واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: منصور حلاج مدعی مهدویت
حسین بن منصور حلاج یكی از مدعیان نیابت است. در این مقال قصد نداریم به شرح حال و دیدگاه های او در ابعاد مختلف بپردازیم. بلكه هدف بیان چگونگی ادعای حلاج است. حلاج صوفی معروف، پس از آن كه وارد بغداد شد، تصمیم گرفت كه از راه رابطه نسبی، خود را به اسماعیل بن علی نوبختی كه از بزرگان و علمای شیعه بغداد بوده است ـ نزدیک كند. اما چنان كه شیخ طوسی در كتاب الغیبه به تفصیل، شرح مراوده وی با نوبختی را آورده است، از نوبختی دست كشید و دیگر قاصدی نزد وی اعزام نكرد.[1] حلاج سپس راهی «قم» گردید وی در آغاز خود را رسول امام غایب و وكیل و باب آن حضرت معرفی میكرد و معتقد بود كه امام مهدی (عج) از دنیا رحلت كردهاند. اما علی بن حسین بن موسی بابویه (پدر شیخ صدوق) و دیگر شیعیان قم نیز از وی تبری جسته و از قم طردش كردند.[2] اگر چه توقیع لعن از طرف صاحب الامر (ع) درباره حلاج صادر نشده است،[3] ولی حسین بن روح وی را منحرف و به ادعای دروغین وكالت متهم میكرد. هیأت حاكمه نیز از آن بیم داشت كه مبادا حركت حلاج پایههای حكومت آنان را سست و جامعه را از اصل اسلام منحرف كند. به همین دلیل در زمان خلافت مقتدر او را دستگیر كردند و به فتوای علما محكوم به اعدام گردید. حلاج پس از آگاهی از فتوای علما گفت: «قتل من جایز نیست» زیرا دین من اسلام و مذهب من تسنن است!! [42] در حالی كه حلاج خود را نماینده امام مهدی (عج) و بغدادی نیز او را شیعه میدانسته است. محمدمظفر معروف به ابودلف : ابودلف از مخمسه [4] معروف بوده و سرانجام به ابوبكر بغدادی روی آورد و از مرام وی دفاع كرد و او را از حسین بن روح، نایب سوم برتر دانست. ابوبكر او را جانشین خویش نمود و از این رو بعد از سمری، وی نیز ادعای سفارت كرد و اصحاب و بزرگان شیعه همین ادعا را دلیل بر كذب او دانستند زیرا بر اساس توقیع امام، سمری آخرین سفیر بوده است و هر كس بعد از وی ادعای سفارت كند، دروغگو و كذاب است. بنابر این ابودلف نیز متهم به الحاد و كفر گردید و سپس كارش به دیوانگی كشید و از میدان مبارزات مذهبی به كنار رفت.[5] تنظیم: موسوی - گروه دین و اندیشه تبیانپاورقی ها[1] - همان كتاب، ص 247. [2] - تنوخی، ابوعلی الحسن : نشوار المحاضرة و اخبارالمذاكره، مطبعه امین هندیه (مصر) ، 1921 م ، ج 1، ص 181. [3] - صدر، سید محمد: تاریخ غیبت صغری، ص 145. [4] - همان كتاب، ص 146. [5] - مخمسه گروهی از غلات بودند كه اعتقاد داشتند،پنج نفر: سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، عمروبن امیه ضمیری از طرف خداوند حاكم بر اراده جهان میباشند ( به نقل از حاشیه الغیبه، ص 256/ صدر سیدمحمد: تاریخ غیبت صغری، ص 128 ) [6] - صدر ، سید محمد: تاریخ غیبت صغری، ج 2 ، صص 149 ، 150.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]