-نگهبان خوش خوابماجرای پناهنده شدن دو سرباز عراقی به ایرانکردستان، ارتفاع هزار قله. روی تپه های مقابل، پایگاه داشتیم. من هم مسئول یک پایگاه بودم. نیروی کم سن و سالی داشتیم که به خاطر سن کم و بدخوابی، بیشتر اوقات نزدیک صبح می گذاشتمش نگهبان تا از طرفی هوا روشن بشه و از طرفی هم خوب بخوابه و مشکلی جهت بیدار کردنش نداشته باشیم.حدوداً ساعت چهار بود که به سراغش رفتم تا بیدارش کنم. طبق معمول من رو با مادرش اشتباه گرفته بود. من تکونش می دادم، اونم غلت می خورد و می گفت: خوابم می آید. منم طبق معمول با خنده می گفتم: پاشو مامان جون قربونت بره مدرسه ات دیر نشه و...! آخرالامر هم با یه تشر بیدار می شد. زار و
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان