واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شیوههاى ارتباط شیعه با امام صادق علیه السلام
رابطه شیعیان با امام صادق(ع) الف - رابطه استاد و شاگردى وسعت دانشگاه جعفرى ب- رابطه عادى عصر امام صادق علیه السلام، یكى از دوران هاى پرشكوه و طلایى در تاریخ تشیع است. در این عصر، تشیع گسترش چشمگیرى نمود و بر تعدد شیعیان افزوده گشت و در اثر آزادى نسبى روابط شیعیان با امام صادق(ع)، آن حضرت توانست فقه و كلام شیعه را توسعه دهد و اصول و مبانى آن را روشن كند. نقش آن حضرت در معرفى مبانى شیعه به حدى بود كه مذهب شیعه به نام آن جناب و«مذهب جعفرى» شهرت یافت.بعد از رحلت رسول اكرم(ص)، دیگران در جایگاه آن حضرت نشستند وعلى (ع) در حاشیه ماند. با این حال تعداد زیادى از بزرگان صحابه تنها آن جناب را امام برحق مىدانستند؛ حذیفه بن یمان مىگفت:«هر كس كه طالب دیدار امیرالمؤمنین بر حق است، على را ملاقات نماید.» (1)عبدالله بن مسعود مىگفت: «در قرآن خلفا چهار تن هستند: آدم، هارون، داوود و على علیهم السلام .» (2)این بزرگان كاملا با امامشان در ارتباط بودند ولى تشكل جداگانهاى از سایر مسلمانان نداشتند. اما بعد از قتل عثمان و آغاز خلافت على(ع) همان طور كه طرفداران بنىامیه شكل حزبى به خود گرفتند و عثمانیان نامیده شدند، شیعیان نیز صف خویش را از دیگران جدا نمودند و آزادانه تشیع خود را اعلام كردند. ولى این وضع دیرى نپایید و با حاكمیت بنىامیه، شیعه گرى جرمى سنگین به شمار آمد؛ معاویه طى بخشنامهاى به عمال و فرماندارانش در سراسر كشور نوشت: «اگر دو نفر شهادت دادند كه شخصى از دوستداران على و خاندان او است، اسمش را از دفتر بیت المال حذف كنید و حقوق و مقررى او را قطع نمایید.» (3) و با وجود حكمرانى سفاكانى چون: زیاد، ابن زیاد و حجاج بن یوسف، ارتباط شیعیان با رهبرانشان به نهایت درجه كاهش یافته بود. لذا اخبارى بدین مضمون به چشم مىخورد كه بعد از شهادت امام حسین(ع) تنها چهارتن در كنار امام سجاد(ع) ماندند. (4) و شخصى چون سعید بن جبیر به جرم رابطه داشتن با امام زین العابدین (ع) بالاى دار مىرود. (5) تا این كه با پایان یافتن قرن اول هجرى و شروع دعوت عباسیان و قیامهاى طالبیان، وضع عوض مىشود و توجه بنىامیه به جاى دیگر معطوف مىگردد و شیعیان نفس راحتى مىكشند و توان این را مىیابند كه با امامانشان رابطه برقرار نمایند كه این مطلب درعصر امام صادق(ع) به اوج خود رسید.
رابطه شیعیان با امام صادق(ع)ارتباط شیعیان و مسلمانان را با امام صادق(ع)، مىتوان به دو نوع كلى تقسیم كرد: الف - رابطه استاد و شاگردىعدهاى از بزرگان شیعه چون هشام بن حكم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن الطاق، مفضل بن عمر، جابربن حیان و... از شاگردان و تربیت شدگان محضر آن حضرت بودند كه تعداد شاگردان ایشان را عدهاى از محققان و دانشمندان شیعه چهار هزارتن دانستهاندو تنها از جواب سوالهایى كه از آن حضرت مىشد، چهار صد رساله نگارش یافته است. (6) بعضى از شاگردان امام صادق(ع) داراى آثار علمى و شاگردان متعددى بودند، به عنوان نمونه هشام بن حكم سى و یك جلد كتاب نوشته (7) و جابربن حیان نیز بیش از دویست جلد كتاب در زمینههاى گوناگون به خصوص در رشتههاى علوم عقلى، طبیعى، فیزیك و شیمى تصنیف كرده بود. (8) ابان بن تغلب در مسجدالنبى جلسه درس داشت و آنگاه كه وارد مسجد مىشد ستونى را كه پیامبر(ص) تكیه مىداد، براى او خالى مىكردند. (9) وسعت دانشگاه جعفرىشاگردان امام صادق(ع) منحصر به شیعیان نبودند، بلكه پیروان سنت و جماعت نیز از مكتب آن حضرت برخوردار مىشدند؛ پیشوایان چهارگانه اهل سنت بلاواسطه یا با واسطه شاگرد امام صادق(ع) بودند. ابوحنیفه در راس این پیشوایان قرار دارد كه به گفته خودش، دو سال شاگرد امام بوده و اساس علم و دانشش از این دو سال است. (10)شاگردان امام از نقاط مختلف همچون: كوفه، بصره، واسط، حجاز و سایر مناطق و نیز از قبایل گوناگون مانند: بنىاسد، مخارق، طى، سلیم، غطفان، ازد، خزاعه، خثعم، مخزوم، بنى ضبه، قریش به ویژه بنىحارث بن عبدالمطلب و بنى الحسن بودند كه به مكتب آن حضرت پیوستند. (11) به گفته ابن حجرعسقلانى، فقها و محدثانى همچون: شعبه، سفیان ثورى، سفیان بن عینیه، مالك، ابن جریح، ابوحنیفه، پسر وى موسى، وهیب بن خالد، قطان، ابوعاصم و گروه انبوه دیگرى از آن حضرت حدیث نقل كردهاند. (12) امام صادق(ع) هر یك از شاگردان خود را در رشتهاى كه با ذوق و سلیقه او سازگار بود، تشویق و تعلیم مىنمود و در نتیجه هر كدام از آنها در یك یا دو رشته ازعلوم مانند: حدیث، تفسیر و علم كلام تخصص پیدا مىكردند.كوفه یكى از مهمترین كانون هاى تجمع شاگردان امام صادق(ع) بود؛ حسن بن على بن زیاد وشاء كه از شاگردان امام رضا(ع) بوده، نقل كرده كه در مسجد كوفه نهصد نفر استاد حدیث مشاهده كردم كه همگى از جعفربن محمد(ع) حدیث نقل مىكردند. (13)
ب- رابطه عادىكلیه شیعیانى كه توانستند خدمت امام صادق(ع) برسند و یا به نحوى با آن حضرت رابطه برقرار نمایند، جزو شاگردان آن جناب محسوب نمىشوند؛ زیرا تشیع در این عصر گسترش زیادى یافته و به اكثر قلمروهاى اسلامى رسیده بود و شمار زیادى از مسلمانان ازاهل بیت علیهم السلام پیروى مىكردند. با توجه به گزارش هاى رسیده از آن عصر، روابط شیعیان با آن حضرت را مىتوان به روش هاى زیر بیان كرد:1- از طریق سفر حج و عمرهسفر مردم به حج كه براى توانگران واجب بود، وسیله خوبى به شمار مىآمد، تا شیعیان بتوانند، در مدینه خدمت امام صادق(ع) برسند واز محضر ایشان بهرهمند شوند. همچنین آن حضرت در موسم حج، در مسجدالحرام جلسه درس تشكیل و به سوالات و مسائل شرعى پاسخ مىدادند؛ شیخ مفید نقل مىكند در یكى از این جلسات عدهاى به ابنابى العوجاء ملحد پیشنهاد كردند، از امام صادق(ع) كه به قول آنها علامه زمان و داناى روزگار است و مردم اطراف او را گرفتهاند؛ سوالاتى كند و آن حضرت را نزد مردم شرمنده و مفتضح سازد كه با پاسخ هاى عالمانه امام صادق(ع)، ابن ابىالعوجاء، نومید و ناراحت نزد یاران خود برگشت. (14)2- سفر جهت تعلیم مسائل شرعىاگر چه در روزگار قدیم، مسافرت براى تعلیم و یادگیرى مسایل عادى كارى دشوار بود، با این حال مواردى در دست است كه نشان مىدهد بعضى از مومنان براى اخذ یك مسئله فقهى، رنج و مشقت مسافرت طولانى را بر خود هموار مىكردند؛ چنان كه مرحوم قطب الدین راوندى نقل كرد: « شخصى زنش را سه بار طلاق داده بود و در مورد جواز رجوع، از مطلقات شیعه پرسیده بود، جوابش را داده بودند ولى همسرش راضى نشده، مگر این كه از امام صادق(ع) استفتاء كند كه در این هنگام امام صادق(ع) به دستور خلیفه عباسى در حیره، تحت نظر به سر مىبرد و مانع ملاقات مردم، با او بودند. لذا آن شخص خود را به قیافه «خیار فروشى» در آورد و به در خانه امام صادق(ع) آمد و مسئلهاش را پرسید و جواب گرفت.» (15)3- برقرارى رابطه توسط وكیلانیكى از مهمترین راه هاى ارتباط مردم با امام صادق(ع)، از طریق وكیلان آن جناب بود كه این روش از زمان امام صادق(ع) به جهت گسترش مناطق شیعه نشین توسط ائمه اطهارعلیهم السلام مورد استفاده قرار مىگرفت. شیعیان نیز توسط این وكیلان وجوهات شرعى خویش را حضور ائمه اطهارعلیهم السلام مىفرستادند و هم دستورات و مسائل شرعى را از طریق آنان دریافت مىنمودند.ائمه علیهم السلام با تحمل سختیها و مشقات فراوان، فرهنگ و احکام دین مبین اسلام را توسعه داده تا کنون که به دست ما رسیده است. برماست که قدر و ارزش دین را بدانیم و در حفظ آن، کوشا بوده و برای توسعه و گسترش آن اهتمام نماییم. پىنوشت ها:1- بلاذرى، احمدبن یحیى، انساب الاشراف، منشورات موسسه الاعلمى للمطبوعات، بیروت، ج3، ص 115.2- ابن شهرآشوب، مناقب آل ابىطالب، دارالاضواء، بیروت، ج3، صص77 و 78.3- ابن ابىالحدید، شرح نهج البلاغه، داراحیاء الكتب العربیه، ج 1، صص43- 45.4- شیخ طوسى، اختیار معرفةالرجال، معروف به رجال كشى، موسسه آلالبیت (ع) لاحیاء و التراث، ج 1، ص 332.5- همان، ص 335.6- محقق المعتبر، ج 1، ص26.7- فتال نیشابورى، روضة الواعظین، موسسه الاعلمى للمطبوعات، ص229/ طبرسى، اعلام الورى، ص 284.8- ابن ندیم، الفهرست المكتبة التجاریه الكبرى، قاهره، ص517- 512.9- اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج 1، ص 55.10- همان، ص 70.11- همان، ص37.12- تهذیب التهذیب، ج 1، ص 88 .13- رجال نجاشى، دفتر نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسین، قم، ص39 - 40.14- شیخ مفید، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى، كتابفروشى اسلامیه، ص 545.15- قطب الدین راوندى، الخرائج و الجرائح، ترجمه غلامحسن محرمى، صص459 و 460.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 579]