واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار دوشنبه 18 شهریور 1387 تعداد مشاهده : 112 جام جم آنلاين: سعيد سلطاني بعد از سريال «شكرانه» و برخلاف رويه هميشگياش، اين بار يك اثر طنز را دستمايه كارش قرار داده است كه اگر متهم به پيشبيني زودهنگام نشويم، بايد بگوييم تا اينجاي كار به عنوان يك اثر طنز تلويزيوني كه قرار است با مخاطب ارتباط برقرار كند و گاهي او را بخنداند موفق بوده است. همه تلاش سازندگان «مامور بدرقه» مصروف روايت داستاني شده كه در آن وجوه طنز ديده شود و براي اين منظور حتيالمقدور قصه فداي طنز يا بعكس نشده است. داستان «مامور بدرقه» خيلي خوب شروع ميشود و خوبتر لااقل تا اينجا ادامه پيدا ميكند. با كمي خوشبيني احساس ميشود همه چيز سر جاي خودش قرار دارد و از آن مهمتر اين كه قصه روند معمولي خود را طي ميكند و به پيش ميرود و در هر قسمت مخاطب با ماجراها و چيزهاي تازه آشنا ميشود. جدا از اين، روي جزئياتي كه پديد آورنده طنزها و شوخيها و نمايانگر روحيه شخصيتهاي مختلف اثر است بخوبي كار شده است و اين جزئيات در اجرا هم بخوبي ديده ميشود. شايد اوج ماجرا را در سكانسي كه شوهر خواهر متهم ، متهم، استوار و سرباز نيروي انتظامي به تهران برميگردند ، بشود ديد. آنجا كه هنوز استوار به روابط خانوادگي متهم و شوهر خواهر متهم پي نبرده و آن دو مدام اطلاعات مورد نظرشان را رد و بدل ميكنند. سيروس گرجستاني مانند هميشه بازي گرم هميشگياش را ارائه ميكند. او در نقش آصف قرقچي تجربه سالها بازيگرياش را به كار ميگيرد و مانند هميشه نقش را از تكبعدي بودن نجات ميدهد و به آن سمت و سويي ميدهد تا مخاطب با آن ارتباط برقرار كند. در سوي ديگر اين منازعه بازيگري به نام محسن تنابنده حضور دارد كه نقش متهم اين داستان را بازي ميكند. تنابنده به دلايل بسيار، انتخاب خوبي براي اين نقش بوده. اول اين كه مخاطب از او ذهنيت بصري چنداني نداشته و در نقش خرده خلافكاري كه در يك مخمصه ناخواسته ميافتد، شخصيت گيرا و قدرتمندي را از خود به نمايش ميگذارد. او در نقش يك مجرم عصبي كه مدام ميخواهد فرار كند و فضاي بهتري را براي خود پديد آورد تا حد زيادي موفق بوده است. جواد رضويان هم به نوعي كاملكننده اين مثلث است كه با شوخيهاي خود و با خاطراتي كه مخاطب از او دارد، گهگاه بر تنور طنز اين اثر ميدمد. واقعيت اين است كه داستان زندگي ماموري كه در آخرين روزهاي كارياش مجبور است به دنبال متهمي باشد كه تقريبا همه زندگياش را بههم ريخته، به تنهايي آنقدر پرتعليق و جذاب است كه ميتواند يكي از اسباب جذب مخاطب باشد، اما همه ميدانيم فضاي يك اثر طنز به خاطر مسائل بسياري در يك «فرآيند» شكل ميگيرد و از كنار هم آمدن همه اين عناصر است كه يك اثر طنز ميتواند مخاطب را جذب كند. «تعبيه» طنز در دل داستاني كه اساسا براي اين منظور طراحي نشده و شخصيتها و ماجراهاي داستان آن ميتوانند گواه اين مطلب باشند، به همان اندازه ميتواند يك اثر را به قهقرا ببرد كه استفاده هوشمندانه از داستاني كه در آن ظرفيتهاي طنز نيز ديده شده است و ميكوشد به انحاي گوناگون مخاطب را به دريافت درستي از جمعبندي نهايي داستان رهنمون سازد. در مامور بدرقه، نشانههايي وجود دارد كه پيداست بستر داستان را براي ايجاد فضاي طنز طراحي كردهاند. شخصيتها شكل كاملي از آنچه بايد باشند نيستند و به همين دليل، به آدمهاي دور و بر ما بشدت شباهت دارند. همين شباهت شايد بزرگترين دستاويز براي چيزي باشد كه از آن به گرمي و دلپذيري ياد ميكنيم. علاوه بر اين، نوع كارگرداني سعيد سلطاني هم ساده، مفرح و بشدت در خدمت كار است و اسير تكلفگوييهاي معمول نشده است. مامور بدرقه، بوضوح نشان ميدهد كه سازندهاش قصد نداشته يك پيام فوقالعاده و آنچناني را در خلال يك داستان پيچيده كه احتمالا در ماراتن پخش شبانه جايگاهي پيدا نميكرد، بازگو كند. اينكه اين سريال در شبهاي بعد چه سمت وسويي پيدا ميكند، موضوع ديگري است، اما در حال حاضر و به شكل فعلياش، اثري است كه داستانش را به اندازهاي مقبول و درست لااقل در اندازه مديومي مثل تلويزيون تعريف ميكند كه ما دوست داريم با آن همراه شويم. مهدي غلامحيدري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]