واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: طعم شیرین محبت!!
«عشق»، اكسیرى است كه دل ها را قیمتى مىسازد. هر عضوى، عیب خاص خود را دارد. چشم معیوب، نابیناست و گوش معیوب ناشنوا. عیب دست و پا، كجبودن و فلجبودن است، اما عیب «دل»، تهى بودن از «محبت» است. محبت، دل را مقدس و با ارزش مىسازد، اما كدام محبت و عشقنسبتبه چه چیز و چه كس؟ خانه دل، باید در اختیار محبتى قرار گیرد كه محبوب، ارزش عشقورزیدن و دل دادن و جان باختن و از خود گذشتن را داشته باشد. این كلام، شعر و توصیف نیست، حقیقت زندگى و حقیقتدیندارىاست. اسلام، «مكتب حب» و آیین «عشق ورزى» است، اما نسبت به آنكه بیرزد. اگر «معرفت»، پایه «محبت» باشد، محبوب برتر، محرم راز و انیس دل مىشود. «دل سرا پرده محبت اوست...» كسى عاشق خدا مىشود كه خدا را بشناسد، خوبی ها، احسان ها، نوازش ها،بزرگواری ها و نعمت هایش را بشناسد. و گرنه، از جان بى معرفت، چه انتظارى براى «عشق خدا» داشتن و «محبوب برین» را برگزیدن؟! قلب سلیم از كدورت هاى خودخواهى و غرور، مىتواند بسترى براىاستقرار «محبت عارفانه» باشد. دلى كه پر از تمنیات شیطانى و عشق به كامجویی هاى حیوانى باشد،دیگر ظرفیتى براى عشق پاک و آسمانى نخواهد داشت. اگر كسى راست بگوید كه عاشق خدا و اولیاء الله است، این عشقصادق او را مىسازد و مىپرورد و پیراسته و آراسته مىكند و به همسویى و هم خطى و همگامى و همدلى با محبوب مىكشاند. اما... كجاست آن عشق صادق، و آن صداقت در عشق؟! دلى كه طعم محبتخدا و اولیاء را بچشد، محال است كه جایگزین دیگرى براى آن برگزیند. این سخن امام سجادعلیه السلام در «مناجات محبین» است كه: «خدایا كیست كه طعم شیرین محبتت را چشید و جز تو محبوب دیگرى برگزید...» (1) . گرچه عشق، كمى بدنام و متهم شده است، ولى اگر «معشوق»، شایسته و ارزنده باشد و عشق، «صادق» و راستین، مىتواند سازنده انسان و زلالكننده روح و بالا برنده جان باشد. عشق، به همرنگى و همراهى مىكشاند. و ایثار و گذشت و فداكارى مىآورد. عشق، رها كردن «خود» و خواستهها و پسندهاى خود، در پاى «اراده محبوب» و «پسند معشوق» مىآموزد. ولى... تا آن محبوب و دلبر، چه و كه باشد. سخن از «محبتخدا» بسیار گفته مىشود، ولى این گوهر نفیس كجا و نزد چه كسى است؟ اولیاء الهى، پیوسته از خدا، این عشق را خواسته و آرزو كردهاند. راستى!... چه لذتى دارد كه انسان هم عاشق خدا باشد، هم معشوق او. هم حبیب باشد، هم محبوب، محبت دو جانبه و از دو سو (یحبهم ویحبونه). (2) . عشق، به همرنگى و همراهى مىكشاند. و ایثار و گذشت و فداكارى مىآورد. عشق، رها كردن «خود» و خواستهها و پسندهاى خود، در پاى «اراده محبوب» و «پسند معشوق» مىآموزد. ولى... تا آن محبوب و دلبر، چه و كه باشد. اگر ذرهاى از آتش این عشق در خرمن جان افتد، مىسوزاند و خاكستر مىكند و از عاشق، سلب جهت كرده، عقربه دل و جانش را رو به سوى معشوق مى گرداند.امام عارفان و عاشقان، حضرت سجادعلیه السلام در «مناجات محبین»مىفرماید: «خدایا! از تو محبت دوستدارانت را مىخواهم و عشق هر كارى كه مرا به قرب تو برساند. مىخواهم كه عشق خودت را نزد من محبوب تر از جزخودت قرار دهى، عشقم را به تو، رهنماى به سوى رضوانت قرار دهى و اشتیاقم را به تو، عامل ترك گناه سازى. خدایا!... منت نه، به من بنگر،با چشم دوستى و نگاه عاشقانه مرا بنگر، از من روى بر مگردان...». (3)
آیا عشقى كه انسان را به «رضاى الهى» بكشاند و شوقى كه از«عصیان» باز دارد، سازنده نیست؟! خدایا، جرقهاى از این آتش در جانمان بیفكن، تا بسوزیم و بسازیم و به مقام «رضا» برسیم و «قرار» بگیریم. «رضا»، ثمره محبت است. «محبت» هم میوه درخت یقین است. از برجسته ترین خصال اخلاقى و سلوک روحى، «رضا» است. آنكه در پس جلوههاى ظاهرى دنیا و صحنههاى مشهود و علل و اسباب پیدا، به تدبیر و ارادهاى پنهان هم عقیده دارد و «مشیت الهى» را در وراى تقدیرات مىبیند، نسبت به آنچه پیش مىآید، با خوشبینى برخورد مىكند.صاحب «رضا» از آرامش روحى و طمأنینه برخوردار است. كسى هم كه به زمین و زمان و خدا و خلق خدا بدبین است و به دیده«عدم رضا» مىنگرد، پیوسته در رنج و حزن و اندوه است. آنكه «یقین» و «محبت» دارد، «رضا» هم دارد، حتى از رنج و بلا،«لذت» هم مىبرد. این دیگ ز خامى است كه در جوش و خروش است چون پخته شد و لذت دم دید، خموش استریشه بسیارى از افسردگی ها و غصهها، كمبود یا نبود ایمان و یقین و عشق به حیات و حیات آفرین است. این كاستى، سبب مىشود آدمى خود را از كائنات، «طلبكار» بداند و چون چرخش روزگار به كام دل و بر وفقمرادش نباشد، زبان به گلایه و شكوه بگشاید. اولیاء خدا راحت جسم و جان را در گوهر «رضا» مىجستند. به فرموده مولایمان علىعلیه السلام: «ارض، تسترح» (4) !؛ راضى باش، تا راحت و آسوده شوى. در معیشت و رزق و روزى هم، آنكه به قسمتخدایى رضا باشد، آسوده دل و راحت است. آنكه راضى نیست، اندوه هاى جانكاه دارد. ثمره قلبى و آثار مشهود و محسوس رضا، راحتى جسم و جان است و این كلام حضرت صادقعلیه السلام است. چه دارویى ثمربخش تر از «رضا»، براى غم زدایى سراغ دارید؟ به فرموده امام على علیه السلام: «الرضا ینفى الحزن». (5) ؛ رضامندى، اندوه را مىزداید. بندگى خدا كردن و به ولایت او گردن نهادن و محبت او را در عمق جانداشتن و به وعدهها و گفتههاى حضرت حق، باور و یقین داشتن، بوستان وجودمان را از گلهاى «رضا» خرم مىسازد. و اگر «او» از انسان راضى باشد و چیزى را براى وى بپسندد، چه لذتىبالاتر از رضامندى به رضاى حق؟! كى درد و یكى درمان پسندد یكى وصل یكى هجران پسنددمن از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد . منبع : گامی در مسیر ، جواد محدثیتنظیم : رهنما_گروه دین و اندیشه تبیان پىنوشت ها: 1) الهى! من ذا الذى ذاق حلاوة محبتك فرام منك بدلا... (مفاتیحالجنان،ص124). 2) مائده، آیه 54. 3) مفاتیح الجنان، ص 124، مناجات خمس عشره، مناجات نهم. 4) غررالحكم، ج2، ص171 (چاپ دانشگاه). 5) همان، ج1، ص112.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]