واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مجله هفتگي آمريكايي «نيوزويك» در شماره جديد خود، در گزارشي تحليلي به «اخراجيها2» و «مسعود دهنمكي» پرداخت.به گزارش خبرگزاري فارس، در اين گزارش كه با عنوان «افراطي خندان پرده نقرهاي»(The Laughing Radical of the Silver Screen) منتشر شده، آمده است: به سختي ميتوان مسعود دهنمكي ريشهدار و اخمو را، كارگردان يك فيلم كمدي بسيار پرفروش تصور كرد. او سه سال در جبهههاي جنگ ايران عراق بوده است. دهنمكي پس از بازگشت از جبهه به يك گروه شبه نظامي اسلامي پيوست... «اخراجيها 2» فيلم جديد او كه شبيه «قهرمانان هوگان به سبك ايراني» است، ركورد فروش را در كشور شكسته و تا هفته پيش بيش از 1/6 ميليون دلار فروش كرده است. او با لحني آرام در حالي كه بلندگوي كارگرداني را در يك سو و خمپارهاندازي را در سوي ديگر به عنوان اثاثيه صحنه فيلم قرار دارند، ميگويد: بايد به فيلمسازي ميپرداختم چون واقعيتهايي را از جنگ ميدانستم كه نمايش داده نمي شد. به همين دليل آستينها را بالا زدم تا از نسل خود براي نسل امروز بگويم. اين يك پيام نيست كه جوان ايراني از طريق كانالهاي ماهوارههاي غيرقانوني زير بمباران ويديوهاي بوتيني و گروه بلك آيدپيز بوده و تمايل به شنيدن آنها داشته باشد؛ بلكه دهنمكي به شيوهاي روان و حرفهاي و سكانسهاي آكشن به سبك هاليوود برگرفته از اليور استون و تاثيرات "نجات سرباز رايان " و حجم زيادي شوخي هايي كه برخي از آنها مستقيماً به برخي سران كشور اشاره دارد، مخاطبان را جذب كرده است. يك جوان بيست ساله مو سيخ سيخي پس از ديدن فيلم ميگويد: از خنده مُردم. شوخيهايي در اين فيلم بود كه در جامعه آنها به گوش نميرسند. مهمتر اينكه، شايد، دهنمكي با نمايش ايرانياني با ديدگاههاي متفاوت سياسي كه اختلافاتي دارند و در ستيزند، ولي در نهايت در فيلم براي وحدت ملي با هم همكاري ميكنند، يك تاثير ملي عميق در دل مخاطبانش بر جا گذاشته باشد. در آخرين صحنه فيلم «اخراجيها2» زندانيان جنگي ايران به صف شده و در حالي كه نگهبانان عراقي آنها را تحت نظر دارند، گروه موسيقي شروع به نواختن سرود «اي ايران» ميكنند. در نمايش اخير فيلم در تهران، گروهي از طيفهاي مختلف تماشاگران به هنگامي كه زندانيان جنگي سرود اي ايران را ميخوانند، به نشانه اداي احترام به پا خواستند. از آغاز اكران فيلم در 21 مارس، تشكيل صفهاي طولاني، سالنها انباشته از تماشاگران و استفاده از صندليهاي تاشو مابين رديفها براي نشاندن تماشاگران بيشتر، به امري عادي بدل گشت. در اين گزارش نوشته شده است: در ميدان مشهوري در جنوب تهران، سه سينماي رو به روي هم، همزمان اين فيلم را نمايش ميدهند و همه آنها نيز بليط تمام ميكنند. دهنمكي با لبخند ميگويد: اول بايد مخاطب را جذب سينما كرد و بعد ميتوان راجع به مسائل جدي با آنها صحبت كرد. تركيب موضوعات كاملاً ايراني و سبك غربي توسط دهنمكي فقط در سالنهاي سينما در معرض ديد نيست. در سالهاي اخير، آثار هنرمندان جوان ايراني انباشته از مضامين داخلي است و روز به روز اين امبر بيشتر نمود مييابد. اخيراً در گالري آران در بخش شمال شهر تهران نمايشگاه نقاشيهاي ديجيتال آرش حنايي برپاست كه نشانگر صحنههايي از مراسم عاشورا در كنار آرامگاه شهداي جنگ است. تأثير آن تكاندهنده است يك بخش آن، بازسازي نقاشي ديواري عظيم شهيدي از يكي از خيابانهاي مشهور تهران است، كه به سبك گرافيكي كار شده، درست مثل صفحهاي از يك كتاب مصّور. در يك بعدازظهر معمولي اين روزها، گروهي از جوانان امروزي علاقمند به گالري با لباسهاي جين تنگ بر تن و روسريهاي گل و گشاد، در حال مزه مزه كردن چايي و نگاه اجمالي به آثار هنري هستند، آثاري كه برخي از آنها چندين بار تجديد چاپ شده و به فروش رفتهاند. چند تن از موسيقيدانها نيز به سبك تربتجام روي آوردهاند كه آموزش سازهاي كلاسيك محلي مثل دو تار و سهتار ديدهاند. در بخش ديگري از اين گزارش آمده است: دهنمكي، اين مرد لاغراندام با رفتاري آرام و موقر، تجربيات شخصي خود را از سنگرهاي جنگ ايران و عراق در اخراجي هاي 1 و 2 به تصوير ميكشد. او هرگز به طور رسمي آموزش فيلمسازي نديده و اين امر منتقدان فيلم را در تهران آزار ميدهد، آنها معمولاً نقاط ضعف فني فيلمهايش را در مصاحبههاي مطبوعاتي و تلويزيوني به رخ ميكشند و سابقه دهنمكي كه بسيار دور از كارهاي هنري است فاصلهاي كه قابل تصّور نيست در 16 سالگي از خانه گريخت تا به نيروهاي نظامي بپيوندد و در دوران جنگ، سه سال در خطوط مقدم جبهه بود و در معرض گاز خردل قرار گرفت و آتش خمپاره او را مجروح كرد. پس از طي دوران نقاهت در بيمارستاني در تهران در سال 1986، دهنمكي دوباره به خطوط مقدم جبهه بازگشت. دو سال بعد، واحدي كه او را در آنجا خدمت ميكرد، يكي از نخستين گروههايي بود كه از مرز عراق گذشت و وارد حلبچه شد، اندكي پس از آنكه ارتش صدام آن شهرستان را با گاز شيميايي مورد حمله قرار داده بود. دهنمكي سري تكان داده ميگويد: فاجعه بود آنجا يك شهر عادي بود همه چيز طبيعي به نظر ميرسيد. ديگهاي غذا روي آتش بودند، ولي كسي نفس نميكشيد. پرندگان مرده بودند، حيوانات مرده بودند، مردم مرده بودند. اين يكي از تلخترين خاطرات من است. اين تجربه تلخ به دهنمكي كمك كرد تا حس صميمانه عميقي بين سربازان همقطارش ايجاد كند. دوستيهاي آن دوران به گونهاي بود كه انگار صد سال است كه همديگر را ميشناسند. غيرقابل توصيف است. 21 سال از پايان جنگ ميگذرد ولي هنوز، اغلب با هم هستيم. برخي از دوستان پاهاي مصنوعي، دست يا بازوان مصنوعي و چشم شيشهاي دارند. ولي مسأله جالب اينست كه وقتي دور هم جمع ميشويم، فقط ميخنديم. فيلمهاي «اخراجيها»، ماجراهاي گروهي آدمهاي ناجور متلكگو را دنبال ميكند كه سروكارشان به خطوط مقدم جبهه ميرسد. بين آنها، يك معتاد، يك جيببر و چند خلافكار خردهپا وجود دارد. به نظر ميرسد كه يك روحاني خوشقلب تنها آدم منطقي اين دو فيلم است كه آوازهاي مبتذل و شوخيهاي مستهجن اين گروه را با صبوري تحمل ميكند. نيوزويك نوشته است: در هر دو فيلم نيش و كناياتي به روحانيون و دولت ديده ميشود، ولي بخش عمده آن شوخيهاي بيحد است و صحنههايي كه تحوّل شخصيتها را نشان ميدهد و حس مليگرايي در آن است، فيلم را به سوي ملودرام ميكشاند. در فيلم نخست، مجيد سوزوكي راهي جنگ ميشود كه معشوق خود را تحت تأثير قرار دهد و رفقاي نزديكش فرمانبردارانه بهدنبال او راهي ميشوند. در سال 2007، اين فيلم ركورد فروش را شكست، تا وقتي كه ديويدي قاچاق فيلم وارد بازار شد و سود هنگفتي نصيب قاچاقچيان آن كرد. آغاز فيلم دوم درست از همانجايي است كه فيلم اول به پايان ميرسد. سربازان عراقي اين گروه را دستگير كرده و به اردوگاه زندانيان جنگي ميفرستند. زماني كه آنها در اردوگاه هستند، گروهي از زندانيان جنگي گروه ديگر را لو ميدهند و به نظر ميرسد كه بين ايرانيان همانقدر خصومت است كه نسبت به نگهبانان عراقي خصومت دارند. در اين گزارش نوشته شده است: سالها، دولت ايران سبكي از فيلمها را بهنام فيلمهاي دفاع مقدس پايهگذاري كرده كه در اين فيلمها سربازان ايراني به صورت رزمندگان مقدس بيعيب و نقص و تمام عيار نمايش داده ميشوند. در دو فيلم اخراجيها، دهنمكي اين اسطوره را درهم ميشكند و سربازان را آدمهايي معمولي نشان ميدهد كه ممكن است داراي نقاط ضعفي هم باشند. او ميگويد: من جنگ را از زاغههاي مهمات و پناهگاههاي زيرزميني آن ميشناسم و در كنار چنين آدمهايي بودهام. پس ديدگاه من شبيه ديدگاه فرماندههان نيست. اين تصوير بهوضوح مخاطبان را به لرزه درآورده است. در محلههاي كارگرنشين جنوب تهران مخاطبان بارها و بارها به ديدن فيلم ميآيند تا از مسخرهبازيهاي سربازان بخندند و درخواندن سرود پاياني فيلم همراهي كنند. تحليلگران در تهران معتقدند كه حداقل بخشي از محبوبيت فيلم بهخاطر كشش گسترده به نوعي اصول اخلاقي پوپوليست طبقه كارگر است كه رئيسجمهور احمدينژاد از آن دفاع ميكند، اصول اخلاقي كه دهنمكي در هر دو فيلم از آنها پشتيباني ميكند. نيوزويك نوشته است: سوابق احمدينژاد و دهنمكي مشابه هم هستند: هر دو در نارمك بزرگ شدهاند، محله كارگرنشين در جنوب شرقي تهران و هر دو در سنين نوجواني راهي جبهه شدند. احتمالاً قابل پيش بيني بود كه موفقيت خبرساز دهنمكي با فيلم «اخراجيها2»، فقط بر فهرست منتقدانش افزوده است. برخي از آنها سربازان قديمي هستند كه اين تصوير غيرتحسينآميز از جنگ توسط او را دوست ندارند. ابوطالب مشاور مجلس كه در جنگ همراه با دهنمكي خدمت ميكرده و در حمله براي تسخير شهر بصره در عراق در سال 1987 با او همراه بوده، ميگويد: وقتي قسمت اول «اخراجيها» اكران شد، به همراه دهنمكي به ديدن فيلم رفتم در حال تماشاي فيلم عصباني شده، به طرف او برگشتم و به او فحش و لعنت دادم. گفتم: مسخره اين چيه ساختي؟ رفاقت آن دو پابرجاست، ولي ابوطالب از ديدن «اخراجيها2» امتناع كرد. حتي با اين كه سينمايي در نزديكي منزلش آن را نمايش ميدهد. او ميگويد: به نظر من اين فيلم اهانت نسبت به سرباز قديمي است. اين فيلم اهانت به فيلمهاي دفاع مقدس نيز هست. نيوزويك نوشته است: در طي دهه 1990، دهنمكي براي روزنامههاي افراطي كه برخي از آنها متهم به ايجاد خشونت عليه فعالان سياسي بودند، كار ميكرد. او مايل است اشاره كند كه يكي از روزنامهها بهنام «شلمچه» توسط سياستمداران اصلاحطلب تعطيل شد و ديگري به نام «جبهه» توسط محافظهكاران تعطيل گرديد. هنوز، براي آنهايي كه او را در دهه 1990 ميشناختند، خاطرات ناخوشايند در اذهان مانده است. دهنمكي ميگويد كه از گذشتهاش احساس پشيماني نميكند. او ميگويد: از هر كاري كه كردهام دفاع ميكنم. و هر دروغي را رد ميكنم. او درباره دو مسأله تاكيد دارد: عدالت و ستيز با فساد كه نيروي محركه او در دوران فعاليت حرفهاياش بودند. حس عدالتخواهي او را به سمت ساخت نخستين فيلمش، فقر و فحشا سوق داد، يك مستند بحثانگيز حاوي مصاحبههايي با چند فاحشه. فيلم توقيف شد ولي كپيهاي غيرمجاز آن در سرتاسر كشور پخش شد. هنوز، منتقدان ميگويند كه اگر پيشينه دهنمكي نبود، او هرگز موفق نميشد چنين مستندي را بسازد يا به چالش خط قرمزهاي جنگ ايران و عراق در دو فيلم اخراجيها بپردازد. دهنمكي انتقادات را به راحتي ميپذيرد. او با لبخند ميگويد: نميتوانند بپذيرند كه يك تازهوارد موفق شده ركوردهاي تاريخ سينماي ايران را بشكند، آن هم بدون تحصيل رشته سينما. دهنمكي يك گام سبك شناختي از ايام نظامي خود دور شده، ولي حتي اين گام به گفته ابوطالب، حرفهايي دارد: كسي كه با فرياد پيامش را منتشر ميكرد، حالا به چيزي با فرهنگ روي آورده است. حالا از هنر براي بيان آنها استفاده ميكند. اين خيلي مهم است. ميليونها جوان ايراني با ديدن كشش داخلي فيلمها، جلب ميشوند. انتهاي پيام/ا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 308]