واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهي به مجموعه داستان «خاک غريب» نوشته جومپا لاهيريزندگي زير سايه غربت
«آدميزاد هم مثل سيبزميني است، اگر نسل اندر نسل در همان خاک بيقوت بکارندش خوب رشد نميکند. بچههاي من هر کدامشان جايي به دنيا آمدهاند و اگر سرنوشتشتان دست من باشد، بايد در خاک غريب ريشه بدوانند.»جملاتي از ناتالي هاثورن ، اولين کلماتي است که به محض ورود به مجموعه داستان «خاک غريب» به چشم ميخورد. اين مجموعه داستاني سومين اثر جومپا لاهيري، نويسنده مجموعه داستان «مترجم دردها» و رمان «همنام» محسوب ميشود.به نظر ميرسد لاهيري در اين اثر هم مثل دو اثر پيشين خود همچنان به تم غربت وفادار است و اين تم محور اساسي عمده داستانهاي اين نويسنده محسوب ميشود.اين مجموعه داستان که اوايل امسال با ترجمه اميرمهدي حقيقت روانه بازار کتاب ايران شد، به چاپ دوم رسيده است. خانم جومپا لاهيري نويسندهاي هنديتبار است که مليت آمريکايي دارد. لاهيري پس از تحصيل رشته ادبيات انگليسي، در دانشگاه بوستون سه مدرک کارشناسي ارشد در رشتههاي ادبيات انگليسي، نگارش خلاقانه و ادبيات تطبيقي و در همانجا مدرک دکترا در زمينه مطالعات رنسانس کسب کرد.جومپا لاهيري طي 6 سال تحصيل در بوستون شروع به نگارش داستان کوتاه کرد و بعدها 9 داستان از آنها را در نخستين مجموعه داستانياش به نام مترجم دردها در سال 1999 منتشر کرد. در اين داستانها موقعيتهايي چون مشکلات ازدواج، نااميدي و قطع ارتباط ميان نسلهاي مهاجران روايت ميشوند. دو ويژگي اساسي در آثاري که تاکنون از جومپا لاهيري منتشر شدهاند يکي متن ساده و واضح با جملات کوتاه و بيتکلف و ديگري شخصيتهاي داستاني آثار او هستند. شخصيتهاي داستانهاي لاهيري اغلب مهاجران هندياند که در آمريکا زندگي ميکنند و ميان دو دنياي سنتي در زادگاه پدري با ويژگيهاي فرهنگي و بومي خاص خود و دنياي نو با ارزشهاي فرهنگي و اجتماعي ديگر در کشاکش هستند.آثار لاهيري به تعريفي نوعي زندگينامه خودنوشت به شمار ميروند چرا که بر پايه تجربياتي که نويسنده در ارتباطات خود با خانواده، دوستان و اجتماعات هندي در آمريکا داشته است، تکوين يافتهاند. از اين رهگذر داستاني، لاهيري در تلاش براي ترسيم اضطراب و درگيريهاي دروني و خانوادگي کاراکترهاي داستاني و ثبت جزئيات و ظرافتهاي رواني و رفتاري مهاجران هندي در آمريکاست. تا پيش از نگارش مجموعه داستان خاک غريب، داستانهاي لاهيري زندگي نسل اول مهاجران هندي به آمريکا و تلاش آنها براي اداره خانواده در جامعه تازه را روايت ميکردند. در خاک غريب نويسنده جاي شخصيتهاي مهاجر نسل اولي را به فرزندانشان داده که در آمريکا به دنيا آمده و خود را عميقا از لحاظ فرهنگي با هنجارهاي جامعه جديد وفق دادهاند.در واقع ايمان و باور نسل جديد به آموزههاي خانوادگي و ريشههاي فرهنگي هندي آن مورد موشکافي قرار ميگيرد و طبيعتا با آمدن نسلهاي جديد طنابهاي ارتباط با گذشته و سنت هندي کهنه و پوسيدهتر شده و انسانهايي بدون تعلق به سرزميني خاص شکل ميگيرند که چون درختي در خاکي غريب شاخ و برگ پيدا ميکنند.مجموعه داستان خاک غريب که در برگيرنده 8 داستان کوتاه است، به 2 بخش تقسيم ميشود. بخش اول شامل 5 داستان مجزاست که با داستان خاک غريب آغاز ميشود و بلندترين و زيباترين داستان آن به شمار ميآيد. در اين داستان دختر هنديتباري به نام روما به همراه همسر سفيدپوست خود آدام و پسر کوچکش آکاش در سياتل آمريکا زندگي ميکند. روما و آدام نمونه خانواده تازه و جواني هستند که دو فرهنگ شرقي و غربي را گرد هم آورده است.پدر روما که بتازگي همسر خود را از دست داده است، تصميم به اروپاگردي ميگيرد و ضمن سفرهاي خود کارتپستالهايي به آدرس دختر خود در آمريکا ميفرستد. اما به طور غيرمنتظرهاي پدر براي ديدن دختر خود به سياتل ميآيد و روما با نگراني از حضور پدرش در خانه جديدشان در سياتل استقبال ميکند.با وجود اين، قطعا ملاقات روما با پدر او را مجبور به مواجه شدن با اختلافاتي خواهد کرد که ميان نسل اول و دوم خانوادههاي مهاجر به وجود ميآيد. سفر به کشورهاي جديد يا اسکان در سرزميني ديگر، کارتپستالهايي از کشورهاي خارجي و فواصل موجود ميان انسانها و فرهنگها در فضاي داستاني همگي در خدمت وجوه سمبوليک عنوان داستان خاک غريب محسوب ميشوند. اما پايان غمانگيز داستان تنها در اثر کارتپستالي ساده که به مقصد نرسيده است، شکل ميگيرد. تمرکز لاهيري در مجموعه داستان خاک غريب به طور مداوم روي گروهي از مردم هند در آمريکاست که در تلاش براي کسب مدارج دانشگاهي، موقعيتهاي اقتصادي و فرصتهاي بهتر هستندچهار داستان ديگر بخش اول مجموعه خاک غريب نيز وجوه تماتيک مشترکي با داستان نخست دارند. در داستان «جهنم بهشت» زن جواني دوران کودکي خود را به ياد ميآورد و آن زماني است که جواني کلکتهاي به دوست خانوادگي و بعدها بخشي از زندگي او و به طور حيرتانگيزي، مادرش تبديل ميشود.در داستان «انتخاب جا» (يکي ديگر از عناوين پر معني اين مجموعه داستاني) زوج ميانسالي به نام آميت و مگان، که مانند ديگر داستانها دو انسان از دو فرهنگ متفاوت هستند، در خلال ازدواج دوستي به نام پم در مدرسه شبانهروزي قديمي آميت، خود و ناگفتههايي از گذشته خود را بازکاوي ميکنند. در داستان «خوبي محض» دختري بنگالي به نام سودا که بتازگي صاحب فرزندي شده، سعي دارد با برادر الکلياش و نقشي که او احيانا در اعتياد برادر داشته، کنار بيايد. راهول را ميتوان يکي از قويترين کاراکترهاي موجود در اين مجموعه داستاني به شمار آورد.بخش دوم خاک غريب از 3 داستان پيوسته تشکيل شده که دوشخصيت محوري به نام هما و کاشيک دارد. اولين بار هما و کاشيک يکديگر را پس از بازگشت والدين کاشيک از هندوستان به بوستون ملاقات کرده بودند. خانواده هما تصميم ميگيرند خانواده کاشيک را تا زماني که جايي مناسب براي زندگي کردن پيدا کنند در خانه خود اسکان دهند.اتاق پيشين هما تبديل ميشود به اتاق کاشيک که 3 سال از او بزرگتر است و هما به اتاق والدينش منتقل ميشود. اما در پس تمام اين اتفاقات، تراژدي پنهاني وجود دارد که خانواده هما از آن آگاهي ندارند. داستان اول به نام «اولين و آخرين بار» از زاويه ديد هما روايت ميشود، داستان دوم «آخر سال» 3 سال بعد از زبان کاشيک روايت ميشود و سومين داستان، «رفتن به ساحل» از نگاه هر دو روايت ميشود. خانم لاهيري همانند داستان ابتدايي اين مجموعه يعني خاک غريب، داستان آخر را نيز به طور غمناکي به پايان ميرساند.خانم لاهيري خود درباره کاراکترهاي هما و کاشيک ميگويد: «زندگي اين دو کاراکتر را بيش از يک دهه با خود تجربه کردهام و پيش از آنکه رمان همنام را آغاز کنم بسيار به آنها فکر ميکردم. من ميدانستم در اين داستان دو خانواده وجود دارند و يکي از آنها از هند به آمريکا ميآيد، به هند برگشته و بار ديگر به آمريکا باز ميگردد.سه سال پيش در ابتدا پيشنويس خامي که در حال حاضر به نام «اولين و آخرين بار» در اين مجموعه وجود دارد را نوشتم. اما همچنان به آن فکر ميکردم که بعد چه ميشود؟ و براي اين خانوادهها و بخصوص براي کاشيک چه اتفاقي ميافتد؟ به اين سبب داستان ادامه يافت و روايتي از زبان کاشيک در آخر سال شکل گرفت و پس از آن فکر کردم نياز به داستان سومي نيز هست و داستان با نگارش رفتن به ساحل تکميل خواهد شد.» اما در ميان همه داستانهاي مجموعه خاک غريب، «رفتن به ساحل» تنها داستاني است که در روزگار حاضر روايت ميشود. داستانهاي پيشين با نشانههايي چون ويدئو رکوردر، تلفنهايي با سيمهاي طولاني و وسايل زندگياي که در خانههاي کنوني به نام قديمي تلقي ميشوند، خانههاي دهه هشتادي را روايت ميکنند.فضايي که خانم لاهيري به طور تصادفي انتخاب نکرده بلکه نشان از نوعي نوستالژي نسبت به گذشتهاي در جايي متفاوت و زماني ديگر دارد؛ زماني که هنوز اينترنت و جهانيسازي در روابط و نظم جهانينو دست نبرده بود. يکي ديگر از اشتراکات اين داستانها همسران و زوجهايي هستند که زن و مرد از دوفرهنگ متفاوت با هم ازدواج کردهاند. روما و آدام، پارناب و دبورا، آميت و مگان، سودا و راجر، راهول و النا همگي ازدواجي ميان يک آمريکايي هنديتبار و يک آمريکايي سفيدپوست هستند. تقريبا همه اين شخصيتها داراي مدارج دانشگاهي از دانشگاههاي معتبر آمريکا هستند.برخي از داستانهاي کوتاه خاک غريب در زمان نگارش همنام نوشته شدهاند و باقي داستانها به فاصله کوتاهي پس از انتشار رمان نوشته شدهاند. زماني که نويسنده خود را صاحب تجربياتي چون ازدواج و عهدهداري مسووليت تربيت فرزندان خود ميداند. ترجمه و تاليف: خالد کارونتهيه و تنظيم و تخليص : بخش ادبيات تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 454]