واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
(13)- حس پنهان کارگردان: مصطفي رزاق کريميمشاور کارگردان: ابراهيم حاتمي کيا نويسنده فيلم نامه: فريدون فرهوديمشاور فيلم نامه: مهران کاشانيمدير فيلمبرداري: فرشاد محمديتدوين: عباس گنجويموسيقي: محمدرضا عليقلي طراح صحنه و لباس: فرهاد ويلکيجي صداگذاري و ميکس: سيدعليرضا علويانطراح چهره پردازي: محمدرضا قوميصدابردار: عباس رستگارپوربازيگران: آتيلا پسياني، حامد بهداد، مهتاب کرامتي، شهره سلطاني، نيوشا ضيغمي، شيوا بلوريان تهيه کننده: مرتضي رزاق کريمي100 دقيقهدستيار اول کارگردان و برنامه ريز: بهرام صحيحي. دستيار دوم کارگردان: گارينه نظريان. دستيار اول فيلمبردار: ناصر بيک زاده. منشي صحنه: سحر مصيبي هروي. دستيار سوم کارگردان: کيوان ذبيحي. دستيار دوم فيلمبردار: بهمن نادياب. دستيار صدا: منصور شهبازي. دستيار صداگذار: علي غرابي تهراني. عکس: مجيد صباغ بهروز. روابط عمومي: احسان ظلي پور. فيلمبردار پشت صحنه: علي ملک پور. مجريان گريم: مسعود عرب، شيوا پاک نيت. دستيار گريم: سارا زماني. دستيار اول صحنه و لباس: سعيد رحيمي. دستياران صحنه و لباس: عليرضا غفاري زاده، سمراميس انصاري، اشکان کارخاني، مهسا حسيني، سعيد ظهيري فرد. مدير توليد: فاطمه ابوالقاسمي. مدير تدارکات: بهروز صحيحي. مشاور روان پزشک: دکتر حسني بني اس، دکتر مسعود عارف (با تشکر از بهرام صحيحي). دستيار تدوين: سينا گنجوي، مرجان شيرازي. سينه موبيل: محمدابراهيم عرب. دستياران نور: عاطفه اميري، علي خسروآبادي، حسين داودي، محمد ابر ابراهيميان، غلام طاهري. مسئول لباس: سعيده ابطحي. دکور: ناصر رجب زاده. خياط: راشين اکرمي. طراح جلوه هاي ويژه: اصغر پورهاجريان، مهدي زبان ران. مسئول هنروران: مرجان قره گزلو. امور مالي: غلامعباس تميمي. امور اداري: غزال بهي زادي. هماهنگي توليد و بازرگاني: کاظم زماني. امور فني: رحيمه شجاعي، استوديو انديشه. گروه تدارکات: سيدرسول سيد حاتمي، مهدي چراغي، قاسم ديلم صالحي، جواد ابراهيمي، ذکرالله ابراهيمي، مهدي اسماعيل پور. حمل ونقل: ساسان انصاري، محمدموسي اکبري، محمدحسين ضابطي تهراني، محمد ارجمندي، محمد عزيزي زاده، ناصر جهانبخش، علي مهربان، معرفت نصراللهي. مربي حيوانات: امير رهبري. مجري طرح: محمدسعيد وزيري. ساير بازيگران: محمد اسدي، مهران اسعدي، وحيد ايمن، لورتا پطروسيان، مهدي تارخ، رامين تقي زاده طوسي، فري ياثمراني، هادي جمالي پور، مهدي حسيني بجستاني، سيمه حقايقي مقدم، حميد خيرابي، کاظم زماني آقايي، حميدرضا زماني، ساقي زينتي، سوگل سلامت، محمدتقي شهسواري، سپيده علامه، علي عليدوستي، داود فتحعلي شاه، سارا فرزادفرد، فرهاد قائمي مهدوي، محمدرضا کوهستاني، مهران نائل، معصومه نظيف، پژمان وحدتي، سارا همتي، مژگان يزد. سرمايه گذاران: دگا فيلم، شرکت زرين غزال (دايتي)، مرکز گسترش سينماي مستند و تجربي. شروع نمايش: از پنجم تيرسينماهاي نمايش دهنده: آزادي، فرهنگ، صحرا، فلسطين، ملت، بهمن، مرکزي، اريکه ايرانيان، عصر جديد 3، شاهد، جمهوريخلاصه داستان:امير زندي (محمدرضا فروتن) که مديريت بخشي از يک شرکت توليد بستني را به عهده دارد، با همسرش سيمين (مهتاب کرامتي) که يک روان پزشک است. زندگي مشترک ناموفق دارد سيمين بيشتر به بيمارانش توجه دارد و از ترس معلوليت و عيب هاي ژنتيک، علاقه اي به داشتن فرزند هم ندارد. داستان از شبي آغاز مي شود که امير پس ازمشاجره با همسرش به خلوت محل کار خود پناه آورده. در راه بازگشت و به علت بي احتياطي در رانندگي باعث شکستن دوربين دختري مي شود. دختر که ندا نام دارد (نيوشا ضيغمي) به اتفاق برادر روان پريش خود بهرام (حامد بهداد) است و بوق يک کاميون باعث حمله ي عصبي بهرام مي شود. امير آنها را به بيمارستان مي رساند و همين آغاز آشنايي او با ندا است که به رابطه اي عاطفي هم تبديل مي شود. با ادامه ي ارتباط و تماس هاي مکرر آن دو با موبايل و تغيير رفتار امير، سيمين مشکوک مي شود و سرانجام مي فهمد که امير دل باخته ي زن ديگري ست. از سويي امير، بدون آن که نسبت خود را بگويد همسرش را به عنوان يک روان پزشک حاذق جهت درمان بهرام معرفي مي کند. بهرام رابطه ي پذيرنده اي با معالج خود برقرار مي کند و ندا هم تصادفاً مي فهمد که او همسر امير است. کمي بعد سيمين هم که از رابطه ي شوهرش با ندا آگاه شده، از پرونده ي بهرام به نشاني آن ها نيز پي مي برد. سيمين تلاش مي کند زندگي مشترک خود را حفظ کند و براي شروع، شام مفصلي تدارک مي بيند؛ با توجه به اين نکته که مي داند امير از اصرار او براي غذاي سبک و عمدتاً گياهي به شدت دلخور است. امير به اين تغيير او اعتنا نمي کند. سيمين به سراغ ندا مي رود تا او را قانع کند .که از زندگي شان بيرون برود، اما ندا مي گويد امير علاقه اي به ادامه زندگي با تو ندارد. بهرام مثل امير عاشق سرعت است. او چند سال قبل نامزدش را که عاشقش بوده به علت خطا در رانندگي از دست داده و احساس گناه مي کند و خود را قاتل مي داند. از سويي خانواده اش هم به دليل دل باختگي پدرشان به زن ديگر متلاشي شده و مادرشان هم مرده است. او و ندا با مادر بزرگ شان زندگي مي کنند و يک کارگاه عکاسي و طراحي دارند. ندا اين روزها مشغول راه اندازي نخستين نمايشگاه عکس خود با نام «حس پنهان» نيز هست. بهرام به رابطه ي امير با خواهرش حسادت مي کند و پس از آن که مي فهمد او متأهل است و ندا گردن بندمادرشان را به او بخشيده، اين حس به نفرت بدل مي شود. ندا با بهرام درگير مي شود و رابطه با امير را حق خود و بخشي از آينده اش مي داند؛ اما فردايش از پاسخ مثبت به پيشنهاد ازدواج امير امتناع مي کند. در روز افتتاح نمايشگاه، امير برخلاف ميل ندا سر مي رسد و به خواسته ي اوتوجه نمي کند. بهرام مي فهمد و برمي آشوبد. پس از مشاجره ي افشاگرانه ي او، در موقعيتي به امير حمله مي کند تا از بلندي به پايين پرتش کند. امير خود را کنار مي کشد و بهرام به پايين پرت مي شود و مي ميرد. امير خود را به عادت هميشه ي اوقات بحراني،به بيابان پناه مي برد تا با رانندگي با سرعت بالا در بيابان، خود را تخليه کند. بعد او را بر تخت بيمارستان مي بينيم که سيمين به عيادتش آمده. در آخرين سکانس، سيمين بر سر مزار بهرام مي رود که ندا هم آنجا نشسته است.منبع:سالنامه فيلم - ش 18/س
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 540]