تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):چه آسان است مرگى كه در راه رسيدن به عزّت و احياى حق باشد، مرگ عزتمندانه جز زندگى جاو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820763908




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

معلق میان سادگی و وحشت


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: معلق ميان سادگي و وحشت
باد در علفزار مي پيچد
نگاهي به فيلم «باد در علفزار مي‌پيچد»«باد در علفزار مي‌پيچد» در تشنگي هلاک‌کننده سينماي ايران چکه آبي است، اما ضعف‌هاي دراماتيک باعث شده اين آب آنچنان گوارا نباشد. در بيشتر گفته‌ها و نوشته‌ها درباره «باد در علفزار مي‌پيچد» اين موضوع مطرح شده که در شرايط اوج‌گيري ابتذال سينما و خالي شدن آن از فيلم‌هاي خوب «باد...» يک فيلم جدي و فکر شده است و همچنين به مانند بسياري از فيلم‌هايي که سرشان به تنشان مي‌ارزد قرباني قواعد غلط اکران شده است. همه اين حرف‌ها درست است. فيلم خسرو معصومي در ادامه دو فيلم قبلي او محصول تحقيق و شناختش از جامعه‌اي است که درباره‌اش فيلم مي‌سازد و مثل هر فيلم مستقل و شريفي قرباني شرايط نابسامان اکران و مديريت در سينماي اين روزهاي ايران است.از سوي ديگر «باد در علفزار مي‌پيچد» به عکس فيلم‌هاي روستايي سينماي ايران از سليقه‌دار بودن و دقت بصري کارگردان خبر مي‌دهد. فيلم‌هاي روستايي در اين سينما که اتفاقاً کم هم نبوده‌اند هميشه فاقد دقت نظر و زيباشناسي فکر‌شده بوده‌اند و در کنار تلخي و سياهي مضمون خود تصوير روستاي زيبا را هم کثيف و شلخته نشان داده‌اند. در اين سياهه فيلم‌هاي روستايي بدسليقه البته آثار مجيدي و مشخصاً «رنگ خدا» يک استثناست که به سبب مضمون متفاوتش داراي زيبايي‌هاي بصري هم است.
باد در علفزار مي پيچد
اما به نظر مي‌رسد مکثي بر فيلمنامه معصومي چالش اصلي فيلم را عيان کند. مشکل اين است که تلقي رايج روستايي ساده با زندگي کوچک در فيلم باعث ساده‌انگاري در روابط آنها هم شده است؛ اشکالي که فيلمنامه فيلم به آن دچار شده کليشه‌اي بودن روابط و پخته نبودن آنها در نيمه اول و فقدان زمينه داشتن تغييرات شخصيت‌ها و فراز و فرودهاي داستان در نيمه دوم است.در نيمه اول فيلم ما يک پسر عقب‌مانده داريم که به خواستگاري دختري زيبا مي‌آيد و خانواده دختر به دليل ضعف مالي و خانه‌نشيني پدر مجبور به موافقت با اين ازدواج مي‌شوند. در اين ميان نامادري خشن و بي‌رحمي با تصويري تکراري داريم که دختر را با کتک هم شده مي‌خواهد مجبور به اين ازدواج کند و به نوعي با حضوري خبيث سعي در فروش دختر به خانواده متمول و قدرتمند پسر دارد که اتفاقاً مهربان و مردم‌دار هم به نظر مي‌آيند.اما در نيمه دوم فيلم آن نامادري خبيث بي‌مقدمه مي‌شود مهربان و پشتيبان دختر و خانواده پسر عقب‌مانده تبديل به آدم‌هاي وحشي و خطرناک مي‌شوند. در فيلم هيچ زمينه‌چيني جهت اين حجم از خشن بودن و وحشي بودن پدر و برادر پسر عقب‌مانده نمي‌شود.«باد در علفزار مي‌پيچد» به عکس فيلم‌هاي روستايي سينماي ايران از سليقه‌دار بودن و دقت بصري کارگردان خبر مي‌دهد. فيلم‌هاي روستايي در اين سينما که اتفاقاً کم هم نبوده‌اند هميشه فاقد دقت نظر و زيباشناسي فکر‌شده بوده‌اند و در کنار تلخي و سياهي مضمون خود تصوير روستاي زيبا را هم کثيف و شلخته نشان داده‌اند. ما سير تغييرات نامادري را از بداخلاقي به مهرباني نمي‌بينيم و نمي‌توانيم اين تغيير را درست تحليل کنيم. در واقع تا پيش از نقطه عطف داستان که دقيقاً در ميانه‌اش اتفاق مي‌افتد مقدمات تغيير و تحولات ساخته نمي‌شود تا هم داستان صاحب تعليق شود و هم شخصيت‌ها براي مخاطب شناخته شوند. از سويي روابط ابتدايي بسيار پيش‌پا‌افتاده است و از طرف ديگر نتيجه کار دهشتناک و بديع. نويسنده حتي تلاش نکرده به طور ظريف ماهيت شخصيت‌ها را در سطوح زيرين داستان قرار دهد و ناگهان پوستين ظاهري آنها را کنار بزند.
باد در علفزار مي پيچد
نکته بعدي بداهه بودن يا حداقل بي‌دقتي در ديالوگ‌هاست که اساساً در سينماي ايران زياد اتفاق مي‌افتد و در اکثر موارد هم به کار لطمه مي‌زند. مثلاً از درون ديالوگ‌هاي خياط (رضا ناجي) با جليل (حسن عابديني) زماني که جليل از عشقش به شوکا (الناز شاکردوست) مي‌گويد مشخص است اين ديالوگ‌ها سر صحنه شکل گرفته، براي همين بيشتر شبيه لطيفه شده و از فضاي فيلم بيرون مي‌زند. حتي اگر تماشاگر به اين ديالوگ‌ها بخندد (که مي خندد) باز هم اين لودگي‌ها به دليل ناهمخواني با فضاي فيلم غلط است و نشاني از بي‌برنامگي در ديالوگ‌نويسي است.حضور ستاره‌ها در فيلم‌هاي روستايي اساساً تلاشي براي پز نخبگي از سوي ستاره و نجات اکران فيلم است. درست است که اکران همزمان چند فيلم بد با حضور شاکردوست باعث شده تلاش متفاوت و تجربه نخبه‌گرايانه او ديده نشود و به فروش فيلم هم کمکي نکند، اما آنچه مسلم است اين بازيگر در اين نقش جاافتاده و فارغ از فيلم‌هاي فارسي که قالب کارش را تا به حال ساخته در نقشش قابل باور است.بله «باد در علفزار مي‌پيچد» در اين تشنگي هلاک‌کننده سينماي ايران چکه آبي است، اما همان ضعف‌هاي دراماتيک اغلب آثار اتفاقاً خوب سينماي روستايي باعث شده اين آب آنچنان گوارا نباشد.عليرضا نراقي -  خبرآنلاين تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 105]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن