تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):براى بهشت درى است‏بنام (ريان) كه از آن فقط روزه داران وارد مى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830758648




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مدرس و روشنفکری


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مدرس و روشنفکری
مدرس و روشنفکری     چکیده: مدرس موقعی پا به عرصه سیاست گذاشت که کشور ما شاهد افول نفوذ روحانیت (علیرغم داشتن نقش اصلی در نهضت مشروطه) در سالهای بعد از مشروطه و رشد و تسلط کامل جریان تجددخواهی بود، جریانی که به رهبری اشراف فرنگ رفته خواهان قانون و دموکراسی غربی بوده و به مبارزه با مذهب برخاسته و معتقد بود که راه نجات ایران دور ریختن کامل هر چه که از خود داریم و ملبس شدن کامل به لباس فرهنگ فرنگی است و معتدل ترین آنان طرفدار جدا شدن دین از صحنه زندگی عملی و سیاسی و اجتماعی مردم بودند مقدمه"روز دهم آذرماه، مصادف است با سالروز شهادت روحانی مبارزی که در میدان دین و سیاست، با شجاعتی کم نظیر به جنگ با ظلم و زور برخاست و در هولناکترین ادوار تاریخ این سرزمین و در ایامی که هیج صدای مخالفی علیه ستم و اختناق رضاخانی بلند نبود، علم مبارزه را یک تنه بر دوش گرفت و در راه انجام رسالتی که بر عهده داشت، زندان، تبعید، ترور و شهادت را به جان و دل پذیرفت و بدون بیم و هراس از آن، حکومت جابر و فاجر رضاخانی را به مبارزه طلبید." 1"مدرس یکی از شخصیتهای بزرگ ایران است که از فتنه مغول به بعد نظیرش بدان کیفیت و استعداد تمامی از حیث صراحت لهجه و شجاعت ادبی و ویژگیهای فنی در علم سیاست و خطابه و امور اجتماعی دیده نشده است." 2"شعار نه شرقی و نه غربی که امروز در تظاهرات میلیونی مردم مسلمان و انقلابی ایران بگوش می رسد بازتاب فریاد تاریخی مدرس است" 3مدرس موقعی پا به عرصه سیاست گذاشت که کشور ما شاهد افول نفوذ روحانیت (علیرغم داشتن نقش اصلی در نهضت مشروطه) در سالهای بعد از مشروطه و رشد و تسلط کامل جریان تجددخواهی بود، جریانی که به رهبری اشراف فرنگ رفته خواهان قانون و دموکراسی غربی بوده و به مبارزه با مذهب برخاسته و معتقد بود که راه نجات ایران دور ریختن کامل هر چه که از خود داریم و ملبس شدن کامل به لباس فرهنگ فرنگی است و معتدل ترین آنان طرفدار جدا شدن دین از صحنه زندگی عملی و سیاسی و اجتماعی مردم بودند 4با توجه به اهمیت و جایگاه ویژه وسترگ شهید مدرس در یکی از حساسترین دوره های تاریخی ایران است که بررسی جوانب و ابعاد مختلف زندگی این شخصیت روحانی دز نزد هر پژوهشگری که به دنبال حقایق تاریخی کشور خویش می باشد، به عنوان یک ضرورت خودنمائی می کند. نوشتاری که در پیش روی دارید، برای تأمین بخش کوچکی از هدف مذکور، به بررسی موضع مدرس در مقابل جریان روشنفکری (تجددخواهی) و روشنفکران می پردازد. در این راستا ابتدا نگاهی گذرا به پدیده روشنفکری می افکنیم و سپس در قسمتهای جداگانه به موارد اشتراک و افتراق مدرس با روشنفکران و جریان روشنفکری خواهیم پرداخت.ذکر این نکته لازم است که با توجه به رعایت اختصار، از بحث تفصیلی و بیان جزییات پرهیز شده و تنها به تبیین برخی نکات محوری و کلی اکتفا شده است. پدیده روشنفکریاصطلاح روشنفکری مانند بسیاری از اصطلاحات و واژه ها، به مرور زمان دستخوش ابهام و آشفتگی گشته است و سزاوار است درباره مفهوم تئوریک، و مصادیق و نمونه های عینی آن، بحث و فحصی دقیق صورت گیرد.همه نویسندگان و محققان در تاریخ معاصر، این مطلب را پذیرفته اند که پایه جریانی بنام روشنفکری، زمانی در این مملکت گذاشته شد که اندیشه های غربی در دوره قاجار در مملکت رسوخ کرد و افرادی با این اندیشه ها آشنا شدند، به آنها دل بستند و به نشر و ترویج آن همت گماشتند، 5 بنابر همین مقتضیات، همانگونه که "آل احمد" نیز اذعان دارد، در ایران صبغه ضد دینی یا لااقل غیر دینی داشت. روشنفکران در دیار ما خواستند همان راهی را بروند که روشنفکران اروپائی در قرن 18 و 19 پیموده بودند همچنان نیز می پیمایند. 6نکته ای که باید روشن ساخت این است که روشنفکر، خود ترجمه ای از "منورالفکر" در عهد مشروطیت است. زمانی که اشراف زادگان از دیار فرنگ برگشتند و قانون اساسی بلژیک را تحت عنوان قانون اساسی ایران ترجمه کردند، مردم کوچه و بازار به تقلید از روحانیون این جماعت را "فکلی" "تجددخواه" و "مستفرنگ" می نامیدند. حال آنکه این گروه، خویشتن را به ترجمه از روشن شدگان، منورالفکر می خواندند.تفکرات مشترک مدرس و روشنفکراناین افراد در برابر پیشرفت صنعتی و علمی غرب آنچنان خود را باختند، که عموما خواستار پذیرش فرهنگ و تمدن غرب به طور دربست گردیدند. تا جائی که سیاستمدار کار کشته ای مثل تقی زاده، اعتقاد جدی داشت که لازمه پیمودن طریق ترقی و رسیدن به تعالی برای مملکت، پذیرفتن کامل فرهنگ غرب و سر تا پا فرنگی شدن است.در برخورد با این جریان، شهید مدرس حرکت خویش را بر اساس تعقل و تدبر قرار داده بود. یعنی در عکس العمل به این جریان، تابع قوای شهویه یا قوه تخیل و غضب نبود بلکه حرکت او نتیجه روشن بینی و ژرف نگری اندیشه اش محسوب می شد.او نه تنها هیچگاه برخی نکات مثبتی را که در فرهنگ غرب وجود داشت انکار ننمود، بلکه در برخی موارد مشوق فراگیری آن نیز بود.اینجاست که فرق او با ایرانیان متعصب و یا روشنفکران غربزده آن زمان آشکار می شود، حرکت او بر مبنای عصبیت قومی نبود. او از افرادی نبود که هر چه خارجی باشد، اعم از علم و صنعت، و یا راه و روش و آداب و رسوم، همه و همه را دور بریزد و هر چیز خودی را، اعم از افسانه و خرافات بر تارک سرش بگذارد.شهید مدرس، هیچگاه از جاده انصاف منحرف نشد، آنجائیکه صحبت از تاریخ می شود بیان می دارد: "در نظر من، نباید از تاریخ خواست که انسان در چه سالی یا زمانی با شکار زندگی می کرد و چه زمانی با کشاورزی و گله داری. و اعصار حجر کهنه و نو چند هزار سال پیش بوده. باید از تاریخ خواست که بگوید چرا انسان از کار شکار به زراعت و از زراعت به صنعت و از زمین به دریا و از دریا با هوا و شاید از هوا به ستارگان پرداخت. این سیر برای چه پیش آمد و نتایج مثبت و منفی آن چه خواهد بود. غار تبدیل به ده و ده به شهر شدن و پیدایش تمدن در اثر این سیر، نتایج تلاش منورالفکرهای جوامع انسانی بود ..." 7آنجا که صحبت از علوم جدید روز می شود، او با صراحت خواهان یادگیری این علوم جدید برای افراد مملکت خصوصا طلاب است: "... می گویند مدارس و علوم قدیمه یا عتیقه و مدارس جدید. این جدا نمودن، در حقیقت پاره پاره شدن ریسمان علم است که همه را به یک نقطه مشخص می رساند، و آن از میان برداشتن جهل و در نتیجه فقر است، بزرگترین بلای جوامع بشری هم همین فقر و جهل است، حالا دعوای ما بر سر این است که علوم جدید و مدارس جدید اشاعه کفر است. بدینوسیله نفی علم می کنیم که در دین ما صریحا مورد تأکید قرار گرفته. طلاب علوم مدارس عتیقه و محصلین مدارس جدید باید همه علوم را بخوانند ..." او صریحا به یادگیری زبان خارجی، خصوصا برای قشر روحانی می پردازد: "طلبه و آخوند ما اگر چند تا زبان خارجی را بلد نباشند علمش ناقص است، من هم می دانم علمم ناقص است، زبان عربی زبان قرآن و دین من است، زبان اعتقادی من است، باید بلد باشم. حسرت می خورم که چرا یکی دو زبان خارجی را تحصیل نکردم ... حالا اگر کسی بگوید آخوند را چه به دانستن لسان انگلیس یا فرانسه و یا جای دیگر، من قبول نمی کنم ..." 9او حتی در مورد آوردن استاد از خارج نظر موافق داشت: "امروز که محتاج به علوم اروپائی هستیم، باید علم را به مملکت خودمان بیاوریم. عقیده من این است که باید معلم از خارج بیاوریم، ولو اینکه سالی یک کرور تومان مخارج او باشد" 10مدرس همیشه خواستار تعالی و پیشرفت کشور در مسائل علمی و صنعتی بود و در همین راستا در پی کسب علوم از کشورهای پیشرفته آن زمان بود: "نمیدانم ما که مقلدیم در کارهای خودمان، چرا از سایر کارهای خوبی که سایر دول می کنند، تقلید نمی کنیم؟" 11وی آنگاه که منورالفکرها تحت تأثیر فرهنگ غرب، اداره کشور را از طریق "اراده اجتماعی" پیشنهاد می کردند، بیان می دارد: " عده ای از منورالفکرهای ما آمدند و به خیال آن افتادند که امورات اجتماعی این مملکت از راه شخصی خارج شود و مملکت تحت ارادی اجتماعی اداره شود و این برای هر انسان با انصاف و عاقلی اقوی و امتن است. حالا باید همه شما بدانید که اراده شخصی در اداره امور با اداره اجتماعی، با هم تناسب ندارد که گفته می شود این بهتر است یا آن. این یک تباین است و تباین ضد با ضد نمی شود. انتظار هم نباید داشته باشید که یکباره به اصلاح همه امور برسیم. سالها باید بگذرد که امورات فاسد شده هزار ساله را درست کنیم و آن هم شرطش این است که این همسایه های دلسوز، راحتمان بگذارند و این خاک را برایمان باقی بگذارند و امنیت آن را هم بهم نزنند." 12خصوصیت دیگر مدرس مخالفت او با رهبانیت بود، چرا که به هیچ وجه طبع پرشور او با رهبانیت و تارک دنیایی سازگار نبود. او پیرو پیامبری بود که فرموده بود: لیس منی من ترک دنیاه لآخرته" و بنابراین همین عقیده بود که نمایندگی مجلس را قبول کرده بود و به کارهای سیاسی می پرداخت."مدرس با اینکه حجت الاسلام و متدین بود، به هیچ وجه طبع پرشور و شعله دارش با رهبانیت و تارک دنیایی سازگار نمی شد. او کسی نبود که بتواند تمام عمر در کنج مدرسه ای گمنام و بی اثر بماند و تمام وقت خود را به ذکر و نماز بگذراند." 13تحمل مخالفین سیاسی از جانب شهید مدرس، حاکی از عظمت روح و ظرفیت سرشار او می باشد. او در هیچ زمان تلاش نکرد تا افرادی را که مخالف او هستند، به کلی از صحنه بدر کند و آنها را در کنج انزوا بنشاند.موارد اختلاف مدرس و روشنفکران"هیچکدام از ما مدرس نبودیم و نمی شدیم غیر او، بقیه ها صلاح دیدیم همراه سیل آمده حرکت کنیم و با جریان آن خویشتن را به ساحل برسانیم. ولی مدرس به خاطر رشادت و تهوری که داشت، خلاف جریان به حرکت در آمد و دست از مخالفت برنداشت. ما این از خودگذشتگی و شجاعت را نداشتیم که تا مرز شهادت پیش برویم ولی او داشت. نظیر مدرس در تمام طول تاریخ کمتر پیدا می شود." 14از آنجا که مدرس پرورش یافته مکتب تعالی بخش اسلام بود و نسبت به تعالیم آن شناخت عمیق پیدا کرده بود، علیهذا مانند روشنفکران معاصر خویش نبود که به خاطر سطحی نگری، نسبت به تعالیم عالی اسلامی، در برخورد با فرهنگ غرب دچار از خودبیگانگی و در نتیجه خودباختگی شده بودند. "اینکه ما تعقیب از مقالات (روسو) نمی کنیم برای این است که افکار عالیه محمد بن عبدالله (ص) را برای نظم اجتماع بهتر از افکار (روسو) می دانیم." 15او شجاعت، شهامت و صراحت را در مکتب ائمه (ع) آموخته بود و برخلاف روشنفکران منفعت طلب، هیچگاه در ابراز عقاید خود ترسی به دل راه نداد: "من عقیده خودم را اظهار می کنم ولو مخالف با تمام مردم روی زمین باشد." 16 او خود را از هر قید و بندی آزاد کرده بود تا مانعی در ابراز عقایدش پیش نیاید : "اگر که از من سوال می کنید که چگونه هر حرف حقی را در جای خود می زنم و از کسی نمی ترسم، به خاطر این است که چیزی ندارم و از هیچ کس هم چیزی نمیخواهم. شما خودتان را آزاد بکنید تا بتوانید حرف خود را بزنید." وی در ملاقاتش با سلطان عثمانی به وی اظهار می دارد: "معذرت می خواهم که به صراحت صحبت می کنم. ما روحانیون در زمان حکومت استبداد در ایران، آزاد آزاد بودیم و قیودی برای ما در کار نبود، در حکومت مشروطه هم من چون نماینده مجلس هستم آزاد صحبت می کنم. لذا آزادانه بیانات خود را ابراز می دارم." 18یکی دیگر از اختلافات مدرس با روشنفکران معاصرش، در برخورد با دول قدرتمند بود، که به جنبه هایی از آنها اشاره می شود: "یک اشخاص رنگ پیدا کردند، آمدند و گفتند که عقیده ما تمایل به سیاست انگلیس است، شاید یکی پیدا شود و بگوید عقیده سیاست من روس است. بر ضد او هستیم. ایران مسلمان باید مسلمان و ایرانی باشد." 19 مدرس همیشه در پی کسب استقلال کشور بود و هیچگاه راضی نگردید که ایران در زیر پرچم یکی از دول بزرگ قرار بگیرد: "آقایان عزیز (خطاب به روشنفکران) ملت محض خاطر رضای شما نمی خواهد بمیرد، شما هم راضی نشوید که ملت ایران استقلالش فدای شهوت و رضای شما شود" 20او شناختی کامل نسبت به اهداف استعماری دول قدرتمند داشت، فلذا هیچگاه در برابر آنها سر فرود نیاورد، و این در حالی بود که بسیاری از رجال و دولتمردان آن دوره اعتقاد داشتند که برای حفظ موجودیت و بقای کشور، بالاحبار باید قدرت و سلطه امپراتوریهای حاکم بر جهان را بپذیریم، به اصطلاح با آنها روابط حسنه داشته باشیم و در برابر هر دو کشور قدرتمند روس و انگلیس، روشی را اتخاذ کنیم (با دادن امتیاز به هر دو کشور رضایت خاطر آنها فراهم شود) تا موازنه برقرار گردد. اما شهید آیت الله مدرس چنین بیان می دارد:"به عقیده من روابط با تمام دول باید حسنه باشد، اما حسنه چیست؟ نسبت به همسایه ها، به غیرهمسایه ها، نسبت به دولت شمال، نسبت به دولت جنوب، تا چه اندازه و چه نسبت، من باید حسن را در ترازو بسنجم و ببینم سبکی و سنگینی آنها را، ببینم به اندازه خودش هست یا کم هست یا زیاد هست ... تا آن میزان را نفهمم نمی توانم قانع شوم" 21مدرس با اتخاذ سیاست توازن عدمی و وجودی، توانست راهی را برای نسلهای بعد از خود نشان دهد و با هر گونه دخالت خارجی و از بین رفتن استقلال کشور مخالفت می کرد:"هر دولتی بخواهد رنگ یکی از این قدرتها را داشته باشد، من که مدرس هستم با او مخالفت می کنم، خواه رنگ شمال باشد، خواه رنگ جنوب، و خواه رنگ آخر دنیا (منظور آمریکاست)" 22او هیچگاه به مسائل جزئی نمی پرداخت، بلکه بیشتر به مسائل اساسی و بنیادی توجه می کرد:"اختلاف من با رضاخان بر سر کلاه و عمامه و این مسائل جزئی از قبیل نظام اجباری نیست، من در حقیقت با سیاست انگلستان که رضاخان را عامل اجرای مقاصد استعماری خود در ایران قرار داده مخالفم. من با سیاستهایی که آزادی و استقلال ملت ایران و جهان اسلام را تهدید می کند مبارزه می کنم. راه و هدف خود را هم می شناسم. در این مبارزه هم پشت سر خود را نگاه نمی کنم که شما یا کسان دیگری همراهی می کنید یا نه " 23تفاوت دیگر مدرس با روشنفکران، شناخت او نسبت به استعدادهای ملت ما بود. او در جائیکه ترقی و پیشرفت علمی و صنعتی غرب همه را فریفته و از خود بیگانه نموده بود، تا حدی که سیاستمدار کار کشته ای مثل "تقی زاده" اعتقاد جدید داشت که اگر سراپا تبدیل به فرنگی نشویم و تمدن غرب را دربست نپدیریم، قادر به حفظ موجودیت و پیشرفت در راه ترقی و تعالی نخواهیم بود، به مبارزه با فرهنگ غرب پرداخت و از پذیرش دربست فرهنگ غرب اجتناب ورزید:"در رژیم تازه که نقشه آنرا ایران بی نوا طرح کرده اند، نوعی از تجدد بما داده می شود که تمدن مغربی را با رسواترین قیام تقدیم نسلهای آینده خواهد نمود" 24"شهید مدرس یک تنه در مقابل اولتیماتوم روس مقاومت نمود و باعث رد آن در مجلس شد. یکی از مورخین آمریکائی می نویسد که یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون و گفت:آقایان! اگر بناست ما از بین برویم چرا با دست خودمان برویم؟ رد کرد و مجلس به واسطه مخالفت او جرأت پیدا کرد و آنرا رد کرد و هیچ غلطی هم نکردند. روحانی این است. یک روحانی توی مجلس بود نگذاشت آن قدر شوروی را، روسیه سابق را، پیشنهاد اولتیماتومش را یک روحانی ضعیف، یک مشت استخوان رد کرد" 25"از دیگر موارد اختلاف اساسی بین مرحوم مدرس و روشنفکران معاصرش، بررسی ارتباط بین دین و سیاست می باشد. همانگونه که قبل از این هم اشاره شد، عموم روشنفکران که پایه های فکری آنها برخاسته از تفکر غربی بود، خواستار جدائی دین از سیاست بودند. این تز منحط و لائیک جدائی دین از سیاست، دستاورد استعمار است. استعمار انگلیس برای کسب مستعمرات بیشتر و برخورداری از منافع زیادتر در کشورهای دارای مذهب، این نظریه را ارائه داد تا مذاهب را منزوی کرده و در نتیجه به خواسته پلید خویش دست پیدا کند. در همین راستا نظریه جدایی بین علم و دین و به عبارت دیگر مذهب و دانش را از طریق روشنفکران رواج داد. تفکیک بین دین و سیاست، یعنی تفکیک اجزاء دین، و هر بخش جامعه را به یکی از قسمتهای آن مشغول کردن و در نتیجه بینش جزءنگری را بر دین حاکم نمودن که باعث می شود تا هر کس به دنبال کار خود رود و ما عده ای عارف و صوفی، عده ای فیلسوف غیرسیاسی، عده ای فقیه غیراجتماعی و ... داشته باشیم، که هر یک در وادی خویش مغول باشند و کاری به گروهها و مباحث دیگر نداشته باشند، در صورتیکه در بینش توحیدی اسلام، همه این اجزاء با همند و همه اجزاء اسلام را اسلام می بینیم و کل اسلام را بصورت مجموعه احزاء می بینیم که این مجموعه، سیاستش، علمش، اقتصادش، و .. همه جزء آن است، تفکیک ناپذیر و پیوندناپذیر. پس اگر تنها یک بعد اسلام را پیشه سازیم این معنی خروج از اسلام را خواهد داد. باید به این بینش بازگردیم که اسلام دینی کامل است و در مجموع تفکیک ناپذیر است و منشأ همه چیز ما" 26شهید مدرس با توجه به تعالیم عالی اسلامی بود که جلوی سیاست شوم استعمار انگلیس ایستاد:"منشأ سیاست ما دیانت ماست. ما با تمام دنیا دوستیم، مادامی که متعرض ما نشده اند. هر کس متعرض ما بشود متعرض او خواهیم شد. همین مذاکره را با مرحوم صدراعظم شهید عثمانی کردم. گفتم اگر کسی بدون اجازه ما وارد سر حد ایران شود و قدرت داشته باشیم او را با تیر می زنیم، خواه کلاهی باشد، خواه عمامه ای باشد، خواه شاپو بسر داشته باشد ... دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما، ما با همه دوستیم و همین طور هم دستور داده شده است" 27کلام آخر را با سخنی از حضرت امام خمینی (ره) در مورد شهید مدرس به پایان می بریم: "من از اول دولت رضاشاه تا حالا یادم است و وارد جریان بودم و مطلع بودم، شما البته اکثرتان یادتان نیست و از اولش، از بین ما شاید بعضی هایتان، آنکه با این قدرت شیطانی در این طول پنجاه و چند سال مخالفت کرد روحانیون بودند، تمام جبهه های سیاسی کنار بودند، گاهی ممکن بود یک کلمه ای در خارج اینها بگویند، اما آنکه در داخل، در داخل مملکت قیام کردند بر ضد رضا شاه، علمای تبریز بودند. یک وقت هم علمای خراسان بودند، یک وقت هم علمای اصفهان بودند که در قم جمع شدند، ما که همه اش را حاضر بودیم، آن که در مجلس مخالفت می کرد، جبهه ملی نبود "مدرس" بود، "نهضت آزادی" نبود، "مدرس" بود که می ایستاد و برخلاف آنجا، اینها آنوقت چیزی نبودند، کاری نداشتند با این کارها ...." 28پي نوشت : 1. اطلاعات، 11 آذر 1360، (پیام حضرت آیت الله خامنه ای بمناسبت گرامیداشت چهل و چهارمین سالگرد شهادت مدرس که کلمه چهل و چهارمین قبل از کلمه سالروز حذف شده است.2. کیهان فرهنگی، سال چهارم، آبان 1366، شماره 8، ص 3.3. اطلاعات، 11 آذر 1360، (همان پیام).4. اطلاعات، 13 آذر 1359، ص 8.5. جلال آل احمد و دکتر شریعتی هر دو معتقدند که لفظ و واژه روشنفکر معادل صحیح برای واژه اروپائی "انتلکتوئل" (Intellectuel) نیست و آن واژه برگردان دیگری مانند خردمند، باهوش، فاهم و از این دست را می طلبد و هر دو بر این نکته تصریح دارند که روشنفکر با منورالفکر خود در زبانهای اروپائی معادل دیگری تحت عنوان "کلرویان" (Claire – Voyant) یا "انتلگر" (Intelligere) دارد. رجوع کنید به 1- در خدمت و خیانت روشنفکران تألیف جلال آل احمد و 2- روشنفکر و مسئولیتهای او در جامعه تألیف دکتر علی شریعتی6. نهضت روشنفکری در مغرب زمین بر پایه تاریخ بی دینی و الحادی از رنسانس به بعد بنا شده است. از این مرحله تاریخی به بعد دانشمندان به تفکر و تعهد دینی پشت کرده و در مقابل کلیسا و سلطه آن قیام کردند و مکاتب "اومانیسم"، "سکولاریسم"، "سیائیسم" و "شکاکیت" را بر اروپائیان عرضه کردند.7.یاد (فصلنامه بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران) شماره بیستم، سال پنجم، پائیز 1369، ص 105.8. منبع پیشین، ص 109.9. منبع پیشین، صص 110-10910. مدرس 1، انتشارات بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ص 174.11. مدرس 2، همان منبع، ص 27812.یاد، همان منبع ص 114-113.13. بازیگران عصر طلایی، خواجه نوری، ص 108.14. مدرس 2، همان منبع، ص 239 (نظر تقی زاده در مورد مدرس)15.مدرس 1، همان منبع، ص 64.16. منبع پیشین، ص 174 (نطق مدرس در روز 23 حوت 1302 در مخالفت با اعتبارنامه وکلای تحمیلی)17. بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان، یادنامه شهید مدرس، انتشارات بخش فرهنگی دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی، 1369، ص 73.18. مدرس 1، همان منبع، ص 38.19. مدرس 2، همان منبع ص 289.20. مدرس 1، همان منبع، ص 6521. منبع پیشین، ص 161.22. منبع پیشین، ص 162.23.منبع پیشین، ص 181.24. یاد، همان منبع، ص 86.25. صحیفه نور، جلد اول، انتشارات شرکت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی، 1361، ص 107-10626.یادنامه شهید مدرس، همان منبع، ص 176-175.27. مدرس 1، همان منبع، ص هفده مقدمه28. صحیفه نور، جلد ششم، انتشارات شرکت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی، 1361 ص 32-31.منبع:www.irdc.ir/س





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 369]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن