تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هيچ جلسه قرآنى براى تلاوت و درس در خانه‏اى از خانه‏هاى خدا برقرار نشد، مگر اين ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816779442




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آقای تنبل


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آقای تنبل
آقای تنبل
آقای تنبل به خودش قول داده بود که شیر دستشویی را درست کند. شیر آب از نیمه شب به جای چک چک، فیش فیش بدی می کرد. آفتاب وسط اتاق بود که صدای ساعت دیواری در آمد: دنگ دنگ ....تا ضرب هشتم تمام بشود، آقای تنبل فقط توانست نیم غلتی بزند. در همان حال خواب دید که از جایش بلند شد و مثل یک کارگر دست به آچار یک راست رفت سراغ شیر دستشویی. هیچ کاری نداشت. با دو تا پیچ و یک واشر کارش را ساخت.حالا باید یک سری به بانک می زد و پول اجاره را به حساب صاحب خانه می ریخت. بعد... ای داد! داشت یادش می رفت، کارگرها منتظر چسب بودند. از کوچه های فرعی مثل برق و باد گذشت و ماشین را جلوی مغازه ی رنگ و چسب فروشی نگه داشت. دوتا دبه ی بزرگ چسب خرید و مثل قرقی خودش را به کارگاهش رساند. همه چیز عالی بود.زینگ ... ساعت شماطه دار جلوی آینه شروع کرد به لرزیدن و چکش روی سرش آن قدر خودش را به چپ و راست کوبید تا کوکش تمام شد.
آقای تنبل
آقای تنبل فقط لحظه ای چشمش را باز کرد. ساعت نه بود. با بی حالی گفت: اااوووم م م و قبل از آنکه اومش تمام بشود، خوابش برد.زندگی آرام و شیرین ادامه داشت. آقای تنبل توی خواب، یک لیوان چای تازه دم را با لقمه ی نان و عسل سر می کشید که صدای دنگ دنگ پاندول دوازده بار توی اتاق پیچید و بعد بوم ... فیش ش ش چیزی ترکید.آقای تنبل چشم باز کرد و خودش را توی استخر پر از آب دید. شیر دستشویی ترکیده بود و آب با فشار به در و دیوار اتاق می پاشید. آقای تنبل حالا می توانست یک شنای درست و حسابی بکند.مهری ماهوتی_سروش کودکانتنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکارمطالب مرتبطکرم کاهودردسر خانم عنکبوتهگلابی های بلندترین درخت پینه دوزهای تنبل پری کوچولو و عروسک شیشه ای چه روز گرمی! «دخترک و دهکده زیبا» اگه می تونی منو بگیر عمو هندوانه های و هوی باد





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 266]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن