واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شيعيان در عصر امام باقر و امام صادق عليهما السلام در عصر صادقين عليهما السلام دست کم پنج شاخه فکري در ميان شيعيان وجود داشت: 1. شيعه سياسي و مردمي: تبري از خلفاي پيش از امام علي عليه السلام و طبعا از عثمانيه و انتظار بازگشت و تغيير اوضاع به نفع خاندان پيامبر (ص) که در عقايد رجعت و مهدويت ظهور مي کرد از معتقدات اين شاخه از تشيع بود. 2. فقيهان معتدل: گروهي از برجسته ترين دانشمندان فقيه، همچون ابان بن تغلب، زراره بن أعين و ابوبصير که ديدگاهي، معتدل و محتاط با قضايا داشتند. 3. متکلمان شيعه: افرادي همچون هشام بن حکم، مومن الطاق در اين گروه جاي دارند. 4. غاليان: افرادي نظير مغيره بن سعيد، بيان بن سمعان و مهم تر از همه ابوالخطاب اسدي از جمله غاليان معروف اين دوره بودند. 5. مفوضه يا غلات درون گروهي: به باور اين افراد أئمه تمام کارهائي را که بايد خدا انجام دهد انجام مي دهند، با اين تفاوت که قدرت خدا اصلي است و قدرت آن ها تبعي. الف) شيعه سياسي و مردمي: گر چه تشيع در قالب حرکتي ضد عثمان آغاز گرديد، اما دامنه اعتراضات به تدريج به دو خليفه نخست نيز کشيده شد. در خبري از ابوحنيفه نقل شده است که وي به امام صادق عليه السلام گفت: بيش از ده هزار نفر از مردم کوفه اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله را لعن مي کنند اگر ممکن است آنان را از اين کار باز داريد. امام فرمود: آن ها حرف مرا نمي پذيرند (1). ابن سعد به نقل از جابر روايت مي کند که امام باقر عليه السلام سب دو خليفه اول را شيوه اهل بيت نمي دانست و دوستي و استغفار براي آنان را توصيه مي فرمود. عقيده به رجعت - اعتقاد به اين که علي عليه السلام و اولاد مظلومشان روزي باز خواهند گشت و از دشمنانشان انتقام خواهند گرفت - يکي از تفکرات شيعي اين زمان محسوب مي شود. تبري جستن از خلفاي پيش از امام علي عليه السلام از ويژگي هاي عمده اين شاخه از تشيع کوفي است که در روايت جابر جعفي نيز ديده مي شود. به طور کلي عقايد شاخه مردمي تشيع کوفي در اواخر دوره اموي را مي توان در موارد زير خلاصه کرد: 1- تاکيد بر دوستي علي عليه السلام و فرزندان ايشان با جهت گيري به سمت شاخه حسيني 2- تبري از خلفاي پيش از امام علي و طبعا از عثمانيه. 3- انتظار بازگشت و تغيير اوضاع به نفع اهل بيت پيامبر که در عقايد رجعت و مهدويت ظهور کرد.4- طرز تفکر ساده و بدون پيچيدگي هاي کلامي در مباحث. 5- تعداد امامان ستمگر هنوز از دوازده نفر تجاوز نکرده بود. دو خليفه اول، عثمان، معاويه، يزيد و هفت نفر از نسل حکم بن ابي العاص که اولين آن ها مروان بود. (2)6- هنوز عقيده که امامان را پس از انبياء برتر مي دانند شکل نگرفته بود. ب) فقيهان معتدل: اينان در متن تعاملات فرهنگي و علمي آن روزگار حضور پيدا مي کردند. راوي بزرگ شيعه ابان بن تغلب را مي توان نماينده اين شاخه از تشيع دانست، وي داراي شأن و منزلتي در ميان شيعه و اهل سنت داشت که حلقه هاي درسي به محض ورودش به مدينه گرد او شکل مي گرفت. او دانشمندي است که در همه رشته هاي علوم اسلامي از قبيل قرائت، فقه، لغت و نحو سمت استادي داشته و نماينده شيعيان آن زمان به شمار مي رفته است او متعرض شيخين نمي شد بلکه تنها علي عليه السلام را برتر مي دانسته است. از ديگر راويان شيعي متعلق به جامعه معتدل شيعي در اواخر دوره اموي مي توان به ابن ابي يعفور عبدي (131 ه) اشاره کرد. او از نزديکترين ياران امام صادق عليه السلام بود. زيد شحام از آن حضرت نقل کرده است که فرمود: هيچ کس را نيافتم که حرف مرا بپذيرد و امر مرا اطاعت کند و در مسير اجدادم گام بردارد مگر اين دو مرد: عبدالله بن ابي يعفور و حمران بن أعين خدا آنان را رحمت کند که شيعيان مومن و خالص ما هستند و نام آن ها نزد ما در کتاب اصحاب يمين که خدا به پيامبرش داد آمده است. مرحوم بحرالعلوم در رجال خود از شهيد ثاني نقل مي کند که بسياري از اصحاب أئمه و شيعيان متقدم، آن ها را تنها علماء ابرار مي دانستند و حتي قائل به عصمت آن ها هم نبودند. در زمان شيخ مفيد تنها اقليتي از علماي شيعه عصمت ائمه را انکار نمي کردند چهار نفر از ايشان نيز از شيعيان مورد علاقه امام صادق عليه السلام بودند: بريد، زواره، ابوبصير، محمد بن مسلم. امام صادق عليه السلام به فيض بن مختار دستور مي دهد آنگاه که جوياي احاديث اهل بيت شدي به زواره بن اعين رجوع کن. ج) متکلمان شيعه: شاخه سوم از شيعيان آن زمان گروه متکلمان شيعه است، افرادي چون قيس ماصر، هشام بن حکم، مؤمن الطاق، هشام بن سالم، زراره بن اعين. بنابر آنچه از روايات مذهبي به دست مي آيد. امامان شيعه به تحريک و ايجاد زمينه تفکر تعقلي و استدلالي در ميان شيعيان خود علاقه فراواني داشتند و متکلمان شيعي زمان خود به ويژه هشام بن حکم و مومن الطاق را به بحث هاي کلامي و عقيدتي تشويق مي کردند و حتي روش مناظره را به آن ها مي آموختند. قيس بن ماصر کوفي از متکلمان شيعه است که پيش از تکوين معتزله به دست امام سجاد عليه السلام تربيت شده است. بحث هاي متکلمان شيعه اختصاصي به امامت نداشته و در همه مسائل جاري بوده است. متکلمان شيعي آن دوران در بناي پايه هاي اعتقادي شيعه نقش به سزائي داشتند و با مناظرات مذهبي موفق با مخالفان، راه را براي تثبيت عقائد شيعي در نسل هاي بعدي فراهم کردند. هشام بن حکم کوفي از متکلمان به نام شيعه است که بحث هاي کلامي را از امام صادق عليه السلام آموخته بود. او با مناظرات موفقيت آميز خود تاثير زيادي بر جامعه شيعي زمان خود و زمان هاي بعد بر جاي نهاد. بگونه اي که هارون الرشيد مي گفت: زبان هشام از هزار شمشير در جان مردم کار سازتراست. وي در مبحث امامت که مهمترين تفاوت شيعه با مخالفان است تبحري تام داشت و امام صادق عليه السلام وي را در مناظرات مربوط به امام بر ديگران مقدم مي کرد. او در مبحث عصمت ائمه نظرات اساسي داشت و از بنيان گذاران اين مبحث در شيعه به شمار مي رود. از ديگر متکلمان بزرگ اين دوره محمد بن علي بن مغمان معروف به «صاحب الطاق»، «مؤمن الطاق» و «شيطان الطاق»، است. وي از نوابغ روزگار خود در شعر و در مباحث کلامي و بسيار حاضر جواب بود.د) غاليان: بحث از غلو و غاليان از مباحث مهم و پر جنجالي است که همواره در ميان مسلمانان به خصوص شيعيان مطرح بوده است. جريان غلو و عقايد افراطي غلات براي تشيع خطرناک بود. زيرا علاوه بر آشفتگي در عقايد آنان و ايجاد اختلاف و در تفرقه در بين شيعيان، شيعه را در نظر ديگران افرادي بي قيد و بند نسبت به فروعات ديني نشان مي داد و دستاويزي براي حاکمان و معتصبان اهل سنت قرار مي گرفت و آنان به بهانه تفکرات انحرافي غلات به سرکوبي و شماتت کل شيعيان مي پرداختند.«غلو» در لغت به معناي افراط، ارتفاع و تجاوز از حد و حدود است در هر چيزي و در اصطلاح به معناي افراط در دين يا بزرگ کردن امري يا شخصي بر خلاف واقع. قرآن کريم خطاب به اهل کتاب مي فرمايد: قل يا أهل الکتاب لا تغلوا في دينکم غيرالحق.«بگو اي اهل کتاب، در دين خود به ناحق گزافه گويي نکنيد» (3) رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: اي مردم از غلو در دين بپرهيزيد که علت هلاکت پيشينيان شما غلو در دين بود. شيخ مفيد مي نويسد: غلات تنها به اسلام تظاهر مي کنند. آنان امير المومنين و ائمه را به الوهيت و نبوت نسبت داده اند و از راه ميانه خارج شدند. امام صادق عليه السلام درباره اين افراد مي فرمايد:سوگند به خدا اگر به آنچه مردم کوفه درباره من مي گويند اعتقاد داشته باشم زمين مرا فرو خواهد گرفت، حال آن که من بنده اي هستم در اختيار خدا و بر سود و زياني توانائي ندارم. از غلات معروف اين زمان مغيره بن سعيد و بيان بن سمعان بودند که توسط امام باقر عليه السلام تکفير شدند. ه) مفوضه: مسأله مهم ديگري که در اين زمان وجود داشت. مسأله تفويض امور به ائمه بود که از زمان مفضل بن عمر جعفي مطرح شد. تعبيرات آنان نشان از بلندپروازي و تند روي در مقام ائمه دارد ولي به مرحله الوهيت براي ائمه نرسيده اند. منابع و مصادر: 1) بحارالانوار (مجلسي) ج 10، ص 220.2) اسرار آل محمد (سليم بن قيس)، ص 212.3) بحارالانوار، (مجلسي)، ج 10، ص 220./خ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 468]