واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جامعه سیاستزده و ننوشتن!بخش اول: احتمالا تعریف ما از دین اشکال دارد بخش دوم: برنامه های سیما، نازلتر از ذائقه مخاطب (بخش پایانی مصاحبه اختصاصی تبیان با داریوش نوروزی)این بار گفتگوی ما ، گفتگویی طولانی شد. شاید اگر شما هم جای ما بودید و به عنوان جوانی که تازه در ابتدای راه است ، با استادی با تجربه هم صحبت می شدید همین قدر دوست داشتید از اطلاعات او بهرمند شوید ! در انتهای گفتگو دلایل رکود ادبیات کشورمان و راهکارهای مقابله با آن را با آقای نوروزی به بحث نشسته ایم....
آقای نوروزی خوب است که در پایان صحبتمان کمی هم از اوضاع کلی ادبیات کودک و نوجوان صحبت کنیم، بعضی ها معتقدند که این روزها، همانند سالهای دهه های شصت و هفتاد، آسمان ادبیات کودک و نوجوان ایران، ستاره ای ندارد. آیا شما هم با این موضوع موافقید؟من می خواهم سوال شما را با این سوال جواب بدهم که مگر در دهه های شصت وهفتاد، مثلاً ستارگانی داشتیم که آن ستارگان الان نیستند؟! ببینید خیلی وقت ها هست که ما یک سری ملاکهایی برای خودمان داریم و بعد می رویم و به دنبال مصداقهایش می گردیم. این یک طور نگاه است. اما نگاه دیگر این است که ما پرورش یافته و تربیت شده یک دوره ای هستیم و به آن دوره تعلق خاطر داریم و کتابهای آن دوره را کتابهای خوبی می دانیم.پس طبیعتاً ملاکهایمان را هم از آن کتابها می گیریم و می گوییم این ها کتاب های خوبی است و مصداقهایش هم همین کتابها می شود. چیزی که می خواهم بگویم این است که من با این نظر خیلی موافق نیستم، چون به نظر من نویسندگان آن زمان هنوز هم زنده هستند، هنوز هم می نویسند و نوع نوشتنشان هم فرقی نکرده است. البته فقط می شود این نکته را اضافه کرد که ممکن است آن نویسنده ها، حالا دیگر دامنه فعالیت شان کم شده و کمتر می نویسند. به همین جهت ممکن است به نظر بیاید داستانهای خوب به آن اندازه که در طی آن سالها بوده حالا دیگر نیست. با این حال من فکر می کنم این دوران افت وخیز در ادبیات، همواره به طور طبیعی وجود دارد و فقط شامل ادبیات کودک نمی شود. ادبیات بزرگسالمان هم این مشکل را دارد. جنبه های دیگر ادبی نیز اینطور است. در شعر هم حتی کم و بیش دچار این رکود شده ایم. پس در اینکه امروز در حوزه ی ادبیات شاهد رکود هستیم ، شکی نیست. بسیار خوب ، به نظر شما دلیل این رکود چه می تواند باشد؟به نظر من باید تحلیل کنیم که چرا در این دوره تاریخی دچار مشکل شده ایم؟ من فکر می کنم شاید یک مقدار شرایط نامطلوب اجتماعی باعث چنین مسئله ای باشد. شرایطی که به هر حال همه از آن متأثر می شوند و باعث می شود که میزان فعالیت ها کم بشود و اگر از این دید نگاه کنیم حرف شما تا حدی درست است و این مسئله همانطور که گفتم برمی گردد به کلیت اجتماعی ما که دامنگیر زمینه های دیگر ادبی وهنری ما هم هست. کما اینکه سینمای ما هم همین وضعیت را دارد. چه سینمای کودک و چه سینمای بزرگسال دچار همین مشکل شده است. ادبیات نمایشی و سینما چطور؟ از این جهت این سوال را مطرح می کنم چون می خواهیم از تجربیات شما در این زمینه هم استفاده کنیم.بله، باید بگویم که سینمایمان هم دچار این مشکل شده است. ما دیگر سینمای کودک خوب نداریم و با فیلمهای ارزشمند کودک مواجه نیستیم . جشنواره کودک برگزار می شود اما شما ببینید چند نمونه از این فیلم ها، فیلم هایی است که در جشنواره کودک برای کودکان است؟! هیچکدام. ولی هر سال در جشنواره کودک هستند و می خواهیم هر طور شده هر سال جشنواره را برگزار کنیم. از طرفی هیچ توجهی هم به سینمای کودک نداریم و فیلم کودک تولید نمی کنیم؛ از فیلم هایی استفاده می کنیم که در تلویزیون و با نگاه تلویزیونی ساخته شده است و توجه نداریم که عرصه سینما با عرصه تلویزیون متفاوت است. آنجا تولید می شود و در جشنواره کودک به عنوان فیلم سینمایی نمایش داده می شود. البته باز هم تعداد چنین فیلم هایی که برای کودکان باشد چندان زیاد نیست. اینها تناقض های آشکاری است که در این روند در عرصه فیلم کودک وجود دارد. کارگردانان قدیمی هستند اما فیلم کودکی ساخته نمی شود. جشنواره کودک آنچنان دیده نمی شود. این ها مشکلاتی است که با آن درگیر هستیم و برای حل آن باید برنامه ریزی بشود. کما اینکه چرا از سینمای کودک دهه 60 تا سالهای 72-73 به عنوان دوره طلایی یاد می شود؟ برای اینکه به آن توجه شده و برایش برنامه ریزی شده است. برای اینکه نگاه درستی نسبت به قضیه وجود داشته و سینما رشد کرده است. اصلاً می خواهم بدانم چه مشخصه ای در یک اثر ادبی باعث درخشش آن خواهد شد؟وقتی می گوییم درخشش، یعنی اینکه می خواهیم از مشخصه ای حرف بزنیم که آن را مستثنی می کند و به عنوان یک اثر خاص و استثنایی مطرح می کند. چنین اثری باید هم از نظر معانی عمیق وهم از نظر فصاحت و زیبایی در درجه خوبی باشد. نکته دیگر اینکه از کجا به وجود چنین مشخصاتی در اثر پی ببریم؟ یعنی از کجا معلوم می شود که این اثر، اثر خوبی است؟ باید بگویم از مخاطب. یعنی وقتی مخاطب جذب می شود و طرفداران وعلاقمندان این کتاب بالا می رود، تعبیر ما این خواهد شد که این کتاب خیلی خوب بوده؛ چرا که هم مخاطب زیادی داشته و هم توانسته بسیاری از آن معانی عمیق را که مد نظر بوده است را رعایت کند و مخاطب را تحت تأثیر قرار بدهد و زمانی می تواند مخاطب را متأثر کند که معانی عمیق انسانی در آن نهفته باشد و دارای تجربه های عمیقی باشد که مخاطب بتواند با آن نوشته زندگی بکند. البته در این سطح از گفتگو ما تنها می توانیم وجه سطحی و ژورنالیستی قضیه را بیان کنیم. اگر قرار باشد که اینها شکافته بشود و عمیق تر گفته شود آن وقت، به تحلیل های حساب شده تری احتیاج است که شاید اینجا موقعیتش فراهم نباشد. بسیار خوب، اینجا این سوال پیش می آید که با توجه به فرمایش شما، برای بیان این تحلیل های حساب شده بهتر نیست نشست ها و یا سمینارهایی برگزار شود تا نویسندگان جوان بتوانند از تجربیات نسل شما بهره مند شوند؟ چون بعضی وقتها آثاری دیده می شود که به این معیارها توجهی ندارند. گویا نویسنده فقط خواسته چیزی بنویسد و صفحه ای سیاه کند.خوب اگر سمینار گذاشته بشود خوب است. اما دلیل اصلی رکود و بی توجهی به معیارها، ندانستن نیست. من می خواهم به نکته مهم تری اشاره کنم. در ابتدا به وضوح این مسئله را بیان کنم که قصدم اصلاً نقد اجتماع نیست و یا اینکه بخواهم به جامعه ایراد بگیرم، نه اصلاً. این موضوع را مطرح می کنم تا به نکته اصلی برسیم، می خواهم بگویم وقتی یک جامعه سیاستزده می شود، یعنی همه توجه ها به مسائل سیاسی معطوف است و سیاست در اولویت قرار می گیرد و همه چیز با ملاک های سیاسی سنجیده می شود و همه چیز با متر و معیار سیاست بررسی می شود، آن وقت مسائل ادبی و فرهنگی و هنری مغفول می شود؛ آن ها را فراموش می کنیم و به آنها توجهی نمی کنیم. دیگراینکه معمولاً سیاست امر پر تنشی است که به شدت جامعه را از خودش متأثر می کند؛ افراد را متأثر می کند و هنرمندان که آدمهای حساس تری هستند، نسبت به چنین شرایطی بیشتر دچار تنش و اضطراب و سرخوردگی می شوند و اتفاقی که می افتد نتیجه اش این می شود که آنها کمتر می توانند بنویسند، خلاقیتشان کمتر بروز می کند و درگیری های غیر هنری و غیر فرهنگی پیدا می کنند و به آدمهایی در عرصه سیاست تبدیل می شوند و آن اتفاقی که ما دلمان می خواهد نمی افتد. پس نتیجه می گیریم که اول باید شرایط را برای یک هنرمند فراهم کنیم و بعد منتظر کار ارزشمند باشیم ...بله ، و اشکال دیگری که وجود دارد این است که ما فکر می کنیم هنرمند یک اثر هنری است که حالا ما باید آن را هدایت و یا اصلاح بکنیم که مطابق ملاک ها و معیارهای ما حرکت کند و حرف بزند. در حالی که اینطور نیست. هنرمند فردی است بسیار حساس تر از آدمهای عادی جامعه و نسبت به رویدادها و اتفاق های اجتماعی، عکس العمل های سریع تر و قبل از موعدی از خودش نشان می دهد و بیشتر متأثر می شود. طبیعتاً ما باید هوای او را داشته باشیم. باید متوجه باشیم که او هنرمند است و رفتاری درخور شأن و موقعیت خودش داشته باشیم تا آن زایندگی و خلاقیتش شکوفا بشود. ما در واقع طی سالیان سال در جامعه زحمت می کشیم تا یک هنرمند تربیت بشود، کار کند و اثر هنری اش دیده بشود؛ اما وقتی زمان بهره برداری می شود به نحوی از انحاء در شرایط بدی قرار می گیرد. مثلاً فرض کنید که الان آیا یک قصه کودک می بینید که مورد توجه قرار بگیرد و گل بکند و مطبوعات، رادیو و تلویزیون و رسانه های ما در خدمت تشویق و ترغیب و قدردانی و نشان دادن آن باشند؟ نه، خب وقتی چنین چیزی نیست، طبیعتاً آن اتفاق می افتد که جامعه هنری ما دچار رکود می شود. البته این یکی از دلایلش است. دلایل متعدد دیگری هم دارد. ولی در کل در چنین جامعه ای که دائم دچار تنش سیاسی است و طبیعتاً در شرایط سیاسی حاکم، توجه کنید سیاستمداران نه، منظورم نگاه سیاسی جامعه است، مسائل هنری درک نمی شود. چون برایش در اولویت قرار ندارد. این است که جامعه هنری عقب می ماند.گفت و گو از: زینب محسنی نیا- بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 399]