واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: كوچ قصهها از متن زندگي خانوادهها اگرچه برخي از سريالها و فيلمها عناصر قصهگويي را دارند، اما قويترين سريالها هم نميتوانند قصهگويي كنند؛ چراكه قصهگويي هنر كار با واژهها و انتقال عواطف انساني با كمك كلمات است جام جم آنلاين: قصه ظهر جمعه ؛ اين عبارت 3 كلمهاي براي آنهايي كه در دهه 60 و 70 هر جمعه پاي راديو مينشستند، خاطرات فراواني را زنده ميكند اگرچه حكايت قصه و قصهگويي در خانوادههاي ايراني سنتي كهن دارد و كودكي همه ما با خوردن گندم شادونه و قصههاي پدربزرگها و مادربزرگها گره خورده است.اما اين روزها به نظر ميرسد همان طور كه فستفودها و انواع نمكيها جايگزين آبگوشتها و گندم شادونهها شدهاند خانوادهها هم كمتر فرصت و حوصله قصه گويي براي بچهها را دارند و جاي خالي قصه در ذهن و زبان كودكان امروز آنقدر نمايان شده است كه كارشناسان اين فراموشي را يك تهديد جدي در حوزه فرهنگ عامه (فولكلور) ميدانند.فراموشي قصههامحمدعلي علومي، نويسنده و پژوهشگر فرهنگ عامه در همين رابطه معتقد است: «تلويزيون و ماهوارهها، سبب شدهاند كه اين روزها ديگر كسي به قصهها گوش ندهد و اين فرهنگ تاثيرگذار كه قرنها حضور قدرتمندانهاي در خانوادهها داشت در حال فراموشي است». او ادامه ميدهد: كاهش جايگاه فولكلور و قصههاي عاميانه در كشور ممكن است در آينده موجب فراموشي كامل افسانههاي محلي و بخش عمدهاي از ضربالمثلهاي فارسي شود.اين نويسنده ميگويد: بخش عمدهاي از قصههاي ما كاملا شفاهي است و نميتوان آن را مكتوب كرد و به همين خاطر بايد نهاد يا سازماني ثبت معنوي اين ميراث منحصر به فرد را به صورت جدي پيگيري كند.مصطفي رحماندوست، شاعر و نويسنده كودك و نوجوان هم كه 11 سال پيش جشنوارهاي با نام قصهگويي را در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان به راه انداخت، بيگانگي كودكان با قصه را يك آسيب جدي فرهنگي ميداند و معتقد است: «نخستين موضوع درباره قصهگويي اين است كه باور كنيم قصه ميتواند از رسانههاي ديگر تاثيرگذارتر باشد».او اگرچه نسبت به عملكرد صداوسيما درباره تعطيلي برخي برنامههاي قصهگويي همچون شب بخير كوچولو انتقاد دارد، اما معتقد است كه حضور راديو و تلويزيون و ديگر رسانههاي نوين دليلي بر فراموشي قصه نيست.رحماندوست تاكيد ميكند: «اگرچه برخي از سريالها و فيلمها عناصر قصهگويي را دارند، اما قويترين سريالها هم نميتوانند قصهگويي كنند؛ چراكه قصهگويي هنر كار با واژهها و انتقال عواطف انساني با كمك كلمات است».اين قصهنويس كودكان ميافزايد: «غربيها از نظر فناوري و رسانههاي نوين از ما بسيار جلوتر و پيشرفتهتر هستند، اما در آنجا نهتنها شاهد تعطيلي قصهگويي و برنامههاي قصهمحور نيستيم كه اصلا نهادي با نام «قصهگويان مدرن» دارند».نقش پدرها و مادرهارحماندوست كه اين روزها در كتابخانه ملي، كارگاه قصهگويي براي پدران و مادران برپا كرده است به آمار جالبي اشاره ميكند و ميگويد: «از ميان كساني كه در اين كارگاهها حضور داشتند بيشترين سهم براي والديني بود كه مدرك تحصيلي ليسانس به بالا داشتند و از مناطق شمالي پايتخت هم بودند كه از نظر مالي و در اختيار داشتن امكانات رسانهاي مشكل ندارند، اما با اين وجود آمده بودند تا براي فرزندانشان بتوانند قصه بگويند».او نقش والدين را بسيار مهم ميداند و معتقد است: «در گذشته مادران مهمترين و بهترين راويان و قصهگوها بودهاند».او تاكيد ميكند: «قصهگويي يك تعامل دوجانبه است. پدر و مادر هم بايد از قصه گفتن لذت ببرند كه متاسفانه در اين زمينه هم دچار مشكل هستيم و بسياري از پدرها و مادرهاي امروز اصلا تمرين و توانايي لازم براي اين كار را ندارند».نداشتن متولياين بي توجهي و فقر فرهنگي در زمينه قصهگويي در حالي است كه هيچ سازمان، انجمن يا صنفي متولي قصهگويي نيست. تنها كانون پرورش فكري كودكان است كه سالي يكبار آن هم به صورت مناسبتي جشنواره قصهگويي را برگزار ميكند. شايد همين نداشتن متولي و جدي نگرفتن قصهگويي در رسانهها باعث شده تا يكي از مهمترين سنتهاي ما كه هم ميتواند سرگرمكننده باشد و هم در استحكام بنيانهاي خانواده و انتقال ميراث گذشتگان نقش داشته باشد، اينچنين دچار غفلت و فراموشي شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]