واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: انار پا به ماهبررسی مجموعه شعر «انار پا به ماه»
«انار پا به ماه» عنوان مجموعه اشعاری است سروده مهدی رحیمی (م.زمستان) متولد سال 1360 از دلیجان. وی دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی است. از این شاعر جوان تاکنون کتابهای «ارواح در ترخیص (مجموعه غزل آزاد)»، «رقص بر پل چینود» و «پاییزهای بی چمدان» به چاپ رسیده است. وی مجموعه های «دریای تأویل (مجموعه شعر بهار تأویل)»، «مجموعه txet» را نیز در دست انتشار دارد.مجموعه شعر «انار پا به ماه» در 197 صفحه در قطع رقعی توسط مؤسسه توسعه کتاب ایران (تکا) در شمارگان سه هزار نسخه روانه بازار کتاب شده است این دفترشامل پنج فصل است که فصل اول آن با عنوان «رقص بر چینود» را شاعر به ساحت مقدس اهل بیت و معصومین (ع)تقدیم نموده است و فصل دوم با عنوان «آنتراکت» مضامینی چون معرفت شناسی، علمی، میهنی و مردمی و عامیانه را دربرمی گیرد. «ارواح در ترخیص» عنوان فصل سوم این دفتر است که شاعر به شهدا و درگذشتگان خویش تقدیم نموده است. فصل چهارم نیز با عنوان «ترانزیت و باران، چتر، پرنده» اشعار دوستانه و اخلاقی شاعر است که به دوستان و اطرافیان خویش تقدیم کرده است و بخش پایانی این مجموعه با عنوان «شمشیر بازی روی لبه فنجان» سروده هایی با مضامین عاشقانه است که شاعر به همسر خویش تقدیم نموده است.در این مجموعه اندیشه و احساس لطیف شاعر در خدمت مضامین و اندیشه های متعالی اسلامی و اخلاقی قرار گرفته است و شاعر با بیان و زبانی شیوا و رسا و در قالب الفاظ و عباراتی تازه و دلنشین اشعاری نغز و خوش آهنگ خلق کرده است. رحیمی در این مجموعه سعی بر آن داشته است که مضامین و معانی ارزشمند و گرانبهای اسلامی و دینی را بن مایه و موضوع اصلی اشعارش قرار دهد و در قالب اندیشه ای بکر و نو و بیانی متفاوت روح تازه ای بر کالبد آن بدمد. از آنجایی که به فرموده مقام معظم رهبری یکی از رسالتهای مهم مطبوعات، نویسندگان و شعرا انتقال فرهنگ عاشورا به مخاطبان و مردم جامعه اسلامی است، رحیمی در این مجموعه به خوبی از عهده این امر برآمده است و در سرآغاز دفتر خویش به این مضامین عالی قدر پرداخته است و با نگاهی برخواسته از ضمیری معتقد به این باورها و ارزشها و مبانی اعتقادی اصیل، حالات عاطفی لطیف خویش را در قالب غزلیاتی با طراوت به بهترین صورت به مخاطب منعکس نموده است:بوسه چون پروانه ای پر باز کرد از سوی سیبباغ شد لبریز سرمستان خلق و خوی سیبآمد و پروانه بر روی مشام گل نشستبوی گل یک باره گم شد لابه لای بوی سیبسیب دست و صورتش را در زلال آب شستجوی آب از چشم تا بیخ گلو شد جوی سیبشانه بر سیب است چاقو، ظهر بود از قفاپوست می شد، شانه می شد، حلقه حلقه موی سیبیکی از شاخصه های بارز این دفتر وجود صنایع ادبی و به کارگیری هنرمندانه و چیره دستانه آنهاست که شاعر به زیبایی و با توانایی به این مورد پرداخته است. ایهام تناسب میان کلمات و واژه ها، سجع، جناس و تشبیهات و استعارات در رویکردی هنری- ادبی سبک و سیاق خاصی به اشعار این دفتر بخشیده است. همچنین شاعر در آوردن ردیف و قافیه کمال دقت و تیزبینی را داشته و با مهارت خاصی ردیفها و قافیه هایی موزون و هماهنگ را در اشعارش گنجانده است چنانچه در این سروده که تقدیم به آستان مبارک امام حسن مجتبی(ع) شده است شاهد این هنرنمایی می باشیم:... ناگهان رویش گل های کبود از بدنتتندبادی و سپس نوبت پرپر شدنتآسمان آبی محضی ست به شکل رویتکهکشان گم شده در سایه زلف شکنتخواب گل را پر از آرامش پروانه کندباد یک لحظه اگر رد شود از پیرهنتخاک را خون تو آشفت همان وقتی کهپاره های جگرت ریخته شد از دهنتدست در دست تو سوگند وفا می خوردندتیرهایی که پریدند به سمت کفنتناگهان آینه افتاد و زمان مکثی کردناگهان رویش گل های کبود از بدنت...در این مجموعه هیجانهای فردی و سطحی جای خود را به گونه ای تفکر زلال عاطفی داده است که در بستری از اعتقادات و ارزش های اجتماعی- مذهبی با رویکردی فرهنگی، تعالی بخش احساس و اندیشه مخاطب است. چند مباحثی بودن اشعار این دفتر باعث جذابیت بیشتر اشعار آن در نظر خواننده می شود چنانچه در این سروده ها شاعر مضامین و موضوعات دینی و مذهبی و اخلاقی را در قالب تصاویر، تشابیه و بیانی تازه و متفاوت و با دلنشین تر کلمات به مخاطب عرضه می کند. رحیمی گاه با بهره گیری از عباراتی طربناک و عاشقانه و گاه عارفانه حال و هوایی متفاوت برای خواننده ایجاد می کند و سطح درک عاطفی- مذهبی مخاطب خویش را ارتقاء می بخشد چنانچه در سروده زیر که تقدیم به حضرت امام حسن مجتبی(ع) شده به خوبی و به زیبایی شاهد این هنرنمایی شاعرانه هستیم:زن با پیاله آمد و با ناز و عشوه گفت: «راهی ست راه عشق که هیچش کناره نیست»یک جرعه ریخت توی پیاله به مرد داد: «جز نوش کردن از دهنش هیچ چاره نیست»از دست زن گرفت و دهان پیاله را، تا تشنگی سرخ لبانش به پیش بردزن سرخ شد پیاله به لب های مرد خورد، فهمید زن که وقت نگاه و نظاره نیست...عکس پیاله روی لبش عکس یار شد، از دست مرد خورد زمین، بی شمار شدفهمید تازه زن چه بلایی... که مرد گفت: «راهی ست راه عشق که هیچش کناره نیست...»در سروده ای با شروع :دست مرا بگیر و بچرخانم در لابه لای جنگل مژگانتمن که شبیه بچه آهویی می آیم از مزارع گیلانتشاعر با توصیفی ادبی و نازک خیالی هنرمندانه ای وطن عزیز و سرافراز خود را در شکل و شمایل یک انسان بر روی نقشه به تصویر کشیده و توصیف نموده است و خود را چونان بچه آهویی حیران و سرگردان این همه زیبایی و دلربایی و صفا و خرمی می بیند:...با پنج قله، پنج عدد انگشت دستی ست زاگرس که به زیباییاز آستین تو زده بیرون و برگشته است توی گریبانتزاینده رود با سی و سه ماهی، چون گوشواره ای ست که می خواندآبی و نرم، قصه دریا را هر شب به گوش های سپاهانتبا رودهای آبی بی فرجام شال خزر به گردنت افتادهبا موج های سرکش بی هنگام دست خلیج فارس به دامانتفهیمه بافندهتهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 507]