واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اینجا متروست؛ باید كمبودها را تحمل كنیدبخش اجتماعی- خانم میشود كمی جابهجا شوید؟ مخاطبت كه به شدت عصبانی است و دانههای عرق بر روی پیشانیش نمایان شده است، سرش را به طرفت میچرخاند و میگوید:« مگر ماشین دربستی سوار شدی كه توقع داری؟! اینجا مترو است؛ باید هل دادن، فشار، غرغر و لای در ماندن را تحمل كنی و صدایت هم درنیاید.»به گزارش خبرنگار اجتماعی فارس، این روزها مدام از سوی مسئولان شهری موضوع پرداخت نشدن اعتبارات، كمبود واگن، شلوغیها، گلایههای مردم از حضور دست فروشان، از بگومگوهای مسئولان و از هزار مشكل دیگری كه هر روز پیش روی مترو و متروسواران است میشنویم؛ به نظر میرسد كه این قصه پرمشكل مترو سر دراز دارد. وقتی سید جعفر تشكری هاشمی، معاون ترافیك شهردار تهران در پاسخ به خبرنگار فارس تنها مشكل مترو را پرداخت نشدن اعتبارات میداند و میگوید كه دولت هنوز ریالی به متروی تهران در بخش یارانهها پرداخت نكرده است، یاد تصویب طرح جامع حمل و نقل و ترافیك افتادیم كه برپایه آن باید 30 درصد از جابهجاییهای توسط مترو انجام شود اما با وضع موجود این میزان چقدر تحقق مییابد؟ این روزها كه حرف و حدیث پیرامون متروی تهران فراوان است و هر مقام مسئولی نظری متفاوت درباره مشكل اصلی مترو اظهار میكند بهترین راه برای به خطا نرفتن و قضاوت ناعادلانه نكردن به میان مردم رفتن است و از نزدیك مشكلاتشان را دیدن است. از پلههای ایستگاه امام خمینی كه محل تلاقی خط یك و دو متروی تهران است پایین میآیی و به سمت قطار میدوی كه تا سقف مسافر دارد. درهای قطار كه باز میشود گرما به صورتت میپاشد و خبر از كارنكردن فنهای واگن میدهد. در میان سیل مسافرانی كه خواهان خارج شدن هستند و آن عدهای كه میخواهند با هر شگردی كه هست وارد واگن شوند؛ گیر كردهای و آماج مشت و سقلمه است كه به سمتت سرازیر میشود. «اجازه بدید پیاده شوند بعد سوار شوید»، «هنوز فرهنگ مترو را یاد نگرفتی»، «خانم كمرم شكست»، «میله را ول كن بذار رد شویم»، «این وسط بچه ایستاده الان خفه میشود»، «سوار نشوید باور كنید هوا نیست»، «این سومین قطاری است كه نمیتوانیم سوار شویم» و غیره اینها نمونههایی از جملاتی است كه با بازشدن درها شنیدی و حالا منتظری كه در لابهلای انبوه جمعیت روزنهای پیدا كنی برای بودن.
بالاخره به هر سختی جایی پیدا میكنی و درها بعد از چند بار باز و بسته شدن به هم میرسند. درحالی كه سمت چپ صورتت به شیشههای در چسبیده و سمت راست آن بین كیف و دست خانمها گیر كرده است با صدایی آرام میگویی: خانم میشود كمی جابهجا شوید؟ مخاطبت كه به شدت عصبانی است و دانههای عرق بر روی پیشانیش نمایان شده است سرش را به طرفت میچرخاند و میگوید: مگر ماشین دربستی سوار شدی كه توقع داری؟! اینجا مترو است و باید هل دادن، فشار، غرغر و لای در ماندن را تحمل كنی و صدایت هم درنیاید». چیزی نمیگویی به نظرت اینجا هر كسی مثل یك بشكه باروت است كه با نخستین جرقه منفجر میشود البته از روی عصبانیت و گرما خانمی از میان جمع با صدای بلند میگوید: داریم خفه میشویم یكی آن دكمه را فشار دهد تا راهبر فنها را روشن كند. یكی در جوابش میگوید: راهبر قطار جواب نمیدهد چندبار اعلام كرد كه فنهای این واگن خراب است.خانمی از آن طرف میگوید: شاید مشكل دیگری پیش آمده باشد چرا جواب نمیدهد؟! در حالی كه همه مسافران به تنگ آمدهاند و تو هم میدانی كه وضعیت مترو هر روز در این ساعت كه ساعت پیك است به همین منوال است، برای آنكه سرصحبت را با مسافران باز كرده باشی میپرسی: مترو هر روز این قدر شلوغ است؟ یكی میگوید: الان كه وضعیت خوب است صبحها بیایید ببینید چه خبر است مردم صبحها به هم امان نمیدهند! دیگری میگوید: ای خانم مشكل از مترو نیست مشكل از جمعیت زیاد تهران است اگر عدهای از آن خارج شوند وضعمان بهتر میشود! دختر نسبتاً جوانی كه مدام با كلاسورش بازی میكند؛ میگوید: جمعیت هرچقدر هم كه زیاد باشد اگر سرویسدهی خوب باشد این مشكلات به وجود نمیآید مثلا اگر در زمان پیك هر چند دقیقه یك بار یك قطار خالی از متروی هفت تیر مسافران را سوار كند شاهد این حجم مسافر در ایستگاهها نمیشویم الان همین اقدام را شهرداری درخطوط BRT اجرا میكند. خانمی كه كنارت ایستاده است و نمیتوانی سرت را بچرخانی و نگاهش كنی میگوید: این مطلبی كه شما میگویید لازمهاش داشتن قطار است من شنیدهام كه به مترو پول نمیدهد تا لوازم لازم را فراهم كند. دوباره همان دختر كلاسور بدست میگوید: اگر مترو پول ندارد پس چطور هر روز یك ایستگاه افتتاح میكند به جای افتتاح ایستگاهها به فكر افزایش قطارها باشد. خانم نسبتاً مسنی كه روبهروی من ایستاده است؛ میگوید: ایستگاهها فقط به بهرهبرداری میرسند بدون اینكه سرویسدهی مناسب داشته باشند. وی اضافه میكند: ایستگاه انقلاب زمانی كه افتتاح شد هیچ یك از پلههای برقی آن راه اندازی نشده بود و مجبور بودیم كه كلی پلهها را با هزار بدبختی بالا برویم. الان با اینكه این مشكل حل شده اما مشكل تهویه و هوای نامطبوع و اذیت كننده حل نشده است. خانمی كه بر روی صندلی نشسته است و با كتاب مترو خودش را باد میزند وارد بحث میشود و میگوید: معلوم نیست چرا چند وقتی است كه سالنهای ایستگاهها تهویه مناسب ندارند؟ قبلاً وقتی از بیرون وارد مترو میشدیم به قدری هوا خنك و مطبوع بود كه از انتظار برای رسیدن قطار خسته نمیشدیم اما الان در ایستگاهها به خصوص ایستگاه دروازه دولت كه محل رفت و آمد من است تهویه به خوبی انجام نمیشود و فنها درست كار نمیكنند. دختر نوجوانی میگوید: الان كه وضعیت مترو این است وای به زمانی كه مدرسهها باز شود. چند ایستگاه گذشته است و واگن كمی خلوت شده است از انتهای واگن صدای ناله و التماس میآید صدای ناله متعلق به پسربچهای 8-7 ساله است كه با التماس از مسافران میخواهد كه دستمال فالی بخرند. او مسافران را قسم میدهد كه 2 بسته دستمال فالدار را به قیمت 500 تومان بخرند. یاد صحبتهای محسن هاشمی مدیرعامل متروی تهران میافتم كه از فعالیت باندهای سازمان یافته دستفروش در مترو گفته بود و اظهار كرده بود كه حضور صدها دستفروش دوره گرد در ایستگاهها و واگنهای مترو به یك چالش بزرگ برای قطار شهری تبدیل شده است. از مسافری كه به تازگی وارد قطار شده است میپرسی: نظرت راجع به حضور دستفروشان در واگنهای قطار چیست كه جواب میدهد: به نظر من آنها افراد محرومی هستند كه باید كمكشان كرد من تا جایی كه امكان داشته باشد از آنها خرید میكنم. دیگری میگوید: نیروی انتظامی باید این دستفروشان را متفرق كند آنها با فریاد و ایجاد سر و صدا آرامش مسافران را به هم میزنند. خانم دیگری كه دست بچه 5-4 سالهاش را محكم گرفته است، میگوید: روزی یكی از همین دستفروشان میگفت كه همكارش از راه دستفروشی در مترو یك خانه كوچك خریده است؛ به نظر كار پر سودی میآید كه این همه خواهان دارد. به ایستگاه آخر رسیدهای و برایت جالب بود كه یك بازار روز كامل را در قطار مترو مشاهده كردی. همه نوع جنس از كیك و لواشك و پاستیل گرفته تا لوازم آرایشی و لباس و ظروف آشپزخانه در قطارها به فروش میرسد و به نظر میرسد سود خوبی هم داشته باشد. از قطار كه پیاده میشوی ناگهان مردی را میبینی كه به محض پیاده شدن سیگارش را روشن میكند به طرفش میروی و میگویی سیگار كشیدن در ایستگاهها ممنوع است كه جواب میدهد ایستگاه صادقیه روباز است و مشكلی ایجاد نمیكند در ضمن پرسنل مترو در ایستگاههای سرپوشیده اینكار را انجام میدهند. برای اثبات حرفش به نمونهای كه در ایستگاه امام خمینی مشاهده كرده است اشاره میكند و میگوید: چند روز پیش یكی از پرسنل مترو با لباس طوسی رنگ در ایستگاه امام خمینی با سیگاری روشن ایستاده بود. بر روی صندلیهای انتظار سالن مینشینی تا مسافری مصاحبه شونده گزارشت شود طولی نمیكشد كه آقایی حدود 50ساله از راه میرسد كه به طرفش میروی و بعد از معرفی خودت میپرسی: مهمترین مشكلی كه با متروی تهران دارید چیست؟ به سرعت جواب میدهد مشكل تأخیرها بزرگترین مشكل من با متروست 40 دقیقه در ایستگاه حرم مطهر منتظر رسیدن قطار بودم. پسر نوجوانی میگوید: بیشتر قطارها خراب هستند. چند روز پیش در ایستگاه مولوی دود غلیظی از قطار خارج شد و مسافران را نگران كرد. این خرابیها تأخیر زیادی در ترددها ایجاد میكند.
از مسافر دیگری كه خود را مهندس عمران معرفی میكند همین سؤال را میپرسی كه پاسخ میدهد: خدمات رفاهی مترو مناسب نیست. چرا باید ایستگاههای پرترددی مانند ایستگاه پانزده خرداد و دروازه دولت با این همه پله طراحی شوند و در كنار آن پله برقی كار گذاشته نشود؟ به نظر می رسد مطالعات اولیه راهاندازی ایستگاهها چندان كارشناسی شده صورت نگرفته است. وی به داخل قطارها نیز اشاره میكند و میگوید: سیستم گرمایش و سرمایش اغلب قطارها خراب است نوع صندلیها استاندارد نیست و به كمر فرد آسیب میرساند. وی درباره دستفروشان داخل محوطه ایستگاههای مترو نیز میگوید: شركت مترو بهتر است به جای برخورد با آنها برای بهتر شدن فضای ایستگاهی محلی را برای اسكان آنها تعبیه كند. قطار دیگری از راه میرسد. در حالی كه به مشكلات ریز و درشت مترو میاندیشی به همراه مسافران جدید از ایستگاه خارج میشوی. منبع فارستنظیم برای تبیان:هنگامه سهرابیگروه جامعه و ارتباطات
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 354]