي خواهم!» هفته بعد مي گفتم: «مي خواهم تيراندازي کنم!» تنها چيزي که در اين قضيه جالب بود، اين بود که سراغ هر چه ميرفتم، زود ياد مي گرفتم. مثلا امروز تصميم مي گرفتم و فردا آهنگ سازي مي کردم. در حدي که قابل قبول بود. در کل خوب بود، چون باعث شد در سن کم به تجربه اي برسم و الان دوستاني مثل افشين يداللهي داشته باشم که 15 سال از من بزرگترند. ما مثل دو دوست با هم حرف ميزنيم و او احساس نمي کند که من کوچک ترم. البته خدا رحم کرده چون خيلي کارهاي خطرناک هم کرده ام. لذت در هياهو من اين تنوع کاري را دوست داشتم و لذت مي بردم. خيلي ضرر دستگاههاي صوتي را داده ام ولي دوست دارم کلکسيون انواع ميکروفون داشته باشم. بالاترين تفريح من اين است که انواع دستگاههاي صدابرداري را داشته باشم. تجهيزات کامپيوتري ام به روز باشد و سيم ها از اين اتاق به آن اتاق آويزان باشند. من هميشه به خاطر تجربه هاي قبلي ام جلوتر از ديگرآهنگ سازان بوده ام.ازصدابرداري تا خوانندگي در موسيقي تقريبا همه کاري کرده ام؛ از موسيقي متن فيلمها تا آهنگ سازي و تنظيم... و در همه کارهايم صدابردار خودم بوده ام. کوچک تر که بودم، شعر هم خودم مي گفتم اما ديگر حالا رويم نمي شود! هنوز هم نمي توانم بگويم در دنياي موسيقي متمرکز شده ام. هفته پيش از جايي رد مي شدم، نوشته بود دوره آموزش نرم افزار مايا؛ مي خواستم بروم ثبت نام کنم اما ديدم کي وقت ميکنم کلاس بروم!؟آنقدر کارم بعد ازآلبوم آخرو با ورود به موسيقي فيلم و سريال زياد شده که تا امروز در اين 5 سال يک هفته هم نتوانسته ام استراحت کنم. من براي ساخت موسيقي مجموعه هاي تلويزيوني، کل مجموعه را خودم قرارداد مي بندم 30 درصد قسمت را خودم بايد آهنگ سازي کنم. آهنگ سازي يک قسمت50 دقيقه اي 2 ساعت زمان مي برد. و در اين مدت چون قرارداد بسته بودم متعهد بودم و نمي توانستم کار ديگري انجام بدهم. وگرنه شايد در اين سالها 15 تا آهنگ ساخته بودم. سکوت يک خجالتي هيچ وقت در ذهنم اين نبود که روزي خواننده شوم. براي خودم هيچ وقت اين تصوير را نمي ساختم که در کنسرت ام و 5 هزار نفر جلوي من نشسته اند. واقعا اولين اجرايي که رفتم روي صحنه، فکرنکرده بودم که چه بايد بگويم. اولين تا آخرين آهنگ را خواندم و آمدم پايين؛ بدون اينکه حرفي بزنم. اولين بار که کنسرت دادملذت درهياهو من اين تنوع کاري رادوست داشتم و لذت ميبردم خيلي ضرر دستگاههاي صوتي را داده ام ولي دوست دارم کلکسيون انواع ميکروفن داشته باشم بالاترين تفريح من اين است که انواع دستگاههاي صدابرداري راداشته باشم تجهيزات کامپيوتري ام به روزباشد و سيم ها از اين اتاق به آن اتاق آويزان باشند من هميشه به خاطر تجربه هاي قبلي ام جلوتر ازديگرآهنگ سازان بوده ام خيلي جو گرفته بودم. 3 بار ارکست اينتروزد و من نتوانستم بخوانم...خواست خدا بود. همه اش خواست خدا بود. من در همه برنامه هاي راديويي و تلويزيوني گفته ام که خدا بايد بخواهد تا اتفاقي بيافتد: «همه دنيا بخواد و تو بگي نه/ نخواد و تو بگي آره، تمومه» راز اين دنيا اين است. من اصولا خيلي آدم خجالتي اي هستم. خيلي کم پيش مي آيد جايي بتوانم چيزي بخورم، ولي موسيقي و صحنه را چون ديده بودم، چيز عجيبي برايم نبود. يک بار 13 سالم بود و پدرم جايي برنامه داشت؛ گفتم مي خواهم با شما تار بزنم. حالا 3 ماه بود که تار زدن را شروع کرده بودم! همان جا پوست تارم کنده شد و کل مردم خنديدند! ولي نترسيدم. اما شايد پايين سن که مي خواستم با کسي صحبت کنم، خجالت مي کشيدم. تجربه گذشته، چراغ آينده من برنامه ريزي به آن شکل که يک روز از اين تجربه ها، استفاده کنم؛ نداشتم ولي خيلي کمکم کرد. مثلا زماني که انيميشن مي ساختم، تدوين هم مي کردم. شايد تدوينگر خوبي نباشم ولي وقتي آهنگ سازي يک فيلم را به من پيشنهاد مي کنند، مي دانند که احسان خواجه اميري خودش صداگزاري مي کند، ميکس مي کند و يک سي دي آماده به ما تحويل مي دهد. سر سريال ميوه ممنوعه اگر من اين توانايي را نداشتم سريال به پخش نمي رسيد. آقاي عفيفه تهيه کننده فيلم، ساعت 5 سي دي را براي من مي آورد. اينجا همه کارهايش را مي کردم و ديگر در استوديو کاري نداشتند. شايد بينندگاني که ميوه ممنوعه را مي ديدند، باور نمي کردند که موسيقي اين سريال ساعت 7 شب ساخته شده و براي پخش آماده شده است. سنتور زنده بودم، تار زده بودم... زمان آهنگ سازي، صداي اينها را در گوشم مي شنيدم. يک آهنگ ساز براي اينکه بخواهد آهنگ ساز خوبي شود، بايد 20 سال تجربه کند. پدر من هميشه مي گفت يک خواننده در30 سالگي بلوغش شکل مي گيرد و مي فهمد چه جوري بايد کلمه را ادا کند و صدايش تثبيت مي شود. اما من در21 سالگي خواننده شناخته شده اي بودم. در22 سالگي 12 تا موسيقي فيلم نوشته بودم (غريبانه، لبه تاريکي، زيرزمين و...). تمام آهنگ سازاني که پيش از من با آقاي فتحي همکاري کرده بودند مثل آقاي فخرالديني، آقاي بيات، همه از اساتيد خيلي بزرگ از من هستند و وقتي مرا براي آهنگ سازي انتخاب کردند، باورم نمي شد! من اصلا آقاي فتحي را نمي ديدم؛ نظر خودم بود. اگر بد بود، فردا زنگ ميزدند که آن سکانس بد شده يا خوب شده است. خجالتي يا شيطان کسي که اين قدر انرژي دارد، اذيت نمي شود؟ خودت هيچ وقت فکرنمي کني نياز به آرامش و استراحت داري؟ بيشتر اطرافيانم اذيت مي شوند اما من وقتي کار عجيبي نمي کنم، حالم بد مي شود. البته الان بزرگترين آرزوي من اين است که بگويند 20 روز کار نداري؛ بخواب ولي ميدانم که نمي توانم بخوابم. يک روز که استراحت کنم و بخوابم افسرده مي شوم. بعدش دوباره بايد بروم دنبال کار...شب ها راحت مي خوابي؟ آن قدر در روز فعاليت مي کنم که شب راحت مي خوابم. جايي گفتي شيطان هستي جايي گفتي خجالتي بالاخره کدامش؟ بيش فعال بودم که بايد درمان مي شد. من اصلا دوست دوران بچگي ندارم. از دوره نوجواني يا دانشگاه که آدم ها وارد دوران رفيق بازي مي شوند، چطور؟ نه، اصلا. در کار چه؟ نه، روابطم در حد مراودات کاري است.کسي که باهاش درددل کني؟ نه؛ در روز دوست آنچناني به من زنگ نمي زند. روياي کارگرداني من هر کاري دوست داشتم را تجربه کرده ام. اما چيزهايي هم بوده که خيلي بيشتر دوست داشتم تجربه کنم که وقتي وارد موسيقي شدم و از کارم استقبال شد، ديگر نتوانستم. خيلي دوست داشتم کارگردان بشوم. خيلي دوست داشتم جلوه هاي ويژه رايانه اي کارکنم، ولي فرصت نکردم. چند وقت پيش فکر کردم تهيه کنندگي کنم. خودم پول بگذارم و فيلم بسازم. دوست دارم يک روز که در موسيقي به جايي رسيدم، يک فرصت به خودم بدهم و آن بخش سينما را که دوست دارم، تجربه کنم خودم سرمايه گذاري کنم و فيلمي که دوست دارم را بسازم. کارگرداني اش را هم خودت بکني؟ دوست دارم. همه کارهايش را هم خودت مي کني؟ آري؛ فيلمبرداري، صداگذاري و...و بازيگري؟ يک سکانس در ميوه ممنوعه بازي کردم ولي خيلي بد بود! آقاي فتحي گفت، من هم نه نگفتم؛ ولي خيلي مصنوعي بازي کردم. با وجود اينکه در دوران راهنمايي، بعد از درس معلم، ميزها را به هم مي چسباندند و من نمايش اجرا مي کردم.پس در مدرسه بازيگوش بودي؟ درسم خوب بود. خيلي درس نمي خواندم ولي خيلي باهوش بودم.با اين هوش چرا ادامه تحصيل نمي دهيد؟ فرصت نمي شو. ذهنم خيلي آشفته شده به اين نتيجه رسيده ام که الان ديگر مال خودم نيستم. نمي توانم هر کاري که دلم مي خواهد را بکنم. کنسرت پشت کنسرت... بايد يک برنامه ريزي انجام دهم. موسيقي من ايراني است من در اکثر کشورهاي اروپايي مانند ايتاليا، آلمان، دانمارک و... برنامه داشته ام. استقبال هم خوب بوده. اين مردم هنوز موسيقي اصيل را مي شناسند. مواد موسيقي من هم موسيقي سنتي است. موسيقي خودم را ايراني مي دانم. رديف هاي آوازي را خوب مي شناسم. هنوز مدرسه نرفته بودم که خوانندگان بزرگ جلويم آواز مي خواندند. من با موسيقي اصيل ايراني بزرگ شده ام و 13-14 ساله بودم که تازه فهميدم موسيقي پاپ چيست. موسيقي اصيل در وجود همه ايراني ها هست. تمام خوانندگاني که اين روزها شهرت دارند، ذات ايراني در صدايشان هست. خوانندگاني که حالت غربي مي خوانند چندان مورد استقبال واقع نمي شوند. اين در ايرانيان خارج هم وجود دارد و خيلي براي موسيقي سنتي ارزش قائل اند و با دقت گوش مي کنند. الان بيشترين کاري که در کنسرتها از من درخواست مي شود، آثار پدرم است.وقت تفريح داري؟ نه.تفريحت چي هست؟ فيلم زياد مي بينم. خيلي دوست دارم. فيلمهاي با ساختار حرفه اي را دوست دارم.کارگردان مورد علاقه ات؟پيترجکسون.شهرت؟ بعضي وقتها خيلي اذيت مي شوم مثلا وقتي مي خواهم در مکانهاي عمومي رفت و آمد کنم يا رستوران و خريد کنم. شهرت خيلي چيزهاي خوب هم دارد. مردم احترام مي گذارند و براي هنر ارزش قايل اند.لباس؟ خيلي کت و شلوار دارم. پدرم مي گويد هنرمند بايد خوش لباس باشد. البته خيلي درنخ لباس نبوده ام. چرا هميشه در کنسرتهايت کت و شلوار مي پوشي؟ به مخاطب احترام مي گذارم. فضاي کنسرت رسمي تراست. ادبيات من هم رسمي تر است. من و بابام الان خيلي کم بابا را مي بينم ولي ارتباطمان خيلي دوستانه است. مامان و بابام خيلي با من دوست بوده اند. اگر بچه خودم اينقدر امکانات مي خواست برايش فراهم نمي کردم! هرروز يک چيز تازه مي خواستم اختلاف سنم با بابام 50 سال است اما پدرم آدم دنيا ديده اي است. او مخالف خوانندگي من بود. دوست نداشت خواننده شوم. هيچ وقت ازش نپرسيده ام چرا. معتقدم درتاريخ موسيقي ما هيچ کس ايرج نمي شود و اين فقط حرف من نيست؛ همه اساتيد موسيقي بر اين عقيده اند که ايرج تکرار نمي شود. دوست نداشت من خواننده شوم، شايد چون به آنجايي که مي خواست، نرسيد هميشه مي گفت درست را بخوان، مهندس شو و يک زندگي آرام داشته باش.ولي تو کلا حرف گوش کن نبودي...؟ حرف گوش نکن خوبي بودم. حرف گوش نکن خوب يعني چه؟ يعني کارخطرناک نمي کردم. چرا کار خطرناک هم مي کردم! چهارشنبه سوري ها خدا واقعا به من رحم ميکرد...ولي بابا الان کارهايم را خيلي دوست دارد. سي دي هاي مرا بيشتر به دوستهايش مي دهد تا کارهاي خودش را. موسيقي پاپ اصلا دوست ندارد، ولي بالاخره پسرش هستم. دوست دارد آهنگ هاي جديدم را بشنود، ولي نظرش هميشه اين است که موسيقي سنتي کار کنم. من اگرصداي استاد ايرج را داشتم، خيلي از آهنگ هايي که ايشان خواند را نمي خواندم ولي هيچ کس جاي ديگري نمي تواند تصميم بگيرد. اگرجاي بابا بودم، با آن صدا و آن موقعيت، اتفاقات ديگري مي افتاد. باباي من آدمي بسيار احساساتي و دلي است. خيلي آدم خوبي است و من اين قدر خوب نيستم. شايد اگر مي خواست منطقي فکر کند، آن آثار خلق نمي ش. آن آثار همه اش حس است الان کارهاي من خيلي منطقي است. من يک سري از سياستهاي کاري بابا را قبول ندارم ولي مقابل او هم قرار نمي گيرم. پدرم براي من اسطوره است.به اجراي مشترک با پدر فکر ميکني؟ فکرنکنم قدرت اين کار را داشته باشم. يک بار جايي بوديم و خواستيم آهنگ جان بابا را با هم بخوانيم بابا قسمت خودش را خواند اما نوبت من که شد، نتوانستم بغض کرده بودم... مردم همه گريه شان گرفته بود.آلبوم مشترک دوباره چه؟آلبوم اول که مشترک بود. ولي ديگر به اين موضوع فکرنکردم. يعني فرصت نکرده ام فکر کنم. موسيقي يک لحظه است موسيقي سنتي کار کرده ام، در موسيقي فيلمها آواز خوانده ام ولي تمام آلبومهايم پاپ است. موسيقي اي که کار مي کنم، موسيقي اي است که دوست دارم. هيچ وقت خودم را محدود نمي کنم که بايد مثلا با اين 3 تا ساز بخوانم. چون موسيقي خوب بايد يک «آن» داشته باشد. بايد يک اتفاق در آن بيافتد و شما از قبل نمي دانيد که چنين چيزي اتفاق مي افتد يا نه. آني که نمي توانم توضيحش بدهم و نمي توانم تضمين کنم که اتفاق بيافتد. شايد من کار موفق زياد داشته باشم ولي الان اگر بگويند 200 ميليون تومان مي دهيم يک آهنگ موفق بساز، هيچ وقت نمي شود تضمين کرد. شايد اين اتفاق بيافتد، شايد نيافتد. موسيقي يک لحظه است. يک شعر خوب و يک موسيقي خوب شايد کنار هم قرار نگيرند. البته اين ويژگي کار هنري است. 5 آلبوم دارم، اين همه موسيقي فيلم و سريال انجام داده ام، اما نمي توانم تضمين کنم که کاري صددرصد خوب از آب درمي آيد. خود کارگردان هم نمي تواند تضمين کند کارش به دل بنشيند. ولي اگر بهترين نمره باشد، کاري که يک کارگردان خوب بسازد از 13 شروع مي شود، حالا يا 19-20 است يا 14-15. يک کارگردان خيلي خوب هيچ وقت کار بد نمي سازد. من هيچ وقت آهنگ بد نمي سازم. اگر عاشق نبودم احساساتي هستيد؟ نه بيشتر منطقي هستم.تابه حال عاشق شده اي؟ اگرعاشق نشده بودم که هيچ قطعه اي نساخته بودم! اين عشق خيلي هم به من کمک کرده.در زندگي خانوادگي ات موفقي؟ بله. يعني خانم تان شما را يک شوهرخوب مي داند؟ ما هنوز سر خانه خودمان نرفته ايم.نرفته ايد چون وقت نداشتيد؟ نه، مشغول طراحي و چيدمان خانه مان هستيم.طراحي خانه را هم خودتان انجام داده ايد؟ خانم من خودش معمار است من هم طرح داده ام.با اين شوق تجربه گرايي شايد بخواهيد در خانه هم خودتان آشپزي کنيد! آشپزي من خيلي خوب است اما آشپزخانه را به هم ميزنم تا يک پيتزا درست کنم! بيشتر هم دنبال ضرر زدن به بدنم هستم، پاستا مي خواهم درست کنم، دو تا قالب کره مي ريزم با پنير پيتزا... خيلي برايم مهم است که چه غذايي بخورم. اصلا نمي توانم غذاي بدمزه بخورم. خيلي زياد فکر مي کنم. فکرم هميشه درگير است، ولي تحرکم خيلي کم است. خيلي کم ورزش مي کنم و استعدادم در اين زمينه خيلي کم است. دنبال ورزش رفتم ولي هميشه همه از من بهتر بودند. شايد چون عجول بودم و تمرکز نداشتم. بزرگترين آسيب زندگي من هميشه عجله بوده است. ورزش هم تمرکز مي خواهد. عاشق فوتبال ام و خيلي دوست داشتم فوتباليست خوبي مي شدم ولي نشد. الان هفته اي دوبار با دوستان فوتبال بازي مي کنم ولي از بازيکنان خوب تيم نيستم. موسيقي، غذاي روح به هوش اعتقاد دارم. ما موزيسين هاي باهوش خوبي داريم و حيف است که الان به کج راهه رفته اند. اگر اين افراد حمايت مي شدند، هر کدام يک اتفاق درموسيقي بودند. بايد فکري کرد تا اين استعدادها هدر نرود. موسيقي غذاي روح است. البته درست نيست به غذا تشبيه اش کنيم، چون موسيقي از اينها بالاتراست ولي يک نفر مي تواند خودش را با تنقلات سي کند يا مي تواند يک غذاي سالم بخورد. الان بين موزيسين ها من يک موزيسين کلاسيک هستم؛ هر چند به نظر پدرم خيلي پاپ هستم. اگر هم سنتي مي خواندم نمي توانستم اين قدر مطرح شوم.بهترين وجود ندارد ادعا ندارم که بهترين خواننده ايران هستم. کارخودم را انجام مي دهم. بهترين هم وجود ندارد. کار خيلي شاد نمي توانم بخوانم. يک نفر صدايش خيلي خوب است، يکي تکنيک خوبي دارد، يکي صداي بم را خوب مي خواند... هر کسي در چيزي بهترين است. من شادترين آهنگ را هم بخوانم، کسي را خيلي خوشحال نمي کند. در آهنگ شاد موفق نبوده ام. شادترين آهنگ را با يک ريتم شاد بخوانم، خيلي احساس شادي درآدم ايجاد نمي کند. من مردمي هستم مردم ما با محبت هستند. گرچه از لفظ «مردم» خوشم نمي آيد. چون فاصله اي بين ما ايجاد مي کند. من هم مردم هستم. تا وقتي مردم موسيقي مرا دوست داشته باشند، من احسان خواجه اميري هستم. وقتي دوست نداشته باشند، با هيچ زوري نمي شود مجبورشان کرد و همه اش از روي لطف است. آرامش يعني خوشبختي به نظر من خوشبختي يعني آرامش و سلامتي. اگر ميلياردها ثروت داشته باشي و آرامش يا سلامت نداشته باشي، ثروت کمکي به تو نمي کند. من تا حدودي هر دو را دارم، ولي تجربه تصادف و بيماري سخت باعث شده به اين نتيجه برسم که آرامش و سلامتي بالاترين نعمت اين دنياست. زندگي خانوادگي را دوست دارم به خانواده خيلي اهميت مي دهم و زندگي خانوادگي را دوست دارم. خيلي زود وارد کار و درآمدزايي شدم، ولي چون به خانواده اهميت مي دهم، هميشه با خانواده زندگي کرده ام. مخاطبان من هم خانواده ها هستند. يک بار جايي برنامه داشتم، يک پزشک آمد گفت: «مي داني راز موفقيت تو چيست؟ مثلا من و پسرم هيچ جا نشده بتوانيم با هم صحبت کنيم. سليقه مرا نمي پسندد و علايق پسرم را هم من دوست ندارم... تنها جايي که توانستيم با هم لذت ببريم، کنسرت شما بود». کنسرتهايم جو خانوادگي دارد. يکي از بزرگترين نعمتهايي که خدا به من داده، اين است که موسيقي من کسي را از خدا دور نکرده است. موسيقي ابزار بسيار کوبنده و موثري است. شما مي توانيد با اين ابزار حس مردم را دستکاري کنيد. الان قانوني گذاشته اند که موسيقي پاپ فقط 2 شب مي تواند پشت سر هم کنسرت داشته باشد، ولي به نظر من بايد ببينند هدف يک خواننده از برپايي کنسرت چه است. اگر ما يک شعر نامناسب را با تار و ستار بزنيم، مي تواند تاثير بدي در جامعه بگذارد. پس نمي شود چنين تفاوتي بين موسيقي سنتي و پاپ گذاشت. موسيقي پاپ موسيقي مردمي است. هدف موزيسين مهم است. من هر کاري را براي رضاي خدا انجام ميدهم. البته موسيقي اي که ارائه ميدهم را بايد اول خودم دوست داشته باشم و بعد براي رضاي خدا باشد. سعي نکرده ام موسيقي اي بسازم که تيراژ آلبومم زياد شود. خدا خواست که موسيقي من به دل مردم نشست. ما اگر زرنگ هم باشيم، خيلي نمي توانيم نقش بازي کنيم. مردم مي فهمند کيستي. اگر حرفت از دل باشد، به دل مي نشيند. يکي از کنسرتهاي اخير من کارنوال شده بود و 4 خواننده پشت سر هم برنامه اجرا مي کردند، ولي همه ديدند که فضاي کنسرتهاي من خانوادگي است. مردم با سنين مختلف آمدند و از آن لذت بردند. موسيقي من موسيقي روز ايراني است. تا جايي که امکان دارد آنها را با هم ادغام کرده ام، ولي بيش از اين نمي شود. به نظر من ادبيات شرق با موسيقي راک به بالا جور درنمي آيد. رپ را دوست ندارم، ولي در اينکه سالها موفق بوده شکي نيست.به چه موسيقي گوش ميدهي ؟ همه جور موسيقي اي گوش مي کنم. از کلاسيک غربي تا سنتيمنبع: زندگي ايده آل, شماره 43
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 731]
صفحات پیشنهادی
نه اين قرارمون نبود
نه اين قرارمون نبود کم نيستند کساني که ميگويند احسان خواجه اميري بهترين خواننده پاپ امروز ايران است. شايد باشد شايد هم نباشد. يعني اين چيزي نيست که بشود ...
نه اين قرارمون نبود کم نيستند کساني که ميگويند احسان خواجه اميري بهترين خواننده پاپ امروز ايران است. شايد باشد شايد هم نباشد. يعني اين چيزي نيست که بشود ...
تیتراژ پول کثیف
تیتراژ پول کثیف خواننده: احسان خواجه امیری نه اين قرارمون نبود تو بي خبر بريمن خسته شم كه تو بي همسفر برينه اين قرارمون نبود من رنگ شب بشم تو سر سپرده شي ...
تیتراژ پول کثیف خواننده: احسان خواجه امیری نه اين قرارمون نبود تو بي خبر بريمن خسته شم كه تو بي همسفر برينه اين قرارمون نبود من رنگ شب بشم تو سر سپرده شي ...
يكي نبود تو اين كوچه به مادرم كمك كنه - واضح
يكي نبود تو اين كوچه به مادرم كمك كنه:::.. gilas 28 ارديبهشت 1389, 01:55سلام نه زياد ... نه اين قرارمون نبود کم نيستند کساني که ميگويند احسان خواجه اميري بهترين ...
يكي نبود تو اين كوچه به مادرم كمك كنه:::.. gilas 28 ارديبهشت 1389, 01:55سلام نه زياد ... نه اين قرارمون نبود کم نيستند کساني که ميگويند احسان خواجه اميري بهترين ...
واکنش رشیدپور به رفتن منافی
رضا رشیدپور مجری برنامه های تلویزیون در وب سایت شخصی خود در مطلبی با عنوان نه این قرارمون نبود به نظر مخالفش درباره خروج او از ایران تاکید کرد.رشیدپور با ...
رضا رشیدپور مجری برنامه های تلویزیون در وب سایت شخصی خود در مطلبی با عنوان نه این قرارمون نبود به نظر مخالفش درباره خروج او از ایران تاکید کرد.رشیدپور با ...
عکسهای دیدنی از کنسرت احسان خواجه امیری
وی در ادامه قطعات به یاد ماندنی «نه این قرارمون نبود»، «میوه ممنوعه»، «سلام آخر»، «دلگیرم از دست خودم» را خواند. میثم مروستی (ویلون و باقلاما)، محمد کاظمی(کیبورد)، ...
وی در ادامه قطعات به یاد ماندنی «نه این قرارمون نبود»، «میوه ممنوعه»، «سلام آخر»، «دلگیرم از دست خودم» را خواند. میثم مروستی (ویلون و باقلاما)، محمد کاظمی(کیبورد)، ...
sms عاشقانه ..واسه تسکین دلم میگم میاد
sms عاشقانه ..واسه تسکین دلم میگم میاد-واسه تسکین دلم میگم میاد / ای دل شکسته غصه نخور زیاد زیاد . قرارمون این نبود ، قرار بود برای برقراری یکدیگر بکوشیم ، نه ...
sms عاشقانه ..واسه تسکین دلم میگم میاد-واسه تسکین دلم میگم میاد / ای دل شکسته غصه نخور زیاد زیاد . قرارمون این نبود ، قرار بود برای برقراری یکدیگر بکوشیم ، نه ...
sms : مهم نيست دلم شکسته
sms عاشقانه ..واسه تسکین دلم میگم میاد. واسه تسکین دلم میگم میاد / ای دل شکسته غصه نخور زیاد زیاد . قرارمون این نبود ، قرار بود برای برقراری یکدیگر بکوشیم ، نه ...
sms عاشقانه ..واسه تسکین دلم میگم میاد. واسه تسکین دلم میگم میاد / ای دل شکسته غصه نخور زیاد زیاد . قرارمون این نبود ، قرار بود برای برقراری یکدیگر بکوشیم ، نه ...
آموزش نرم افزار مایا 5 قسمت (مایا چیست)
نه اين قرارمون نبود هفته پيش از جايي رد مي شدم، نوشته بود دوره آموزش نرم افزار مايا؛ مي خواستم بروم ثبت نام ... و سريال زياد شده که تا امروز در اين 5 سال يک هفته هم ...
نه اين قرارمون نبود هفته پيش از جايي رد مي شدم، نوشته بود دوره آموزش نرم افزار مايا؛ مي خواستم بروم ثبت نام ... و سريال زياد شده که تا امروز در اين 5 سال يک هفته هم ...
روز امتحان فرا رسيده است
اين چند كلمه از خود بنده حقير نيست، بلكه پيام تمام شهدا و امام عزيزمان است. من به شما ميگويم ... #دین و اندیشه# این صفحه را در گوگل محبوب کنید ... نه اين قرارمون نبود ...
اين چند كلمه از خود بنده حقير نيست، بلكه پيام تمام شهدا و امام عزيزمان است. من به شما ميگويم ... #دین و اندیشه# این صفحه را در گوگل محبوب کنید ... نه اين قرارمون نبود ...
رضا رشیدپور در توقف ممنوع از شب شیشه ای می گوید
مجری محور نبود، بلکه موضوع محور و مهمان محور بود و این تعمداً به این شکل صورت می .... اول جواب بدهم که آیا با کسی هماهنگ می کردیم یا نه، من میهمان برنامه را تا 2 دقیقه ... ولی من 2 دقیقه به اجرا آمدم، قصد ما بی احترامی نبود بلکه قرارمون به این شکل بود که ...
مجری محور نبود، بلکه موضوع محور و مهمان محور بود و این تعمداً به این شکل صورت می .... اول جواب بدهم که آیا با کسی هماهنگ می کردیم یا نه، من میهمان برنامه را تا 2 دقیقه ... ولی من 2 دقیقه به اجرا آمدم، قصد ما بی احترامی نبود بلکه قرارمون به این شکل بود که ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها