واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
از وابستگي تا همبستگي نويسنده: فهيمه كهتري چقدر با واژه دلبستگي آشناييد؟ اگر بخواهيم دلبستگي كودك را در جملهاي کوتاه تعريف کنيم بايد بگوييم مفهومي است که بر پايه ميزان اعتماد کودک به اطرافيان و به خصوص افرادي که مسئوليت نگهداري او را بر عهده دارند به وجود ميآيد.سه نوع دلبستگي(وابستگي) را ميتوان مشخص کرد.ا- دلبستهايمن:کودکان دلبستهايمن هنگام رفتن مادر زياد شکايت نميکنند و هنگام بازگشت او با رضايت به بازي خود ادامه ميدهند. زماني كودك در اين طبقه قرار ميگيرد كه مادر هنگام بازگشت با او به تعامل بپردازد.2- دلبسته ناايمن اجتنابي:اين کودکان هنگام رفتن مادر پريشان نميشوند و اگر پريشان شوند، غريبه نيز مانند مادر ميتواند آنها را آرام کند. آنها در موقع بازگشت مادر آشکارا از تعامل با او اجتناب ميکنند.3- دلبسته ناايمن دوسوگرا:اين کودکان در غياب مادر خيلي مضطرب ميشوند، ولي هنگام بازگشت او در برابرش مقاومت ميکنند. آنها در آن واحد هم در جستجوي برقراري ارتباط جسماني با مادر هستند و هم از آن پرهيز ميکنند.البته دستهاي از کودکان نيز در هيچکدام از گروههاي بالا قرار نميگيرند که به دليل رفتارهاي متناقضشان در گروه آشفته قرار ميگيرند.مادرانِ شيرخواران دلبستهايمن، در برابر گريه کودک غالبآ به سرعت واکنش نشان ميدهند و وقتي او را بغل ميکنند، رفتاري محبتآميز دارند.بالغيني که سبک وابستگي اضطرابي- دودلانه (ناايمن دوسوگرا) دارند، معمولاً در پي همسران رمانتيک هستند ؛ از حسادت شديد رنج ميبرند و درصد طلاق در آنها بالاست.افرادي که سبک وابستگي اجتنابي (ناايمن اجتنابي) دارند، چندان گرايشي به روابط نزديک ندارند و غالبآ احساس تنهايي ميکنند. به نظر ميرسد از صميميت ميترسند و در شرايط استرس و تعارض در روابط خود را پس ميکشند. ميزان قطع ارتباط در آنها بالاست.افرادي که سبک وابستگيايمن دارند، به روابط بسيار دل ميبندند و بدون ترس از طرد شدن يا انحصارطلبي رفتار ميکنند.رفتار مادران، دلبستگي كودكانچه ميشود که کودک در گروه دلبسته ايمن قرار ميگيرد؟اين امر در درجه اول به رابطه کودک با مراقب اصلي خصوصاً مادر بر ميگردد. پاسخدهي حساس مراقب به نيازهاي کودک شيرخوار به وابستگي ايمن منجر ميشود. مادرانِ شيرخواران دلبستهايمن، در برابر گريه کودک غالبآ به سرعت واکنش نشان ميدهند و وقتي او را بغل ميکنند، رفتاري محبتآميز دارند. آنها همچنين پاسخهاي خود را با نيازهاي شيرخوار هماهنگ ميکنند.اما در مورد کودکاني که دلبسته ناايمن هستند، مادران بيشتر بر اساس تمايلات يا حالات خلقي خود و نه بر مبناي علائم دريافتي از کودک پاسخ ميدهند.مادران شيرخواران ناايمن- اجتنابي، فرزندان خود را بهاندازه مادران شيرخواران وابستهايمن در آغوش ميگيرند ولي به نظر ميرسد که از تماس بدني با فرزندان خود بهاندازه مادران کودکان دلبستهايمن لذت نميبرنند و حتي گاهي طرد کننده هستند؛ به ويژه هنگامي که کودک آشفته است و نياز به تسلي دارد از تماس بدني با او پرهيز ميکنند.و طبق فرمولهاي کتاب از کودک مراقبت ميکنند.مادران کودکان دلبسته ناايمن دوسوگرا، رويه همساني در مراقبت از کودک ندارند. آنها گاه در پاسخدهي به کودک بسيار حساسند و گاه توجهي به او ندارند و در مواقعي نيز رفتارهايشان مزاحم کودک است. مشکل اين مادران اين است که شيوه و زمان تعاملشان با نيازهاي کودک همسان نيست.رابطه فرزند و مادر دوسويه است. يعني همانطور که والدين در رفتار کودک تأثير ميگذارند، کودک نيز در رفتار والدين اثر ميگذارد بنا بر اين ممکن است کودکي که آرام است و با ديگران تعامل دارد و به آنها با لبخند واکنش نشان ميدهد، بيشتر از کودکي که لبخند نميزند و به ديگران بي اعتناست، مورد توجه قرار گيرد و شانس بيشتري براي قرار گرفتن در گروه دلبسته ايمن داشته باشد.با طي مراحل زير كودك از وابستگي به سوي همبستگي حركت ميكند.1- مرحله همزيستي يا يکي بودن:که از دوران بارداري شروع ميشود و در چند ماه اول تولد کودک ادامه دارد. کودک خودش را از جهان طبيعت و مادر جدا نميداند. بهطور مثال فرق دست خود و دست اسباب بازي يا دست مادر را نميداند.2- مرحله چسبندگي:که در حدود يک سالگي کودک است و اوج آن از شش ماهگي تا هجده ماهگي است در اين مدت کودک از اضطراب جدايي رنج ميبرد و بهتر است مادر تمام مدت در کنار فرزند باشد.3- مرحله عادت:کودک در حدود پنج سالگي وارد اين مرحله ميشود و ترجيح ميدهد با عزيزانش باشد.4- مرحله وابستگي:کودک در هشت سالگي وارد اين مرحله ميشود. کودک در اين سن ميتواند فکر کند و مسائل را حل کند و به خاطر همين قدرت تفکر ميداند که احتياجاتش را(فيزيکي و رواني) به تنهايي نميتواند برآورده سازد.بنابراين به عزيزانش ميچسبد. متأسفانه 90 درصد مردم دنيا در اين مرحله ماندهاند.5- مرحله جدايي و رهايي:که بين 8 تا 12 سالگي اتفاق ميافتد. در اين مدت کودک بايد گاهي از پدر و مادر جدا شود تا درک کند که بدون آنها نيز زنده و خوب و خوش است تا از لحاظ رواني موجودي مستقل و آزاد باشد. لازم است گاهي يک شب کودک در منزل نزديکان بخوابد و به همراه گروههاي مورد اعتماد، اردو يا مسافرتهاي چند روزه داشته باشد تا از والدين جدا شود. در دوازده سالگي بند ناف رواني کودک از والدين بايد بريده شود.6- مرحله استقلال و آزادي:که در حدود 18 سالگي رخ ميدهد. در اين مرحله انسان به خود کفايي ميرسد يعني به مرحلهاي که از عهده نيازهاي فيزيکي و رواني خود بر ميآيد.7- مرحله همبستگي:بين 18 تا 22 سالگي به همبستگي ميرسيم.يعني افراد بدون وابستگي و در عين استقلال ميتوانند عشق به ديگري را تجربه کنند.منبع: روزنامه اطلاعات/خ
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 346]