تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام جواد (ع):سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826011438




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه در آن مي‌خوانيد: رسالت: پديدارشناسي‌کفر«پديدارشناسي‌کفر» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ رسالت به قلم الهام ‌نصرتي -دکترحامدحا‌جي‌حيدري است كه در آن مي‌خوانيد؛ خود را بسنجيد! احوال شخصي کافران... مصحف شريف در آيات ذيل، پنج مؤلفه را احوال شخصي کافران شمرده است. خود را بسنجيد! مبادا به اين مرزهاي نابودي نزديک شويد. اين آيات هولناک‌اند. از بس اين صفات و احوالات در ما هست، اين آيات هولناک‌اند.‏ وقتي در اين آيات تأمل مي‌کنيم، خوف وجود ما را فرامي‌گيرد و در مي‌يابيم که چرا احوالات نيکان در ما نيست؟ چون کفر در ما رخنه کرده است. در اين آيات، احوال کافران چنين فهرست شده است: کلام حق را نخواندن و در آن تأمل نکردن؛ تاريخ افکار و ديدگاه‌هاي اديان حق پيشين را ندانستن؛ در احوالات شخصي رسول و ولي تأمل نکردن؛ سخنان حق را به عنوان گفتار نامعمول و غيرمدروز انکار کردن؛ راه حق را دکان و افيون توده‌ها خواندن و به اين بهانه محتواي دعوت حق را انکار کردن.أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءهُمُ الْأَوَّلِينَ * أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ * أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ * وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِكْرِهِم مُّعْرِضُونَ * أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجًا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ * وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ * وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ ‏مؤمنون/74-68‏اول: تعطيل فكر و تأمل در سخن خداوند. نخستين اتفاق و عامل نگونبختي کافران، قرآن نخواندن و در آن تأمل نکردن است، كه اگر بود، مشكلات آنها حل مي‏شد. "آيا آنها در اين گفتار (آيات الهي) تدبر و انديشه نكردند"؟ (أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ). ‏ دوم‏: به تاريخ نظر نکردن و ملاحظه نکردن دعوت پيامبر پيشين، تا دريابند که آنچه رسول خاتم آورده مصدق آن چيزي است که پيامبران پيشين آورده‌اند، و بشر در نسل‌هاي متوالي آنها را آزموده و به حقانيت آنان پي برده است: کافران تصور مي‌کنند که "مطالبي براي آنها آمده است كه براي نياكانشان نيامده"؟! (أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ يَأْتِ آباءَهُمُ الاوَّلِينَ).‏سوم‏: احوالات پيامبر را نشناختن و از اين راه به ايمان نقبي نزدن: "يا اينكه آنها پيامبرشان را نشناختند، لذا او را انكار مي‌كنند" (أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ). يعني اگر اين دعوت از ناحيه شخص مرموز يا مشكوكي صورت گرفته بود، ممكن بود بگويند سخنانش حق است، اما خودش شخص ناشناخته و مرموزي است. نمي‏توان به ظاهر سخنانش فريب خورد. ولي اينها سابقه تو را به خوبي مي‏دانند، در گذشته "محمد امين"ات مي‏خواندند، به عقل و دانش و امانت تو معترف بودند، پدر و مادر و قبيله‏ات را به خوبي مي‏شناسند، پس، جايي براي اين گونه بهانه‏ها نيز نيست.‏چهارم‏: اقوال پيامبر را به عنوان چيزهايي که مد روز نيست و "نامعمول" است به کناري نهادن: "يا اينكه مي‌گويند او ديوانه است"؟! (أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ). سخناني که با محيط کافران هماهنگ نيست، کافران را به قابل پيش‌بيني‌ترين واکنش انسان ظلوم و جهول مي‌کشاند: "انکار". پيامبر و حقگو را به جرم گفتن سخنان نامعمول، به قسمي ديوانگي متهم مي‌کنند. ولي "پيامبر براي آنها حق آورده است" و سخنانش گواه بر اين حقيقت است (بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ). "عيب كار اينجاست كه آنها از حق كراهت دارند"! (وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ‏).‏پنجم: پيامبر و دين او را دکان خطاب کردن و ابزار استثمار عده‌اي قلمداد کردن، و به اين بهانه به محتواي دعوت رسول و اهل حق نپرداختن. "آيا بهانه فرار آنها از حق اين است كه تو از آنها اجر و مزد و هزينه‏اي در برابر دعوتت تقاضا مي‌كني؟ در حالي كه رزق پروردگارت براي تو بهتر است و او بهترين روزي دهندگان است". "قطع و يقين، تو آنها را به صراط مستقيم دعوت مي‌كني" (وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلي‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ). صراط مستقيمي كه نشانه‏هاي آن نمايان است و با اندك دقتي صاف بودن آن روشن مي‏گردد. مي‏دانيم راه راست نزديكترين فاصله ميان دو نقطه است، و يك راه بيش نيست، در حالي كه جاده‏هاي انحرافي كه در چپ و راست آن قرار گرفته بي- نهايت است. گر چه در بعضي از روايات اسلامي صراط مستقيم به ولايت علي عليه السلام تفسير شده (تفسير نور الثقلين، ج3، ص548)‏نتيجه طبيعي اين موضوع همان‌است كه در آيه بعد بازگو مي‌كند "و كساني كه به آخرت ايمان ندارند، مسلماً از اين صراط منحرفند" (وَ إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ). "ناكب" از ماده "نكب" و "نكوب" به معني انحراف از مسير است، و "نكبت دنيا"، در مقابل روي آوردن دنيا به معني انحراف و پشت كردن دنيا است. روشن است كه منظور از "صراط" در اين آيه همان صراط مستقيم در آيه پيش از آن است. اين نيز مسلم است كسي كه در اين جهان از صراط مستقيم حق منحرف گردد، در جهان ديگر هم از صراط بهشت، منحرف شده به دوزخ سقوط مي‌كند چرا كه هر چه در آنجا است نتيجه مستقيم كارهاي اينجا است، تكيه كردن روي عدم ايمان به آخرت و ارتباط و پيوند آن با انحراف از طريق حق به خاطر آن است كه انسان تا ايمان به معاد نداشته باشد احساس مسئوليت نمي‌كند.‏در حديثي از امير مؤمنان علي عليه السلام مي‏خوانيم: ان اللَّه جعلنا ابوابه و صراطه و سبيله و الوجه الذي يؤتي منه، فمن عدل عن ولايتنا او فضل علينا غيرنا فانهم عن الصراط لناكبون: خداوند ما رهبران ديني و الهي را درهاي وصول به معرفتش و صراط و طريق و جهتي كه از آن به او مي‏رسند قرار داده، بنابراين، كساني كه از ولايت ما منحرف گردند، يا ديگري را بر ما برگزينند آنها از صراط حق منحرفند (اصول كافى (طبق نقل تفسير نور الثقلين، ج.3، ص.549)).‏پديدارشناسي حق پرستي و هوا پرستي‏ در آيات فوق، اشاره به تضاد حق‌پرستي و هواپرستي بود و مي‏فرمود: اگر حق، تابع هوا و هوس مردم گردد، نه تنها زمين و اهلش كه آسمان‌ها هم به فساد كشيده مي‌شود، تحليل اين مسئله چندان دشوار نيست، زيرا:‏‏ 1. بدون شك، هوا و هوس‌هاي مردم يكسان نيست، و غالبا با يكديگر تضاد دارد، و حتي بسيار مي‌شود كه هوا و هوس‌هاي يك انسان نيز ضد و نقيض يكديگرند، با اين حال، اگر حق بخواهد تسليم اين تمايلات گردد، نتيجه‏اي جز هرج و مرج و از هم پاشيدگي و فساد نخواهد داشت. چرا كه هر يك از آنها معبودي را مي‏پرستند، و بتي براي خود ساخته‏اند، اگر حق، تسليم اين خواسته‏ها گردد و اين معبودهاي پراكنده بر پهنه هستي حكومت كنند، فساد آن بر هيچ كس پنهان نخواهد بود. 2. تمايلات هوس‏آلود مردم، غالبا متوجه مسائلي است كه (قطع نظر از تناقض‏‌هايش) نيز مفسده‏انگيز است، اگر اين تمايلات بخواهد به عالم هستي و جامعه بشري خط بدهد، نتيجه‏اي جز فساد به بار نمي‏آورد. 3. تمايلات هوس‏آلود، هميشه يك بعدي است و تنها يك زاويه را مي‏نگرد و از جنبه‏هاي ديگر غافل است، و مي‏دانيم يكي از عوامل مهم فساد، برنامه‏هاي يك بعدي مي‏باشد كه ابعاد ديگر هرگز در آن مورد توجه قرار نمي‏گيرد.‏ مطلب فوق، از پاره‏اي جهات بي‌شباهت به آنچه در سوره انبياء آمده است نيست: لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلاَ اللَّهُ لَفَسَدَتا: "اگر در آسمان و زمين خداياني‏ جز خدا باشند به فساد كشيده مي‌شوند" (انبياء/22). بديهي است که "حق"، همچون "صراط مستقيم" يكتا و يگانه است، اين هوا و هوس‌ها هستند كه همچون خدايان پنداري متعدد و بسيارند.‏پديدارشناسي رهبر از آيات فوق، ضمنا بخشي از صفات رهبران راه حق روشن مي‏گردد: آنها هميشه به نيکي‌ها شناخته شده بودند كه اگر افراد ناشناخته و مرموزي بودند به حكم "أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ"، بهانه‏اي به دست منافقان مي‏افتاد كه دعوت شناخته شده آنها را به خاطر ناشناخته بودن خودشان ناديده بگيرند و انكار كنند.‏ ديگر اينكه آنها هرگز در مسير خود تسليم هوس‌هاي مردم نمي‌شوند و به عكس، آنچه دنياي امروز مي‏پسندد بر تمايلات عمومي به طور مطلق (هر چند انحرافي باشد) صحه نمي‏گذارند، آنها در ترويج مكتب حق اصرار مي‏ورزند، هر چند ناخوشايند گروه كثيري باشد.‏ ديگر اينكه آنها در برابر دعوت خويش، پاداش مادي نمي‏طلبند. با انواع محروميت‌ها مي‌سازند و وابستگي مادي به كسي پيدا نمي‏كنند چرا كه اين نياز و وابستگي، زنجيري خواهد شد بر دست و پاي آنها و قفل محكمي بر زبان و فكرشان!‏پديدارشناسي اكثريت در بسياري از آيات قرآن- همچون آيات فوق- "اكثريت" مورد مذمت و نكوهش قرار گرفته‏اند، در حالي كه در دموکراسي دنياي امروز، معيار قضاوت و سنجش خوب و بد اكثريت جامعه‏ها محسوب مي‌شود و اين بسيار سئوال‏انگيز است. در اينجا از آياتي كه بعد از ذكر كلمه‌ "اكثر"، ضمير "هم" را ذكر مي‌كند و غالبا به كافران و مشركان و امثال آنها اشاره مي‌كند سخن نمي‏گوييم كه از موضوع بحث ما خارج است، بلكه سخن از آياتي است كه عنوان "اكثر الناس" (اكثر مردم) دارد مانند:‏ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ: "ولي اكثر مردم شكرگزار نيستند" (بقره/243).‏ و لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ: "ولي اكثر مردم نمي‏دانند" (اعراف/187).‏ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ: "ولي اكثر مردم ايمان نمي‏آورند" (هود/17).‏ وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ: "اكثر مردم هر چند كوشش و تلاش كني ايمان نمي‏آورند" (يوسف/103).‏ فَأَبي‏ أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَ كُفُوراً: "اكثر مردم جز كفران و انكار حق كاري ندارند" (اسراء/89).‏ وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الارْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ: "اگر از كثر مردم روي زمين اطاعت كني تو را از راه خدا منحرف و گمراه مي‌سازند" (انعام/116).‏ از سوي ديگر، در بعضي از آيات قرآن، راه و رسم اكثريت مؤمنان به عنوان يك معيار صحيح مورد توجه قرار گرفته است، در سوره نساء مي‏خوانيم: و الزموا السواد الاعظم، فان يد اللَّه مع الجماعة، و اياكم و الفرقه، فان الشاذ من الناس للشيطان، كما ان الشاذ من الغنم للذئب: "هميشه همراه جمعيت‌هاي بزرگ باشيد كه دست خدا با جماعت است و از پراكندگي بپرهيزيد كه انسان تك و تنها بهره شيطان است، چونان كه گوسفند تنها طعمه گرگ"! (نساء/115) (نهج البلاغه، خطبه 127). و نيز در نهج البلاغه مي‏خوانيم: و الزموا ما عقد عليه حبل الجماعة: "آنچه را كه پيوند جمعيت با آن گره خورده است، رها مكنيد" (نهج البلاغه، خطبه 151).‏ جان كلام اين‌جاست كه اگر اكثريت، مؤمن و آگاه و در مسير حق باشند، نظرات آنها محترم و غالبا مطابق واقع است و بايد از آن پيروي كرد. ولي اگر اكثريت ناآگاه و جاهل و بي‌خبر، يا آگاه، اما تسليم هوا و هوس باشند، نظرات آنها غالبا جنبه انحرافي دارد و پيروي از آن، چنان كه قرآن مي‌فرمايد، موجب ضلالت و گمراهي مي‌گردد. ذكر اين موضوع نيز ضروري است كه به اعتقاد ما، حتي اكثريت آگاه و رشيد و با ايمان، در صورتي نظراتشان محترم است كه بر خلاف فرمان الهي و كتاب و سنت نبوده باشد.‏ادامه دارد...‏مردم سالاري: هدفمندسازي يارانه ها و بخش خصوصي«هدفمندسازي يارانه ها و بخش خصوصي» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛ اجراي طرح هدفمند سازي يارانه ها که به درستي از آن به عنوان جراحي بزرگ اقتصادي ياد مي شود، يکي از مهمترين طرح هاي اقتصادي محسوب مي شود که بر کليه شئون زندگي  اقتصادي و اجتماعي مردم تاثيرگذار خواهد بود.  به همين دليل اجراي اين طرح، نه فقط در کشور ما بلکه در تمامي کشورها با حساسيت هاي فراواني همراه بوده و لا زم است با بهره مندي از زيرساخت هاي لا زم اجرايي شود. هر چند در مورد پيش نيازهاي اجراي طرح هدفمندسازي يارانه ها به مسايل مختلفي از جمله تورم  بسيار پايين يا شرايط با ثبات اقتصادي و سياسي  از جنبه ارتباطات بين الملل ياد مي شود اما يکي از مهمترين پيش نيازهايي که عدم تحقق آن مي تواند دشواري هايي در اجراي طرح هدفمند سازي  يارانه ها ايجاد کند، عدم حضور فعال بخش  خصوصي است.اگر تجربه  کشورهاي ديگر جهان در اجراي اين طرح بزرگ را بررسي کنيم درخواهيم يافت که بخش خصوصي نقش مهمي در اجراي طرح دارد. کشورهايي همچون ترکيه يا بلغارستان به مدد توانمندساختن بخش خصوصي خود موفق به عبور از اين گردنه سخت شدند.هر چند در اين کشورها نيز آغاز اجراي طرح هدفمند سازي يارانه ها با دشواري هايي همراه بوده اما آنچه در بازگشت شرايط با ثبات اقتصادي به اين کشورها پس از انجام اين جراحي بزرگ تاثيرگذار بوده، تقويت بخش خصوصي  وحضور  فعال آن  در کنار دولتي ها و حتي پيشي گرفتن آن از بخش دولتي بوده است.  اما واقعيت آن است که در کشور ما با وجود تاکيدات فراواني که بويژه از سوي مقام معظم رهبري  در قالب ابلا غ اصل 44 قانون اساسي صورت گرفته، متاسفانه شاهد تداوم قدرت نمايي بخش دولتي هستيم. خصوصي سازي ها هم اغلب در نام، عنوان خصوصي سازي را داشته و خصوصي سازي  تاکنون به معناي رد ديون شرکت هاي دولتي يا واگذاري به عنوان سهام عدالت بوده است و در اين ميان بخش دولتي همچنان به قدرت نمايي خود ادامه مي دهد و حتي برخي ارگان هاي دولتي با افتخار اعلا م مي کنند که از خصوصي سازي  معاف شده اند.در چنين شرايطي، به نظر مي رسد  يکي از ابزارهاي  اجراي موفق طرح هدفمندسازي يارانه ها يعني بخش خصوصي، در شرايط قابل قبولي قرار ندارد و پايه  محکمي براي اجراي موفق اين طرح نخواهد بود. اميد است در فرصت کوتاه باقيمانده تا هدفمند کردن يارانه ها   و واقعي  کردن قيمت ها، دولتمردان، خصوصي سازي و اجراي دقيق اصل 44  را جدي تر بگيرند تا نگراني ها  در اين زمينه اندکي کاهش يابد. كيهان: از آن گذشته تا اين آينده«از آن گذشته تا اين آينده» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ براي درك ويژگي هاي «زمان حال»، هيچ چيز مهم تر از آن نيست كه يك بار مرور كنيم در زماني نزديك به زمان حال كجا بوديم و چگونه از آن گذر كرده و به «اكنون» رسيده ايم. پيشرفت و توفيق در دقيقترين تعريف ممكن، مجموعه تفاوت هاي مثبتي است كه ميان گذشته و حال وجود دارد، پس اگر مي خواهيد بدانيد چقدر پيشرفت كرده و جلو رفته ايد، بايد دركي درست از اين پيدا كنيد كه زمان حال را چگونه مي توان از گذشته نتيجه گرفت.نظام جمهوري اسلامي، به لحاظ زماني فاصله چنداني از فتنه 88 نگرفته است. يك سال در مقياس رويدادهاي ملي، زماني ناچيز محسوب مي شود. اما اگر به رويدادهاي جاري و فرايندهاي واقعي كشور نگاه كنيم، فاصله نظام از دوران فتنه چنان عميق و بزرگ شده كه ديگر هيچ كس، حتي آنها كه فتنه 88 را بوجودآوردند و اكنون هر روز و ساعت به دنبال مقصر مرگ جنيني آن مي گردند، باور ندارد چنان رويدادهايي در آينده نزديك امكان تكرار داشته باشد. در يكي از آخرين تحولات، فردي كه جريان فتنه او را چريك پير مي خواند، به صراحت گفته است مردم ديگر هيچ توجه و اعتنايي به سرنوشت امثال موسوي و كروبي ندارند و اينها دستگير هم اگر بشوند آب از آب تكان نخواهد خورد. بعد هم درخواست كرده كه نظام لطف كند و فقط تكليف جريان اصلاحات را روشن كند تا از وضعيت فعلي كه بي شباهت به آويزان ماندن ميان زمين و آسمان نيست، در بيايند.اجازه بدهيد ببينيم وضعيت چگونه و چقدر تغيير كرده كه به اينجا رسيده ايم. فتنه 88 آنگونه كه برنامه ريزان خارجي آن تدارك كرده بودند - و البته مجريان داخلي عرضه اجراي كامل همه آنچه را كه طراحي شده بود نداشتند- بنا بود در دو سطح عمل كند: سطح حكومت و سطح جامعه.فقط براي آنكه يك فهرست به دست داده باشيم، مجموعه اطلاعات موجود خصوصا آنچه فتنه گران خود درباره اهدف خود گفته اند و تحليلي كه منابع خارجي از الگوي رفتار آنهاكرده اند، نشان مي دهد كه در سطح حكومت چند پروژه عمده وجود داشته است. 1- تبديل كردن اختلاف به كينه و رقابت به براندازي در ميان گروه هاي سياسي كشور به اين ترتيب كه بي توجه به سرنوشت نظام، به «هر قيمت ممكن» كمر به حذف يكديگر ببندند. اصطلاح «به هر قيمت ممكن» براي آنها كه اندكي از نزديك، روندهاي انتخابات و فتنه 88 را دنبال كرده اند قاعدتا بايد بسيار آشنا باشد خصوصا كه كساني از خواص اهل سياست وقتي مي خواستند ميزان جديت خود براي كنار زدن رقيب را نشان بدهند از اين واژه استفاده مي كردند و مي گفتند «ابايي نداريم با هر كسي بنشينيم و همكاري كنيم»! 2- در مرحله بعد، مجموعه اي از پروژه هاي تودرتو طراحي شده بود براي اينكه توان كنترل بحران نظام تجزيه شده و از بين رفته نشان داده شود. تصور طراحان فتنه اين بود كه فقط زماني كه دوستان خود را متقاعد كرده باشند كار از دست نظام در رفته، مي توانند به تيز و فراگير شدن آتش فتنه اميد داشته باشند. براي اجرا شدن اين پروژه مهم ترين ابزار به خيابان كشاندن مردم بود. فكر مي كردند و مي گفتند كه تنها به اين روش مي توان نظام را ترساند و از آن امتياز گرفت و امتياز اول كه گرفته شد ديگر روند باج خواهي و امتيازگيري را پاياني نخواهد بود. 3-مطالعه دقيق اطلاعات موجود نشان مي دهد، اتاق فكر فتنه تصور مي كرد اگر پروژه درست پيش برود سيستم به روش هاي نرم يا حداكثر نيمه سخت فروخواهد پاشيد يا اگر هم فرو نپاشد آن قدر ضعيف مي شود كه در داخل به فتنه گران و در خارج به اربابان آنها امتيازهاي كلان خواهد داد تا بتواند اوضاع را كمي كنترل، و موجوديت خود را حفظ كند.در سطح اجتماعي مسئله كمي ظريف تر است. برنامه كلان فتنه اين بود كه: 1- فروپاشي سياسي -كه فكر مي كردند به سرعت رخ خواهد داد- تبديل به فروپاشي اجتماعي شود. مقصود از فروپاشي اجتماعي در اينجا اين است كه كينه، خشونت و عدم تحمل از سطح گروه هاي سياسي فروتر بيايد و به عمق خانه ها و محلات به عنوان خردترين سطوح روابط اجتماعي رسوخ كند. 2- در مرحله بعد فتنه گران تصور مي كردند كه شكاف دولت-ملت به مرحله اي خواهد رسيد كه نظام پشتوانه مردمي كليه تصميم هاي بزرگ خود را از دست خواهد داد. اگر بپذيريم كه وجود اجماع داخلي و حمايت سنگين مردم از نظام، يكي از مهم ترين عوامل افزايش قدرت مقاومت ايران در مقابل فشارهاي خارجي بوده، تحليل جريان فتنه اين بود كه نظام به زودي از اين سرمايه بزرگ بي بهره خواهد شد و در نتيجه ديگر نمي تواند در مقابل فشارهاي خارجي مقاومتي موثر از خود نشان بدهد؛ پس به اين نتيجه رسيدند كه به تعبير نتانياهو «حالا وقت فشار آوردن است». ايده خفته در پس قطعنامه 1929 دقيقا همين بود. غربي ها مي دانستند كه مكانيسم تحريم مستقيما روي برنامه هسته اي ايران تاثيري نخواهد گذاشت همچنان كه هيچ وقت نگذاشته است. مهم تر از اين، كاملا واقف بودند كه هيچ نوع تحريمي نمي تواند در بلند مدت به طور موثر اعمال شود و چند ماه كه از زمان آغاز اجرا ي آن بگذرد، با پيدا شدن گريزگاه ها و سست شدن اراده كشورها، خود به خود از شور و حرارت خواهد افتاد. بنابراين همانطور كه مقام هاي آمريكايي گوشه و كنار گفته اند، آمريكا از متحدان خود خواست فقط براي زماني كوتاه تحريم ها را به طور جدي اجرا كنند و به آنها قول داده بود كه به بيش از اين نيازي نخواهد بود و در همين زمان كوتاه تحريم ها نتيجه مطلوب را كه همان تغيير محاسبات ايران درباره هزينه ها و فايده هاي برنامه هاي هسته اي و منطقه اي اش باشد به بار خواهد آورد. چرا آمريكايي ها اينطور با قوت به دوستان خود قول مي دادند كه ظرف چند «ماه» كار تمام است و ايران كوتاه مي آيد و كار به «سال» نخواهد كشيد؟ دقيقا به اين دليل كه تصور مي كردند مردم ايران ديگر آن مردم سابق نيستند و روابط آنها با نظامشان هم شباهتي به گذشته ندارد. فكر مي كردند - و به دوستان داخلي خود ماموريت دادند بر اين مبنا عمل كنند- كه اولا مي توان فشار اقتصادي جدي به مردم وارد آورد يا لااقل مردم بايد به لحاظ رسانه اي تصور كنند فشار جدي است (فرمايش ديروز آقا در قم را به ياد بياوريد كه فرمودند وارونه كردن واقعيت برنامه اصلي دشمن است و برخي هم در داخل همين كار را مي كنند) ثانيا مي توان مردم را متقاعد كرد كه اين بار فشاري اگر به آنها مي آيد مقصر نظام است نه غرب و ثالثا به تدريج و در زماني كوتاه مردم خود به اين اوضاع واكنش نشان خواهند داد و دور جديدي از ناآرامي هاي خياباني در ايران آغاز مي شود.حالا بياييد به واقعيت نگاه كنيم. چقدر از اين نقشه ها و طراحي ها مجال عملي شدن پيدا كرده و آنجا كه عملي نشده اصلي ترين مانع چه بوده است؟دو حادثه هست كه كمك مي كند پيدا كردن جواب اين سوال آسان تر شود. اول سفر رهبري عزيز انقلاب به قم و دوم تدارك براي آغاز اجراي هدفمندي يارانه ها در ايران.سفر حضرت آقا به قم و استقبال بي نظير مردم و علماي آن ديار از ايشان، در حالي انجام شد كه دشمن به توهم شكاف قم-تهران اميد فراوان بسته بود. ظرف يك و نيم سال گذشته فتنه گران داخلي و ذوق زده تر از آنها برخي از مشاوران ايراني دولت اوباما، اين موضوع را كه شكافي عميق ميان نظام جمهوري اسلامي و پشتوانه حوزوي و روحاني آن ايجاد شده امري قطعي و تمام شده فرض مي كردند و بعد بلافاصله نتيجه مي گرفتند كه مشروعيت ديني نظام در حال از دست رفتن است.كوچكترين خبر راست يا دروغ از اظهارنظر فلان مقام روحاني در انتقاد از مسائل كشور يا برخي عملكردها و تصميم ها، چنان بزرگ نمايي مي شد كه گويي علما در مقابل نظام صف كشيده و كمر به برانداختن آن بسته اند. حداقل چيزي كه ديگر قطعي مي پنداشتند اين بود كه طرفداران نظام در حوزه در اقليت هستند و قاطبه حوزه در اختيار منتقدان و معترضان است. همه اين فضاسازي ها كه هزاران صفحه ادبيات خبري و تحليلي آن را پشتيباني مي كند، ظرف يك روز دود شد و به هوا رفت. اجتماع چند صد هزار نفر در شهري نسبتا كوچك از ساعت ها قبل از ورود رهبر انقلاب، استقبالي كه بي گمان در تاريخ قم نظير نداشت، بعد حضور بي سابقه در ديدارهايي كه هر يك از ديگري پررونق تر بود و مهم تر از همه اينها، ديدارهاي بسيار صميمي و عاشقانه مراجع و علماي بزرگ قم با حضرت آقا نشان داد كه اهل فتنه در اين ماه ها جز سركار گذاشتن خود كار ديگري نكرده اند.نكته ظريفي كه در اين ميان به آن توجه نشد اين است فتنه سال 88 اتفاقا جنس روابط ميان رهبري و مردم را عميقا متحول كرده و به آن عمقي بي مانند بخشيده است. بي گمان يكي از دلايل سر از پا نشناختن مردم و علماي قم در ابراز ارادت به رهبري اين بود كه خوب مي دانستند درباره رابطه آنها و رهبري چقدر دروغ ساخته شده و حرف هاي نامربوط زده اند. بنا براين تصميم گرفتند عملا ثابت كنند كه از فتنه 88 اكنون جز دروغ چيزي باقي نمانده است.عزم دولت براي نهايي كردن پروژه هدفمندي يارانه ها در اين شرايط هم حامي پيام هاي نيرومندي است. تا آنجا كه به آمريكايي ها مربوط مي شود تحريم ها را به گونه اي وضع كردند كه تكميل كننده مشكلات فرضي از هدفمندي باشد. دولت اما با هوشمندي توانسته ناكارآمدي تحريم ها را در همين زمان كوتاه به رخ غربي ها بكشد (و اين بحثي مفصل است كه به آن خواهيم پرداخت) و اكنون براي آنكه كاملا روشن شود تحريم به هيچ كدام از اهداف خود نرسيده، بنا دارد بزرگترين جراحي اقتصادي كشور را اجرا كند. واقعا اگر تحريم تاثيري داشت، منطقي بود كه طرحي به اهميت هدفمندي يارانه ها در مقطع فعلي انجام شود؟جمهوري اسلامي نه در حرف، بلكه در عمل مشغول اثبات اين موضوع است كه دشمنان بدجوري به كاهدان زده اند.تهران امروز: آزمون قانونمداري«آزمون قانونمداري» عنوان سرمقاله‌ روزنامه تهران امروز به قلم محمد كمالي‌زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛ در روزهاي اخير خبري در برخي از محافل و رسانه ها منتشر شده است مبني بر اتمام ماموريت کميته اي که از جانب مقام معظم رهبري به منظور رفع برخي از اختلافات ميان مجلس و دولت تشکيل شده بود. مهم‌ترين علت تشکيل اين کميته به بروز اختلافاتي بر مي گردد که ميان مجلس شوراي اسلامي و دولت پيرامون برخي از قوانين مصوب مجلس رخ داده بود .با رجوع به تاريخ معاصر ايران پي مي بريم که يکي از مهم‌ترين آرزوها و دغدغه هاي ملت ايران در طول بيش از 100 سال اخير دستيابي به حکومتي مبتني بر قانون بوده است. انقلاب مشروطه به عنوان نخستين حرکت عظيم ملت ايران براي تعيين سرنوشت خود در دوران معاصر، در راستاي چنين هدفي شکل گرفت.اين انقلاب هر چند با هدف تحقق اين آرزو به پيروزي رسيد اما ملت ايران هيچ‌گاه در تمام دوران پس از مشروطه تا انقلاب اسلامي طعم کاميابي در اين آرزوي ديرين را نچشيد. انقلاب اسلامي و نظام برآمده از آن از نخستين روزهاي تولد خويش نشان داد که اين آرزوي ديرينه ملت ايران را ارج مي نهد و تحقق آن را نه تنها يکي از مهم‌ترين اهداف خويش بلکه تاکيد بر قانون را چارچوب و زيربناي اين نظام نوين قرار خواهد داد.تاکيد رهبر کبير انقلاب و بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي بر لزوم تسريع در تدوين قانون اساسي به عنوان اساس و چارچوب حرکت نظام و تلاش در جهت استقرار حکومتي مبتني بر قانون در نخستين روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي و نيز تاکيدات مداوم رهبر معظم انقلاب اسلامي، در تمام دورانهاي پس از آن بر لزوم قانونمندي و قانونمداري مردم و مسئولان در نظام جمهوري اسلامي، همگي حکايت از جايگاه والاي قانون در نخستين نظام مردمسالار ديني در جهان دارد.اما به‌رغم اين جايگاه والا و اين تاکيدات فراوان هنگامي‌که به پيرامون خود مي نگريم همچنان علت‌العلل بسياري از مصائب خويش را در مهجوريت و مظلوميت اين آرزوي ديرين مي بينيم. امروز هر چند که در ميان سطوح گوناگون جامعه و لايه هاي اجتماعي با معضل و چالشي جدي به نام قانونگريزي (که حتي مي توان از آن به عنوان بحران نيز ياد کرد) روبه‌رو هستيم، اما ابعاد اين معضل آن هنگام وسيع‌تر و بغرنج تر مي شود که شاهد رواج اين آفت و بيماري در ميان متوليان قانون باشيم.چند سالي است که افکار عمومي جامعه شاهد نوعي کشاکش پيرامون مسئله رعايت قانون در ميان دو نهاد متولي اين امر يعني مجلس شوراي اسلامي به عنوان اصلي ترين مرجع قانونگذاري در کشور و قوه مجريه به عنوان اصلي ترين نهاد مجري قانون هستند. کشاکشي که مبدا آن به تفسيري که هر يک از اين دو نهاد از جايگاه و نقش خود در نظام جمهوري اسلامي دارا هستند، بر مي گردد.اين اختلافات اما اگر تنها در همين تفاسير و دنياي ذهني مسئولين باقي مي ماند، چندان معضلي جدي تلقي، نمي شد، اما متاسفانه شاهد بوده ايم که اين طرز تلقي به شدت تجلي عيني داشته و در رفتار و طرز تعامل اين دو نهاد در طول سال‌هاي اخير خود را نشان داده است.اين رفتار و طرز تلقي باعث شده است تا در طول اين مدت بسياري از قوانين مصوبه مجلس شوراي اسلامي عملا قابليت اجرايي پيدا نکنند. اين عدم اجراي قوانين مصوب مجلس آن هنگام ابعاد ناگوارتري به خود مي گيرد که تاثير عدم اجراي برخي از اين قوانين (نظير بودجه اختصاص داده شده به مترو و...) به شدت عواقب وخيم خود را در زندگي روزمره مردم نشان مي دهند.به عبارت ديگر متضررين اصلي عدم تمکين قانون از سوي متوليان امر در نهايت همين مردمي هستند که مسئولين بارها خدمتگذاري به آنها و تلاش در جهت حل مشکلات ايشان را بزرگترين افتخار خويش عنوان کرده اند. مجادلات ميان اين دو نهاد متولي قانون در کشور سرانجام تا آنجا بالا گرفت که رهبر معظم انقلاب کميته اي را براي حل و فصل اين اختلافات تعيين نمودند. تدبير به موقع رهبري باعث شد تا اين اختلافات بيش از اين گسترش نيافته و به معضلي لاينحل تبديل نشود. اکنون که با سرانگشت تدبير رهبري به اين اختلافات پايان داده شده است، انتظار و توقع ملت از همه مسئولين امر اين است که به نتيجه اين گزارش - هر چه که باشد- احترام گذاشته و بيش از اين مصالح نظام را قرباني اين اختلافات خودساخته نسازند. به‌دنبال ارائه نتيجه گزارش اين گروه، مسئولين امر در برابر دو آزمون بزرگ و همراستا قرار خواهند گرفت: ولايت پذيري و قانون مداري؛ اميد که از هر دو آزمون سربلند بيرون آيند.جمهوري اسلامي: شكست ديگري براي لائيك‌هاي تركيه «شكست ديگري براي لائيك‌هاي تركيه» عنوان سرمقاله‌ روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ نجم الدين اربكان، نخست‌وزير اسبق تركيه پس از سالها دوري اجباري از قدرت و سياست، يكبار ديگر به صحنه سياسي تركيه بازگشته است. رسانه‌هاي تركيه ضمن انتشار اين خبر، جزئياتي از بازگشت فاتحانه اين پيشكسوت اسلام گرائي تركيه را بازگو كرده‌اند.مطابق گزارش رسانه ها، "نجم الدين اربكان" اولين نخست‌وزير اسلام گرايان در جريان انتخابات داخلي "حزب سعادت" داوطلب رهبري حزب شد و به احترام وي و به نشانه قدرشناسي از اين پرچمدار اسلام گرائي در تركيه، هيچ فرد ديگري نامزد نشد. سرانجام وي به عنوان رهبر جديد حزب سعادت با 684 رأي از مجموع 687 رأي حاضرين، بازگشت پيروزمندانه به دنياي سياست را تجربه كرد.با نگاهي به دوران پرفراز و نشيب فعاليت‌هاي سياسي اربكان، به نظر مي‌رسد اين اقدام وي از يكطرف پاسخ كوبنده‌اي به لائيكها و قدرتهاي بيگانه بويژه آمريكا محسوب مي‌شود كه وي را براي حدود 3 دهه "خانه نشين" كردند و از سوي ديگر نشانه قدرشناسي از اين چهره ماندگار اسلام گرائي در تركيه است كه هر سختي و محنتي را به جان خريد و "الگوي پايداري سياسي" در فضاي پرالتهاب تركيه طي دهه‌هاي اخير محسوب مي‌شد. امروزه مسلمانان تركيه در جايگاه رفيعي قرار دارند و توانسته‌اند فضاي پراختناق دوران حاكميت لائيك‌ها را به يك فضاي باز سياسي مبدل سازند و اكثريت مجلس به همراه پست‌هاي مهمتري از جمله رياست جهموري، نخست وزيري و هيئت وزيران را به خود اختصاص دهند و لائيك‌ها را به لحاظ رفتار سياسي انحصارطلبانه مشتي عناصر وابسته به بيگانه، به انزوا بكشانند. روند تحولات معاصر تركيه و صبر و متانت اسلام گرايان براي ساير ملتها مي‌تواند حاوي درسهاي ارزشمندي باشد كه در هر زمينه "الگوي پايداري سياسي" محسوب مي‌شود.نجم الدين اربكان كسي است كه با دعوت به يك گردهمائي سياسي در سال 1359 توانست صدها هزار تن از مشتاقان عزت و سيادت اسلامي را به خيابانها بكشاند و مسلمانان تركيه از اين حركت عظيم خود احساس غرور كردند. البته مدت زيادي به طول نيانجاميد كه ژنرالها با دستور و حمايت آمريكا دست به كودتا زدند و ژنرال "كنعان اورن" قدرت را دردست گرفت. البته ژنرالها بعداً حكومت را به غيرنظاميان واگذار كردند ولي در آن زمان كاملاً محسوس بود كه اين كودتا به تحريك جناح لائيك ودقيقاً "عليه اسلام گرايان" شكل گرفته است. با اينهمه، اسلام گرايان، صبورانه به "كادرسازي" و آگاه كردن توده‌هاي مردم به منظور ايجاد "انسجام سياسي" پرداختند و توانستند "نجم الدين اربكان" را به عنوان نخستين مقام سياسي جناح اسلام گرا، به قدرت برسانند. اين حركت مستقيماً و آشكارا به معني "شكست قطعي لائيك ها" بود. دقيقاً به همين دليل بود كه ژنرال‌ها باز هم به تحريك لائيكها وارد عمل شدند و كودتاي ديگري، البته اين بار فقط در ساختار مركزي حكومت صورت گرفت كه به موجب آن "اربكان" طي يك محاكمه نظامي فرمايشي "خانه نشين" شد و سال‌هاي متمادي را در حبس خانگي سپري كرد.عليرغم آنكه فشار سياسي لائيكها و سوءاستفاده از بازوي آهنين ژنرالها، عرصه را مرتباً بر اسلام گرايان تركيه تنگ‌تر مي‌كرد، ولي معمار ارشد اسلام گرائي تركيه به همفكرانش كه در عرصه سياست و با وجود تفاوت سني در زمره شاگردانش محسوب مي‌شدند، آموخت كه لازم است در عين صبر و متانت، همچنان به "پايداري سياسي" ادامه دهند و آثار و تبعات آنرا تحمل نمايند.اربكان طي ماههاي اخير دست به افشاگري زد و تصريح نمود كودتا تا عليه وي دقيقاً به دستور و مطابق خواست واشنگتن صورت گرفته است. اين افشاگري يكبار ديگر بر اين واقعيت تأكيد كرد كه سرنخ مقابله با اسلام گرايان در منطقه در اختيار آمريكا قرار دارد و اسلام گرايان تركيه در واقع عليه آمريكا و به منظور خنثي سازي طرحهاي واشنگتن در تركيه تلاش كرده‌اند. اين بدان معني است كه پيروزي اسلام گرايان تركيه، دقيقاً به منزله پيروزي بر آمريكا محسوب مي‌شود. اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه هم آمريكا و هم لائيك‌ها به مثابه مهره‌هاي دست آموز آمريكا در تركيه از هر ابزار و اهرم فشار و فرصتي براي به حاشيه راندن اسلام گرايان سوءاستفاده كرده‌اند و حداقل دو بار عليه آنها كودتا نموده‌اند و در عين حال از ساير ابزارهاي به ظاهر قانوني از جمله انحلال احزاب اسلامي رفاه، فضيلت و... همچنين از دادگاه قانون اساسي براي كاستن از شتاب حركت اسلام گرايان و حتي حذف قطعي آنها از صحنه سياسي بهره برده ا ند.اظهارات صريح "رجب طيب اردوغان" نخست‌وزير تركيه در مورد اقدامات گستاخانه لائيكها از جمله كتاب سوزي، منع حجاب، اخراج فعالان اسلامي از ارتش و... آنچنان صريح و منطقي بود كه لائيك‌ها ترجيح دادند مسنله را با سكوت برگزار كنند و از كنار اين مسائل بگذرند. بازگشت نجم الدين اربكان به صحنه سياست در چنين شرايطي به معناي قدرت گرفتن روزافزون اسلام گرايان، انزواي لائيك‌ها و شكست كامل مثلث آمريكا - لائيكها و ارتش تركيه نيز هست، بويژه آنكه عوامل كودتاي "ارگنه كن" هنوز هم در راهروهاي دادگاهها براي نجات خود، دست به دامان هر كسي مي‌شوند تا ثابت كنند از عملكرد خود پشيمانند!ابتكار: موتورسيکلت‌ها و حجله ها «موتورسيکلت‌ها و حجله ها» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ ابتكار به قلم سيد علي محقق است كه در آن مي‌خوانيد؛ کمتر کسي است که در کشور ما خبر نداشته باشد ساليانه بيش از 20 هزار نفر بر اثر سوانح رانندگي در خيابان‌ها و جاده‌ها کشته مي‌شوند. اما از اين بين کمتر کسي متوجه است که معمولا بين هشت تا ده هزارنفر از قربانيان را موتورسيکلت سواران تشکيل مي‌دهند.کمتر شهروندي را سراغ داريم که حداقل يکباردرشهر شاهد صحنه تکراري موتورسيکلت واژگون شده، جوان دراز افتاده کف آسفالت و چند خودروي متوقف و جمعيت نگران در تقاطع خياباني نبوده باشد.در يکي دو دهه گذشته هر چقدر که گره ترافيک در پايتخت و کلان شهرهاي ديگر کورتر شد، موتور سيکلت‌هاي بيشتري به خيابانها سرازير شدند تا که شايد آدمهاي عصر تاخير زود به مقصد برسند. چرا که زندگي درجريان است وتلاش براي معاش واضطرار کار هم تمامي ندارد و به دقيقه‌اي تاخير و تعجيل وابسته است.به تدريج و به اقتضاي شرايط و فراگيري ترافيک، قشرهاي مختلف موتورسوار از راه رسيدند. پيک‌هاي موتوري، موتورهاي مسافرکش، بازاري‌هاي موتورسوار، کارمندان موتوسوار، دانشجوها و حتي دانش آموزان موتوسوار و طبيعتا موتوسوارهاي جوان و نوجوان و پرشر و شور.... و گاهي و بيشترازگاهي، جواني و جواناني هيچ وقت به مقصد نرسيدند تا آن روي سکه اين پديده هم خود را به جامعه نشان دهد.به همين سادگي ظرف دو دهه گذشته جمعيت موتورسيکلت و موتورسوار به صورت تصاعدي رو به رشد نهاد و از کسر کوچکي در اوايل دهه هفتاد طي دوساله اخير با رقمي در حدود 8 ميليون از مجموع خودروهاي موجود کشور پيش افتاد. از اين ميزان فقط در تهران بزرگ حدود دو ميليون دستگاه موتورسيکلت تردد دارد و بر اين اساس تهران پايتخت موتورسيکلت سواران جهان است.بر اساس آمارطي دو سال گذشته صدور گواهينامه موتورسيکلت حدود 50 درصد و شماره گذاري آن در کشور بيش از 100درصد رشد داشت و ميزان شماره گذاري موتورسيکلت‌ها از خودروها پيشي گرفته است. بطوري که طي سال‌هاي اخيربه طور متوسط هر ساله حدود900 هزار خودرو در کشور شماره گذاري مي‌شود. در حالي که ميانگين شماره گذاري موتورسيکلت‌ها در هرسال از مرز يک ميليون و 100 هزار دستگاه نيز فراتر رفت.با وجود اين تعداد موتورسيکلت در سطح کشور متاسفانه فرهنگ موتورسواري در کشور پايين بوده قاعده ناپذيري راکبان و موتورسواري دولا دولا!!، آموزش‌هاي ناقص، بي توجهي و عدم رعايت قوانين و عدم رعايت استانداردهاي لازم ايمني و فني در ساخت موتورسيکلت‌ها به همراه عدم استاندارد زير ساخت‌هاي شهري و جاده‌اي دست به دست هم داده است تا موتورسواري هم به بحران و ناهنجاري مرگبار ديگري در کشور مبدل شود سالانه مرگ حداقل 9 هزار موتورسوار در کشور رقم خورده و متوسط سن مرگ ناشي از حوادث به 27 سال برسد.مسئولين راهنمايي و رانندگي مي‌گويند که معمولا موتورسيکلت‌ها در50 درصد تصادفات کشور به نوعي نقش موثر دارند و بخشي از زنجيره تصادفند. طبق آمار، موتورسيکلت سواران مقصران بيش از 10 درصد از تصادفات شهري و جاده‌اي هستند و در تصادفات کشوري يک سوم تلفات به آنها اختصاص دارد. بطوري که سال گذشته 9 هزار موتورسوار در تصادفات جان خود را از دست داده اند که از اين تعداد حدود 3 تا 4 هزار نفر آنان در تهران و حومه کشته شده اند. تحليلگران اقتصادي هدررفت اقتصادي هر کشور ناشي از مرگ يک جوان تبعه آن کشور را معادل 20 ميليون دلار ارزيابي مي‌کنند.قيمت ارزان، مصرف کم سوخت، نبود وسايل نقليه عمومي مناسب، عدم اشغال فضا زياد درطي مسير و هنگام توقف، قابليت مانور بالا و گراني ساير وسايل نقليه از جمله عوامل افزايش تقاضاي خريد و استفاده موتورسيکلت در کشوراست. گفته مي‌شود که بيش از 130 کارخانه در کشور، موتورسيکلت توليد و يا به عبارتي با واردات قطعات بي کيفيت چيني و هندي و ... مونتاژ مي‌کنند.هجوم بي امان قطعات بي کيفيت چيني و هندي، نبود دانش فني کامل و لازم در کشور، ضعف قوانين استاندارد و کشش مناسب بازار دست به دست هم داده است تا موتورسيکلت‌هايي که روزانه روانه خيابان‌ها مي‌باشند حتي به لحاظ استانداردهاي فني، ايمني و عدم آلودگي هوا ازحداقل‌هاي لازم برخوردار در وضعيت مطلوبي بسر نمي‌برند و به هر دليل کمتر نظارتي بر اين بخش از چرخه مرگ آفرين موتورسيکلت سواري وجود دارد.قيمت ارزان اين محصولات سبب شده که متقاضيان با شرايطي سهل و آسان و اقساط تقريبا بلند مدت بتوانند نسبت به خريد موتورسيکلت اقدام کنند. اين مساله هرچند براي عده‌اي از قشر ضعيف جامعه مورد توجه است اما همانگونه که اشاره شد مشکلات عديده‌اي تا حد مرگ آفريني 30 درصدي در حوادث رانندگي را فراهم آورده است.اين همه را گفتيم تا يکبار ديگر يادآوري کنيم که آسيب‌هاي اجتماعي و اقتصادي و قربانيان ناشي از حوادث رانندگي در سال، دست کمي از زلزله ‌هاي 6 ريشتري ندارد و بعبارتي هرسال يک زلزله تدريجي به اندازه بم و رودبار و منجيل ايران و تهران را ميلرزاند و خسارت به بار مي‌آورد و ما بي توجهيم.ضعف و خلاء‌هاي قانوني، فرهنگ موتورسيکلت سواري جوانان ما را چنان بي قيد و بند کرده است که روزانه به راحتي آب خوردن قيد جان 30 نفر را درکشور و 10 نفر فقط در تهران زده مي‌شود و به همين تعداد، حجله عزاي مرگ جواناني در هر کوي و برزني برپا مي‌شود و ما باز هم بي توجهيم.دنياي اقتصاد:ستاره اقبال كشورها در دست‌هاي چين«ستاره اقبال كشورها در دست‌هاي چين»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن ميب‌خوانيد؛بعد از آنكه چين تصميم گرفت اوراق قرضه ژاپني‌ها را خريداري كند، ساكنان سرزمين آفتاب تابان به تصور حاكميت يك تئوري توطئه در پس نيات چين، هراسان شده و چيني‌ها را مورد سوال قرار دادند كه مقصودشان از اين كار چيست؛ در صورتي كه نمي‌دانستند ستاره اقبالشان از مسير چين به سمت آنها حركت كرده است. در واقع چيني‌ها به دليل داشتن ذخاير ارزي مافوق تصور، مي‌توانند كاري كنند كه طرف‌هاي عمده تجاري ايالات متحده آمريكا در موازنه تجاري با اين كشور از قدرت بالاتري برخوردار شوند؛ اما چگونه؟فرض كنيد بانك مركزي اروپا چند صد ميليارد يورو اوراق قرضه منتشر كند و چين تصميم بگيرد براي تنوع بخشي ذخاير ارزي خود همه اين اوراق را خريداري كند؛ در اين صورت اروپا خواهد توانست عرضه پول خود را بدون تبعات تورمي افزايش دهد (افزايش شبه پول) و اگر اين پول اضافه تبديل به دلار شود و به شرط عدم استفاده از آن يا عدم افزايش مصرف، اروپا خواهد توانست موجبات كاهش ارزش يورو نسبت به دلار را فراهم آورد. معني اين جمله آن است كه صادرات اروپا به آمريكا افزايش و واردات اروپا از آمريكا كاهش خواهد يافت.به عبارت ديگر، با توجه به اينكه عمده ذخاير ارزي چين به دلار آمريكا است، مي‌توان ادعا كرد كه ستاره اقبال طرف‌هاي عمده تجاري ايالات متحده آمريكا در دست‌هاي اين پرجمعيت‌ترين كشور جهان قرار دارد.نتيجه‌اي كه از اين تجربيات جهاني مي‌توان گرفت آن است كه هر كشوري كه سياست‌هاي كينزي را كه سياست‌هايي براي مصرف‌زده نمودن مردم يك كشور است، در پيش بگيرد دانسته يا ندانسته، كشور خود را به سمت سستي، رخوت و ضعفي هدايت مي‌كند كه نتيجه آن پيروزي طرف‌هاي تجاري آن كشور خواهد بود و بهترين شاخصي كه اين معنا را نشان مي‌دهد شاخص تورم قيمت‌هاي مصرف‌كننده است.با تاسف مي‌توان با احتمال بالا پيش‌بيني كرد (بر اساس محاسبات) نرخ تورم مهر‌ماه با افزايش نسبت به شهريور از مرز 9 درصد فراتر رود. نكته مهم اين است كه قانون هدفمند شدن يارانه‌ها در مهر ماه اجرا نشد و بنابراين، مديران بانك مركزي نمي‌توانند مسووليت اين افزايش مجدد را به گردن اجراي قانون مزبور بيندازند.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 388]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن