تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833310567
سياست متعاليه و دولت هادي (2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سياست متعاليه و دولت هادي (2) نويسنده: نجف لكزايي 4. سعادت: كار ويژه ي اصلي دولت هادي غايت همه ي اين وظايف «سعادت» است، و وظيفه ي اصلي حكومت به سعادت رساندن مردم است. سعادت مراحل و مراتب مختلفي دارد، ضمن اين كه گاهي نيز سعادت حقيقي با غير حقيقي مشتبه مي شود و مردمان سعادت غيرحقيقي را حقيقي ميپندارند. هرگاه عدل در دستور كار دولتها قرار گيرد. شهوات عقول را خدمت خواهند كرد، و مردمان به سعادت خواهند رسيد. اگر دولت بر محور ستم شكل گيرد، عقول در خدمت شهوات قرار خواهد گرفت و سعادت كه طلب آخرت است، از مردمان دور خواهد شد. صدرالمتألهين در اين زمينه سخن يكي از حكما را به عنوان مؤيّد آورده و چنين ميگويد: هرگاه عدل قائم گردد شهوات عقول را خدمت ميكنند، و هرگاه جور برپا شود عقول شهوات را خدمت ميكنند؛ پس طلب آخرت اصل هر سعادت است و حبّ دنيا رأس هر معصيت. پس اين را مقياس گردان در جميع آن چه شرايع حقّه به آن وارد شده و بر سبيل اجمال تصديق كن به آن كه هر مأموربه برميگردد به تقويت جنبه عاليه تو و حفظ جانب الله تعالي و اعلاء كلمه حق و رفض باطل و هر منهي عنه برميگردد به اعراض از جنبه سافله و محاربه اعداءالله و اتباع شياطين داخلي و خارجي، به جهاد اكبر و اصغر(1). صدرا سعادت را به دنيوي و اخروي تقسيم ميكند، و سعادت دنيوي را دو نوع ميداند: سعادت جسمي، از قبيل صحت و سلامتي و نيروي فراوان و شهامت، و سعادت خارجي، از قبيل فراهم بودن لوازم زندگي و تأمين مسايل مادي. بر همين سياق وي سعادت اخروي را نيز بر دو بخش تقسيم ميكند: سعادت علمي، از قبيل كسب معارف و حقايق، و سعادت عملي، از قبيل اطاعت الهي. حسن و جمال جسمي در حيطه ي سعادت دنيوي و آراستگي به فضايل و اخلاق زيبا در زمره ي سعادت اخروي است(2). وي شقاوت و بدبختي را نيز همچون سعادت به دنيوي و اخروي تقسيم ميكند. شقاوت دنيوي ممكن است جسمي باشد، از قبيل مريضي، و ضعف و ترسو بودن، و از سوي ديگر ممكن است خارجي باشد، از قبيل فراهم نبودن لوازم زندگي و عدم تأمين مسايل مادي. شقاوت اخروي نيز يا شقاوت علمي است، مانند محروميت از كسب معارف و حقايق، يا شقاوت عملي است، مثل محروميت و عدم توفيق در اطاعت خداوند و داشتن اوصاف رذيله و ناشايست(3). چرا برخي از انسانها و جوامع از سعادت دنيوي و اخروي محروماند؟ به نظر صدرا، موانع و حجابهايي كه اكثر مردم را از ادراك حقيقت، كسب علم الهي، مكاشفات و ساير ابعاد سعادت دنيوي و اخروي محروم ميكند، عبارتاند از: جهل به معرفت نفس كه حقيقت آدمي است؛ حبّ جاه و مال و ميل به شهوات و لذات و ساير تمتعات؛ و تسويلات نفس اماره و تدليسات شيطان كه بد را نيك و نيك را بد جلوه ميدهد(4). به نظر صدرالمتألهين، «جهل به معرفت نفس [از] معظمترين اسباب شقاوت و ناكامي عقبا است كه اكثر خلق را فرو گرفته در دنيا، چه هر كه معرفت نفس حاصل نكرده خداي را نشناسد [...] و هر كه خداي را نشناسد با دوابّ و انعام برابر باشد»(5). وي در نقد رفتار متصوفه نيز چنين ميگويد: «اگر ذرهاي از نور معرفت در دل ايشان تابيده مي بودي، كجا در خانه ي ظلمه و اهل دنيا را قبله خود ميساختند و هميشه با نفس و هوا نرد محبت ميباختند» (6). از آن چه آمد نتيجه ميگيريم كه پيگيري امر دنيا و آخرت به تنهايي و مجرد از ديگري، انسان را به سعادت نميرساند، بلكه چنين اقدامي به شقاوت خواهد انجاميد. آن چه امروزه با عنوان «توسعه» شناخته مي شود، در صورتي سعادت و خوشبختي انسانها را به دنبال ميآورد كه دنيا را مقدمه ي آخرت بدانند؛ در غير اين صورت، انواع گرفتاريهاي اخلاقي، زيست محيطي و فرهنگي متوجه بشر خواهد شد. يكي از وظايف دولت ديني كه دولتهاي غير ديني به آن اهتمام نميورزند، توجه توأمان به سعادت دنيوي و اخروي، يا به عبارت ديگر، توجه به سعادت حقيقي است. ميتوان سعادت حقيقي را توسعه و تعالي حقيقي تلقي كرد؛ توسعهاي كه ساماندهي امور مادي و معنوي بشر را يك جا در نظر داشته باشد(7). سعادت و توسعه ي ديني و حقيقي فقط از عهده ي حكومت ديني برميآيد. صدرالمتألهين غير از اين ادعايي ندارد. ساير مؤلفههاي انديشه ي سياسي وي نيز بر همين اساس شكل گرفته است. تقسيمبندي نظامهاي سياسي، نوعي تقسيمبندي ارزشي است؛ ويژگيها و شرايطي كه صدرا براي رهبري در نظر گرفته، صبغه ي ارزشي دارد؛ غايت حكومت و نوع آن ارزشي است. همه چيز در سايه ي مكتب هدايت و ماهيت نفس انساني تفسير مي شود. بديهي است با مكتب قدرت و تنازع بقا و تلاش براي رسيدن به دنيا بدون آخرت هيچ يك از مباحث و مفاهيم فوق قابل تحليل و تفسير، و حتي قابل فهم نيست. 5. جايگاه دولت هادي در طبقه بندي نظامهاي سياسي در بحث از انواع نظام سياسي، صدرالمتألهين براساس پارادايم غالب در فلسفه ي سياسي اسلامي مشي كرده و هر كجا ابهام، ايهام يا نقصي ديده، به ايضاح، تكميل و بسط آن پرداخته است. متفكران مسلمان نوعاً به نظام هاي اجتماعي دو رويكرد داشتهاند. مبناي يكي از اين رويكردها، گستره و قلمرو جغرافيايي است و مبناي ديگري، اهداف و غايات نظام اجتماعي است كه وظيفه نظام سياسي نيز تأمين آنها است. صدرالمتألهين نيز از اين دو منظر نظام هاي اجتماعي و سياسي را طبقهبندي كرده است. وي از نظر گستره و قلمرو شمول نظامهاي اجتماعي را به دو دسته ي كامل و غير كامل تقسيم ميكند. نظام هاي كامل عبارتند از: 1. نظام سياسي جهاني: نظامي است كه تمامي كره ي زمين را تحت پوشش و سيطره ي خود دارد؛ 2. نظام سياسي منطقهاي: نظامي كه امتي را تحت حاكميت خود دارد؛ 3. نظام سياسي ملي: نظامي است كه شهروندان مشخص يك منطقه ي جغرافيايي را تحت حاكميت خود دارد، و شايد چيزي شبيه دولتهاي ملي امروز باشد. نظامهاي اجتماعي غير كامل نيز عبارتند از: 1. نظام اجتماعي يك روستا؛ 2. نظام اجتماعي يك محله؛ 3. نظام اجتماعي يك كوچه؛ 4. نظام اجتماعي يك خانه و خانواده. از نظر تفكر منظومهاي و سلسله مراتبي صدرالمتألهين، روشن است كه نظام اجتماعي جهاني، نظامي كلان و بقيه زير مجموعه هستند. و به اين سبب بعضي از اجتماعات انساني كامل، و بعضي غير كاملاند. اجتماع كامل بر سه قسم است: يكي عُظمي كه شامل جميع افراد ناس است در معموره ي زمين؛ و دوم وسطي، مثل اجتماع امّتي در بخشي از معموره ي زمين؛ سوم صغري، مانند اجتماع اهل يك شهر در جزئي از مسكن يك امّت. نمونه ي اجتماع غير كامل نيز عبارت است از اجتماع اهل رده و اهل محلّه يا كوچه و خانه. فرق اينها در آن است كه قريه مثل خادم مدينه است و محلّه جزء آن است. و كوچه جزء محلّه است؛ و جميع اهل مداين و مساكن امتها اجزاي اهل معمورهاند(8). رويكرد ديگر در طبقه بندي نظام هاي سياسي كه از اهميت بيش تري برخوردار است و صدرالمتألهين نيز اهتمام ويژهاي به آن داشته است، تفكيك نظامهاي سياسي از لحاظ ارزش ها، غايات و اهداف هر نظام است. به نظر صدرا، هر اجتماع نظام سياسي متناسب خودش را دارد. بنابراين، هيئت حاكمه عملاً نميتواند برخلاف عقايد و تمايلات اكثريت قدم بردارند. براساس انسانشناسي ويژه ي صدرا ميتوان انتظار چنين نتيجهاي را داشت. وي به مختار بودن انسانها اعتقاد راسخ دارد. بنابراين خود انسانهايي هستند كه تصميم ميگيرند چگونه زندگي كنند: ثم اعلم ان كل ما في عالم الملك و الملكوت له طباع خاص [...] الّا الانسان فانّه مسخّر للاختيار، [...] فالمختارّيه مطبوعهٌ فيه، اضطراريهٌ له؛ بدان كه هر چه در عالم ملك و ملكوت است، داراي طبع ويژه اي است. [...] به جز انسان، زيرا انسان در اختيار نيروي خويش است، [...] بنابراين مختاريّت در طبع انسان قرار داده شده و اضطراري وجود او گشته است(9). البته بديهي است كه خداوند براساس قاعده ي لطف و از طريق ارسال انبيا و رهبران الهي راه درست و هدايت و كمال را براي انسانها روشن ميكند و آنها ميتوانند اين راه را برگزينند. سخن صدرا در باب تناسب نظام سياسي هر جامعه با خواست و تمايلات مردم آن چنين است: از آن چه آمد اين معنا استفاده مي شود كه خداوند- تبارك و تعالي- به هر كسي ولايتي را داده است كه استحقاق آن را داشته است. در واقع، اين يك مسئله ذاتي و فطري است؛ ذاتي كه فرمان «كن» را شنيد و اطاعت كرد. بنابراين، كسي كه ولايت خدا را داشت و دوستدار ملاقات پروردگار بود و اوامر شرعي و تكاليف ديني را اجرا كرد، چنين كسي از ولايت الهي برخوردار است و البته خداوند به صالحان ولايت ميدهد. و كسي كه از تكاليف ديني و اوامر شرعي تجاوز كرد، طغيان كرده است و ولايت طاغوت ها را پذيرفته است و هواي نفس را پيروي كرده است. با توجه به اين كه براي هر نوع از هواي نفس، طاغوتي است خداوند به اين اشخاص، ولايتي را ميدهد كه خود خواستهاند. براي هر شخصي، معبودي است كه در دنيا و آخرت با آن قرين و همنشين است. و ما علي الرسول إلّا البلاغ المبين. خداوند ما را از شرّ شياطين و پيروي هواي نفس نجات دهد و ما را از بندگان صالح خود قرار دهد؛ كساني كه در روز قيامت با رحمت خويش از آنها سرپرستي خواهد كرد(10). صدرالمتألهين معتقد است كه پذيرش ولايت الله يا طاغوت تابع خواست و اراده ي خود انسانها است و طبيعي است كه در ديدگاه وي، فقط صالحان به ولايت الله گردن مي نهند. از همين پايگاه ارزشي است كه صدرالمتالهين نيز هم چون ساير فيلسوفان سياسي مسلمان، نظامهاي سياسي را به دو گروه فاضله و غيرفاضله تقسيم ميكند. نظام سياسي فاضله، در تمام انواع و اقسام خود، چنان كه در ادامه بيان خواهد شد، در پيوند با امت فاضله، مدينه ي فاضله، رياست فاضله و اجتماع فاضله شكل ميگيرد و همه اينها، در تعاون با يك ديگر به دنبال تحقق يك هدف و غايتاند؛ يعني وصول به خير افضل و كمال نهايي. اما نظام سياسي غير فاضله، اعم از جاهله، ظالمه فاسقه و غيره، در پيوند با امت غيرفاضله، مدينه ي غيرفاضله، رياست غيرفاضله و اجتماع غيرفاضله شكل ميگيرد، و همه ي اينها، در تعاون با يكديگر به دنبال نيل به سعادتهاي پنداري و شرور هستند: «و خير افضل و كمال اقصي رسيده مي شود به مدينه ي فاضله و امت فاضله كه همه ي شهرهاي آن امت اعانت مينمايند يكديگر را بر نيل غايت حقيقيّه و خير حقيقي، نه در مدينه ي ناقصه و امت جاهله كه در رسيدن به شرور يكديگر را اعانت نمايند»(11). در واقع، تمام نظام هاي سياسي به دنبال تأمين سعادت هستند. تنها مسئله اين است كه در نظامهاي غير فاضله، سعادت حقيقي جاي خود را به سعادت هاي پنداري، توهمي و خيالي ميدهد. در فلسفه ي سياسي فارابي نظامهاي سياسي غيرفاضله نوعاً به سه دسته ي فاسقه، ضاله و جاهله و هر يك از اينها نيز به شش نوع ضروريه، نذاله، خسيسه، كراميه، تغلبيّه و حريه تقسيم ميشدند(12). صدرالمتألهين، تا آن جا كه نگارنده تفحص كرده است، از نظام هاي سياسي غيرفاضله ي جاهله، فاسقه و ظالمه سخن گفته است. وي در آغاز فصل هشتم كتاب مبدأ و معاد چنين ميگويد: «[رئيس اول به] قوّه حسّاسه و محركهاش مباشر سلطنت گردد و احكام الهيّه را جاري گرداند، و با دشمنان خدا محاربه كند و دفع كند دشمن را از مدينه ي فاضله، و با مشركين و فاسقين از اهل مدينه ي جاهله و ظالمه و فاسقه مقاتله كند تا برگردند به سوي امر خدا»(13). نميدانيم كه آيا «ظالمه» مترادف با همان «ضاله» كه در بيان فارابي بود، آمده است يا اين كه اساساً در نسخه ي اصلي ضاله بوده و به اشتباه ظالمه چاپ شده است؟ در اين جا ديدگاه صدرالمتدلهين در مورد نظام هاي سياسي فاضله را بررسي و تحليل ميكنيم. بديهي است در سايه ي تبيين نظامهاي فاضله، نظامهاي غير فاضله نيز تعيين خواهند شد. 6. دولت هادي، دولتي فضيلتگستر صدرالمتألهين اشراق دهم از مشهد پنجم الشواهد الربوبيه را به بيان صفاتي اختصاص داده است كه به تعبير وي «ناچار شخص پيامبر به نام رئيس اول بايد داراي آنها باشد». نگارنده با اين انگيزه كه طرح اين بحثها و ويژگيها هم ميتواند نافي ديدگاه كساني باشد كه حكومت و زعامت سياسي را از شئون پيامبري نميدانند(14) و هم راهنما و الگويي براي صفات و شرايط ساير حاكمان و رهبران مسلمان(15) در عصر غيبت باشد، به بررسي و تحليل مختصر اين صفات ميپردازد. اين صفات دو دستهاند: الف) كمالات و شرايط اوليه ي رئيس اول 1. از نظر قوه ي عاقله، رئيس اول بايد انساني باشد داراي نفسي كامل و در مرتبه ي عقل بالفعل؛ 2. از نظر قوه ي متخيّله، لازم است به حسب طبع و قوّه در غايت كمال باشد؛ 3. از نظر قوة حسّاسيه و محرّكه نيز در غايت كمال باشد. صدرا چنين مينويسد: [رئيس اول] به قوّه حسّاسه و محرّكهاش مباشر سلطنت گردد و احكام الهيّه را جاري گرداند، و با دشمنان خدا محاربه كند و دفع كند دشمن را از مدينه ي فاضله، و با مشركين و فاسقين از اهل مدينه ي جاهله و ظالمه و فاسقه مقاتله كند تا برگردند به سوي امر خدا(16). ب) كمالات و صفات ثانويه ي رئيس اول صفات و كمالات ثانويه ي رئيس اول كه فطري و ذاتي هستند، عبارتاند از: 1. صاحب فهم و دركي نيكو و سريع و گيرنده باشد تا بتواند هر چه را ميشنود يا به او گفته مي شود، بدان گونه كه گوينده قصد دارد و طبع واقع و حقيقت امر درك كند. از آن جا كه پيامبر مبعوث از جانب خدا است، بالطبع عقلي بسيار روشن و قوي و نفسي نوراني دارد؛ 2. داراي حافظه اي قوي باشد تا بتواند آن چه را ميفهمد يا احساس ميكند، در قوه ي حافظه ي خويش حفظ و ضبط كند و هرگز آن را فراموش نكند. نفس پيامبر چون متصل به لوح محفوظ است اين شرط را نيز دارد؛ 3. داراي فطرتي صحيح، طبيعتي سالم، مزاجي معتدل و تامالخلقه و آلاتي نيرومند و قادر باشد بر انجام اعمالي كه در شأن او است؛ 4. داراي زباني فصيح و بليغ باشد تا كه زبان او را در بيان آن چه در ضمير او است، ياري دهد. از آن جا كه وظيفه ي پيامبر تعليم و ارشاد بندگان به سوي خير و سعادت ابدي است، چنين شرطي ضرورت دارد؛ 5. دوستدار علم و حكمت باشد تا بدان حد كه تأمل در معقولات، او را رنج ندهد و كوشش و جديت در راه فهم و ادراك آنها به او آزاري نرساند؛ 6. بالطبع حريص به شهوتراني و انجام اميال نفساني نباشد، بلكه از انجام آنها و از لهو و لعب دوري گزيند و نسبت به لذايذ نفسانيه دشمن بدبين باشد، زيرا شهوات و لذات نفسانيه حجابي است بين او و عالم نور و وسيلهاي است براي اتصال و تعلق او به عالم غرور؛ 7. صاحب عظمت نفس و احتشام و دوستدار نزاهت و شرافت بوده و نفس او از هر امر زشت و ناپسند و ركيك و پليد بري باشد و از داشتن يا اتصاف به آن ابا و امتناع ورزد و نسبت به آن كبريا و ترفع داشته باشد و به اموري بالاتر و برتر از آن چه او را پست و خفيف كند، توجه نمايد و از هر جنسي نوع برتر و شرافتمندتر را اختيار كند و از قبول چيزهاي پست و حقير و از نظر افتاده و بيمقدار اجتناب ورزد، مگر به قصد رياضت دادن نفس و اكتفاي به كمترين و خفيفترين امور مربوط به عالم دنيا؛ 8. نسبت به كليه ي خلايق رئوف و مهربان باشد و از مشاهده ي منكرات خشمگين نشود تا بتواند با لطف و مهرباني از اشاعه ي آنها جلوگيري كرده، بدون داشتن قصد تجسس و تفحص از اوضاع و احوال و وقايع، اقامه ي حدود مقرر را از جانب خداوند متعال تعطيل نكند؛ 9. داراي قلبي شجاع باشد و از مرگ بيم و هراس نداشته باشد، زيرا عالم آخرت بهتر از دنيا است؛ 10. جواد، يعني بخشنده نعمتها و عطايا، باشد؛ زيرا خزائن رحمت و نعمت الهي تا ابد باقي و بيخلل و نقصانناپذير است؛ 11. خوشحالي و بهجت او هنگام خلوت و مناجات با خدا از همه ي خلايق بيشتر باشد، زيرا او عارف به مقام حق و عظمت و جلال او است، و حق تعالي منبع حسن و جمال و در حسن و جمال از كليه ي موجودات اجل و ارفع است؛ 12. سختگير و لجوج نباشد و دعوت به اقامه ي عدل و انصاف را به آساني بپذيرد و در انجام آن به سرعت گام بردارد و در دعوت به اقامه ي ظلم و جور و عمل قبيح بسيار سختگير باشد و از پذيرفتن آن امتناع ورزد(17). به اعتقاد صدرا، همه ي اوصاف دوازدهگانه از لوازم شرايط سهگانهاي است كه در بخش اول بيان شد. به نظر وي، اجتماع اين خصايص در شخص واحد بسيار نادر است مگر يكي بعد از ديگري(18). هم چنين صدرالمتألهين در موارد متعدد از امامت و ولايت سياسي ائمه سخن گفته است. مهمترين اثر وي در اين باب شرح اصول كافي، به ويژه بسط و توضيح احاديث كتاب الحجّه اين كتاب است. براي مثال، از حضرت امام صادق(ع) سؤال مي شود كه آيا ممكن است زمين باشد و امامي در آن نباشد؟ حضرت پاسخ ميدهد: خير. سؤالكننده ادامه ميدهد آيا ممكن است دو امام در يك زمان حضور داشته باشند؟ حضرت ميفرمايد: خير، جز آن كه يكي از آنها خاموش باشد. صدرا به تفصيل به بيان آراي شيعه و غير شيعه در مسئله امامت پرداخته و ادله ي هر يك را نقد و بررسي كرده است. وي چنين مينويسد: زمين را ناگزير پس از منقضي شدن زمان نبوت، امامي است كه تمامي امت چه پيشينيان و چه پسينيان جز افرادي اندك كه در خور اعتنا نيستند با اختلافشان در آن كه نصب و گماشتن او از جهت شنيدن (روايت) و يا از جهت عقل برعهده ما است و يا از جهت عقل بر عهده خداوند است، اتفاق و هماهنگي دارند: نخستين، مذهب تمامي اهل سنت و بيشتر از معتزليان است و دوم، مذهب جاحظ و كعبي و ابوالحسن بصري است و سوم، مذهب شيعه كه رحمت الهي بر آنان باد، ميباشد(19). طبق تأكيد ايشان، استدلال عقلي شيعه در باب امامت، مبتني بر قاعده ي لطف است. البته اين قاعده در دو مرحله استفاده مي شود: مرحله ي اصل وجود امام است، خواه تصرف بكند يا نكند؛ مثل زماني كه امام در غيبت به سر ميبرد. اما تصرف ظاهري امام، خود لطف ديگري است كه عدم آن به سبب بندگان و بدي اختيار آنان است، «به طوري كه او را كوچك شمرده و يارياش را رها نمودند»(20). هم چنين، وي در همين بحث مسئله ي انتخاب و نصب امام را نيز بيان كرده است. به نظر وي، مردم در تعيين امام هيچ نقشي ندارند، اگر چه در ياري يا عدم ياري امام نقش دارند، و از اين لحاظ در كارآيي و مقبوليت اجتماعي صاحب نقش هستند. امامت به منزله ي باطن نبوت تا قيامت باقي است، و هر زماني بعد از زمان رسالت ناگزير از وجود ولياي است كه خداي را بر شهود كشفي پرستش كرده و علم كتاب الهي و ريشه ي علوم علما و مجتهدان نزد او باشد. او را رياست مطلق و امامت در امر دين و دنيا باشد، خواه عموم مردم او را اطاعت كنند يا سركشي نمايند، و مردمان او را قبول داشته باشند و يا انكارش نمايند. هم چنان كه رسول رسول است، اگر چه هيچ كس به رسالت او ايمان نياورد؛ هم چون حضرت نوح. هم چنين، امام هم امام است، اگر چه حتي يك نفر از مردم او را اطاعت ننمايند. اگر پزشك بيماران را معالجه نكرد و بهبودي نبخشيد مهارت پزشكي از او زايل نميشود(21). وي در پايان شرح مفصل خود بر حديث مذكور نتايجي به اين شرح آورده است: 1. دانشمند حقيقي و عارف رباني را ولايت بر دين و دنيا و رياست بزرگ است؛ 2. زنجيره ي عرفان الهي و ولايت مطلقه هيچگاه قطع نميشود؛ 3. آباداني جهان و بقاي انواع در آن به وجود عالم رباني بستگي دارد؛ 4. اين قائم به حجت الهي لازم نيست كه ظاهري مشهور مانند حضرت علي(ع) در هنگام عهدهداري خلافت ظاهري داشته باشد، چه بسا كه پنهان و پوشيده باشد؛ 5. علم و دانش با بينايي حقيقي به يك باره از سوي خداوند متعال به ايشان عطا مي شود(22). از ديد صدرا دليل اصلي بر زعامت سياسي مجتهدان در عصر غيبت داشتن تخصص و دانش است. وي در اين خصوص چنين مينويسد: آشكار است كه سياستمدار و پيشوا و امام، اين مقام [ولايت سياسي] را به خاطر تخصص و فنّي كه دارد، دارا است، خواه ديگران از او بپذيرند و سخن او را گوش فرا دهند و يا نپذيرند. و طبيب در اثر تخصص و دانش خود و توانايي كه در معالجه بيماران دارد، طبيب است، حال بيماري باشد و يا نباشد و طبيب بودن او را نبودن بيمار از ميان نبرد(23). دليل ديگر، قاعده ي لطف است كه پيشتر از آن صحبت كرديم. صدرالمتألهين با تأكيد بر زعامت مجتهدين در عصر غيبت چنين ميگويد: بدان كه نبوت و رسالت از جهتي منقطع ميگردد و از جهتي ديگر باقي است[...] ولي خداي متعال (پس از قطع نبوت و رسالت) حكم مبشرات و الهامات و حكم ائمه معصومين؛ و هم چنين حكم مجتهدين (و ارباب فتاوي را براي افتا و ارشاد عوام) باقي گذاشت، اما اسم و نام نبي و رسول را از آنان سلب فرمود، ولي حكم آنان را تأييد و تثبيت نمود و آنان را كه علم به احكام الهي ندارند، مأمور نمود كه از اهل علم و اهل ذكر سؤال كنند. [...] بنابراين مجتهدين، پس از ائمه معصومين (در مورد خصوص احكام دين) بدان گونه كه از طريق اجتهاد دريافتهاند، فتوا ميدهند، هر چند در فتاوا با هم اختلاف داشته باشند. [...] هم چنين براي هر فردي از مجتهدين از طريق ادله تفصيليهاي كه در دست آنان است راه و روش و منهجي قرار داده است و آن راه و روش همان است كه دليل او آن را در اثبات حكم تعيين نموده و عدول و انحراف از آن راه را بر روي حرام كرده است(24). ممكن است گفته شود كه در اين نقل قول طولاني بر بعد ولايت سياسي مجتهدين تأكيد نشده است، بلكه قول صدرا ميتواند در بُعد ولايت افتا ظهور داشته باشد. در پاسخ بايد گفت كه اوّلاً، سياق بحث رياست بر امور ديني و دنيوي و تعيين مصلحت اين دو است؛ ثانياً، از آن جا كه خلافت و حكومت براي پيامبر و امام بود، طبق قول فوق ميتوان آن را براي مجتهدين هم كه جانشين پيامبر و ائمه هستند، استظهار كرد. ثالثاً، در عبارت مذكور به ولايت قضايي هم تصريح نشده است، اما مي دانيم كه در داشتن ولايت قضايي براي مجتهدين اتفاق نظر وجود دارد. رابعاً، فقراتي داريم كه در آنها بر زعامت و ولايت سياسي دانايان در همه ي ادوار تأكيد شده است. طبيعي است كه اين مستندات شامل مجتهدين هم مي شود. به عبارت ديگر، تصريح صدرا در باب زعامت مجتهدين در فقدان نبي و امام، مفّسر مستنداتي است كه در آنها از سروري حكما و دانايان سخن رفته است. برخي از اين مستندات پيش از اين نقل شد، و به برخي ديگر از آنها در اين جا اشاره ميكنيم. صدرا چنين مينويسد: «حكيم الهي و عارف رباني سرور عالم است و به ذات كامل خود كه منوّر به نور حق است و فروغ گيرنده از پرتوهاي الهي است، سزاوار است تا نخستين مقصود خلقت باشد و فرمان روا بر همگي خلايق، و مخلوقات ديگر به طفيل وجود او موجود و فرمان بردار اوامر اويند». تذكر اين نكته ضروري است كه مراد صدرالمتألهين از «مجتهد»، كسي است كه داراي معرفت كامل به اسلام در تمامي ابعاد آن است، و علاوه بر اين انساني خود ساخته يا به تعبير وي «حكيم الهي و عارف رباني» است. وي در سراسر آثار خود متذكر شده است كه الفاظي چون «حكيم»، «فقيه» و «شيخ» لازم است در معناي اصلي خود به كار رود، نه در معاني جعلي و تحريف شده(25). نظام سياسي هدايتگرا و فضيلتگستر نظامي مبتني بر مشروعيت الهي است. در نوشته اي از صدرالمتألهين چنين ميخوانيم: چنان كه براي همه خليفه است كه واسطه است ميان ايشان و حق تعالي، بايد كه براي هر اجتماع جزئي، واليان و حكّامي باشند از جانب آن خليفه، و ايشان پيشوايان و علمااند و چنان كه ملك، واسطه است ميان خدا و پيغمبر، و پيغمبر واسطه است ميان ملك و اوليا، كه ائمه معصومين باشند، ايشان نيز واسطهاند ميان نبي و علما، و علما واسطهاند ميان ايشان و ساير خلق؛ پس عالم به وليّ قريب است و وليّ به نبي و نبي به ملك و ملك به حق تعالي و ملائكه و انبيا و اوليا و علما را در درجات قرب، تفاوت بسيار است(26). نتيجهگيري عناصر و اجزاي نظريه ي دولت هادي، مبتني بر ويژگيهاي مهم حكمت سياسي متعاليه و براساس افكار و آثار صدرالمتألهين به منزله ي مقدمهاي براي به فعليت رسيدن انديشه ي سياسي شيعه در قرون بعد از وي را ميتوان به شرح ذيل خلاصه كرد: 1. مكتب حكمت سياسي متعاليه خدامحور است. در اين مكتب خداوند متعال حضور جدي و اصلي در متن زندگي فردي و اجتماعي دارد. عناصر جدي هستي در اين تفكر عبارتاند از: خدا، انسان و طبيعت. در اين مكتب همانگونه كه به رابطه ي انسان با انسان و انسان با طبيعت توجه مي شود، به رابطه ي انسان با خدا نيز توجه مي شود؛ از اين رو انسان خليفه ي خدا بر روي زمين قلمداد مي شود و حاكميت اصلي از آن خدا است. 2. در مكتب سياسي متعاليه انسان مسافري است كه از سوي خدا آمده، به سوي او در حركت است، و دنيا يكي از منازل و مراحل سفر انسان است. 3. پيامبران، امامان و مجتهدان براي هدايت و راهنمايي اين مسافر از سوي خداوند وظيفه دارند. برهان لطف و عنايت باري تعالي زمينه ساز استدلالهاي كلامي اين مدعا است. چنان كه خداوند متعال مثلاً با ارسال باران به زيست انسان در طبيعت كمك ميكند، كساني را كه صلاح دنيا و آخرت را به انسانها معرفي كنند به سوي آنان ميفرستد. 4. رهبران الهي هدايت انسان را در زندگي دنياي وي برعهده دارند. بنابراين، دين و دنيا، دين و سياست، دنيا و آخرت و عالم ماده و معنا مكمّل يكديگر، و بلكه لازم و ملزوم هماند. سياست بدون شريعت هم چون جسد بدون روح است. 5. بنابراين دولت هادي به منزله ي دولت نمونه در مكتب حكمت سياسي متعاليه، دولتي غايتمدار است. در اين تفكر همه ي عناصر فكري و عملي به سوي خدا، قيامت و خير و سعادت و تكامل انسان تنظيم ميشوند. «خير» چيزي است كه انسان را به خدا برساند. هر كس به خدا نزديكتر است ميتواند سكاندار جامعه و رهبر و هادي آن باشد. مقصود اصلي از وضع قوانين و مقررات و تشكيل حكومت، سوق دادن آدميان به سوي باري تعالي است. 6. در مكتب حكمت سياسي متعاليه دنيا هدف نيست، بلكه ابزاري است ضروري براي رسيدن به آخرت. بر همين اساس، به نظر صدرا آن چه موجب حفظ حيات مي شود، از افضل اعمال دنيوي به حساب مي آيد. بنابراين، مكتب سياسي متعاليه به هيچ وجه به امور دنيوي بيتوجه نيست، زيرا بر آن است كه بدون ساماندهي به امور دنيوي نميتوان به آخرت رسيد. 7. با توجه به اين شاخصها، نظام سياسي مورد نظر صدرالمتألهين نظامي ديني است. در عصر رسالت پيامبر، و در عصر امامت امام معصوم در رأس نظام سياسي است. در عصر غيبت نيز حكيم الهي، مجتهد جامعالشرايط و عارف رباني سرور عالم و در رأس نظام سياسي قرار دارد. 8. نظام سياسي مبتني بر حكمت سياسي متعاليه تا زماني كه براساس قانون الهي عمل كند، از مشروعيت برخوردار است. ضامن اين رفتار، سير و سلوك و مراقبت دائمي حكيم مجتهد است. سه سفر نخست از اسفار اربعه، مقدمات لازم براي رسيدن به مرحله ي رهبرياند. پس از طي موفقيتآميز آن سه مرحله، نوبت به مرحله ي چهارم و هدايت و راهبري مردم ميرسد. پي نوشت : 1. همان، ص568-569. 2. همو، تفسير القرآن الكريم، ج6، ص268-269. 3. همان. 4.همو، رساله سه اصل؛ در اين رساله همين سه اصل به تفصيل بحث شده است. 5. همان، ص13. 6. همان، ص18. 7. اين توسعه از ديرباز مدنظر فيلسوفان سياسي مسلمان بوده است؛ چنان كه ابنباجه اندلسي در تدبيرالمتوحد ميگويد: «از خصوصيات مدينه كامله [جامعه توسعهيافته و سعادتمند] نبود. فنّ طبّ و قضا است. از آن جا كه مردم مدينه به امور بهداشتي و تغذيه صحيح آگاهاند [مجهز به علم و دانش هستند] و در عمل نيز رعايت ميكنند، به طب و طبيب نياز ندارند و چون درستي موجب اتحاد كليه ساكنان اين شهر مي شود و هيچ گونه مشاجرهاي ميان آنها وجود ندارد به قضاوت و قاضي نياز ندارند. در مدينه كامل هر شخصي اين امكان را دارد كه به بالاترين مدارجي كه توان آن را دارد، برسد. كليه آرا در اين شهر درست است و هيچ رأي خطا در آن راه ندارد، اعمالي كه در آن صورت ميگيرد. بدون قيد و شرط پسنديده است. [چون به منبع لايزال وحي الهي متصلاند]». ابن باجه اندلسي، تدبيرالمتوحد، تحقيق معن زياده، ص43-44. 8. ملاصدرا، مبدأ و معاد، ص560. 9. همو، تفسير القرآن الكريم، به كوشش و تصحيح محمد خواجوي، ج7، ص 180-181. 10. همان، ج5، ص46. متن ترجمه شده از اين قرار است: «والتولّي- الذي كلامنا فيه، انّ الحقّ سبحانه ما وليّ كلّ شيء ألا ما تولي بنفسه- هو الاستدعاء الذاتي الاولي، و السؤال الوجودي الفطري، الذي يسئله الذات القابله المطيعه السامعه لقول «كن» منه تعالي. [...] فمن تولي الله و أحبّ لقائه و جري علي ما جري عليه الأوامر الشّرعيه و التكاليف الدينيه، تولّا هم الحق، و هو يتولي الصالحين. و من تعدّي ذلك فقد طغي و تولي الطواغيت و اتبع الهوي- و لكل نوع من الهوي طاغوت- ولّاه الله ما تولاه، فلكل شخص معبود و وجه اليه، و هو قرينه في الدنيا و الآخره، و ما علي الرسول الّا البلاغ المبين [54/26] اعاذنا الله من متابعه الهوي و الشياطين، و جعلنا من عباده الصالحين الذين يتولاهم برحمته يوم الدين». 11. همو، مبدأ و معاد، ص561. 12. ابونصر فارابي ،السياسه المدنيه، ترجمه وشرح حسن ملكشاهي،ص 265-289.عبارت فارابي چنين است:«الفصل العاشر في بيان انحاءالسته من المدن اهل الجاهليه: من الضروريه،و النذايه و الخسيسه، و الكراميه ، و التغلبيه والحريه». 13. ملاصدرا،مبدا و معاد، ص 563. 14. مهدي حائري يزدي ، حكمت و حكومت، علي عبدالرازق، الاسلام و اصول الحكم، محمد عماره، دراسه و وثائق. 15. طبق نص قرآن كريم، پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم اسوه همه مسلمانان و بلكه بشريت است: (لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه). سوره احزاب (33)آيه 21. 16. ملاصدرا، مبدا و معاد، ص 563. 17. همو، الشواهدالبربوبيه، ص488-490. 18. همان،ص 490. 19. همو، شرح اصول كافي، پيشين، ص461. 20. همان،ص468. 21. همان، ص 469. 22. همان،ص471. 23. همو، عرفان و عارف نمايان (ترجمه كتاب كسر اصنام الجاهليه)، ترجمه محسن بيدارفر، ص69. 24. همو،شواهد الربوبيه، ص509-510. 25. همو، عرفان و عارف نمايان، ص61-63. 26. همو،مبدأ و معاد، ص 56 منبع: فصلنامه علوم سیاسی شماره 43/س
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 263]
صفحات پیشنهادی
سياست متعاليه و دولت هادي (2)
سياست متعاليه و دولت هادي (2) نويسنده: نجف لكزايي 4. سعادت: كار ويژه ي اصلي دولت هادي غايت همه ي اين وظايف «سعادت» است، و وظيفه ي اصلي حكومت به سعادت رساندن ...
سياست متعاليه و دولت هادي (2) نويسنده: نجف لكزايي 4. سعادت: كار ويژه ي اصلي دولت هادي غايت همه ي اين وظايف «سعادت» است، و وظيفه ي اصلي حكومت به سعادت رساندن ...
سياست متعاليه و دولت هادي (1)
سياست متعاليه و دولت هادي (1) نويسنده: نجف لكزايي حكمت سياسي متعاليه، مكتبي ... يكي از اين زوايا، جايگاه سياست و دانش سياسي (2) در طبقه بندي علوم است.
سياست متعاليه و دولت هادي (1) نويسنده: نجف لكزايي حكمت سياسي متعاليه، مكتبي ... يكي از اين زوايا، جايگاه سياست و دانش سياسي (2) در طبقه بندي علوم است.
جايگاه سياست و شريعت در حكمت متعاليه
سياست متعاليه و دولت هادي (1) نويسنده: نجف لكزايي حكمت سياسي متعاليه، مكتبي ... يكي از اين زوايا، جايگاه سياست و دانش سياسي (2) در طبقه بندي علوم است.
سياست متعاليه و دولت هادي (1) نويسنده: نجف لكزايي حكمت سياسي متعاليه، مكتبي ... يكي از اين زوايا، جايگاه سياست و دانش سياسي (2) در طبقه بندي علوم است.
دولت خودش را نجات دهد
تصميم گرفته که با فروش دخترشان، خود را از خطر گرسنگي و مرگ نجات دهد. ... سياست متعاليه و دولت هادي (2) سياست متعاليه و دولت هادي (2) ... خداوند ما را از شرّ شياطين ...
تصميم گرفته که با فروش دخترشان، خود را از خطر گرسنگي و مرگ نجات دهد. ... سياست متعاليه و دولت هادي (2) سياست متعاليه و دولت هادي (2) ... خداوند ما را از شرّ شياطين ...
انسانشناسي در فلسفه ي سياسي متعاليه(2)
انسانشناسي در فلسفه ي سياسي متعاليه(2) نويسنده: سيد كاظم سيد باقري 3. انسان ، خردورزعقلانيت، به ..... سياست متعاليه و دولت هادي (2) · سياست متعاليه و دولت هادي ...
انسانشناسي در فلسفه ي سياسي متعاليه(2) نويسنده: سيد كاظم سيد باقري 3. انسان ، خردورزعقلانيت، به ..... سياست متعاليه و دولت هادي (2) · سياست متعاليه و دولت هادي ...
جايگاه هنر اجل از سياست است
نخل طلاي كن و اسكار آمريكا ست، از جمله اين گونه تلاشهاي سياسي براي گسترش نوع ... سياست متعاليه و دولت هادي (2) تقسيمبندي نظامهاي سياسي، نوعي تقسيمبندي ...
نخل طلاي كن و اسكار آمريكا ست، از جمله اين گونه تلاشهاي سياسي براي گسترش نوع ... سياست متعاليه و دولت هادي (2) تقسيمبندي نظامهاي سياسي، نوعي تقسيمبندي ...
ماهنامه پيشگامان سلامت
انسانشناسي در فلسفه ي سياسي متعاليه(2) · فصلنامه صنعت آب و آبزيان · ماهنامه راهنماي ساختمان. . مطالب پیشین. ماهنامه دنياي پزشكي · سياست متعاليه و دولت هادي (2) ...
انسانشناسي در فلسفه ي سياسي متعاليه(2) · فصلنامه صنعت آب و آبزيان · ماهنامه راهنماي ساختمان. . مطالب پیشین. ماهنامه دنياي پزشكي · سياست متعاليه و دولت هادي (2) ...
ماهنامه دنياي پزشكي
انسانشناسي در فلسفه ي سياسي متعاليه(2) · فصلنامه صنعت آب و آبزيان. . مطالب پیشین. سياست متعاليه و دولت هادي (2) · سياست متعاليه و دولت هادي (2) ...
انسانشناسي در فلسفه ي سياسي متعاليه(2) · فصلنامه صنعت آب و آبزيان. . مطالب پیشین. سياست متعاليه و دولت هادي (2) · سياست متعاليه و دولت هادي (2) ...
عظمت حسين عليه السلام دست نيافتني است
سياست متعاليه و دولت هادي (2) · ماهنامه دنياي پزشكي · ماهنامه پيشگامان سلامت · تحرك و پويايي در نظام سياسي صدرايي · تحرك و پويايي در نظام سياسي صدرايي ...
سياست متعاليه و دولت هادي (2) · ماهنامه دنياي پزشكي · ماهنامه پيشگامان سلامت · تحرك و پويايي در نظام سياسي صدرايي · تحرك و پويايي در نظام سياسي صدرايي ...
ماهنامه مهندسي رودخانه
تحرك و پويايي در نظام سياسي صدرايي · ماهنامه پيشگامان سلامت · ماهنامه دنياي پزشكي · سياست متعاليه و دولت هادي (2) · سياست متعاليه و دولت هادي (2) · سياست متعاليه ...
تحرك و پويايي در نظام سياسي صدرايي · ماهنامه پيشگامان سلامت · ماهنامه دنياي پزشكي · سياست متعاليه و دولت هادي (2) · سياست متعاليه و دولت هادي (2) · سياست متعاليه ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها