تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به آنچه می ‏داند عمل كند، خداوند دانش آنچه را كه نمی ‏داند به او ارزانى م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819706475




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پرواز برفرازآشيانه سيمرغ(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پرواز برفرازآشيانه سيمرغ(1)
پرواز برفرازآشيانه سيمرغ(1) جوان ها در جشنواره امسال چه کرده اند ؟حال و اوضاع فيلم هاي پرحاشيه چطور است؟نويسندگان:وحيد سعيدي ،محبوبه افتخاري،مهدخت اکرمي،مهدي معزياين روزها نشريات سينمايي و حتي غيرسينمايي پراز اطلاعات و اخباردرباره فيلم هاي جشنواره است. ما سعي کرديم با نگاهي متفاوت سراغ اين فيلم ها برويم و نگاهي تازه به آنها داشته باشيم.ده فيلم خبرسازتر بخش مسابقه سينماي ايران (سوداي سيمرغ)را از بين 25 فيلم اين بخش انتخاب کرديم؛ انتخابي که براساس ميزان حاشيه و اهميت صورت گرفته. بعد بررسي کرديم ببينيم اين فيلم ها چقدرجوان هستند؟ براي پيدا کردن جواب اين سؤال يک سنگ محک فانتزي گذاشتيم؛سن بازيگرها و فيلم. اول سن چهار بازيگر اصلي آن را حساب کرديم و براساس ميانگين سن آنها، سن فيلم را به دست آورديم. آن وقت سراغ قصه و تم فيلم رفتيم و حدس زديم فضاي آن چقدر جوانانه است؛مثلاً شايد فيلم «به رنگ ارغوان» بالا باشد اما تم جوانانه تري دارد؛ در مقابل «ملک سليمان» با وجود سن پايين تر فيلم؛ فيلمي سنگين و تاريخي است و قصه اش جوانانه نيست.اما براي اينکه بدانيم امسال جوان ها چه کرده اند هم سراغ جوان ترين بازيگران هرفيلم رفتيم تا درباره کارشان، جشنواره و آينده برايمان حرف بزنند و ياداشت بنويسند. غيرمنتظره نويسنده:بهاره افشاري«درست زماني که اميد نداري معجزه اتفاق مي افتد.» دقيقاً يادم نيست اين جمله را کجا خواندم اما فکر مي کنم براي نويسنده مورد علاقه ام کريستين بوين است و درست عين اتفاقي که براي من افتاد.زماني که از همه نااميد بودم، زماني که ديگر داشتم به فيلم ها و سينمايي که شايد خيلي مورد علاقه ام نبود فکر مي کردم و درست زماني که اميد به هيچ معجزه اي نداشتم، ساعت هفت شب 22 دي وقتي در يک جلسه کاري از همان جنسي که برايتان تعريف کرده بودم،خانم ميلاني با من تماس گرفتند و گفتند:«فکر کنم اين خبر هيچ کس رو به اندازه تو خوشحال نکنه؛«تسويه حساب» در بخش مسابقه سينماي ايران است».زمان ايستاد.هيچ چيز را متوجه نمي شدم. به سه سال حسرت ديده نشدن کاري که عاشقانه دوستش دارم و عاشقانه بازي اش کرده بودم فکرکردم؛به تمام روزهايي که دعا مي کرديم فيلم اکران بشود و اين اتفاق برايمان چيزغيرممکني شده بود؛ به اينکه چطور نمايش ندادن فيلم ها مي تواند مسير يک بازيگر، حتي يک کارگردان و عوامل يک فيلم و عميق تراز آن مسير سينماي ايران را تغييربدهد. فلاش بک زدم به عقب تر،به فضاي دوستانه سر صحنه که در کمترکاري شاهدش هستيم؛به اينکه چطور در فيلمي همه آن قدر عاشقانه و از ته دل کار مي کنند و در فيلم ديگري مي خواهند که زودتر کار به آخر برسد و بروند سر کار بعدي؛ به پارتنرهاي بي نظيريم؛ به مديريت خانم ميلاني که اين فضا را به وجود آورده بود؛ به همراهي هميشه با لبخند آقاي نيک بين و به همه بچه هاي پشت صحنه که اگر نبودند خيلي چيزها سر جاي خودشان نبودند. باز به عقب تر برگشتم؛به اينکه چطور با علاقه و عشقي که به ليلا ـ نقشم در تسويه حساب ـ نشان دادم آن را تصاحب کردم.بگذريم... حالا همه چيز خوبه... .تسويه حساب يکي ازمتفاوت ترين فيلم هاي تهمينه ميلاني است در همان مسير هدفمند هميشگي اش.دلم نمي خواهند چيز بيشتري از فيلم بگويم چون خود فيلم حرف هاي زيادي براي گفتن دارد؛آن قدرکه مي تواند تو را دو ساعت روي صندلي سينما ميخکوب کند و قطعاً جزء آثار درخشان جشنواره امسال است و اميدوارم آن طور که لايقش هست ديده شود.دلم مي خواست مثل هر بازيگر ديگري در اين شمارش معکوس به سيمرغ فکرکنم که قطعاً براي من افتخار کمي نيست اما چيزي که بيشترانتظارش را مي کشم،ديدن فيلم کنار مردم درسالن سينماهاست. اين متن را نوشتم بي آنکه توضيح چنداني راجع به خود فيلم بدهم چون مي دانم همه ما بعد از اکران فيلم، حرف هاي زيادي براي گفتن داريم اما دلم مي خواهد به همه مردم خوب ايران ـ نه فقط هنرمندان و سينما دوستان ـ بگويم که باورداشته باشيد: «درست زماني که اميدي نداري معجزه اتفاق مي افتد».بالاخره ديده مي شوم!مزدک ميرعابديني چهره جديد جشنواره امسال استاو در فيلم «آنجا»ي کاهاني هم بازي کرده اما چون اکران نشد کسي آن را نديد.او بعد از چند سال زندگي در آمريکا حالا با فيلم نادري مي خواهد با چهره متفاوتش در سينماي ايران ماندگار شود. کي وارد سينما شديد؟من از 11 سالگي بازيگري را شروع کردم اما بعدها رياضي را به عنوان رشته اصلي تحصيلي ام انتخاب کردم تا زماني که در 24 سالگي به آمريکا رفتم و آنجا سينما خواندم. زماني به ايران برگشتم،احساس کردم مي توانم فيلم بسازم و فيلم نيمه بلندي را براي پايان نامه ام ساختم.اولين فيلم که بازي کرديد «آنجا»ي عبدالرضا کاهاني در جشنواره سال 86 بود؟بله،البته قبل از آن خودم دو فيلم به نام هاي «مسافرکش» و «کتاب قرمز» ساختم.مسافرکش بدون پروانه ساخته شده بود و چون آقاي کيارستمي آن را خيلي دوست داشتند در مؤسسه کارنامه نمايشش دادند.خيلي از سينمايي ها همان جا من را شناختند؛مثل آقاي کاهاني که همان جا با هم آشنا شديم و بعد براي بازي درفيلم آنجا دعوتم کردند. البته «آنجا» هم توقيف شد و ديده نشديد. بله، متأسفانه ولي فکر مي کنم اين فيلم ها هم دستگرمي بوده اند تا من فيلم بعدي ام را بسازم.فيلم آنجا هم براي کاهاني تجربه خوبي بود. فکرمي کنيد همين توقيف شدن ها باعث شده شما تا به حال در سينما ديده نشويد؟من اصولاً آدمي نيستم که با ديگران راحت ارتباط برقرار کنم و خيلي گوشه گيرهستم؛ به همين خاطرخيلي ها من را نمي شناسند.تنها فيلمي که فکر مي کنم کاراکتري را واقعاً در آن خلق کرده ام، فيلم مهدي نادري ـ مرا ببخش مادرـ است البته اسم اين فيلم عوض شده و اسم جديدش «بدرود بغداد» است. به نظرمن اين فيلم ازفيلم هايي است که خيلي خوب ساخته شده و در مقايسه با فيلم هاي خارجي حرف براي گفتن دارد. بدرود بغداد اولين فيلم بلند نادري است و تقريباً مثل شرايط شماست. بله،ما سرنوشت مشترکي داشتيم. ايشان پنج سال تلاش کردند تا مجوز بگيرند و اين فيلم را بسازند ولي من دستگرمي هايم را با فيلم بلند انجام دادم؛برعکس خيلي ها که اول مستند يا فيلم کوتاه مي سازند.الآن هم بازيگري و فيلمنامه نويسي را ترجيح مي دهم و فکرمي کنم هيچ وقت براي کار خوب ساختن دير نيست. در بدرود بغداد نقش يک سرباز آمريکايي را بازي مي کنيد، فکرمي کنم دليل انتخاب شما فيزيکتان بوده؟اين فيلم خيلي خوب ازآب درآمده و حضور بزرگاني مثل تورج منصوري و پانته آ بهرام آن را بهتر هم کرده.خيلي حيف شد که اين فيلم ازبخش مسابقه بيرون کشيده شد و حمايت نشد.اما دليل انتخاب من؛آقاي نادري فيلمنامه اي نوشتند و ما اصلاً همديگر را نمي شناختيم.آنها شش ماه به دنبال بازيگر مي گشتند تا من به مهدي نادري معرفي شدم.کساني مثل تورج منصوري،پانته آ بهرام و محسن تنابنده وقتي فيلمنامه را خواندند،گفتند بازيگراين نقش خانه اش درسعادت آباد و اسمش مزدک است!من هم به دفتراو رفتم و براي نقش دنيل انتخاب شدم.دنيل يک بوکسورآمريکايي است که بعد از شکستش در بوکس به ارتش آمريکا درعراق مي رود و از ارتش فرار مي کند... .تمام ديالوگ هاي من دراين فيلم انگليسي است. بعد از اين فيلم دلم مي خواهد ديگرچنين کاراکتري را بازي نکنم مگر اينکه پول خوبي داشته باشد.دوست دارم نقش يک ايراني را بازي کنم. زندگي درآمريکا کمکي به ايفاي نقشتان کرد؟خيلي نه،مهم ترازهمه اين بود که اين سرباز بوکسوربوده و بيشتر تلاش من هم براي درآوردن اين خصوصيت بود. درباره جنگ و سربازي بيشترديده ها و شنيده ها کمکم کرد و گرنه کارخاصي نکردم.به نظرم يک بازيگرخوب با فکرکردن مي تواند نقشش را عالي بازي کند. با حضوراين فيلم درجشنواره چقدرديده مي شويد؟ما درجشنواره يونان جايزه اي گرفتيم که به همه گروه انرژي خوبي داد.اينجا هم با اينکه فيلم دربخش مسابقه نيست ولي اميدوارم درموردش قضاوت شود که براي همه عوامل کمک کننده است. بازگشت ميترا حجارکارگردان«اشک سرما»با فيلمي علمي درجشنواره حاضر استآثارعزيزالله حميد نژاد هميشه جز فيلم هاي قابل تأمل سينماي ايران بودند،بعد از«هوردر آتش» فيلم هايش همگي مهجور ماندند تا «اشک سرما».استفاده ازدو بازيگر شناخته شده و چهره مثل پيروزفر و گلشيفته فراهاني در ديده شدن فيلم بسيار تأثيرگذاربود،هرچند که فيلم خودش به تنهايي حرف هاي بسياري براي گفتن داشت،اما حضور فوق العاده آن دو بازيگر جان تازه اي به اشک سرما داد.اتفاقي که براي ساخته هم زمانش يعني شکوفه هاي سنگي نيفتاد و فيلم با وجود فضاي گرم و شاعرانه اش مهجور ماند. حميد نژاد بعد از آن دو سه سال فيلم نساخت تا اينکه تصميم گرفت براساس نظريه انرژي در مولکول هاي آب فيلم «آناهيتا» را بسازد.تجربه موفق او در استفاده ازستاره ها دراشک سرما باعث شد تا او نقش هاي اصلي اش را به بازيگران حرفه اي بسپارد.شهاب حسيني، پوريا پورسرخ و ميترا حجار ترکيب بازيگران اين سريال را تشکيل دادند. نکته جالب اينکه حميدنژاد اصرار عجيبي براي استفاده ازميترا حجار براي اين فيلم داشت و حتي به توصيه اطرافيان که به او گوشزد کرده بودند حضورحجار که مدت ها خارج ازکشور فعاليت داشته و در چندين جشنواره بدون توجه به مقررات جمهوري اسلامي حاضر شده برايش مشکل ساز مي شود گوش نکرد.حميدنژاد درست در زماني بر استفاده از حجار تأکيد داشت که در همان زمان فيلم «درباره الي...» به خاطر حضور گلشيفته فراهاني و مشکلات مشابه اش با متيرا حجار دچار مشکل شده بود.با همه اين اوصاف فيلم با ترکيب مورد نظرکارگردان، جلوي دوربين رفت. فيلم برداري «آناهيتا» زماني بيش از حد استاندارد توليد يک فيلم، زمان برد و درحالي که مشکلات مالي مي رفت تا فيلم را ازحضور در جشنواره محروم کند،اين اثر به بخش مسابقه راه پيدا کرد تا بعد ازچند سال جشنواره شاهد حضور ميترا حجار باشد.منبع:نشريه همشهري جوان،شماره 247
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 238]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن