تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  ghhhhhh
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828024875




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دو هزار و پانصد سال در آرزوي اتوپيا


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دو هزار و پانصد سال در آرزوي اتوپيا
دو هزار و پانصد سال در آرزوي اتوپيا بررسي آرمان شهر افلاطون تا جهان آرماني سيبراسيماتوپياي انديشمندان جهان 1.آرمان شهر افلاطونافلاطون (347-427 ق.م) از نخستين نظريه پردازان تئوري آرمان شهر است. او در يانون باستان مي زيست. پس از وي انديشمندان غربي در ارايه و تبيين اتوپيا و مدينه هاي فاضله خود به نوعي تحت تأثير او قرار داشته اند.افلاطون پس از تجربه چهار نوع نظام سياسي تيموکراسي، تيراني، اليگارشي و دموکراسي، هيچ کدام را تأمين کننده سعادت انساني نيافت، پس به فکر طراحي مدينه فاضله خود افتاد. نظام آرماني افلاطون داراي کاربست هاي ويژه اي بود و او به زعم خويش مي خواست از آن طريق حکومتي آسماني بر روي زمين بنا نهد. از برجسته ترين کار ويژه هاي اين نظام آرماني، «اصلاح نژاد بشر» از طريق «محدود کردن زاد و ولد» و واگذاري آن به بنگاهي اجتماعي که در آن مالکيت خصوصي لغو و از آن جمله ثروت و حتي زنان و کودکان به صورت اشتراکي اداره مي شد، بود. افلاطون در اين نظام به سوسياليزم اقتصادي، آزادي، برابري و برادري در تعريف خود مي انديشد و آن را تنها معيار گسترش اخلاق و تأمين سعادت انسان مي دانست.ساختار طبقاتي نيک شهر افلاطون از دو گروه عمده تشکيل مي يافت؛ «طبقه پاسداران» و «توده مردم». وي پاسداران را نيز شامل «فرمانروايان» و «جنگ آوران» مي دانست که به اعتقاد وي انسان هايي کارآزموده و مجرب بوده و از استعداد و فضيلت ذاتي نسبت به توده مردم برخوردارند.(1)نظام اقتصادي نيک شهر افلاطون نيز به گونه اي متفاوت طراحي مي شد. او ثروت يا فقر را هر دو براي پاسداران مضر مي دانست، از اين رو وي «زندگي اشتراکي کامل براي پاسداران پيشنهاد مي کند. آنان مي بايست در خانه هاي دسته جمعي و به طور ساده زندگي کنند، دسته جمعي و به طور ساده زندگي کنند، دسته جمعي غذا بخورند، جز ضروريات هيچ گونه اموال خصوصي نداشته باشند، طلا و نقره براي آنان ممنوع است و ...».(2)براي گروه فوق همه چيز حتي زن و فرزند به صورت اشتراکي خواهد بود تا «همين که طفل چشم به دنيا گشود، از آغوش مادر گرفته و تسليم پرورشگاه شود و بدين سان پدر و مادر، فرزندان خود را نشناسند.»(3) براي آن که کسي افلاطون را به بي عاطفگي و محروم ساختن کودک از مهر و شفقت والدين متهم نسازد، ايده خود را اين طور تکميلمي کند: «احساس مالکيت فرزند و دلبستگي به آن موجب رنج و گرفتاري است، لذا در اين جامعه احساس مالکيت فرزند وجود ندارد و در عوض هيچ کس هم نمي تواند مغرور باشد از اين که کودکش از ديگر کودکان عاقل تر و زيرک تر است. همه به کودکان اين شهر به چشم اطفال خويش مي نگرند و ...»(4)بنياد معرفتي و فلسفي افلاطون نسبت به نوع بشر بر اين پايه استوار است که «آدميان از بدو خلقت سه گونه آفريده شده اند: گروهي از طلا (فرمانروايان)، گروهي از نقره (پاسداران) و توده مردم از مفرغ و آهن ساخته شده اند»(5) و بر همين اساس مي بايست ميان آدميان تفاوت قابل شد. اين همان تعريف عدالت در رويکرد افلاطون است که او آن را جزيي از فضايل انساني به شمار مي آورد.(6)نواقص و کاستي هاي آرمان شهر افلاطونيک محقق آگاه، پس از مطالعه اجمالي سير تفکرات افلاطون نسبت به جامعه بشري و ترسيمي که وي از نيک شهر آرماني خود ارايه مي کند، از همان ابتدا متوجه نقايص و کاستي هاي آن مي شود. بلافاصله پس از افلاطون، ارسطو بزرگ ترين شاگرد و دست پرورده وي، به عيوب و نواقص نيک شهر افلاطون پي برد و آن را در آثار خويش به نقد کشانيد.(7) «کارل پوپر» در کتاب «جامعه باز و دشمنانش»، اعتقاد افلاطون به نظام طبقاتي، نابرابري انسان ها در سرشت و حقوق طبيعي و ... را منشأ پيدايش اکثر تفکرات استبدادي و نژادپرستانه مي شناسد. «برتراند راسل» با اشاره به تعريف افلاطون از عدالت ([عدالت آن است که ] هر کسي وظيفه و کار خود را انجام دهد، پيشه ور و سرباز و فرمانروا، هر کدام به کار خود مشغول باشند و در امور طبقات ديگر دخالت نکنند) مي گويد:(8) از آنجا که در کشور افلاطون هيچ کس پدر قانوني ندارد، پس وظيقه هر فرد را بايد دولت مشخص کند؛ زيرا فرد، خانواده و والديني ندارد تا از طريق آنان به وظايف خود آشنا شود. ولي آيا به راستي در اين صورت چيزي از ابداع و نوآوري و آزادي در چنين شهري هم باقي خواهد ماند؟ و اين که آيا چنين شهري آرماني مصداق همان يتيم خانه نيست؟!2.مدينه فاضله فارابيدر جهان اسلام، فارابي (متوفي 339 هجري) نخستين فيلسوف و انديشمند اسلامي است که با الهام از آموزه هاي سنت کلاسيک در يونان باستان، به نظريه پردازي درباره ي نظام سياسي پرداخت و مدينه فاضله خود را ترسيم کرد. او در آثار خود به دنبال آن بود تا سنت کلاسيک يوناني را در چارچوب ديني براي مسلمانان قابل فهم سازد و از اين منظر به مقابله با تفکر ضديت دين با فلسفه پرداخت. مدينه فاضله فارابي با آرمان شهر افلاطون، از جهاتي به هم شبيه اند؛ زيرا قانون در هر دو، جايگاه محوري دارد، با اين تفاوت که از نظر فارابي قانون مدينه فاضله بر پايه شريعت و وحي مي باشد و حال آن که «ناموس» افلاطون مبتني بر اسطوره و محور آن نيز انسان عامل است. علاوه بر آن هدف اصلي شريعت، آماده سازي انسان براي دنياي ديگحر و جهان آخرت است، در حالي که هدف از قانون افلاطون، توانا ساختن انسان براي رسيدن به کمال فکري در همين دنياست و توجهي به جهان آخرت ندارد.(9)فارابي مهندسي معماري مدينه فاضله خود را به گونه اي طراحي مي کند که بتوان يک جامعه آرماني و سعادت پيشه را در آن جاي داد. در رأس ساختار هرمي شکل مدينه فاضله فارابي؛ رئيس مدينه، در بدنه آن طبقات پنج گانه کارگزاران و در قاعده اين هرم نهادهاي صنفي و مردمي جاي مي گيرند. رئيس مدينه از نظر فارابي همچون افلاطون بايد واجد کمالات و آگاهي هاي انساني باشد.(10)فارابي کارگزاران مدينه فاضله خود را از پنج طبقه تشکيل مي دهد و مديريت مدينه فاضله را بر عهده آنان مي گذارد: 1.حکما، خردمندان و صاحبان انديشه و رأي 2.خطيبان، شاعران و دبيران 3.منجمان، طبيبان، مهندسان و ... 4.جنگجويان و نگهبانان 5.ماليات بگيران.گروه هاي پنج گانه فوق، مديريت مدينه فاضله را بر عهده دارند. هزينه زندگي و معيشت آنان از سوي دولت تأمين مي شود و آن نيز بيش از حد نياز نمي باشد.(11)تأملاتي نظري در مدينه فاضله فارابيبه طور کلي مي توان دستاورد مهم فارابي در مدينه فاضله را جدا از ريشه دار بودن در ره يافت هاي ديني و اسلامي، ناشي از آشنايي وي با حکمت و فلسفه سياسي فيلسوف سالار يوناني دانست. تأکيدات بجاي او بر تربيت و ضرورت نهادينه سازي فضايل اخلاقي در اين جامعه است. رهبري اين مدينه بر عهده انساني وارسته و متصل به منبع وحياني و در عصر غيبت رهبري مدير، آگاه و شريعت شناس است. با يان همه او به طور طبيعي نمي تواند پيراستگي رهبري غير معصوم از خطا و يا حتي جانشينان او را که با اتکاء به قلمرو وسيع اختيارات رئيس مدينه گرفتار لجام گسيختگي و خودکامگي نشوند، تصمين نمايد. شايد مهم ترين کاستي مدينه فاضله را بتوان در دوگانه انگاري و تقسيم انسان ها به انسان هاي ذاتا خوب يا بد ارزيابي کرد. فارابي گذشته از آن که مردمان را به دو گروه صاحبان فطرت هاي سالم و ناسالم تقسيم مي کند و يا نقش هر يک از مردمان را به اعضاي بدن همانند مي کند که به طور طبيعي پستي و شرافت طبيعي و از پيش تعيين شده برخي افراد بر برخي ديگر را برمي تابد، در ميان شهروندان مدينه کساني را سرغ مي دهد که مصداق انسان هاي هرزه اند و پاره اي از آنان مانند حيوانات و پاره اي نيز بسان درندگان اند و در هر دو صورت انگل هاي اجتماع اند.(12)3.اتوپياي توماس مورتوماس مور انديشمند انگليسي قرون 15 و 16 ميلادي، يکي از چهره هاي برجسته عصر رنسانس و حلقه وصل دنياي قديم و جديد فلسفه سياسي غرب به شمنار مي آيد. شايد مهم ترين وجه معروفيت وي، در نگارش کتابي با نام «اتوپي» باشد. اين کتاب به طور آشکار تحت تأثير جمهور افلاطون قرار دارد.توماس مور در «اتوپي» به شرح حال آرمان شهر خود مي پردازد. در مدينه فاضله مور مانند جمهور افلاطون، بسياري از چيزها اشتراکي است؛ همه شهرها و خانه ها در اين مدينه يکسان ساخته شده اند، درب هيچ خانه اي قفل ندارد و آمد و شد همگان در همه خانه ها آزاد است، هر دو سال يکبار مردم خانه ها را با يکدگير عوض مي کنند تا تاحساس مالکيت و وابستگي در آنان ايجاد نشود، همه يک جور لباس مي پوشند و ... (13)اساسي ترين قانون جزيره مور، همچون افلاطون الغاي مالکيت خصوصي است؛ زيرا در اين جزيره همه چيز به دوست تعلق دارد و پول و قراردادهاي خصوصي نيز بين افراد ملغي مي گردد. هر کس به ميزان نيازش از انبارهاي عمومي جنس برمي دارد و ...(14)، اما توماس مور بر خلاف افلاطون، مقام خانواده و ازدواج را مشمول اين زندگي اشتراکي نمي سازد و حتي زنا و ازدواج هاي غير رسمي را نيز قابل مجازات مي داند. در عين حال اجازه مي دهد تمام اديان به طور برابر از آزادي کامل برخوردار باشند و براي کافران و مشرکان نيز مجازاتي در نظر گرفته نمي شود، پيروان تمام عقايد و باورها مي توانند آزادانه به فعاليت بپردازند؛ در قلمرو اتوپي برخي خورشيدپرست هستند، برخي ماه مي پرستند و برخي ستارگان را عبادت مي کنند و ...(15)تفکرات توماس مور تأثير بسيار عميقي در شکل گيري نظريه سوسياليسم و کمونيسم به خصوص در نيمه دوم قرن 18 بر جاي گذاشت تا جايي که «کارل کائوتسکي» نظريه پرداز سوسياليست آلماني، مور را به دليل باور نداشتن به مالکيت خصوصي، پيشرو انديشه کمونيسم دانسته و عنوان «پدر انقلاب روسيه» را به او لقب داد.(16)نواقص و کاستي هاي اتوپياي مورآرمان شهر مور همچون افلاطون در خلاء واقعيت شکل گرفته و گرفتار تخيل است. جامعه اتوپي مور آموزه هايي از دين مسيح، باورهاي مدينه فاضله افلاطون و ضروريات زندگي عصر وي را در هم آميخته است. او در اين جامع گرچه سعي نموده برخي مشکلات و عيوب آرمان شهر افلاطون را بر طرف نمايد، ولي هم چنان گرفتار عالم وهم و خيال است. تا آنجا که برخي از منتقدان آن را تا حد بازي ذهني يک انديشه ور تنزل داده اند. تجربه شکست خورده مالکيت اشتراکي مارکسيسم در روسيه و مائوئيسم در چين نيز ايرادهاي اقتصادي وارد بر آرمان شهر مور را بر ملا ساخت. اصل نابرابر انگاشتن خرد و شعور اقوام و ملت ها از سوي مور به شکل گيري نظام آپارتايد، نژاد پرستي و تحميل تبعيضات نژادي بر بشر و نظام هاي اجتماعي پس از او انجاميد و شايد توماس مور نيز بيش از هر کس ديگر به ايرادهاي اساسي انديشه آرماني خود واقف بود که تأکيد کرد: «اتوپي براي اصلاح شرايط سياسي اجتماعي اروپاي آن زمان که گرفتار بحران ها و نواقص بسيار بود شايد مفيد باشد، ولي هرگز نمي تواند به طور کورکورانه سرمشق و الگوي ملت ها و دولت ها قرار گيرد».(17)4.جامعه آرماني مارکسيسمنظريه مارکسيسم گرچه به نظريه پرداز معروف «کارل مارکس» نسبت داد مي شود، ولي ريشه در آرا و نظريات فلاسفه و نظريه پردازان خيلي پيش از وي دارد. نظريه مارکسيسم که توسط انگلس و سپس ديگر نظريه پردازان مارکسيسم ترويج يافت، از يک سو تأسيس بهشت آرماني را در اذهان عمومي تداعي مي کرد و از ديگر سوي جهاني شدن مارکسيسم را فرجام قطعي تاريخ جهان مي شمرد. ساختار اقتصادي خاص جوامع در گذر تاريخ باعث تغيير و تحول شده و حرکت تکامل تاريخ آنان را به سوي آرمان جهاني کمونيسم سوق خواهد داد. از جمله موانع جدي که مارکس در چشم انداز تحقق جامعه مي ديد ناسيوناليسم و ملي گرايي بود که در اروپاي عصر وي رونق گرفته بود. ملي گرايي از آن سو با انديشه آرماني مارکسيسم در تضاد است که نمي گذارد مليت هاي گوناگون در زير لواي يک نظم سياسي و همسان نگر، گرد هم آيند و لذا او ناسيوناليسم را همه خصيصه بورژوازي خواند و پيش بيني کرد پرولتاريا به لحاظ طبيعت خود فاقد تعصبات ملي و ناسيوناليستي است و اين طبقه سرانجام با از ميان برداشتن مليت ها، آرمان جهاني سوسياليسم را تحقق خواهد بخشيد.(18)افول انديشه مارکسيسمانديشه مارکسيسم گرچه پس از مارکس و در قرن بيستم ميلادي توانست به سرعت گسرتش يافته و باورهاي خود را بر پهنه وسيعي از گستره ي عالم هستي تحميل نمايد، اما نه تنها هرگز بخت جهاني شدن را نيافت که در همان قلمرو حاکميت خود نيز بهشت برين و جامعه آرماني را که وعده داده بود، برنتابيد. اين انديشه پس از برپايي بخران هاي اساسي و گرفتن ميليون ها قرباني در جوامع تحت سلطه سوسياليسم از عهده تأمين تداوم حيات خويش برنيامد و اين خود بزرگ ترين دليل ضعف و نقصان اين انديشه بود که به دليل بيش يکسر مادي و الحادي خود به جهان هستي، گرفتار آن گرديد؛ همان مشکلي که بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره) بادرکت واقع بينانه خود پيش از فروپاشي اين نظام، در نامه اي خطاب به گورباچف رئيس جمهور وقت شوروي به ان اشاره نمود: «بايد به حقيقت رو آورد... مشکل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست... مشکل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا و مبداء هستي و آفرينش است».(19)5.جهان آرماني ليبراليسممکتب ليبراليسم، مولود پيدايش جوامع مردن در ارپاي غربي است.جهان آرماني ليبراليسم و يا به تعبيري جهاني سازي آمريکايي و غربي، بر اين پيش فرض بنا گرديده که ليبراليسم همان بهشت موعود و مدينه فاضله و آرماني مورد انتظار بشر است که بايد به تمامي جهان صادر شود. به اعتقاد مبلغان اين ايده، فراگيري و جهاني شدن ارزش هاي ليبرال دموکراسي غرب، فرايند گريز ناپذير دنياي معاصر است؛ فوکوياما با طرح نظريه پايان تاريخ، بر اين باور است که جهان در پي فروپاسي اتحاد جماهير شوروي به اين نتيجه خواهد رسيد که ارزش هاي ليبرال دموکراسي، برترين گزينه پيش روي اوست و مي گويد: «به نظر من جهاني شدن همان آمريکايي شدن است، چرا که آمريکا از برخي جهات پيشرفته ترين کشور سرمايه داري در جهان امروز است... بنابراين قطعا آمريکايي شدن با جهاني شدن يکي است».(20)فوکوياما با فروپاشي نظام کمونيستي، به عنوان بزرگ ترين رقيب نظام سرمايه داري و ليبرال دموکراسي غربي، با دستپاچگي تصور کرد تاريخ به پايان خود نزديک شده است و پيروزي ليبراليسم بر کمونيسم به معناي پيروزي قطعي اين انديشه بر تمام انديشه هاي ديگر خواهد بود، لذا در بخشي از اثر خود با عنوان «پايان تاريخ و آخرين انسان»، مي نويسد: «آخر الزمان فرا رسيده و ارزش هاي ليبرال دموکراسي نشان داده اند که به بهترين وجهي نيازهاي انسان معاصر را برآورده مي سازند».(21)گرچه طرح اين نظريه از سوي فوکوياما، مطلوب بسياري از سران غرب بود، ولي براي آن که سستي آن حتي براي خود معتقدان ليبرال مسلک هم به اثبات برسد، احتياج به زمان زيادي نبود. آنان خود را در برابر انديشه و مکتبي به مراتب قوي تر از رقباي سابق ليبراليسم ديدند. در اينجا بود که ساموئل هانتينگتون جهت ترميم نظريه فوکوياما وارد ميدان شد و «برخورد تمدن ها» را مطرح ساخت. وي گرچه با اصل ايده فوکوياما موافق بود، ولي سعي کرد به مخاطبان خود بگويد بايد صبر کنند پس از برخورد ليبراليسم با اسلام، شاهد پيشگويي فوکوياما باشند:«ليبرال دموکراسي جهت نيل به جايگاه برتر، نيازمند فايق آمدن بر يک دشمن ديگر - پس از کمونيسم - مي باشد؛ اين دشمن تازه، پديده آمده(!) از ائتلاف بين اسلام و کنفوسيوسيسم مي باشد».(22)پس از طرح نظريه هانتينگتون، يورگن هابرماس در پي تلطيف آن برآمد و سعي کرد آشتي ميان اسلام و غرب را در پيش روي مخالفان به اصطلاحخشونت قرار دهد، اما ايده اي که او مطرح کرد، در نهايت کفه ترازو را به نفع ليبراليسم سنگين مي کرد. به اعتقاد وي، براي جلوگيري از اين برخورد لازم است ديانت اسلامي در صدد پيرايش خود از آموزه هاي ناسازگار با ارزش هاي غربي برآيد! به عبارت ديگر، نسخه اي که او براي جهان اسلام پيچيد، آن بود که اسلام ارزشهاي ديني خود را در قالب پارادايم ليبرال دموکراسي باز تعريف نمايد! اين ايده به کرات از سوي وي در سفرهاي خود به جمهوري اسلامي ايران مطرح گرديد.بديهي لازمه ايده اي که هابرماس مطرح مي کند، آن است که دين از مسند الهي به مقوله انساني تنزل يابد؛ يعني همان اتفاقي که پس از رنسانس تاکنون در غرب تحت عنوان دين اومانيستي مسيحي جريان يافته است و به بحران هايي دامن زده که در اداممه به اجمال مورد اشاره قرار مي گيرد.چالش ها و بحران هاي ليبراليسمآرمان شهر ليبراليسم بر خلاف آرمان شهرهاي مکاتب و انديشه هاي ديگر، حداقل توفيق ارن را يافت تا از علام وهم و خيال به عالم واقعيت پيوند خورده و چهره واقعي خود را بر جهانيان بنماياند. از اين رو عيوب و نواقص آن نيز در عمل چهره خود را عيان ساخت. امروزه کاستي ها و آسيب هاي نظام ليبراليستي در ساخت هاي معرفتي، اخلاقي و ختي در زمينه رفاه انساني نمايان گرديده و نظريه پردازان بنام اين مکتب را به اعتراف کشانده است. واقعيت آن است که اگر ليبراليسم هرگز تحقق خارجي هم نمي يافت، تناقضات فلسفي و معرفتي اش آن قدر بود که عيوب و نواقص خود را بر انسانهاي آگاه مخفي نسازد. اکنون سؤال اساسي اين استپ، مکتب که از بنيادهاي فلسفي و معرفت شناختي اش؛ تکثرگرايي و اعتقاد به آزادي باورها، فرهنگها و اعتقادات بوده و حاضر نيست يک مکتب فکري را به عنوان تنها مکتب حق بپذيرد، مي تواند مدعي برتري، تماميت خواهي و انحصار مطلق بر فرهنگهاي جهاني باشد؟ اين نخستين تناقض دروني ليبراليسم است که نظريه پردازان ليبرال از پاسخ به آن عاجز مانده اند.مشکل اساسي ديگر ليبراليسم، گسست رابطه ميان انسان و معنويت است. همان مشکل اساسي که نظام سوسياليسم را در مراحل اوليه اش به زانو دراورد. امروزه در غرب نابودي ارزش هاي انساني در ساخت هاي فردي، خانوادگي و اجتماعي؛ از انسان ها، درندگاني هوشمند و مجهز به ابزارهاي پيشرفته و جنايت ساخته است. مدينه فاضله و آرمان شهري که مکتب ليبراليسم وعده آن را داده بود، عملا به شکل گيري جوامع غربي با ظهور انسان رها شده و بريده از نظارت خرد الهي و عقل هدايت يافته از منبع وحياني، انساني حريص، طغيان گر و سرکش و آکنده از آزمندي غرور و خود محوري انجاميده است.فرجام طبيعي و گريزناپذير چنين روندي، جز سقوط در ورطه هلاکت و نابودي نيست و اين واقعيتي است که حتما مناديان جهاني سازي ليبراليسم نيز ننتوانسته اند آن را ناديده انگارند. فوکوياما با نگراني از وضعيت کنوني جامعه آمريکا مي گويد: «به نظر من جامعه آمريکا با بحران هاي جدي متعددي رو به رو است که آينده آن را تهديد مي کند. مشکل جهان امروز اقتصادي، سياسي و ... نيست؛ بلکه بحران ناشي از فروپاشي انسجام اخلاقي است که زماني از طريق آموزه هاي مذهبي حاصل مي آمد.»(23)گرچه ليبراليسم بر مبناي اومانيسم و انسان محوري شکل گرفت، ولي واقعيت کنوني نشان مي دهد که انسان ساکن در نظام ليبراليستي، موجودي بي هويت، اسير، بي اراده و استثمار شده به دست صاحبان سرمايه و زور بي نيست. هويت کنوني انسان ليبرال تا حد ابزاري بي اراده در مسير اقتصاد در سودآوري بيشتر تنزل يافته است. استثمار مدرن در سيستم سرمايه داري به مراتب خشن تر و تحقير آميزتر از استثمار کهن است. به گفته «اريک فروم» در نظام ليبرال دموکراسي، «مشکل اجتماعي و سياسي استثمار دگرگون شده است. آنچه عوض نشده اين است که هنوز صاحب سرمايه از انسان هاي ديگر به سود شخص خود استفاده مي کند».(24)فروپاشي نهاد خانواده، افسردگي و روان پريشي، فقدان امنيت و ... از اساسي ترين مشکلات دامن گير نظام ليبراليستي است. مشکلات دامن گير نظام ليبراليستي است. مشکلاتي که هر يک به تنهايي کافي است تا ثابت کند آرمان شهر ليبراليسم به هيچ وجه شايستگي الگو شدن براي کل جهان هستي را ندارد.نظام جهاني مهدويبر اساس روايات موجود قرن ها تلاش جوامع بشري براي تحقق آرمان شهر موعود در جهان هستي و شکست هاي متوالي در اين رقابت نفس گير بدان جهت است تا فرصت کافي در اختيار انسان ها قرار داده شود و عدم توانايي آنها در ايجاد نظام آرماني بدون عيب بر همگان به اثبات رسد مبادا که پس از تشکيل نظام جهاني مصلح موعود به دست تواناي دوازدهمين امام معصوم (ع) کسي را ياراي اين ادعا باشد که توان تحقق نظام آرماني و مدينه فاضله بشري داشته است.آرمان شهر مهدوي بر اساس نگرش توحيدي و آموزه هاي وحياني استوار است؛ نگرشي که تمامي مکاتب و انديشه هاي بشري فاقد آن بود يا توان تحقق واقعي آن را نداشت. مدينه فاضله مهدوي نظامي است برخوردار از ايمان و آراسته به فضايل انساني و آرايه هاي اخلاقي.شکوفايي علمي و عقلاني، رفاه اقتصادي و عدالت گستري در اوج بهره وري انسان از معنويت و اخلاق؛ از بارزترين شاخصه هاي مدينه فاضله موعود اسلامي است که تحت قيادت رهبري صالح و آسماني حضرت مهدي (عج) تحقق مي يابد و او همان کسي که آخرين حلقه اتصال اين آيه شريفه است که :«هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله و لو کره المشرکون»؛(25)«او کسي است که رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا آن را بر همه آيين ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.»ابوبصير از امام صادق (ع) در تفسير آيه شريفه فوق نقل مي کند که فرمود: به خدا سوگند تأويل آيه هنوز تحقق نيافته و نخواهد يافت تا آن زمان که قائم (عج) خروج کند.»(26)ره آورد مسلم تأکيد آيات و روايات معصومين فراگير شدن آموزه ها و معارف اسلامي در عصره جهان هستي و تأسيس جامعه اي لبريز از ايمان و باور ديني است. پس اين نظام جهاني داراي خصلت هاي منحصر به فردي است که برخي از آن ها بدين قرار است:بازگشت به اسلام ناب محمدي (ص)، تحقق عدالت جهاني، حضور کارگزاران صالح و شايسته، صلح و امنيت جهاني و آسايش و رفاه عمومي.پي نوشت ها:1-افلاطون، جمهور، ترجمه فؤاد رحماني، تهران بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص 220.2-ر.ک: برتراند راسل، تاريخ فلسفه غرب، ترجمه دريابندري، تهران، نشر پرواز، 1365، صفحه 171 به بعد.3و4-هنري توماس، ماجراهاي جاودان در فلسفه، ترجمه احمد شهسا، تهران، نشر ققنوس، 1350، ص 40.5-تاريخ فلسفه غرب، پيسشين، ص 185.6-ابوالقاسم طاهري، تاريخ انديشه سياسي در غرب، تهران، نشر قومس، 1374، ص 22.7-تاريخ انديشه سياسي در غرب، پيشين، ص 56.8-تاريخ فلسفه غرب، پيشين، ص 180-182.9-ان، کي.اس.لمبتون، دولت و حک.نت در اسلام، ترجمه سيد عباس صالحي، انتشارات عروج، 1374، ص 495.10-ابونصر فارابي، سياست مدنيه، سيد جعفر سجادي، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1379، ص 230.11-ابونصر فارابي، پيشين، ص 50-52.12-همان.13-تاريخ انديشه سياسي در غرب، پيشين، ص 183 به بعد.14-توماس مور، اتوپي، ترجمه داريوش آشوري و نادر افشار، تهران شرکت سهامي انتشارات خوارزمي، 1373، ص 79-80.15-همان، ص 116-122.16-همان، ص 20-22.17-ر. ک: تاريخ انديشه سياسي در غرب، پيشين، ص 183 به بعد.18-برتراند راسل، پژوهشي در بنياد سوسياليسم و ليبراليسم، ترجمه علي رامين، تهران، امير کبير ، 1357، ص 255.19-صحيفه نور، ج 21، ص 221.20 و 21-نظريه ها و رويکردهاي جهاني شدن، ماهنامه ديني، فرهنگي مسجد، شماره 90، خرداد 1384، ص 62.22-مجتبي اميري، برخورد تمدن ها، هانتينگتون و منتقدانش، تهران، دفتر مطالعات سياسي بين الملل، 1384، ص 18.23 و 24-اريک فروم، جامعه سالم، ترجمه اکبر تبريزي، چاپ دوم، تهران، انتشارات کتابخانه بهجت، 1360، ص 110-118.25-توبه، آيه 33.26-سيد هاشم حسيني بحراني، البرهان في تفسير القرآن، قم، اسماعيليان، ج 3، ص 407 و تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 109.منبع: فصلنامه ي پويا /خ
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن