واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چهارمين نابودگر : بدون آرنولد ترجمه: آيدا طائف « رهايي نابودگر » ساخته مک جي به روايت طراحان و فناوران سال 2018 است و جان کانر مردي است که سرنوشت محتومش او را به سمت رهبري بشر براي مقابله در برابر ارتش نابود گرها سوق مي دهد . اما ظهور غريبه اي به نام مارکوس رايت ،آينده اي که کانر به آن معتقد است را دستخوش دگرگوني مي کند . کانر بايد دريابد که آيا مارکوس از آينده آمده است يا بازمانده اي از گذشته هاست ؟در حالي که شبکه فضايي در حال تدارک حمله نهايي خود است ، کانر و مارکوس هر دو تدارک سفري پرماجرا را مي بينند تا به قلب دشمن راه يابند وبه اسرار مخوفي پي برند که منجر به نابودي نوع بشرخواهد شد . اين فيلم چهارمين فيلم مجموعه نابودگر است وکريستين بيل در آن نقش جان کانر را بازي مي کند و سم وورتينگتن در نقش مارکوس رايت ظاهر مي شود. درمه 2008 برادران وارنر خلاصه کلي طرحشان را براي فيلم اين طور اعلان کرده بودند : در ابتدا جان رهبري نوع بشر براي مقابله با شبکه فضايي را نمي پذيرد ، اما به وظايفش در بين ساير سربازان عمل مي کند . سربازان ديگر به خاطر اطلاعات فرواني که در مورد شبکه فضايي دارد به او بدگمان هستند .مک جي کارگردان مي گويد که فيلم در مورد به اسارت در آوردن نوع بشر است تا او را مورد مطالعه و تحقيق قرار دهند و به تکميل ارگانيزم هاي خود بپردازند . شبکه فضايي تلاش مي کند کايل ريس را از بين ببرد چون مي داند که ريس پدر جان است واز او به عنوان طعمه اي براي از بين بردن جان استفاده مي کند . در سال 1999 دو سال بعد از اين که سي تو پيکچرز امتياز اين فيلم را خريد ؛طرح ساخت دو فيلم نابودگر ريخته شد و قرار شد که ساخت اين دو فيلم به طور همزمان آغاز شود . ايده ساخت دو فيلم ديگر از اينترنت و شرکتهايي که با هم همکاري داشتند نشات گرفت . تدي صرافيان براي نوشتن نابودگر 3 و ديويد سي ويلسن براي نوشتن فيلمنامه نابودگر 4 استخدام شدند . قبل از هرگونه بازنگري ، نابود گر 3 درسال 2001 ودر مورد جنگ هاي بين بشر و شبکه فضايي ساخته شد . نابودگر 4 نيز بلافاصله بعد از فيلم سوم و بر محور حنگ هاي اوليه اي که در دو فيلم اول رخ داده بود در مرحله توليد قرار گرفت .به دنبال اکران نابود گر 3 در سال 2003 ، اندرو جي واجنا و ماريو کسر تهيه کننده ، با نيک استال و کلر دينز قراردادي بستند تا فيلم را از داستان جان کانر و کيت بروستر به داستان ديگري برگردانند . جاناتان موستو کارگردان ، بر روي فيلمنا مه اي که جان دي برانکاتو و مايکل فريس نوشته بودند نظارت مي کرد و مراحل توليد قرار بود بعد از اتمام فيلم ديگري در سال 2005 آغاز شود . تا آن زمان اين فيلم با نقش آفرينش آرنولد شوارتزنگر شناخته شده بود ولي او که ديگر سمت فرمانداري کاليفرنيا را کسب کرده بود در اين فيلم بازي نمي کرد . تهيه کنندگان در صدد جذب سرمايه از برادران وارنر بودند تا مانند نابودگر 3 براي اين فيلم سرمايه گذاري کند. در سال 2005 استال اعلام کرد که در فيلم جديد بايد از کانر و بروستر دوباره استفاده شود تا فيلم بتواند موفقيتي کسب کند. در سال 2006 پخش کننده فيلم اصلي نابودگر ، مترو گلدوين مه ير مسئوليت پخش اين فيلم را دوباره بر عهده گرفت . درمه 2007 اعلام کردند که امتياز توليد مجموعه نابودگر از واجنا و کسر به شرکت هلسيون واگذار شده است . تهيه کننده ها اميدوار بودند بر مبناي اين امتياز يک فيلم سه گانه توليد کنند .مک جي کارگرداني فيلم را بر عهده گرفت . اتفاقاتي که در نابودگر 2و3 رخ مي دهد آينده را تغيير مي دهد و آزادي عمل و انعطاف بيشتري در مورد آينده جهان در اختيار سازندگان فيلم قرار مي دهد. مک جي با يکي از خالقان اين مجموعه يعني جميز کامرون ملاقات کرد . او در مورد ساخت اين فيلم نظر منفي يا مثبتي نداد ، فقط به کارگردان جديد گفت که هنگامي که مي خواسته دنباله فيلم بيگانه ريدلي اسکات را بسازد با چالش هاي مشابهي مواجه شده است . او به دو عاملي که در فيلم هاي پيشين وجود داشت اشاره کرد ؛ اين که جان براي صاحبان قدرت يک غريبه است واين که يک نفر که اهميتش در آينده مشخص مي شود مورد حمايت قرار گرفته است که آن يک نفر در اين فيلم کايل ريس است . اولين فيلمنامه کامل براي اين فيلم توسط فيلمنامه نويسان نابودگر 3 يعني جان برنکاتو و مايکل فريس نوشته شد و پل هاگيس فيلمنامه آن ها را بازنويسي کرد. سه هفته قبل از فيلمبرداري شان رايان دوباره فيلمنامه را بازنويسي کرد. جاناتان نولان نيز نسخه ديگري نوشت . بعد از اين که کريستين بيل نقش آفريني در اين فيلم را پذيرفت مک جي تصميم گرفت نقش رهبري بشر براي بيل نوشته شود.آنتوني اي زويکر نيز در فيلمنامه اعمال نظر کرد . تعداد فيلمنامه نويسان بسيار زياد شده بود و آلن دين فاستر تصميم گرفت فيلمنامه هاي ارائه شده را دوباره باز نويسي کند . در نسخه هاي اوليه فيلمنامه شخصيت جان يک شخصيت ثانويه است . جميز ميدلتون مي گويد : « همان طور که شخصيت بن هور از شخصيت عيسي مسيح تاثير گرفته بود ولي داستان ، داستان بن هور بود ، حالا اين شخصيت اصلي جديد هم تحت تاثير شخصيت جان کانر است . » قرار بود جان در آخر فيلم کشته شود اما ظاهر و چهره او به بدن سايبر نتيک مارکوس پيوند زده شود . مک جي از اين ايده خوشش آمد ، اما آن را از فيلم حذف کرد . مک جي و نولان از ايده مسيح براي جان کانر استفاده کردند . يعني او طرفداراني دارد که اطلاعات و دانسته هاي او را در مورد شبکه فضايي باوردارند و عده اي ديگر هم هستند که او را قبول ندارند . مک جي داستان اصلي فيلم را اين طور تعريف مي کند : « جايي که بايد بين انسان وماشين خط بکشي . » دوستي بين مارکوس - که زماني که دنيا تحت فرمانروايي انسان است به درستي با او رفتار نمي شود - و کايل ريس بيانگر آن است که جنگ و رنج چگونه مي تواند بهترين صفات را در انسان ظاهر کند .. عنوان اوليه اي که براي فيلم انتخاب شده بود رهايي نابودگر : آينده آغاز مي شود بود اما در طول مراحل توليد تغيير کرد. در طول نگارش فيلمنامه ، عوامل و بازيگران ، صحنه هاي سه قسمت گذشته فيلم را تماشا مي کردند تا لحظه هايي را بيابند که بتوانند از آن در فيلم جديد استفاده کنند، براي مثال جمله « بر مي گردم » که کانر آن را دراين فيلم ابراز مي کند . مک جي خود را مسئول تصميم گيري در مورد پذيرش يا عدم پذيرش اين ارجاع ها به فيلم هاي قبلي يافت . صحنه آغازيني که در « کانر با نابود گر در يک هليکوپتر سانحه ديده مبارزه مي کنند به عنوان تقدير از نقطه اوج فيلم اصلي مورد استفاده قرار مي گيرد ، جايي که پاي مادرش سارا شکسته است و توسط نابودگر چلاق تعقيب مي شود . مک جي اين کار را به خاطر بازتاب اين مساله انجام داد که کانر مهارت هايش را از مادرش آموخته است.فيلمبرداري در مه 2008 در نيومکزيکو آغاز شد . فيلمسازان در ابتدا قصد داشتند در ماه آوريل ودر بوداپست کارشان را آغاز کنند . اما قوانين جديد مالياتي باعث شد که تصميمشان را عوض کنند وبه نيومکزيکو بروند تا هزينه ها را کمتر کنند ، چون بودجه آنان دويست ميليون دلار بود .براي اجتناب از تاخيرهايي که ممکن بود به خاطر اعصاب بازيگران در ژوئيه 2008 رخ دهد ، همه صحنه هاي خارجي را تا آن تاريخ تکميل کردند تا توليد بتواند به راحتي از سر گرفته شود . فيلمبرداري در آگوست 2008 به پايان رسيد ، گرچه در ژانويه 2009 نيز برخي کارهاي فيلم انجام شد . علاوه برآن که دست کريستين بيل شکست و کمر وورتينگتن آسيب ديد،مايک منارديس ، تکنسين جلوه هاي تصويري در يک صحنه انفجار پايش را از دست داد . در يک سکانس يک دريچه آدم رو بايد منفجر مي شد که به پاي منارديس هم آسيب رساند و بخشي از آن را قطع کرد . مک جي مي گويد : « با احترام مي گويم نمي خواهم تجربه جنگ هاي ستاره اي را داشته باشم که همه چيز با کمک پرده آبي ساخته مي شود . ساختن ماشين ها را به استن وينستن سپردم . همه صحنه ها را ساختيم قدرت انفجار آن چنان است که باد حاصل از آن را حس خواهيد کرد و وزش آن را روي ابروهايتان احساس مي کنيد .» فيلمسازان با دانشمندان زيادي در مورد آثار دنياي خالي از سکنه و زمستان هسته اي مشورت کردند مک جي به فيلم هاي سه گانه جنگ هاي ستاره اي و فرزندان بشر و همچنين رمان « جاده » و تاثيرات بصري آن ها استناد کرد . او از عواملش خواست که رمان « جاده » همچنين « آيا آدم ماشين ها روياي گوسفندان برقي را مي بينند ؟ » را مطالعه کنند . اکثر ماشين هاي اين فيلم توسط مارتين لينگ يکي از عوامل جميزکامرون در تايتانيک و ارواح دوزخ طراحي شد . رهاي نابودگر يکي از آخرين فيلم هايي است که استن وينستن ، ناظر جلوه هاي تصويري سه فيلم اول ، روي آن کار کرده است . او در پانزدهم ژوئن 2008 درگذشت ومک جي فيلم را به او اهدا کرد. جان روزنگرنت و چارلي گيبسن جايگزين او شدند . جراحات و صدمات وارده بر صورت مارکوس با استفاده از موشن کپچر نمايش داده شد وبه جاي يک ساختمان سي طبقه يک ماکت بيست فوتي منفجر شد .دني الفمن در ژانويه 2009 موسيقي اين فيلم را ساخت . در ابتدا مک جي قصد داشت از هنر گوستاوو سانتائولالا براي قسمت هاي مربوط به انسان واز تام يورک يا جاني گرين وود براي قسمت هاي شبکه فضايي استفاده کند . بعد تصميم گرفت با آهنگساز نابودگر و نابودگر2 ، برادفيدل وارد مذاکره شود و بالاخره ترجيج داد موسيقي اين فيلم عاري از هرگونه تکرار باشد .( Emannuel Levy (Apr. 2009منبع:نشريه صنعت سينما ،شماره 83/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 695]