واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تمدن تمتع نويسنده:مهدي علوي اشاره: همه اتوپياها يا آرمان شهرهايي که پس از افلاطون و در طول قرن ها از سوي انسان ها تصوير شده اند، در جست و جوي لامکان و لازماني هستند که در آنجا خدا وجود ندارد، مرگي اتفاق نمي افتد و انسان مي تواند جاودانه بدون اينکه از مرگ و معاد ترس داشته باشد، به کام جويي و تمتع بپردازد. اين آرمان واحد، در قرن هاي گذشته صورت هاي مختلفي يافته و مدرنيته امروز، آخرين صورتي است که به خود گرفته است.اين نوشتار گذري کوتاه است بر لذت گرايي انسان غربي در دهکده جهاني!انسان، همه چيز است؟«آلوين تافلر» در کتاب «موج سوم» مي نويسد: اين ما هستيم که اصول اخلاقي را به وجود مي آوريم و با عبارت ديگر بيرون از ما، حقيقت ثابتي که موجد اصول اخلاقي ثابتي باشد، وجود ندارد. همه مفاسدي که اکنون در جامعه غرب وجود دارد، از همين اصل ناشي مي شود. (1) اصلا بناي بشر غربي آن است که جامعه اي بسازد که در آن هيچ کس نيازي به خوب بودن نداشته باشد و در عين حال که کسي التزام اخلاقي در برابر وجدان خويش ندراد، همه بتوانند بودن تجاوز به حقوق يکديگر از حداکثر آزادي و ولنگاري براي ارضاي شهوات حيواني و تمتع از لذايذ مادي برخوردار باشند و انصاف آن است که بهترين نظام سياسي که مي تواند هدف مذکور را تأمين کند، سيستم دموکراسي است که آزادي و اومانيسم، از ارکان آن است. تفکر اومانيستي مي گويد: اصالت با انسان است و او کانون و محور هستي است. توانايي هاي ذهني و ادراکي و علمي او براي اداره زندگي اش کفايت مي کند. انسان جديد، به استقلال خود و کرامت هاي ذاتي و حاکميت خود بر تدبير امورش تأکيد دارد و امر و نهي صادر از جايي فراتر از خود را نمي پذيرد. اوست که معيار حق و باطل قرار مي گيرد و دنيا را براي خود مي خواهد و در پي آن است تا دنيايي بسازد که بتواند هر چه بيشتر نفس اماره اش را جولان دهد و هر سو که مي خواهد بتازد.انسان مدرن،با کنار گذاردن عقل شهودي، جهان اطراف را درک و تفسير مي کند و به انسان امروز اين امکان را مي دهد که جهان را به سوي موقعيت مطلوب و زندگي بهتر و راحت تر در راستاي لذايذ غريزي تغيير دهد. در جهان جديد، همان طور که نيچه گفت: «خدا مرده است».(2) به آن اضافه کنيد که بشر در تفکر غربي، ذاتا حيوان است؛ حيواني نتيجه فرضيه تطور طبيعي دارويني و تنازع بقا؛ حيواني از نسل ميمون! و از همين روست که به گفته «روژه گارودي»؛ «شيوه بنيادين کار اين مؤسسات غربي، تبليغات تجاري بر فرمول معروفي که هيتلر در کتاب خود (نبرد من) درمورد تبليغات مطرح کرده، استوار است: وقتي مي خواهيد جامعه اي را به سوي چيزي بکشيد، حيواني ترين و پست ترين غرائز او را آماج و نشانه تبليغات خود قرار دهيد. غده آب دهان او را براي آگهي يک کنسرو و غريزه جنسي او را براي آگهي يک جوراب يا يک اتومبيل آخرين سيستم تحريک کنيد».(3)خشم و شهوتانسان مدرن مطابق با اصل آزادي و اومانيسم، دست خود را براي ارضاي بي حد و حصر و لجام گسيخته شهوات و اميال نفساني گشوده ديد و چنين شد که امروزه غرب گرفتار بحران معنويت و اخلاق است. تاکنون انسان پيشرفته با عنايت به آزادي، در چهار کشور، قانون همجنس بازي را تصويب کرده است؛ به گونه اي که در سطح سياستمداران درجه يک آن کشورها نيز متداول است.(4) اين تنها مشتي از خروار است.عقب نشيني از سنت، ويژگي جامعه مدرن است. حيات بر مدار مدرنيته، هفتگانه هنر را رختي نو پوشانده است؛ معماري، شعر، موسيقي، ادبيات و نيز برخي از آداب و رسوم را تغيير داده و همچنان که گفته شد، لذت را معيار زندگي قرار داده است؛ «هر طور که بهتر بتوان لذت برد». از همين رو - مثلا - اگر طبق سنت، دختر يا پسري به سن بلوغ مي رسيد، مي بايست ازدواج کند و براي زن پاکدامن مقدر بود که ازدواج کند و بچه دار شود و تعدادي بچه متناسب با ساختار فيزيکي و سلامتي خود داشته باشد، اما اکنون مي توان توصيه کرد که چه وقت بچه دار شوند. اصلا بچه دار بشوند يا نه؟ يا اصلا براي ارضاي غريزه جنسي ازدواج کنند يا از بازار آزاد استفاده کنند؟ امروزه فن آوري اجازه داده تا والدين، به جنسيت فرزند پي ببرند و در واقع تعيين کنند و اگر لازم شد - به رغم دين و مذهب - آن را از هستي ساقط کنند. همين عقب نشيني از سنت است که ماهيت ازدواج در جوامع غربي را تغيير داده است. کار به آنجا رسيده است که مردان در خانه باشند و زنها در بيرون کار کنند، اگر ازدواجي صورت بگيرد؛ وگرنه بحث همچنس بازها جداست و رشد منفي جمعيت در کشورهاي پيشرفته صنعتي نمودي از اين رفتار است.(5)آري، بنياد خانواده در غرب، بر لذت بنا مي شود و ارتباط زن ها ومردها صرفا در طلب لذت انحصار مي يابد، بدون آنکه هيچ گونه تعهد خانوادگي به دنبال داشته باشد. تمتع و لذت طلبي هر چه بيشتر، نتيجه کفر است. ماده گرايي و نسيان حق، نتيجه اي بهتر نمي تواند داشته باشد: «آنان که به راه کفر شتافتند، به تمتع و شهوت راني و شکم پرستي مانند حيوانات پرداختند».(6)و چه ايرادي دارد، ديگران براي رسيدن به آرزوهاي انسان غربي، فدا شوند؟! اقتصادي که جامعه غرب به دنيا تحميل مي کند، به اين معناست که فقيرها هر روز فقيرتر و غني ها غني تر شوند.«در پرتو شوم چنين تفکري، فاصله بين فقير و غني در دنيا طي ده بيست سال گذشته به صورت وحشتناکي افزايش داشته و هيچ يک از طرفداران جهاني سازي هم تضميني نمي دهند که در آينده مردم دنيا دست کم ناني براي خوردن داشته باشند... مي گويند اين به ما ربطي ندارد؛ مهم رشد اقتصادي است. در اوايل قرن نوزدهم، درآمد 20 درصد غني ترين مردم دنيا در مقابل 20 درصد فقيرترين آنها، نسبت 3 به 1 بود. اين نسبت اکنون نزديک به 90 به 1 رسيده است».(7)پنداشت جاودانه زيستن روي زمين، اشتباه رايج انسان است؛ اين که انسان گمان کند در همين کره خاکي مي توان جاودانه شد و بهشت زمين را بدل از بهشت آسمان گرفت:«واي بر هر هرزه گوي بد زباني که ثروت اندوزي مي کند و آن را مي شمرد و حساب مي کند. مي انگارد که مالش او را جاودانگي خواهد بخشيد».(8)و شيطان با سوء استفاده از تمايلات فطري و گرايش هاي ذاتي انسان است که او را به جاودانگي و خلود و قدرت و مالکيت لايزال فرا مي خواند؛ هم چنان که پدر و مادر ما را فراخواند: «آيا تو را به درخت خلود و جاودانگي و سلطنتي که کهنه نمي شود راهنمايي کنم؟»(9) غافل از آن که خداوند، جاودانگي واقعي را در خلد برين وعده داده بود: «اي آدم، همانا شيطان با تو و جفت تو دشمن است. مبادا شما را از بهشت بيرون آرد و از آن پس به شقاوت گرفتار شويد. آنجا نه هرگز گرسنه شوي و نه برهنه ماني و نه هرگز به تشنگي و گرماي آفتاب آزار بيني».(10)خداوند جاودانگي و آرامش را در بهشت مقدر فرموده است و انسان آن را در دنياي فاني مالامال از درد و رنج مي جويد. در هر صورت، خصوصيات بالا نشان مي دهد جوامع دنيا زده شهوت راني چقدر با جامعه مهدوي آرمان شهر امام زمان (عج) فاصله دارند!پي نوشت ها:1-«بايد تصميم گيري درباره زندگي در خارج از چهارچوب زندگي خانواده هسته اي تسهيل گردد، نه اينکه مشکل تر شود. اين يک قانون است که ارزش ها کندتر از واقعيت اجتماعي تغيير مي يابند. بنابراين ما هنوز آن دسته از اصول اخلاقي را به وجود نياورده ايم که پذيرش تنوع را تسهيل کند». موج سوم، آلوين تافلر، ترجمه شهيندخت خوارزمي، تهران، فاخته، 1363 ص 309 به نقل از: توسعه و مباني تمدن غرب، مرتضي آويني، تهران، ساقي، چاپ دوم، 1376، ص 54.2- مهدويت و جهاني سازي، سيد محمدرضا طالبيان، فصلنامه معرفت، ش 90.3-هشدار به زندگان، روژه گارودي، ترجمه علي اکبر کسمائي، تهران، هاشمي، 1363ص 503 به نقل از: توسعه و مباني تمدن غرب، ص 90.4- فرآيند جهاني شدن؛ آثار و پيامدهاي آن، مهدي طالب، فصلنامه معرفت، ش 44 ص 91.5- با اندکي تغيير: فرآيند جهاني شدن از منظر جامعه شناختي، دکتر مهدي طالب، فصلنامه معرفت، ش 45.6- «و الذين کفروا يتمتعون و يأکلون کما تأکل الانعام»؛ محمد /12.7- فرآيند جهاني شدنن؛ آثار و پيامدهاي آن، علي اکبر ولايتي، فصلنامه معرفت، ش 44، ص 85 .8- «ويل لکل همزه لمزه الذي جمع مالا و عدده يحسب أن ماله أخلده»؛ همزه /3-1.9- «فوسوس اليه الشيطان قال يا آدم هل أدلک علي شجره الخلد و ملک لا يبلي»؛ طه /120.10- «فقلنا يا آدم ان هذا عدو لک و لزوجک فلا يخرجنکما من الجنه فتشقي ان لک الا تجوع فيها و لا تعري و انک لا تظمؤا فيها و لا تضحي»؛ طه /119-117.منبع: ماهنامه ي پويا شماره ي(5)/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]