واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: همشهری-- رضا عطاران را بايد جزو صاحب سبكهاي طنز در سينما و تلويزيون به حساب آورد. نه فقط به خاطر كارگرداني مجموعههاي پرطرفداري مثل «خانه به دوش»، «متهم گريخت» يا «ترش و شيرين»؛ بلكه به دليل خلق شخصيتي دوست داشتني كه در نهايت سرخوشي و شيطنت، تماشاگر را ميخنداند و جذب ميكند. اين روزها فيلم «كلاهي برايباران» با بازي او در سينماها اكران شده، اثري كه قصه چندان تازهاي ندارد و بار اصلي طنز، بر عهده عطاران است. به همين بهانه پرونده كارياش را مرور كردهايم. «تكرار يكسري از حركات و ويژگيها در بازيام به اين دليل است كه دارم تلاش ميكنم شخصيتي به وجود بياورم كه ذرهاي ماندگاري داشته باشد. اين ويژگيها را لورل و هاردي هم داشته اند. حتي چارلي چاپلين هم همين طور بوده. آنها به يك فرم در فيلمها بازي ميكردند. الان دارم سعي ميكنم شخصيت واحدي را خلق كنم كه همه آن را بپذيرند و برايشان ملموس باشد، ضمن اينكه بتواند در فيلمهاي ديگر هم تكرار شود و بيمزه هم نباشد». رضا عطاران تلاش كرده تا شخصيتي خلق كند كه در فيلمهاي مختلف قابل تكرار باشد، شخصيتي كه در نهايت خونسردي، نوعي ساده لوحي هم در رفتارش ديده شود و گاهي هم با شيطنتهايش افراد دوروبرش را در مخمصه بيندازد. در همه مجموعهها و فيلمهايي كه عطاران نقشي در آنها بازي كرده، اين سر به هوايي و شيطنت به چشم خورده و اتفاقا تماشاگران را هم جذب كرده است، نمونهاش همين «كلاهي براي باران». او اين بار هم مانند هميشه شوخ و شنگ و پرانرژي است كه هيچ سدي جلودارش نيست. همان فرد بازيگوشي كه گاهي دستش در جيب ديگري ميرود، اما در همان لحظه هم هنوز وجدانش بيدار است و بدجنسياش را با قدري شوخي قابل تحمل ميكند و نميگذارد كسل كننده شود. كلاهي براي باران بار ديگر نشان داد كه عطاران براي خلق آدمي با خصوصيات منفي و مثبت تسلط كافي دارد. خودش گفته: «به نظر من هيچ شخصيتي منفي منفي و مثبت مثبت نيست. خيلي از مشكلات كوچك براي انسان پيش ميآيد كه مدتها او را تحت تأثير قرار ميدهد. اين 100درصد نبودن كاراكترها را دوست دارم. براي همين هم از شخصيتهاي واقعي كمك ميگيرم». به همين دليل، او به راحتي شبيه به يكي از افراد جامعه ميشود و جنبههاي مثبت و منفي را كنار هم ميگذارد. اتفاقي كه باعث ميشود تماشاگر او را غريبه نداند و واكنشهايش را درك كند. بازگشت به گذشته اما عنوان «بازيگر كمدي» از چه زماني به رضاعطاران تعلق گرفت؟ بسياري او را با مجموعه «ساعت خوش»به ياد ميآورند. اما پيشتر از آن، او در كنار مهران مديري در تئاترهايي حاضر شده بود كه اتفاقا عليرغم جدي بودن به شدت تماشاگران را ميخنداند. عطاران در نمايش «سيمرغ» (به كارگرداني قطب الدين صادقي) نقش طوطي داشت و هر بار كه روي سن حاضر ميشد تماشاگران ريسه ميرفتند. در نمايش هملت هم نقش روزن كرانتس را بازي كرد و مهران مديري هم برادر افيليا بود اما اين نمايشنامه شكسپير هم دردي را دوا نكرد و حضور آنها باعث انفجار خنده در سالن ميشد. كشف طنازي در اين دو، باعث شد كه آنها روانه تلويزيون بشوند و در مجموعه طنز «ساعت خوش» كنار هم قرار بگيرند. اگر چه رضا عطاران بعد از اين مجموعه، راهش را جدا كرد و بيشتر فيلمنامه نوشت و كارگرداني كرد. سال 76 در فيلم «كليد ازدواج» بازي كرد و باز هم نقش كمدي بر عهده داشت. اما در دومين حضورش در سينما بود كه دست به كار ساختن كاراكتر سر به هوايي شد كه بعدها در آثار ديگر به آن پروبال داد. «كلاه قرمزي و پسر خاله» همان نقطه آغاز بود . دزد سادهلوح دوست داشتني كه در مجموعه «خانه به دوش»و «متهم گريخت» تكميل شد. او در سريالهاي خودش، سرخوشي بيحدو مرزي را به شخصيتاش اضافه كرد. «هوو»، نهايت اين بيخيالي بود كه با وجود ثروتمند بودن، مدام از اين شاخه به آن شاخه ميپريد تا راحت زندگي كند. «ترش و شيرين» اما تجربه منحصر به فردي بود. جوان بيدست و پا ، تنبل، با نيش زبان غيرقابل كنترل اين سريال، جلوتر از قهرمانهاي مجموعه، در بالاي فهرست محبوبهاي تماشاگران قرار گرفته و بخش عمدهاي از طنز را به دوش كشيد. او درباره اينكه در سريالها نقش اصلي را بازي نميكند گفته: «دلايل زيادي دارد. اول اينكه اگر نقش اصلي داشته باشم تمركزم گرفته ميشود و نميتوانم روي كليت كار مسلط باشم. دوم هم به اين برميگردد كه براي بعضي نقشها يا كارها هيچ گزينهاي جز خودم وجود ندارد. بنابراين نفر دوم ميشوم». اما نقش دوم باعث نشده او در سايه قرار بگيرد. او به راحتي در هر قابي ديده ميشود. آچار فرانسه «آچار فرانسه» لقبي است كه دوستان عطاران در تلويزيون به او دادهاند. او در پشت صحنه چندين سريال از جمله «زيرآسمان شهر» فعاليت كرده، ابتدا به عنوان نويسنده فيلمنامه و بعد به عنوان كارگردان. اگر چه نامش هيچ وقت با اين عنوان در تيتراژ سريال نيامده. اين ايدهاي است كه در فيلمهاي سينمايي هم دنبال كرده. در «هوو» هم يك بازيگر صرف نبود و با عليرضا داوودنژاد روي فيلمنامه كار كرد. براي همين كارهاي متفاوت است كه لقب «آچار فرانسه» را گرفته است. بالاي شهر، پايين شهر در آثار رضا عطاران دو عنصر بيش از همه تكرار شده. اينها تنها محدود به مجموعههايي كه ساخته نيستند. او براي بازي در فيلمها هم بر اساس اين 2 عامل نقشها را انتخاب كرده است: «اختلاف طبقاتي» و «خانواده». در همه آثار او خانواده پولدار در كنار خانوادهاي فقير قرار ميگيرد و براساس تضادها لحظات كميك رقم ميخورد. با وجود اين، نگاه او از سر بغض نيست. بدجنسي كاراكترها هيچ گاه آزار دهنده نميشود اما بر حدومرز طبقات مدام در مجموعههايش تأكيد ميشود. عطاران ميگويد: «اين موضوع مورد علاقه من است. چون آن را ميبينم براي همين نشانش ميدهم». خانواده هم يكي از نقطههاي ثقل آثار اوست. اغلب قهرمانهاي كارهاي عطاران خودشان را براي خانوادهشان به آب و آتش ميزنند و عليرغم جدلهاي روزمره، و دعواها، كنار هم زندگي ميكنند و افراد خانواده هيچگاه از هم دور نميشوند. نكتهاي كه در بيشتر سريالهاي خانوادگي معمول به آن پرداخته نشده است. مرز عطاران همچنان با آدم سرخوش و ساده لوح و پرشروشوري كه خلق كرده دست و پنجه نرم ميكند. گاهي مانند «ترش و شيرين» تماشاگر او را ميبيند و به آن توجه ميكند و بعضي وقتها هم مانند «كلاهي براي باران» در سطح باقي ميماند. شايد براي آنكه ماندگار باشد بايد بيش از اين مرزها را بشناسد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]