واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: احكام و حقوق زنانسوره نساء
سوره مباركه نساء به شهادت آیات آن، مدنى است، به نظر بعضى دو آیه از آن در مكّه نازل شده است اوّل آیه: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها ..../ 58، دوّم «و یستفتون ...»/ 176 و اللَّه اعلم.سوره نساء از نظر ترتیب نزول بعد از سوره" ممتحنه" قرار دارد.(نكته: میدانیم ترتیب كنونى سورههاى قرآن مطابق ترتیب نزول سورهها نیست یعنى بسیارى از سورههایى كه در مكه نازل شده در آخر قرآن قرار دارد و بسیارى از سورههایى كه در مدینه نازل شده است در اوائل قرآن قرار گرفته البته مداركى در دست است كه جمعآورى سورههاى قرآن به شكل كنونى در زمان خود پیغمبر(ص) واقع شده بنا بر این به هنگام جمعآورى قرآن شخص پیامبر(ص) به دلائل مختلفى از جمله اهمیت مطالب، و ترتیب طبیعى آنها، دستور داده است كه سورهها را بر طبق وضعى كه الان مىبینیم ترتیب دهند، كه نخستین آنها سوره" حمد" و آخرین آنها سوره" الناس" است بدون اینكه كلمه و یا حتى حرفى از آیات و یا سورهها كم و یا زیاد شود.)این سوره از نظر تعداد كلمات و حروف، طولانىترین سورههاى قرآن بعد از سوره" البقره" است . تعداد آیات آن به نقل قاریان كوفى صد و هفتاد شش و به نقل قرّاء شام صد و هفتاد و هفت و در نقل دیگران صد و هفتاد پنج است، ما نقل كوفى را اختیار كردهایم كه به وسیله عاصم بن أبى النجود و أبو عبد الرحمن سلمى به أمیر المؤمنین (علیهالسلام) منتهى مىشود، و نیز به نقل از تفسیر خازن این سوره دارای سه هزارو چهل و پنج كلمه و شانزده هزار و سى حرف است.خداوند سوره آل عمران را با امر به تقوى ختم كرد و این سوره را هم با امر به تقوى آغاز كرد، با این تفاوت، كه در آنجا فقط مؤمنان را مخاطب ساخت و در اینجا همه مردم را. علت نامگذاری آن به نساء چیست؟علت نامگذاری این سوره مباركه آن است كه بخش مهمى از احكام و حقوق زنان در اوائل آن تا آیه سی و پنج آمده است. این نامگذارى از زمان حضرت رسول (صلّى اللَّه علیه و آله) بوده، در تفسیر كشاف از آن حضرت نقل شده كه ایشان این سوره را «سورة النساء» نامیده اند و نیز در مجمع البیان از صحابه نقل شده: سوره بقره، سوره نساء، سوره مائده، سوره حجّ و سوره نور را یاد بگیرید كه احكام و فرائض در آنهاست، پس می توان نتیجه گرفت كه این سوره در زمان آن حضرت همین نام را داشته است. فضیلت تلاوت این سورهپیامبر اسلام طبق روایتى فرمود: "هر كس سوره نساء را بخواند گویا به اندازه هر مسلمانى كه طبق مفاد این سوره ارث میبرد، در راه خدا انفاق كرده است و همچنین پاداش كسى را كه بردهاى را آزاد كرده به او میدهند".در مصباح كفعمى از امام صادق (ع) روایت است كه: «كسى كه این سوره را بخواند همچون كسى است كه صدقه داده است به هر كه ارثى برد و پاداشى به دست آورد همچون كسى كه حرّى را خریده و آزاد كرده و از شرك رهایى یافته است و از كسانى خواهد بود كه اراده خداوند به عفو ایشان تعلّق گرفته است (تفسیر نور الثقلین، ج 1)از زرّ بن حبیش به نقل از امیر المؤمنین(ع) آمده است كه فرمود: «هر كس، هر جمعه سوره نساء را بخواند از فشار قبر در امان خواهد بود». (تفسیر عیاشى، ج 1، ص 215) بدیهى است در این روایت و در تمام روایات مشابه آن، منظور تنها خواندن آیات نیست بلكه خواندن، مقدمهاى است براى فهم و درك، و آن نیز به نوبه خود مقدمهاى است براى پیاده ساختن آن در زندگى فردى و اجتماعى، و مسلم است كه اگر مسلمانان از مفاد آیات این سوره در زندگى خود الهام بگیرند همه این پاداشها را علاوه بر نتائج دنیوى آن خواهند داشت.مطلب بعدى فتوایى است كه در حق زنان و كودكان مىدهد و ضمن دعوت به نیكوكارى درباره آنان اصلاح میان زن و شوهر را كارى نیكو معرفى مىكند و پس از كلیاتى درباره تقوا و ثواب دنیا و آخرت از مؤمنان دعوت مىكند كه همواره به سوى عدل و قسط دعوت كنند و خود عادل باشند اگر چه به ضررشان باشد و پس از مطالبى درباره ایمان و كفر و نفاق، مؤمنان را از دوستى با كافران برحذر مىدارد دورنماى این سورهدر این سوره نخست مردم را به سوى تقوا دعوت مىكند و از اینكه خداوند انسانها را از یك نفس آفریده سخن مىگوید و به صله ارحام و دادن مال یتیمان و صداق زنان مىخواند و از سهم ارث خویشاوندان و كیفیت تقسیم میراث بحث مىكند و شهادت براى زنا را مطرح مىسازد، سپس موضوع توبه را پیش مىكشد و درباره نكاح و بعضى از احكام آن و كسانى كه با یكدیگر محرم هستند صحبت مىكند. پس از آن مطالب را ادامه مىدهد تا اینكه از اكل مال به باطل و خوردن اموال دیگران و نیز از تجارت مىگوید و به تفاوتهاى زن و مرد اشاره مىكند و دستور مىدهد كه در موقع بروز اختلاف میان زن و شوهر
داورى از خویشان مرد و داورى از خویشان زن تعیین شود تا میان آنها را اصلاح كند، سپس از عبادت خدا و نیكى به والدین و خویشان و همسایگان و درماندگان مىگوید و از بخیلان انتقاد مىكند و پس از مطلبى درباره ریا و انفاق در راه خدا و اینكه خدا بر بندگانش ظلم نمىكند و بر نیكی ها مىافزاید، اشاره به روز قیامت مىكند سپس بعضى از احكام نماز و غسل و تیمم را عنوان مىسازد آنگاه مقدارى از یهود و اهل كتاب مىگوید و سرانجام كافران و مؤمنان را در روز قیامت ذكر مىكند و از اداى امانت و قضاوت به حق و اطاعت خدا و رسول و اولى الامر سخن به میان مىآورد و برخى از حالات كافران و پیروان شیطان را مىگوید و سپس به مسلمانان خاطرنشان مىسازد اگر طلب آمرزش كنند خدا گناهانشان را مىبخشد، مطلب را درباره مؤمنان ادامه مىدهد تا اینكه متذكر می شود هر كس از خدا و رسول (ص) اطاعت كند با پیامبران شهداء و صدیقین خواهد بود.سپس از جنگ و مقاومت در آن و پاداش مجاهدان در راه خدا سخن مىگوید و ضمن ذكر مطلبى راجع به منافقان، تدبر درباره قرآن را مطرح مىكند و باز از قتال در راه خدا و نیز شفاعت و دادن پاسخ به سلام و روز قیامت و موضوعاتى همانند آنها صحبت مىكند. سپس از قتل خطا و كفاره آن و قتل عمد و جزاى آن كه جهنم است مىگوید و ارزش مجاهدان در راه خدا و مهاجران در راه خدا را تذكر مىدهد و از قصر بودن نماز مسافر و كیفیت نماز خوف كه در حال جنگ خوانده مىشود، صحبت مىكند و ضمن بیان حال خیانتكاران و اینكه آنان از خدا شرم نمىكنند، بدكاران و كسانى را كه بر نفس خود ظلم كردهاند وعده مىدهد كه اگر توبه كنند خدا توبه آنها را مىپذیرد و پس از بیان بعضى از حالات گنهكاران كسانى را كه در مقابل پیامبر ستیزه جویى و عناد مىكنند وعده جهنم مىدهد و از گمراهى آنان توسط شیطان و سزاى كارهاى بد و خوب بندگان مىگوید.مطلب بعدى فتوایى است كه در حق زنان و كودكان مىدهد و ضمن دعوت به نیكوكارى درباره آنان اصلاح میان زن و شوهر را كارى نیكو معرفى مىكند و پس از كلیاتى درباره تقوا و ثواب دنیا و آخرت از مؤمنان دعوت مىكند كه همواره به سوى عدل و قسط دعوت كنند و خود عادل باشند اگر چه به ضررشان باشد و پس از مطالبى درباره ایمان و كفر و نفاق، مؤمنان را از دوستى با كافران برحذر مىدارد و تذكر مىدهد كه اگر شما ایمان و شكر داشته باشید خدا شما را عذاب نمىكند. آنگاه روشن مىسازد كه خداوند هر گونه بدگویى درباره دیگران را دوست ندارد مگر اینكه به كسى ظلم شده باشد كه مجاز خواهد بود و ضمن بیان بعضى از ویژگیهاى كافران، مؤمنان را به خاطر ایمان به خدا و پیامبران و اینكه میان پیامبران تفاوتى قایل نمىشوند، مىستاید.در آیات بعدى از بنى اسرائیل و بعضى از درخواستهاى غیر منطقى آنها مانند درخواست دیدن خدا و بعضى از حالات آنها سخن به میان مىآورد و این ادعاى آنها را رد مىكند كه مىپنداشتند مسیح را بردار زده و او را كشتهاند و از ظلم و ستم یهود و رباخوارى آنان مىگوید. در مقابل آنها از راسخان در علم و مؤمنان و اوصاف آنها ذكرى به میان مىآورد. سپس از بعضى از پیامبران نام مىبرد و آنها را به عنوان مبشران و منذران معرفى مىكند و ضمن بیان عاقبت كار كافران و ستمگران، به مؤمنان تذكر مىدهد كه خدا پیامبر (ص) را به حق به سوى آنها فرستاد كه اگر ایمان بیاورند به نفع آنهاست و اگر كافر شوند ضررى به خدا نمىرسانند. سپس خطاب به اهل كتاب مىكند و آنها را از غلوّ درباره حضرت عیسى برحذر مىدارد. آنگاه از اینكه خدا قرآن را به عنوان برهانى به سوى مردم فرستاده سخن مىگوید و كسانى را كه به آن ایمان آورده و چنگ زدهاند مىستاید.در آیه پایانى سوره باز صحبت از ارث و بعضى از احكام آن است و سوره با جمله خداوند به همه چیز داناست، خاتمه مىیابد. آمنه اسفندیاری – گروه دین و اندیشه تبیانمنابع:- تفسیر احسن الحدیث، ج 2- تفسیر نمونه، ج 3- تفسیر مجمع البیان، ج 5- تفسیر کوثر، ج 2
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 401]