واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: همبستگی (Solidarity)، احساس مسئولیت متقابل بین چند نفر یا چند گروه؛ كه از آگاهی و اراده برخوردار باشند، را میگویند. این احساس مسئولیت میتواند شامل پیوندهای انسانی و برادری بین انسانها بهطور كلّی حتّی با وابستگی متقابل حیات و منافع بین آنان باشد.
همبستگی حائز یك معنای اخلاقی بهنام وظیفه و یا الزام متقابل است. همچنین وابستگی متقابل اجزاء و یا موجودات در یك كل را هم میفهماند. به زبان جامعهشناختی، همبستگی پدیدهای را میرساند كه بر پایۀ آن در سطح یك گروه یا جامعه، اعضاء به یكدیگر وابسته و بهطور متقابل نیازمند به یكدیگرند. بدینترتیب همبستگی گروهی نیز بهمعنای آن است كه گروه وحدت خود را حفظ كند و با عناصر وحدتبخش خویشتن تطابق وهمنوایی یابد.
یكی از سؤالات اساسی و مطرح در آراء جامعهشناسان این موضوع است، كه اجماع افراد چگونه در هر جامعهای شكل میگیرد و افراد چگونه یك هستی اجتماعی و بهعبارتی یك جامعه را شكل میدهند. دوركیم برای پاسخ به این سؤال بنیادی، دو شكل همبستگی را از هم تفكیك میكند؛ یكی همبستگی موسوم به ساختگی یا مكانیكی و دیگری همبستگی موسوم به اندامی یا ارگانیكی.[1] دوركیم بهعنوان یك جامعهشناس كلاسیك، همبستگی گروهی را محور تحلیل خود قرار داد و آن را به دو بخش مکانیکی و ارگانیکی تقسیم كرد. همبستگی مكانیكی به معنای وابستگی متقابل عناصر مشابه اجزای همگن در یك كل اجتماعی فاقد تمایزات داخلی است و همبستگی عضوی یا ارگانیكی، از تقسیم كار اجتماعی و بههمراه آن كاركردها و تلاشهایی كه مثل فرآیند اعضای متمایز انسان یكدیگر را كامل میكنند، میباشد.
پیشینۀ این تقسیم دوركیم به توجیه اندیشهای برمیگردد كه بر طبق آن، هستی یك واحد اجتماعی مثل یك كل، عضوی با حیات و یك روح جمعی خاص، تلقّی میشود. همبستگی ارگانیكی مدّ نظر او در شرایطی معنا مییابد، كه تقسیم كار و روابط تولید، نوعی همبستگی تحمیلشده را در جامعۀ معاصر تحمیل میكند.[2]
حقوق اجتماعی
با وجود اینكه همبستگی اجتماعی یك پدیدۀ كاملاً اخلاقی و معنوی بوده و بهخودی خود قابل مشاهده و بررسی مستقیم نیست، لازم است آن را از طریق امور بیرونی و قابل دسترسی مورد مطالعه قرار داد. امور بیرونی تبلور مفهوم همبستگی اجتماعی میباشد و در واقع شكل عینیشده این امر درونی بهشمار میروند. دوركیم قواعد حقوقی را حالت بالفعل و عینیشده همبستگی اجتماعی میداند؛ یعنی هرجا كه زندگی اجتماعی از دوام و قوام بیشتری برخوردار باشد، میل آن جامعه نیز به وضع قوانین حقوقی بیشتر خواهد بود؛ چراكه پایداری و ثبات اجتماعی، خود، ناشی از افزایش روابط میان افراد میباشد؛ كه تبعیّت از یك سازمانبندی متشكّل را طلب میكند. پس میتوانیم بگوییم كه بررسی اشكال همبستگی اجتماعی جوامع در اشكال و تنوّع حقوقی آن منعكس است و چون صور متفاوت همبستگی وابسته بهصور گوناگون حقوق در جامعه است، نخست باید به دستهبندی نظام حقوق اجتماعی پرداخت. دوركیم قوانین را به ترمیمی و كیفری تقسیم میكند و با توجه به میزان اهمیت هر از دو قانون فوق به تبیین انواع همبستگی اجتماعی میپردازد.
تقسیم کار
دوركیم معتقد است، تقسیم كار با شروع جامعه و جامعه نیز با شروع حیات اجتماعی انسان آغاز میشود، پس تقسیم كار، نتیجۀ پیشرفت سازمان اجتماعی جدید و یا خرد و منطق بشر، نیست؛ بلكه بهدلیل اختلافات زیادی كه میان انسانها وجود دارد و نیازهای متفاوتی كه باید برآورده شود(مثل تفاوت در نیاز زیستی و فیزیكی)، تقسیم كار نیز ضرورت دارد. دوركیم وظیفۀ تقسیم كار را ایجاد احساس همبستگی و الفت معرفی میكند و تفاوتها را مكمّل یكدیگر میداند. این فرآیند تقسیم كار كه همبستگی اجتماعی را در جوامع، قوام میبخشد و تعداد روابط میان اعضاء را افزایش داده و همبستگی بیشتری حاصل میكند. مراد دوركیم از تقسیم كار، تنها در بخش اقتصادی نیست و لذا تقسیم كار را نه در سطح زندگی؛ بلكه در عمق آن خواستار است. برای تشخیص آن باید از سطح قشری روابط و ساختارهای اجتماعی(مثلاً اقتصادی) به درون ساخت و نهاد اجتماعی نفوذ كنیم. چگونگی این درونیشدن و ژرفاییشدن تقسیم كار در ساخت اجتماعی را میتوان در كاركرد خاص وجدان جمعی ناظر بود.[3]
همبستگی مکانیکی
بهنظر دوركیم همبستگی مكانیكی در جامعهای رواج دارد كه افكار و گرایشهای مشترك اعضای جامعه از نظر كمیت و شدّت از افكار و گرایشهای شخصی اعضای آن بیشتر باشند. این همبستگی تنها میتواند به نسبت معكوس رشد فردیت، پرورش یابد. به عبارتی همبستگی مكانیكی در جایی رواج دارد كه حداقل تفاوتهای فردی وجود داشته باشند و اعضای جامعه از نظر دلبستگی بهخیر همگانی، بسیار همسان یكدیگر باشند. همبستگی ناشی از همانندی، زمانی به اوج خود میرسد، كه وجدان فردی یكایك اعضای جامعه منطبق با وجدان جمعی پرورش یابد و از آن نظر با آن یكی شود. برعكس، همبستگی ارگانیك نه از همانندیهای افراد جامعه؛ بلكه از تفاوتهایشان پرورش مییابد. اینگونه همبستگی فرآوردهی تقسیم كار است. هرچه كاركردهای یك جامعه تفاوت بیشتری یابند، تفاوت میان اعضای آن نیز فزونتر خواهد شد.[4]
بهعبارت دیگر همبستگی مكانیكی، همبستگی از راه همانندی است. وقتی این شكل از همبستگی بر جامعه مسلط باشد، افراد جامعه چندان تفاوتی با یكدیگر ندارند. آنان كه اعضاء یك اجتماع واحد هستند، همانند هم و دارای احساسات واحدند؛ زیرا به ارزشهای واحدی وابسته بوده و مفهوم مشتركی از تقدس دارند. جامعه از آن رو منسجم است كه افراد آن هنوز تمایز اجتماعی پیدا نكردهاند.
همبستگی ارگانیکی
صورت متضاد با این نوع همبستگی، همبستگی موسوم به ارگانیكی یا اندامی است؛ كه اجماع اجتماعی، یعنی وحدت انسجام یافتهی اجتماعی در آن، نشاندهندهی نتیجهی تمایز اجتماعی افراد بایکدیگر است. افراد، دیگر همانند نیستند؛ بلكه متفاوتند؛ لزوم استقرار اجماع اجتماعی تا حدی نتیجۀ وجود همین تمایزها و تفاوتهاست. دوركیم همبستگی مبتنی بر تمایز اجتماعی افراد را به قیاس با اندامهای موجود زنده، همبستگی اندامی مینامد؛ زیرا اندامها، گرچه هركدام وظیفهی خاصّی دارند و همانند نیستند، اما همگی آنها برای حیات موجود زنده لازماند.
تفاوتها و شباهتهای ارگانیکی و مکانیکی
دوركیم، جوامع ابتدایی(بدوی)، اولیه(سنتی)، دیرین(بیخط) و قطاعی(تیرهای) را دارای همبستگی مكانیكی یا ساختگی میداند؛ بهعبارتی افراد كلان سر و ته یك كرباسند و هركس همانست كه دیگران هستند. وی جوامع مدرن و جدید(غیرسنتی) را دارای همبستگی ارگانیكی و اندامی میداند.[5] بهبیانی سادهتر، دوركیم به مسأله كیفیّت و تقسیم كار اجتماعی از كار تخصصی پرداخته است. در نظر او كار تخصص مولود و نتیجۀ كار اجتماعی است. او اجتماعات ابتدایی را دارای همبستگی مكانیكی میداند؛ كه چنین همبستگیای، آنها را اداره میكند. همبستگی مكانیكی مقابل عناصر مشابه و اجزای همگن در یك كلّ اجتماعی فاقد تمایزات داخلی است؛ ولی ارگانیكی از تقسیم كار اجتماعی و فرآیندهای آن منبعث میشود.
دوركیم معتقد است با دستهبندیشدن فعالیتهای مختلف فردی در نهادهای مختلفی كه در كار خود تخصص دارند، جامعه بهلحاظ ساختاری و كاركردی دستخوش دگرگونی و تفكیك میشود. افراد و نهادها بر اساس تمایزها و ناهمسانی مكمّل(كه آنان را به شكلی متقابل به یكدیگر وابسته میكند)، بههم مرتبط میشوند. وجدان جمعی ضعیفتر شده و حالتی انتزاعی پیدا میكند و امكان رشد فردیّت و آزادی را فراهم میسازد.
همبستگی مكانیكی كه بر پایهی مشابهت و وجدان جمعی قدرتمند بناشده بهطور فزایندهای جای خود را به تقسیم كاری میدهد كه محصول یك همبستگی ارگانیك است. این نوع همبستگی براساس وابستگی متقابل دوسویه افراد و گروهها به یكدیگر شكل میگیرد.
همبستگی ارگانیكی و مكانیكی با وجود تفاوتهایی كه با یكدیگر دارند، شباهتهای اساسی نیز باهم دارند كه در نمودار زیر دیده میشود.
یكی از تفاوتهای بین همبستگی مكانیكی و ارگانیكی در انگیزۀ تعامل است. یعنی در همبستگی مكانیكی شباهت و همانندی و در همبستگی ارگانیكی تمایز و ناهمسانی انگیزۀ تعامل هستند. تفاوت دیگر، تغییر در اصول اخلاقی موجود است.[6]
بهطور خلاصه میتوان گفت، همبستگی مكانیكی، همبستگی از راه همانندی است. وقتی این شكل از همبستگی بر جامعه حاكم باشد افراد جامعه چندان باهم تفاوتی ندارند؛ زیرا به ارزشهای واحدی وابستهاند و مفهوم مشتركی از تقدس دارند. ولی همبستگی ارگانیكی و اندامی، چون افراد در جامعه دیگر همانند و یكسان نیستند؛ بلكه هر كدام در رشتۀ خاصّی تخصص دارند كه دیگری نمیداند و هركدام نیاز دیگری را برطرف میكنند. همین نیازمند بودن همبستگیآفرین است. این نیازمندی را دوركیم به اندامهای موجود زنده تشبیه میكند كه هركدام وظیفۀ خود را انجام داده و همانند هم نیستند؛ ولی همگی برای حیات موجود زنده باهم همكاری داشته و همبستگی دارند.
[1]. آرون، ریون؛ مراحل اساسی اندیشه در جامعهشناسی، پرهام، تهران، سهامی، 1372، چاپ سوم ص 345.
[2]. بیرون، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ساروخانی، تهران، كیهان، 1367، دوم، ص401-400.
[3]. تنهایی، ابوالحسن؛ درآمدی بر مكاتب و نظریههای جامعهشناسی، تهران، مرندیز، 1374، چاپ دوم ، ص 135-133.
[4]. كوزر، لوئیس، زندگی و اندیشۀ بزرگان جامعهشناسی، ثلاثی، تهران، علمی، بیتا، چاپ پنجم ، ص 190.
[5]. آرون، ریون؛ مراحل اساسی اندیشه در جامعهشناسی، پرهام، تهران، سهامی، 1372، چاپ سوم، ص 348-345.
[6]. استونز، راب؛ متفكران بزرگ جامعهشناسی، میردامادی، تهران، مركز، 1379، چاپ اول، 80-79.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 490]