تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ياد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى كند و رحمت او را فرود مى آورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828760706




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مفهوم و شرايط انقلاب فرهنگي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مفهوم و شرايط انقلاب فرهنگي
مفهوم و شرايط انقلاب فرهنگي     مقدمه:در قرن معاصر، رخداد انقلاب فرهنگي، همواره خاص جوامعي بوده است که به نوعي سلطه ي فرهنگي کشوري ديگر را متحمل شده و در مقطعي از زمان به خودآگاهي رسيده اند و بر اين اساس، براي دستيابي به فرهنگ و باورهاي اجتماعي يا ديني و آرماني از دست رفته ي خود اقدام به اين عمل نموده اند. بدين لحاظ، عبارت «انقلاب فرهنگي» جدا از معناي عام خود نزد هر مکتب داراي معنايي خاص نيز هست. در اين فصل، ضمن بررسي مفاهيم مختلف انقلاب فرهنگي، به شرايطي که موجبات وقوع اين پديده را فراهم مي آورد، اشاره شده و سپس در قالب اين شرايط، انقلاب فرهنگي ايران - در مفهوم عام آن - مورد بررسي قرار مي گيرد. الف) تعاريف انقلاب فرهنگي 1) تعريف عام انقلاب فرهنگي: عليرغم تعاريف خاصي که از انقلاب فرهنگي به عمل مي آيد، اين پديده همچنان مفهوم عام خود را داراست که شامل ابعاد مختلفي از جمله: انقلاب در مسايل آموزشي، انقلاب در معيارهاي ارزشي، انقلاب در نگرش يک جامعه نسبت به روابط اجتماعي، در قوانين حاکم بر جامعه و حتي روابط سياسي و اجتماعي، مي شود. با اين حال محدوده ي انقلاب فرهنگي را مي توان در موارد زير مشخص کرد: 1- آموزش عمومي دبستاني و دبيرستاني و بسط شبکه ي مدارس ابتدايي، متوسطه و عالي؛ 2- محو کامل بي سوادي؛ 3- رشد علم، فن، هنر و مؤسسات مربوط به آنها (مثل دانشگاه ها، فرهنگستان ها، موزه ها، تماشاخانه ها)؛ 4- بسط و گسترش فرهنگ و هنر مردم؛ 5- بسط و گسترش فرهنگ جسماني (ورزش)؛ 6- توجه به بهبود شرايط تربيتي انسان در خانواده، مدرسه، محل کار و محيط اجتماعي؛ 7- تربيت سياسي مردم و بالا بردن سطح آگاهي سياسي آنها؛ 8- کار مستمر و دامنه دار جهت اعتلاي سطح آگاهي و فرهنگي عمومي مردم به نحوي که تمام دستاوردهاي ادبي، هنري و علمي در دسترس آنها قرار گيرد؛ 9- محو حالت عقب ماندگي فرهنگي بعضي از مناطق کشور نسبت به مناطق ديگر يا يک قشر از جامعه نسبت به قشر ديگر؛ 10- جذب و به ثمر رساندن ميراث فرهنگ گذشته؛ 11- تجزيه و تحليل فرهنگ هاي خارجي و دفع عناصر زيان بخش آنها براي رهايي از امپرياليسم فرهنگي. (1)بر اين اساس، انقلاب فرهنگي به معناي انقلاب در تمامي ابعاد و جوانب تشکيل دهنده ي فرهنگ است، با اين حال مفهوم اصطلاحي و خاص آن در مکاتب مختلف با توجه به ديدگاه ها و بينش هاي آنها با يکديگر متفاوت است. 2) مفهوم مارکسيستي انقلاب فرهنگي: عبارت «انقلاب فرهنگي» در اغلب فرهنگ هاي علوم سياسي به طور خاص، تداعيگر «انقلاب فرهنگي چين» است. براي مثال انقلاب فرهنگي «نامي است که در اواسط دهه ي 1960 از طرف پيروان مائوتسه تونگ بر مبارزه ي آشوبگرانه شان عليه رويزيونيسم و خيانت به اصول انقلاب گذارده شد» (2) يا «انقلاب فرهنگي، بخشي از تحول نظريه ي مارکسيستي بعد از مارکس به حساب مي آيد که اهميت آن در کمونيسم چيني، تحت هدايت مائوتسه تونگ بيشتر است.» (3) در جايي ديگر آمده است: «انقلابي که بين سال هاي 1965 تا 1969 در چين کمونيست ادامه داشت، انقلاب فرهنگي ناميده مي شود.» (4) به هر نحو، انقلاب فرهنگي از نظر «مائوئيست ها» جنبش «پرولتري» وسيعي بود که عليه تجديد سرمايه داري و گرايش به ماديات از نوع سرمايه داري و همچنين نوع کمونيستي آن در شوروي صورت گرفت و تلاش بر اين بود که عناصر بورژوازي از ميان برود. در واقع هدف مائو، بازگرداندن آن قسمت از حيات فرهنگي و سياسي چين به خط اصيل ايدئولوژيکي بود که از راه اصل خود منحرف شده بود، زيرا اگر اين انحرافات را به حال خود مي گذارد، به تدريج ضربه ي هولناکي به مرام مارکسيسم و لنينيسم که اساس جمهوري خلق چين بر آن استوار بود مي نواخت. او همچنين به آموزش طبقاتي دهقانان تأکيد مي ورزيد و کارگران را براي تحصيل معلومات انقلابي نزد دهقانان اعزام مي داشت، اما اثرات بعدي اين انقلاب، بيشتر در سيستم آموزشي نمايان شد. در واقع، عدم دسترسي همه ي مردم به آموزش و شانس بيشتر طبقه ي برگزيده و کادرهاي حزبي و مسايل ديگر باعث شد که تحول بزرگي در نظام آموزشي - از دبستان تا سطوح عالي - چين ايجاد شود. براي مثال، وادار کردن زبدگان چيني به بازآموزي سياسي با بهره گيري از سياست بازجويي، تنبيه، تحقير، ايجاد سيستم «آموزش کارورزي» و وادار کردن دانشجويان به کار در مزارع و کارخانه ها پس از مدتي آموزش، از جمله اين تحولات بود. البته پس از مرگ «مائو»، از هزاران متخصص و کارشناس که مورد نياز کشور بودند اعاده ي حيثيت شد تا کمک کنند و کشور چين را در مسيري سر راست تر به سوي رشد اجتماعي و اقتصادي بازگردانند. به طور کلي از نظر مارکسيست ها، انقلاب فرهنگي بخشي از انقلاب سوسياليستي و ساختمان سوسياليسم محسوب مي شود که مضمون آن عبارت است از: 1) کار عظيم و بي سابقه در زمينه ي آموزش و پرورش و ريشه کن کردن بي سوادي؛2) کار وسيع و پيگيرانه براي تربيت سياسي توده ها، اشاعه ي جهان بيني علمي و بالا بردن سطح آگاهي سياسي همه ي زحمتکشان؛ 3) کار پر دامنه و مداوم براي تربيت روشنفکران جديد با تأمين حداکثر امکانات براي بالا بردن سطح دانش و فرهنگ دانشجويان؛4) کار دائمي و وسيع براي بالا بردن سطح آگاهي و فرهنگ توده هاي مردم با ايجاد و استفاده از امکانات و تسهيلاتي نظير کتابخانه ها، قرائت خانه ها، تئاترها، سينماها، سالن هاي کنسرت، نمايشگاه ها و باشگاه ها؛ 5) از بين بردن حالت عقب ماندگي برخي از نواحي يک کشور نسبت به نواحي ديگر. (5)با تعاريف فوق، مي توان به اهميت انقلاب پرولتاريايي کشور چين پي برد و ابعاد مختلف آن را مورد ارزيابي قرار داد. 3) مفهوم انقلاب فرهنگي از ديدگاه اسلام به طور کلي در دنيا، انقلاب هاي متعددي به منصه ي ظهور مي رسد. اين انقلاب ها گاهي اقتصادي هستند که در آن، نظام اقتصادي قبلي دگرگون شده و نظامي جديد جانشين مي گردد.گاهي اوقات هم انقلاب ها، علمي - همانند ظهور رنسانس در اروپا - صنعتي يا حتي انقلاب هاي اجتماعي و سياسي هستند که در سطح بين المللي شاهد انواع آن هستيم. در انقلاب هاي فکري يا فرهنگي نيز اين دگرگوني در برداشت هاي فکري بشر حاصل مي شود. با ظهور اسلام، در تمام شئون زندگي بشر، انقلابي به وقوع پيوست که باعث ظهور يک رشته ارزش هاي جديد و افول ارزش هاي ديگر شد. با نگرشي به روش پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در نشر اسلام، مي توان دريافت که دين اسلام معتقد است: «انقلاب، اول بايد در فکر و سپس در علم به وجود آيد، يعني ابتدا در جهان بيني فرد بايد انقلاب ايجاد شود تا بر اساس توحيد، خداشناسي، خداپرستي، توحيد نظري و عملي باشد و انقلاب هاي ديگر به منزله ي شاخه ها و برگ هاي اين انقلاب در نظر گرفته شوند.» (6) با نگاهي به تاريخ اسلام مشاهده مي شود زماني که پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) مبعوث شد، بعثت او دامنه دار بود و اولين سخني که بر زبان آورد، همانا «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» بود، زيرا بيان «خداي يگانه» در واقع نوعي انقلاب فکري است. در نتيجه، پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) انقلاب خود را از يک انقلاب فکري که جهان بيني انسان را از ريشه تکان مي دهد، شروع کرد؛ زيرا وقتي که انقلاب در ذهن، بينش وتفکر مردم روي دهد، انقلاب هاي ديگر نيز به دنبال آن مي آيد. انقلاب اسلامي ايران نيز که در ابتداي امر، مرحله ي انقلاب فکري را گذرانده بود، اينک در انتظار تحول و دگرگوني در تمامي جوانب، اعم از معيارهاي ارزشي، روابط بين المللي، روابط اجتماعي، ارزش ها بود که در نهايت اين امر به رويداد يک انقلاب فرهنگي همه جانبه انجاميد. ب) مفهوم و شرايط وقوع انقلاب فرهنگي از جمله انقلاب هايي که در جامعه ي بشري رخ مي دهد، انقلاب فکري يا به تعبيري انقلاب فرهنگي است که در آن تحولي همه جانبه در برداشت هاي فکري و عقلي بشر پيدا شده و در واقع مي توان گفت که معيارهاي فکري انسان تغيير مي کند ومعيارهايي ديگر جانشين آن مي شود. انقلاب فکري، نوعي عصيان، تمرد و قيام عليه يک سلسله فکرها، انديشه ها، دانسته ها و پذيرفته هاي قبلي است که بناگاه از زير بنا تکان مي خورد و بنيان فکري ديگري از نو ساخته مي شود. (7)زندگي بشريت وحيات اجتماعي انسان، همواره دچار تغييرات و دگرگوني هاست و توقف در آن کمتر است، گاهي در حال پيشروي است و گاه در انحطاط به سر مي برد، ولي «تحولات» جامعه ي بشري در کل رو به توسعه و تکامل است و در اين رهگذر است که بعضي تحولات به صورت انقلاب ظهور مي کند. از ديدگاه استاد مطهري، «انقلاب وقتي رخ مي دهد که تحول به صورت يک قيام، يک شورش و يک عصيان از بشر عليه وضع خاصي به وجود آيد و برخلاف تحولات تدريجي، انقلاب يک عمل آگاهانه است.» (8)انقلاب، انگيزه ي دروني وحرکتي همه جانبه است که بر اثر آن، تمامي ذرات ارگانيزم در تغيير وتحول اساسي و بنيادي قرار گرفته و ماهيت وجودي را کاملا دگرگون مي کند و رو به جلو مي برد. از جانب ديگر، فرهنگ نيز تمامي احساسات، ادراکات، تصورات، باورها، اعتقادات و نظام ارزشي يک جامعه را در بر مي گيرد و در نتيجه، انقلاب فرهنگي نوعي تحول و دگرگوني در تمامي ابعاد فرهنگ را مدنظر دارد. در قرن اخير، پديده ي مذکور در برخي جوامع که زمينه وقوع آن را داشته اند، رخ داده است که از جمله ي آن مي توان به دو مرحله ي زير اشاره کرد: 1- سلطه ي فرهنگي تاريخ همواره شاهد برخورد و تبادل هاي فرهنگي بين اقوام مختلف جهان بوده است؛ برخي به صورت تهاجم و برخي ديگر در حالت تبادل آگاهانه ي فرهنگي ظهور کرده است و در اين بين، بعضي از کشورها جهت کسب منافع بيشتر از ساير ملل که اغلب ضعيف تر، کوچک تر و دچار بحران هاي اجتماعي، اقتصادي و... بوده اند، با سياست هاي خاص خود آنان را استعمار کرده و بنابر مقتضيات زماني و خصوصيات جامعه، مورد سلطه قرار داده اند که در اين ميان، يکي از انواع سلطه ها، سلطه ي فرهنگي است. سلطه ي فرهنگي عبارت است از: «مبادله ي يک جانبه ي عناصر و پديده هاي فرهنگي.» (9) در اين مرحله، گروه سلطه گر سعي مي کند با تکيه بر قدرت اقتصادي، نظامي، سياسي و تبليغي خويش، باورها، ارزش ها و رفتارهاي خود را بر قوم ديگر حاکم نمايد و هويت فرهنگي گروه مقابل را تضعيف، تحريف و نابود سازد. «گو اين ويليامز» (10) معتقد است: «سلطه، همه چيز را در بر مي گيرد. براي توفيق در اين امر، سلطه بايد ساختاري داشته باشد که نحوه ي زندگي و طرز تفکر خاص خود را ترويج کند و استنباطي ويژه از واقعيات را در تمام جامعه و نهادهاي اجتماعي و زندگي فردي اشاعه دهد. نظام سلطه گر، بر سليقه ها، اخلاقيات، سنن، اصول سياسي وهمه ي روابط اجتماعي سايه افکنده و بويژه در تصورات فکري و اخلاقي نفوذ مي کند.» (11)از آن جا که سلطه ي استعماري، همه جانبه و ساده کننده است، خيلي زود و به طرزي نمايان، رشته هاي حيات فرهنگي ملت اسير شده را از هم مي گسلد. «فرانتس فانون» در اين زمينه مي گويد: «نفي واقعيت ملي، مناسبت ها و روابط حقوقي تازه اي که به وسيله اشغال گران اعمال مي شود، طرد بوميان وآداب و رسوم آنان و از هستي انداختن و به بندگي کشاندن نظام يافته ي مردان و زنان، اين نابودي فرهنگي را ميسر مي سازد.» (12)طبق تئوري مبتني بر «اقدام ضد بحثي» (13) که «فريره» آن را مطرح کرد، مي توان اذعان نمود که حمله ي فرهنگي، مانند تاکتيک هاي تفرقه اندازي وتحت نفوذ درآوردن، در تحقق غلبه و تأمين هدف هاي آن مفيد است. در اين پديده، گروه حمله کننده در زمينه ي فرهنگي گروه ديگر نفوذ کرده و قدرت گروه اخير را ناديده مي گيرد و حمله کنندگان، نظر خود را درباره ي دنيا به گروهي که تحت حمله واقع شده اند، تحميل مي کنند و با محدود ساختن آزادي بيان گروه ديگر، مانع بروز خلاقيت از طرف اين گروه مي شوند؛ بنابراين حمله ي فرهنگي چه با ملايمت توأم باشد و چه با خشونت، اقدامي تجاوز آميز بر ضد افرادي است که فرهنگ آن ها تحت حمله واقع شده است؛ افرادي که اصالت خود را از دست داده يا در اين زمينه مورد تهديد واقع مي شوند. (14)در اين دوره - دوره ي نفوذ و سلطه ي فرهنگي - جوامعي که قصد دارند از طريق نفوذ در فرهنگ جامعه ي ديگر، آنان را تحت فرمان خود درآورند، گاه دست به اقداماتي آشکار مي زنند و گاهي اوقات نيز پنهاني عمل مي کنند. در واقع اين کار از طريق به کار بردن سياست تحقير، توهين و به نمايش گذاردن برتري ها صورت مي گيرد و اغلب اوقات، سلطه از جانب يک جامعه ي پيشرفته ي صنعتي در مورد جامعه ي وابسته و متکي صورت مي گيرد. در اين جا، جوامع پيشرفته عامل و بازيگر هستند و جوامع متکي، از آن ها پيروي مي کنند. اين غلبه ي فرهنگي به تدريج منجر به بي ارزش شدن جنبه هاي فرهنگي گروه تحت سلطه شده و آنان با ارزش ها، معيارها و هدف هاي سلطه گران خو مي گيرند و از سوي ديگر به کمبودهاي ذاتي خود اعتقاد پيدا کرده و سعي مي کنند که الگوها و ارزش هاي خود را همانند سلطه گران کرده و مانند آن ها رفتار کنند و در اين جاست که سلطه گران به موفقيت مورد نظر خود نايل آمده و مي توانند از آن به بهترين نحوي بهره برداري کنند. چنين کشورهايي اصولا از طريق آشنايي و کاوش در فرهنگ و اعتقادات جامعه و با به کارگيري علوم، تکنولوژي و تحقيق، اهداف خود را بهتر به پيش مي برند. در موقعيت استعماري، پويايي به سرعت جاي خود را به تحجر و تکرار دائمي و يکنواختي اعمال و تمايلات مي دهد و حوزه ي فرهنگ نيز به وسيله ي موانع و سدها محدود مي شود. اين موقعيتي است که «فانون» آن را چنين توصيف مي کند: «در حالي که توده ها، سنت هايي را که با موقعيت استعماري بيشتر ناسازگار است، دست نخورده حفظ مي کنند، در آن حال که اسلوب صنعت يدي در شکل، نقش و قالب به انجماد، سختي و تغيير ناپذيري مي گرايد، روشنفکر با تحقير فرهنگ ملي خود يا در پي اخذ بي دخل و تصرف فرهنگ اشغالگر مي رود يا کارش در لف و نشر متديک و عاشقانه و کم و کيف اين فرهنگ خلاصه مي شود». (15)در چنين جامعه اي، ديگر فرهنگ ملي، خلاقيت و دگرگوني فرهنگي وجود ندارد و در نتيجه رشد و نموي هم وجود نخواهد داشت، زيرا جامعه اي مي تواند توسعه يابد که به راستي و با آگاهي کامل و تحت اختيارات و اداره ي کامل به نيازهاي جامعه ي خود جواب گويد، نه اينکه ديگران نيازهايشان را تشخيص داده و راه حل آن را هم ديکته کنند. جوامع تحت سلطه و بي اراده، قدرت اخذ تصميم پيرامون امور سياسي، اقتصادي و فرهنگي خود را ندارند و اين جامعه ي استعمارگر است که آينده ي آنان را تعيين مي کند. پس از گذشت چند سال از استعمار، دورنمايي جديد از فرهنگ ملي به وجود مي آيد که خشک و بي فروغ بوده و به صورت انبانه اي از عادات و رسوم و نهادهاي از هم گسيخته در مي آيد. در اين حالت، تحرک بسيار کم است و از خلاقيت واقعي و جوشش، خبري نيست. اين مرحله را مي توان در تاريخ اکثر کشورهاي جهان سوم که پس از قرن ها استعمار اقتصادي، سياسي و سپس فرهنگي، حالات مذکور را تجربه کرده اند، مشاهده نمود. 2- خودآگاهي فرهنگي لازمه ي انجام يک انقلاب فرهنگي و همه گير، عبور از مرحله ي سلطه فرهنگي و ورود به مرحله ي خودآگاهي فرهنگي است. منتها ملتي مي تواند حالت رکود، عقب ماندگي و انحطاط معنوي و فکري خود را به سازندگي، خلاقيت معنوي، فکري و اجتماعي تبديل کند که شايستگي آن را داشته باشد؛ البته علاوه بر آگاهي فرهنگي و خودآگاهي تاريخي، بايد توانايي تبديل مواد و مصالح فرهنگي در حال رکود و انحطاط را به حالت سازندگي داشته باشد. هنگامي که اين شايستگي به منصه ي ظهور رسيد، همان طور که از لحاظ مادي يک ملت عقب مانده مي تواند با برداشت از اين منابع به يک ملت پيشرو تبديل شود و به رفاه اقتصادي برسد، از نظر معنوي نيز مي تواند با استخراج اين معادن، به ملتي اصيل، سازنده و خلاق بدل گردد. نتيجه ي مرحله ي خودآگاهي فرهنگي را مي توان به وضوح در مبارزات ملل تازه استقلال يافته ي جهان سوم - آفريقا، آسيا و خاورميانه - مشاهده نمود. براي نمونه، کشور هند در سال 1947 م، از يوغ انگلستان آزاد شد. اندونزي و زئير در سال 1960 م از نفوذ هلند و بلژيک رها شدند و الجزاير نيز در سال 1962 م از فرانسه مستقل شد. در همين راستا مي توان بسياري از کشورهاي ديگر از جمله ايران، چين، کوبا و... را نام برد، ولي با کمي درايت مي توان به اين نکته اذغان نمود که پس از رهايي ملت هاي مذکور از قرن ها استعمار فرهنگي، با به انجام رسانيدن يک انقلاب، نمي توان اثرات و ميراث قرن ها سلطه را در طول مدتي اندک از ميان برداشت. در نتيجه - همان طور که در اکثر اين ملت ها مي توان مشاهده کرد - پس از مدتي، لزوم انجام يک انقلاب فرهنگي يا به تعبير ديگر يک «انقلاب آموزشي» که زيربناي توسعه ي فرهنگي است، احساس مي شود.به هر حال در اين مبحث، منظور از انقلاب فرهنگي، معناي کلي و عام آن است که همه ي جوانب فرهنگ را در بر مي گيرد. حال پيش از آنکه به موضوع «انقلاب در آموزش عالي ايران» پرداخته شود، انقلاب بزرگ فرهنگي ايران در معناي عام آن بررسي مي شود، منتها قبلاً لازم است سيري در فرهنگ و تعليم و تربيت ايرانيان در ادوار مختلف تاريخ بشود تا نقطه ي شروع اين مراحل روشن گردد. پي نوشت : 1- علي آقا بخشي، فرهنگ علوم سياسي، مرکز اطلاعات و مدارک علمي ايران، تهران 1375، ص 94. 2- جک سي پلنو و روي آلتون، فرهنگ روابط بين الملل، ترجمه ي حسن پستا، فرهنگ معاصر، تهران 1357، ص 76. 3- ديويد رابرتسون، فرهنگ سياسي معاصر، ترجمه ي عزيز کياوند، نشر البرز، تهران 1357، ص 39. 4- محمد و بهرام جاسمي، فرهنگ علوم سياسي، گوتنبرگ، بي جا 2537، ص 134. 5- جک سي پلينو و روي آلتون، پيشين، ص 76. 6- مرتضي مطهري، «انقلاب فرهنگي از ديدگاه شهيد مطهري»، نشريه ي دانشگاه انقلاب، شماره ي 1 (23 خرداد 1360)، ص 11. 7- همان، ص 10. 8- همان. 9- مهدي نويد، پيشين، ص 18. 10- Gwyn Williams.11- همان.12- فرانتس فانون، دوزخيان روي زمين، امير کبير، تهران 1358، ص 147. 13- طبق تئوري مربوط به اقدام ضد بحثي، غلبه، مستلزم وجود فردي است که شخص ديگر را تحت تسلط در مي آورد و او را به صورت يک شيء مطرح مي کند. تئوري اقدام مبتني بر بحث، مستلزم وجود فردي است که از طريق غلبه مسلط مي شود و وجود يک شيء تحت تسلط نيست، به جاي اين امر افرادي وجود دارند که براي نامگذاري دنيا به منظور تغيير آن با هم ملاقات مي کنند. 14- پائولو فريره، فرهنگ سکوت، ترجمه ي علي شريعتمداري، چاپخش، بي جا 2536، ص 149. 15- فرانتس فانون، پيشين، ص 147. منبع: کتاب انقلاب فرهنگي در جمهوري اسلامي/س





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 301]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن