واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نفرين روح شيطاني ترجمه: شيرين احد زاده گزارش فيلمبرداري « مرا به دوزخ بکشان » (Drag Me to Hell) ساخته سام ريمي يک مامور امور وام بانکي پس از آن که دستور تخليه خانه پيرزني را مي دهد ، مورد نفريني ماوراء طبيعي قرار مي گيرد که زندگيش را به جهنم تبديل مي کند . اين زن مفلوک براي رستگاري روحش به يک غيبگو مراجعه مي کند ، اما شيطان تا او را به شکست کامل نکشاند دست بردار نيست . تهيه اين گزارش در يکي از استوديوهاي کمپاني فاکس و در روز پنجاه و يکم فيلمبرداري ، در يک سکانس پرهيجان احضار روح در خانه يکي از شخصيت هاي فيلم به نام شاون سن دنا ( آدريانا بارازا ) صورت گرفت. آليسن لومن نقش اصلي يعني کريستين را بازي مي کند ؛ يک مامور خوش قلب وام بانکي که مجبور است تقاضاي تمديد مهلت پيرزني به نام خانم گانوش ( لرنا ريور ) را رد کند . پيرزن کريستين را مورد نفرين قرار مي دهد واين نفرين به سرعت زندگي شاد اين دختر را به جهنم تبديل مي کند روحي شيطاني از تمام راه هاي ممکن استفاده مي کند تا او را به لبه پرتگاه بکشاند و او را به اعماق جهنم بفرستد .در سکانسي که ما شاهد فيلمبرداري آن بوديم ، کريستين به اوج فلاکت رسيده وحاضر است هر راهي را براي آن که فورا از شر اين نيروي شيطاني خلاص شود امتحان کند.لومن درباره انگيزه کريستين اين گونه توضيح مي دهد : « تحت شرايط عادي کريستين حتما مهلت وام را تمديد مي کرد ، اما در اين فيلم او مي خواهد رئيسش را متقاعد کند که به او ترفيع رتبه دهد و تصميم مي گيرد که اين فرصت را به پيرزن ندهد واو کريستين را نفرين مي کند خانم گانوش براي نفرين کردن کريستين بايد چيزي را که متعلق به او است بگيرد و سپس دوباره آن را به او هديه دهد . » در ابتدا کريستين اتفاقات را جدي نمي گيرد و سعي مي کند وقايع را توجيه کند. اما با شدت گرفتن نفرين مجبور مي شود آن چه را که اتفاق مي افتد بپذيرد و راهي براي مبارزه با آن بيابد .لومن دراين باره مي گويد : « نمي توانم بگويم که آيا او در آغاز به اين گونه امور اعتقادي دارد يا خير . اما هرچه هست کاملا واقعي است . در ابتدا دوست پسر او ، به نام کلي ( جاستين لانگ ) که استاد روان شناسي است ، کريستين را متقاعد مي کند که اين ها همه زاييده ذهن او هستند واو دچار اختلال استرس پس آسيبي شده است . او سعي مي کند اين حرف را باور کند ، اما قلبا مي داند که قضيه مربوط به خانم گانوش است . » دايليپ رائو رام جاس ، غيبگويي را بازي مي کند که تلاش مي کند به کريستين براي درک آن چه در حال وقوع است کمک کند . رائو مي گويد :« اين شخصيت به نوعي به کريستين کمک مي کند تا بفهمد در جريان فيلم چه اتفاقي برايش مي افتد واو را راهنمايي مي کند تا راهي براي مقابله با آن بيابد .»رائو پس از فيلم آواتار (AVATAR) مستقيما به سراغ مرا به دوزخ بکشان آمد که در مقايسه با پروژه فوق گران جميز کامرون ، آرام تر به نظر مي رسد . اما رائو معتقد است اين فيلم هم به همان نسبت پيچيده وبا جزئيات است . او با لبخندي به لب مي گويد : « اين صحنه ها اصلا ساده نيستند ، بلکه يکي از پيچيده ترين صحنه هاي حماسي است . اين کار به نوعي شبيه آواتار است . بايد اجزاي کوچک را کنار هم بچينيم واين کار را بارها و بارها تکرار کنيم . ريمي به کوچک ترين اجزاي فيلم هم رنگ ولعاب مي دهد و وقتي سرانجام کارتمام مي شود نگاهي به کل کار مي اندازيم و متوجه مي شويم که همه چيز کامل است .» مسئول جلوه هاي ويژه ، گِرگ نيکوترو اضافه مي کند : « مثلا در صحنه اي تعدادي افراد ، چند جاشمعي و زوزه ترسناک باد را داريم . بايد ببينيد که چگونه ريمي اين صحنه را فيلمبرداري مي کند . او دوربين را روي يک نفر زوم مي کند و کل صحنه را از او فيلم مي گيرد . سپس روي نفر بعدي زوم مي کند وهمه مراحل دوباره تکرار مي شود .» کلمه فوق العاده کمترين چيزي است که مي توان درباره لوکيشن فيلمبرداري آن روز در خانه سن دنا گفت . خانه اي که کمي شبيه خانه ارواح بود و کمي شبيه خانه خانم هاويشام ، با پرده هايي به رنگ هاي آبي و طلايي . جزئيات کوچکي مثل کتاب هاي قديمي ، تارهاي عنکبوت و جواهرات قديمي فضاي وهم آور نماي داخلي خانه را تقويت مي کنند .نمايي که چند عکس پرتره و معماري اسپانيايي کامل شده . دراين داستان شوهر مرحوم سن دنا مرداني را از وطنشان در کوردواي اسپانيا آورده است تا خانه را بسازند . براي نماهاي خارجي ، خانه اي به نامMansion Dohery نزديک USC استفاده شده است . اين نماهاي ساختماني عالي حاصل تلاش طراح صحنه ، استيو ساکلاد است که قبلا هم در فيلم هاي مرد عنکبوتي 2 وسريع و مرده با ريمي همکاري داشته است. ساکلاد مي گويد :« ساخت اين نما9هفته طول کشيد 75 نجار ، نقاش و دکوراتور همزمان مشغول کار بودند . بيش از نيمي از بودجه ساختمان و دکوراسيون نما براي اين کار صرف شد.» ساکلاد و محققان ديگر ابتدا مدلي از خانه سن دنا ساختند و سپس ، همچنان که پروژه وارد مرحله توليد مي شد و جزئيات عوامل فيلم و متن فيلمنامه تنظيم مي شد . جزئيات اين خانه نيز تنظيم شد . به گفته ساکلاد : « اول قرار بود سن دنا ترک باشد سپس بلغاري شد و وقتي بازيگر اين نقش را انتخاب کرديم ، او آرژانتيني شد . » سکانس پر التهاب جلسه احضار روح بي شک مهم ترين صحنه اين فيلم است و ظاهر خانه سن دنا و قابل باور بودن آن براي موفقيت اين فيلم حياتي بود. ساکلاد با خنده مي گويد : » فقط در صورتي که اين صحنه را درست از آب در بياوريم ، مي توانستيم بگوييم که فيلم را ساخته ايم » آدريانا بارازا معتقد است که اين نما در فرو رفتن او به قالب شاون سن دنا کمک بسياري کرده است . او مي گويد که اين کمد رخت وتمام وسايل اتاق بخش کوچکي از اين فرايند است . براي من مهم ترين چيزساختمان دروني است . رؤياي من استفاده از روش شخصي خودم است . » سکانس وحشيانه جلسه احضارروح درون اين خانه شکل مي گيرد : بز ( دو بز واقعي و يک بز روبات )، افرادي که روي سيم ها پرواز مي کنند والبته ارواح شيطاني .طي فليمبرداري اين صحنه در اين نماي بسته ، ما شاهد صحنه هاي مکالمه لومن و بارازا قبل از شروع جلسه احضار ارواح هستيم . اما هيجان واقعي اين صحنه هنوز شروع نشده است . سام ريمي کارگردان به مطبوعات گفته است : «اين فيلم کمي پيچيده تر از سري فيلم هاي Evil Dead است . اين فيلم ها هدف مشابهي را دنبال مي کنند ، اما در اين فيلم ما تلاش مي کنيم اين فيلم PG-13 است ، بنابراين جنبه تهاجمي آن اندکي کمتر از فيلم هاي مرده شيطاني است . اما من هيچ هدف برنامه ريزي شده يا انگيزه جدي براي آن که اين فيلم را متفاوت از مرده شيطاني بسازم ندارم .جنبه هاي جذاب بسياري در اين فيلم وجود دارد »همه ما طرفداران فيلم هاي مردعنکبوتي ( به جز مرد عنکبوتي 3) از اين کارگردان انتظار فيلمي وحشي ، پرهيجان و بيش از حد ترسناک را داشته ايم . پس از فيلمي درباره بيس بال ( به عشق بازي )، چند فيلم تعليقي ( يک نقشه ساده ، هديه ) و سري فيلم هاي تمام نشدني مرد عنکبوتي ، چنين بازگشتي به فيلم هاي ترسناک بعيد به نظر مي رسيد. البته دو دهه اصرار طرفداران براي ساخته شدن فيلم مرده شيطاني 4 بي تاثير نبود . اين فيلم که بعد از سريع و مرده سال 1995 ، شبيه ترين فيلم به کارهاي اوليه اين کارگردان است ، از هم اکنون بازگشتي به سبک قديم ريمي خوانده شده و پخش هاي آزمايشي آن با استقبال زيادي مواجه شده است . ريمي به مطبوعات گفته است :« فراموش کرده بودم که چقدر دلم براي اين نوع فيلم تنگ شده است . هيجان و جذابيت آن خيلي زياد است . » در ابتدا وقتي ريمي فيلمنامه مرا به دوزخ بکشان را ارائه داد. اصلا قرار نبود آن را کارگرداني کند . او مي گويد : « وقتي تصميم گرفتم آن را بسازم نتوانستم پول لازم براي تهيه آن با کارگرداني که آن موقع داشتم را فراهم کنم . سپس اين سوال پيش آمد که مي تواني فيلمنامه را طوري مختصر کني که با همين بودجه اي که داريم . بتوانيم آن را بسازيم ؟اما وقتي بحث مختصر کردن فيلم پيش آمد با خود فکر کردم که اين کار مرا ارضا نمي کند . من مي خواهم همين فيلم را بسازم . من داشتم روي نمايشنامه اي کار مي کردم که کمي اصلاح لازم داشت . احتمال داشت نويسنده اعتصاب کند ، ولي تنها فيلمنامه اي که واقعا دلم مي خواست آن را بسازم همين مرا به دوزخ بکشان بود اين کاري بود که با رغبت فراوان شروعش کردم .» نطفه اين فيلم به عنوان يک پروژه جنبي طي جلسات کار بر روي فيلمنامه Darkman دراواخر دهه هشتاد براي سام وايوان شکل گرفت . «وقتي از کار کردن روي Darkman خسته مي شديم روي اين فيلمنامه کار مي کرديم و هر وقت برادرم در لس آنجلس به ديدن من مي آمد ، دوباره آن را بيرون مي آورديم . در آن زمان بيشتر يک داستان کوتاه بود . در سال 1989 يا 1990 پيش نويس اوليه آن را تمام کرديم فکر مي کنم 1994 يا 1995 بود که نوشتن نسخه فيلمنامه اي آن را شروع کرديم . من و برادرم مي خواستيم داستان زني را بنويسيم که تصميمي غيراخلاقي مي گيرد و مجبور مي شود بهاي آن را بپردازد يا از آن فرار کند . واقعا اين ايده را دوست داشتيم . » اما با موفقيت حرفه کارگرداني ريمي در هاليوود ؛ اين پروژه ديگر و سپس پيشنهاد غيرمنتظره ساخت داستاني درباره مرد عنکبوتي دوست داشتني داد . ريمي مي گويد :« همزمان با کامل شدن پيش نويس اين فيلمنامه ، ناگهان به منابع بسيار جالبي از فيلمنامه ها دست يافتم . من اين شانس را پيدا کردم که « نقشه ساده » ( Simple Plan ) اسکات اسميت را بخوانم ودر نوشتن متن فيلمنامه با او همکاري کنم . من هم اين فرصت را از دست ندادم . پس از آن ، پشت سر هم فيلمنامه هايي را دبدم که واقعا دوستشان داشتم ، به عشق بازي ، هديه ... و سپس موقعيتي برايم فراهم شد که مرد عنکبوتي را بسازم و حاضر نبودم آن را رد کنم . بنابراين گذاشتم اين فيلمنامه گوشه گنجه بماند . من آن قدر فيلمنامه هاي جالبي دريافت مي کردم که نمي توانستم به آن ها پشت کنم . » با اين که ريمي در سري فيلم هاي مرد عنکبوتي گرافيک کامپيوتري را تجربه کرده است ، معتقد است که فقط بايد به عنوان آخرين راه از آن استفاده کرد از گرافيک کامپيوتري براي ساختن شخصيت اصلي و باور پذير بودن آن لازم بود واقعا دوست نداشتم از آن استفاده کنم اما براي ايجاد اين ذهنيت که مرد عنکبوتي واقعا مي توانست در دنياي ما وجود داشته باشد گرافيک کامپيوتري بهتري ابزار بود. » در مرا به دوزخ بکشان گرافيک کامپيوتري به حداقل رسيده است ودر عوض از کار عملي گرگ نيکوترو و KNB استفاده شده است « کارگردان با آن ها فوق العاده است و نتيجه غالبا اين است که فلان صحنه را بايد حتما در فيلم بگنجانيم . اين کار هم ساده تر است وهم لذت بخش تر . ممکن است کمي ناپخته تر باشد ، اما واقعا از آن لذت مي برم . اميدوارم مخاطبان هم از آن لذت ببرند . » BLOODY DISGUSTING (APR. 2009)منبع:نشريه صنعت سينما،شماره 83/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1364]