تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كسى كه نيّت درست داشته باشد، دل سالم و پاك دارد، زيرا سالم داشتن دل از وسوسه هاى شيط...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820386677




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تمدن اسراف و تبذير


واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: تمدن اسراف و تبذير
كسي نمي تواند انكار كند كه غايت توسعه ي اقتصادي به شيوه ي غربي تمتع هر چه بيشتر از لذايذ دنيايي است، حال آنكه در اسلام اين تمتع با حيوانيت بشر ملازمه دارد نه با ابعاد انساني وجود او:
ذرهم يأكلوا و يتمتعوا و يلههم الامل فسوف يعلمون.(1)
و الذين كفروا يتمتعون و يأكلون كما تأكل الانعام.(2)
آيات قرآن صراحتاً اين تمتع را نتيجه ي كفر بشر مي داند. زندگي بشر امروز در مغرب زمين، خود تفسير عيني اين آيات است و ادراك اين معنا با كمي تدقيق و تحقيق براي همه ممكن مي شود.
انسان موجودي است كه بين نفس حيواني و روح خدايي خويش هبوط و عروج دارد. لذتي كه پروردگار متعال در ارضاي غرايز حيواني قرار داده است براي راندن بشر در جهت تكامل اوست، به شرط آنكه انسان در محدوده احكام تشريعي دين كه فطري و وجداني است زندگي كند. با اعراض از اين احكام فطري، كار بشر تا بدانجا مي كشد كه نمي تواند عزم و اراده ي خويش را جز در جهت جست و جوي لذت به كار گيرد.
آنچه كه بنيان خانواده را در غرب ويران ساخته لذت گرايي و تمتع است، و البته اين لذت گرايي نيز از هبوط بشر غربي و تغيير نسبت او با حق و اصالت دادن به نفسانيت خويش نتيجه مي شود. اين هبوط در وجوه مختلفي بروز و تجلي يافته است كه از آن جمله، نابودي خانواده است.
اصالت دادن به رشد اقتصادي نيز يكي ديگر از وجوهي است كه هبوط بشر در آن تجلي يافته است. آرمان توسعه يافتگي از اصالت دادن به رشد اقتصادي و غلبه ي اقتصاد بر ساير وجوه حيات بشر زاييده شده و آنچه باعث شده تا بشر غربي براي اقتصاد اينچنين مقام و اهميتي قائل باشد
ماده گرايي و نسيان حق است.
تمدن اسراف و تبذير
نگرشي كه انسان امروز نسبت به خود و جهان يافته است اينچنين اقتضا دارد كه او خود و نيازهاي مادي اش را اصل بينگارد و همه ي عزم و همت خويش را در جهت برآورده ساختن اين نيازها متمركز كند، و از آنجا كه بشر، مادام كه در محدوده ي حيواني وجود خويشتن توقف دارد و بر عادات خود غلبه نكرده است، تنها حوائج مادي است كه او را به جانب خود مي كشد، اين توهم رخ نموده كه نيازهاي مادي بشر داراي اصالت است، حال آنكه اينچنين نيست.
علامه ي شهيد مطهري(ره) در كتاب «جامعه و تاريخ» بعد از بيان اين حقيقت كه «اصل تقدم ماده بر روح و تقدم جسم بر روان و اصالت نداشتن نيروهاي رواني و ارزشهاي روحي و معنوي، از اصول اساسي ماترياليسم فلسفي است»(3) و رئاليسم(4) كه روش فلسفي اسلام است بالعكس به روح و نيروها و نيازهاي آن اصالت مي دهد، مي فرمايند: انسان لااقل در وجود اجتماعي خويش، دوگونه نياز دارد. نيازهاي مادي از قبيل نياز به نان و آب و مسكن و جامه و دوا و امثال اينها. نيازهاي معنوي از قبيل نياز به تحصيل دانش و ادبيات و هنر و تفكرات فلسفي و ايمان... سخن در اولويت و تقدم اين نيازها است كه كداميك بر ديگري تقدم دارد؟... نظريه ي تقدم نيازهاي مادي بر آن است كه نيازهاي مادي اولويت و تقدم دارند و اين اولويت و تقدم تنها در اين جهت نيست كه انسان در درجه ي اول در پي تأمين نيازهاي مادي است و آنگاه كه اين نيازها تأمين شد به تأمين نيازهاي معنوي مي پردازد بلكه خاستگاه نيازهاي معنوي، نيازهاي مادي است و نيازهاي مادي سرچشمه ي نيازهاي معنوي است.(5)
نقطه ي مقابل اين نظريه، نظريه ي اصالت نيازهاي معنوي است. طبق اين نظريه هر چند در فرد انسان نيازهاي مادي از نظر زماني زودتر جوانه مي زند و خود را نشان مي دهد، چنان كه از حال كودك پيداست كه از آغاز تولد در جستجوي شير و پستان مادر است، ولي به تدريج نيازهاي معنوي كه در سرشت انسان نهفته است مي شكفند، به طوري كه در سنين رشد و كمال انسان نيازهاي مادي خويش را فداي نيازهاي معنوي مي كند. به تعبير ديگر: لذتهاي معنوي در انسان هم اصيل است و هم نيرومندتر از لذتها و جاذبه هاي مادي.(6)
قصد ما در اين قسمت از كتاب بحث در اطراف نيازهاي مادي و معنوي انسان نيست و اين مهم را به مباحثي كه ان شاءالله در باب فقر و عدالت اجتماعي عنوان خواهد شد وا مي گذاريم، بلكه مراد ما بيان اين نكته است كه صرفاً غرايز مادي و نيازهاي جسماني نيست كه بشر امروز را به سوي اين تمدن فاسد كه بعضي از غربي ها، خود آن را «تمدن اسراف و تبذير» نام نهاده اند، كشانده است.
رجوع اين مطلب به نتيجه اي است كه در پايان فصل گذشته عنوان شد مبني بر اينكه آرمان توسعه يافتگي از اصالت دادن به رشد اقتصادي و غلبه ي اقتصاد بر ساير وجوه حيات بشر زاييده شده و آنچه باعث شده تا بشر غربي براي اقتصاد اينچنين مقام و اهميتي قائل باشد ماده گرايي و نسيان حق است.
بشر در تمام طول تاريخ از نيازهاي مادي و غرايز حيواني برخوردار بوده و به راستي جاي اين سؤال وجود دارد كه چرا بعد از هزارها سال زندگي بر كره ي زمين، بشر در قرن هيجدهم ميلادي پاي در عصر تمدن صنعتي مي گذارد؟ چرا؟ آيا در قرون گذشته بشر به تأمين نيازهاي مادي و غرايز حيواني وجود خويش اهميتي نمي داده است؟ چطور ممكن است؟ مگر اعتقاد عام بشر امروز در مغرب زمين بر اين نيست كه انسان ـ معاذالله ـ از نسل ميمون است؟ اگر اين نظريه را بپذيريم، لاجرم غرايز حيواني و نيازهاي مادي بشر در گذشته از شدت و حدت بيشتري برخوردار بوده است.
نه! ما اين توهمات را نمي پذيريم؛ معتقدات مكتبي ما در زمينه ي تاريخ و تمدن بر مباني ديگري استوار است كه در فصل هاي آينده ـ با توفيقات الهي ـ مفصلاً مورد بحث قرار خواهد گرفت (هر چند در ادامه ي كتاب همين مباحث به مناسبت هاي مختلف و به صورتي پراكنده طرح مي شود). جواب اين است كه بشر همواره از نيازهاي مادي و غرايز حيواني برخوردار بوده، اما آنچه كه در قرون اخير در اين زمينه رخ داده است، از دو جهت با همه ي تاريخ تفاوت و تباين دارد:
1. هرگز بشر براي حيوانيت و نيازهاي مادي وجود خويش قائل به اصالت نبوده است.
2. بشر امروز در مغرب زمين، در برابر ارضاي شهوات و تبعيت از اهواي خويش هيچ گونه محدوديت اخلاقي يا مقيدات مذهبي نمي شناسد.
البته بيان علل تاريخي ظهور تمدن حاضر و وجوه تمايز اين عصر از ساير اعصار حيات بشر نياز به فرصت وسيع تري دارد ـ كه ان شاءالله در آينده پيش خواهد آمد. بشر حتي اگر براي حوائج مادي خويش هم قائل به اصالت باشد، تا آنجا كه خود را از محدوده ي مقيدات اخلاقي مذهبي خارج نكرده است به سقوط كامل دچار نمي شود و در اين سطح وسيع كه در قرن حاضر شاهد آن هستيم، به اتراف و اسراف و تبذير گرايش پيدا نمي كند. مهم ترين علتي كه جامعه ي غرب را به اتراف و اسراف و تبذير كشانده است همين است كه اراده او را در جهت ارضاي شهوات و تبعيت از غرايز و اهواي خويش هيچ چيز جز قراردادهاي اجتماع محدود نمي كند.
پيش از آنكه به ادامه ي اين بحث بپردازيم، براي آن گروه از خوانندگاني كه ممكن است در اين مطلب كه اسراف و تبذير صفت ذاتي تمدن حاضر است شك داشته باشند، شواهد و مصاديقي را كه مي تواند مؤيد اين مدعا باشد ذكر مي كنيم.
در كتاب «هشدار به زندگان»(7) نوشته ي «روژه گارودي»(8) آمده است: ما چگونه در حال مردن و ميراندن نوع بشر هستيم؟ و اين كار را چگونه با مصرف همه گونه منابع انرژي، داريم انجام مي دهيم؟ و چگونه كره ي زمين را داريم غير قابل زندگي مي سازيم؟
انرژي و منابع زمين در طول ميليونها سال در دل خاك نهفته و ذخيره شده است. ما ]غربي ها[ به غير حق ادعا كرده ايم و مدعي هستيم كه حق داريم همه ي اين انرژي و منابع زيرزميني را در طي يك نسل به هدر دهيم. همچنين، هشتصد سال است كه انسان از ذغال سنگ مستخرج از دل زمين استفاده مي كند ولي نيمي از آن را در طي سي سال اخير مصرف كرده است! و نيز نيمي از ميزان مصرف نفتي را كه انسان از آغاز كشف و استخراج آن به كار برده است تنها در طي دهسال اخير سوزانيده است!
اگر همه ي مراكز هسته يي را كه قرار است ساخته شود بر پا سازند، در طي بيس سال آينده، ذخيره ي «اورانيوم» زمين از ميان مي رود. همچنين اگر منابع جديدي از نفت و اورانيوم كشف و استخراج شود، در صورتي كه ميزان مصرف اين دو ماده بصورت كنوني ادامه يابد، خطر پايان يافتن اين دو منبع و سقوط وحشتناك همه چيز با آن، تا چند سال ديگر بيشتر طول نخواهد كشيد...
جنگلهاي جهان نيز در معرض خطر نابودي است.يك سوم درختان موجود در جنگلهاي جهان به سال 1882 كه در حدود دو ميليارد هكتار جنگل را پوشانيده بود، در سال 1952 بريده و مصرف شد. اين جنايت در حق طبيعت و محيط زيست آدمي، پيوسته ادامه يافته و افزايش هم پيدا كرده است: در هر دقيقه، بشر امروز، بيست هكتار جنگل را از ميان مي برد. خمير لازم براي كاغذ روزنامه ي «نيويورك تايمز» در روز يكشنبه كه شماره يي فوق العاده دارد و هشتاد درصد صفحات آن فقط اعلانات است، مستلزم قطع درختان پانزده هكتار از جنگل هاي كانادا است. براي چاپ نسخه هاي عادي اين روزنامه در هر روز، كاغذي لازم است كه از قطع درختان شش هكتار از جنگل هاي كانادا به دست مي آيد...(9)
در كتاب «تنها يك زمين»(10) مي خوانيم: هنگامي كه به مواد مورد مصرف صنعت توجه مي كنيم، با اين اشكال بزرگ روبه رو مي شويم كه معلوم نيست ذخاير اين يا آن ماده ي مهم، چقدر است و تا چه مدتي بدست آوردني است. مثلآ ماده ي مهمي چون كانه ي آهن را در نظر مي گيريم كه فعاليتهاي صنعتي آدمي به مدت سه تا چهار هزار سال بر آن استوار بوده است. از سال 1950 به اين طرف مصرف سالانه ي آهن چهار برابر شده است، و از اين مقدار85 درصد در كشورهاي پيشرفته بوده است. اگر اين نرخ افزايش ادامه يابد، بر اساس برآوردهايي كه شده است، تا سال 2000، مقدار17 ميليارد تن از آن مصرف خواهد شد و فقط 88 ميليارد تن ديگر باقي مي ماند. اين محاسبه نشان مي دهد كه كانه هاي آهن در اواسط قرن بيست و يكم به كلي تمام خواهند شد.(11)
رنه دومن در كتاب «خيال پردازي يا نابودي» نوشته است: تفاوت ميان سوختها و مواد معدني ما كه از درون قشر خاكي كره ي زمين بيرون كشيده مي شوند با توليدات كشاورزي و دريايي و جنگلي در اين است كه گروه دوم به مدد نيروي بيكران خورشيد هر سال تجديد مي شوند. اگر فرض كنيم كه منابع معدني قابل استفاده پنج بار بيش از آن باشد كه تاكنون شناخته شده... و همچنان اگر فرض كنيم كه مصرف جهاني با همين نرخ سالهاي اخير افزايش يابد بايد بدانيم كه همه ي ذخيره ي طلاي ما پس از 29 سال پايان مي گيرد. در ضمن مصرف صنعتي اين فلز را نبايد از ياد بريم: مصرفي كه لنين آن را دست كم گرفته بود زيرا مي خواست همه ي مستراحها را از طلا مفروش سازد. و به همين سان ما 41 سال ديگر جيوه،421 سال نقره، 48 سال مس، 49 سال گاز طبيعي، 50 سال نفت و روي، 55 سال آلومينيوم، 61 سال قلع، 64 سال سرب و غيره خواهيم داشت. تنها زغال (150 سال)، آهن (173 سال) و كوبالت و كرم مي توانند از يك سده تجاوز كنند، اما هرگز به دو سده نمي رسند.(12)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت ها:
1. ]اي رسول![ اين كافران را به خورد و خواب و لذات حيواني واگذار تا آمال دنيوي آنان را غافل گرداند تا نتيجه ي آن را به زودي بيابند؛ حجر. 3.
2. آنان كه به راه كفر شتافتند، به تمتع و شهوت راني و شكم پرستي مانند حيوانات پرداختند؛ محمد. 12.
3. استاد شهيد مرتضي مطهري، جامعه و تاريخ، دفتر انتشارات اسلامي، قم، ص 80.
4 Realism
5. جامعه و تاريخ، ص 82.
6. جامعه و تاريخ، صص 83 و 84.
7 Appel aux Vivants
8 Roger Garaudy
9. روژه گارودي، هشدار به زندگان، علي اكبر كسمائي، هاشمي، تهران، 1363، صص 34 و 35.
10 Only One Earth: The Care and Maintenance of a Small Planet
11. باربارا وارد و رنه دوبو، تنها يك زمين، محمود بهزاد و محمد حيدري ملايري، كتابهاي جيبي، تهران، 1352، ص 229.
12. رنه دومن، خيال پردازي يا نابودي!، منير جزني، امير كبير، 1353، تهران، ص 20.
 يکشنبه 31 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن