تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد. دعاى ه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837819151




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگهبان خوش خواب


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگهبان خوش خوابماجرای پناهنده شدن دو سرباز عراقی به ایرانکردستان، ارتفاع هزار قله. روی تپه های مقابل، پایگاه داشتیم. من هم مسئول یک پایگاه بودم. نیروی کم سن و سالی داشتیم که به خاطر سن کم و بدخوابی، بیشتر اوقات نزدیک صبح می گذاشتمش نگهبان تا از طرفی هوا روشن بشه و از طرفی هم خوب بخوابه و مشکلی جهت بیدار کردنش نداشته باشیم.حدوداً ساعت چهار بود که به سراغش رفتم تا بیدارش کنم. طبق معمول من رو با مادرش اشتباه گرفته بود. من تکونش می دادم، اونم غلت می خورد و می گفت: خوابم می آید. منم طبق معمول با خنده می گفتم: پاشو مامان جون قربونت بره مدرسه ات دیر نشه و...! آخرالامر هم با یه تشر بیدار می شد. زار و زبیل (اسلحه و مهماتش) رو برمی داشت و غرغرکنان می رفت سنگر نگهبانی. باید تا سنگر هم همراهی اش می کردیم تا خواب از سرش بپره و در عالم خواب و بیداری، سر از بغداد در نیاره.
رزمندگان
یک شب رسوندمش پست نگهبانی. طبق معمول و سفارشات همیشگی: مواظب باش، خوابت نبره، یه مملکت به امید خدا و چشم های بیدار تو راحت خوابیده و...! و برگشتم سنگر خودم و از بس خسته بودم سرم به پتو نرسیده خوابم برد که ناگهان صدای شلیک تیر مرا از خواب بیدار کرد. از سنگر پریدم بیرون. تیراندازی از طرف سنگر آقای کاظمی بود. اسلحه رو برداشتم، خودم رو به سنگرش رسوندم که یک دفعه با دیدن صحنه ای خشکم زد.نگهبان خوش خواب پتوی روی جعبه مهمان رو کف سنگر پهن کرده بود و اسلحه رو بغل کرده بود و خروپف می کرد.با چندتا تکون، بیدارش کردم تا چشمش باز شد، بلند شد به سمت سنگر اجتماعی دوید.گفتم: کجا؟گفت: برم بچه ها رو بیدار کنم.نگاهش کردم و گفتم: لازم نکرده همه بیدارن، فقط اون که باید بیدار باشه، خواب مونده...تیراندازی عراقی ها همراه شد با جملات عراقی ها که به فریاد نزدیک تر بود تا حرف زدن با هم، تعجب کردم. نمی فهمیدیم چی می گن، اما بازار ترجمه های شکمی شروع شد.یکی می گفت: می گن بیاین اسیر بشین.یکی می گفت: نه بابا می گن همتون محاصره اید.یکی دیگه می گفت: دارن نیروهاشون رو هدایت می کنن تا آماده حمله بشن و...هوا داشت کم کم روشن می شد. به اتفاق چهار نفر از بچه ها روانه کف شیار شدیم که اگه عراقی ها معبری باز کردن یا جنازه ای جا گذاشته اند و...؛ احتمال می دادیم یه گروه گشت ضربت عراقی ها بود.از ارتفاع سرازیر شدیم. نزدیک کف شیار زیر یک صخره چیزی دیدم که خنده مون گرفت. از بس خندیدیم، دل درد گرفتیم...که من به بچه ها گفتم: خوب دقت کنید. بذارید جلو بیان، بعد امونشون ندید. تکه تکه می شیم، اما تن به اسارت نمی دیم. (جاتون خالی) چند تا تیکه حماسی برا بچه ها اومدم، بعد سه تا آرپی جی زن و دو قبضه نارنجک تفنگی و یک قبضه خمپاره شصت روی تپه رو کف شیار روانه کردم؛ یک آتیش تهیه مختصر به راه انداختیم. خط آرام شد. تو دلم به خودم آفرین گفتم.نماز صبح رو که خوندم. هوا داشت کم کم روشن می شد. به اتفاق چهار نفر از بچه ها روانه کف شیار شدیم که اگه عراقی ها معبری باز کردن یا جنازه ای جا گذاشته اند و...؛ احتمال می دادیم یه گروه گشت ضربت عراقی ها بود.از ارتفاع سرازیر شدیم. نزدیک کف شیار زیر یک صخره چیزی دیدم که خنده مون گرفت. از بس خندیدیم، دل درد گرفتیم.دو عراقی در حالی که یکی از اونها خودش رو خراب کرده بود، زیر صخره کز کرده بودند. اونا رو آوردیم پایگاه.در بازجویی متوجه شدیم این مادر مرده ها از تاریکی شب استفاده کرده از نیروهای عراقی جدا شده و خودشون رو به ما رسانده بودند تا پناهنده شوند. تا نزدیک سنگر نگهبانی جلو میان. وقتی به سنگر می رسن متوجه می شوند آقای نگهبان خواب تشریف دارند. برمی گردند تا با فاصله چند تیر هوایی شلیک کنند تا نگهبان بیدار بشه و بعد بهش بگن ما قصد پناهنده شدن داریم.اما سر و صدای عراقی ها بابت این بوده که به ما حالی کنند ما قصد جنگ نداشته و آمده ایم تسلیم شویم.  راوی: محمد احمدیانبخش فرهنگ پایداری تبیان 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 291]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن