تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فتوا دهندگان بزرگانِ دانشمندان‏اند و فقيهان پيشوايانى كه از آنان بر اداى پيمان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799006913




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درخت گردکان با این بزرگی، درخت خربزه الله اکبر!


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: درخت گردکان با این بزرگی، درخت خربزه الله اکبر!

 روزی بود روزگاری بود. الاغی بود كه فكر می كرد خیلی داناست. به خیال خودش از همه چیز انتقاد می كرد و درباره همه ی موضوعات اظهار نظر می كرد.روزی الاغ به باغی رفت و چشمش به بوته ی خربزه ای افتاد. بوته ی خربزه روی زمین پهن شده بود و میوه ای به آن بزرگی داشت. الاغ از بوته ی خربزه خوشش آمد و با خودش گفت:« چه بوته ی خوبی! با این كه شاخه ی محكمی ندارد، توانسته میوه ای به این بزرگی بدهد.»الاغ كمی علف خورد و رفت زیر درخت گردو تا در سایه ی آن استراحتی بكند. درخت گردو  تكانی خورد و گفت: «جناب الاغ! آخر این شد رسم دوستی؟! سلامت كو؟ احوالپرسیت چی شد؟ همین جوری سرت می اندازی پایین و می گیری زیر سایه ی من استراحت می كنی؟ مثل این كه تعارف و تشكر هم بد نیست ها! من سال ها ست زحمت كشیده ام تا به این قد و بالا و سایه رسیده ام.»الاغ كه اهل این حرف ها نبود، تا چشمش به گردوهای درخت افتاد، عرعر بلندی كرد و گفت: «به تو هم می گویند درخت؟ خجالت نمی كشی؟ فقط بلدی پز شاخ و برگ و سایه ات را بدهی . برو از بوته ی خربزه یاد بگیر. یك هزارم تو هم قد و قیافه ندارد،اما با آن ساقه ی نرم و باریكش توانسته میوه ای به آن بزرگی به دنیا بیاورد. اما تو چی؟ ساقه ای به این محكمی و كلفتی داری. هزار تا شاخه و یك میلیون برگ داری. آن وقت محصولت گردوست؛ گردویی به آن كوچكی. معلوم است كه خجالت می كشی از میوه ات حرف بزنی، هی سایه ات را به رخ دیگران می كشی.»درخت گردو كه از حرف های الاغ ناراحت شده بود، تصمیم گرفت درسی فراموش نشدنی به الاغ بدهد.درخت گردو صبر كرد تا الاغ چرتش بگیرد. هنوز اولین خرو پف های الاغ بلند نشده بود كه درخت گردو تكانی به خودش داد و یكی از گردو هایش را درست انداخت وسط كله ی الاغ.گردو محكم به سر الاغ خورد، الاغ از خواب پرید و بنای داد و بیداد گذاشت و گفت: «آخ سرم! این چی بود كه تو سر من بیچاره خورد؟»درخت گردو خندید و گفت: ای بابا! این که چیزی نبود. فقط یکی از میوه های کوچک من بود که افتاد و خورد توی سر تو.»
الاغ
الاغ گفت: « هر چه بود، سر من که خیلی درد گرفت.»درخت گردو گفت: «خوب، اگر همه ی فكر های خركی تو درست از آب در می آمد چه می شد؟»الاغ منظور درخت گردو را نفهمید. درخت گردو توضیح داد: « اگر میوه ی من به اندازه ی یك خربزه بود و می افتاد، سر كسی كه زیر سایه ی من خوابیده چه می آمد؟ حتماً جا به جا می مرد؛ این طور نیست؟»الاغ گفت: « هر چیز به جای خویش نیكوست. همان بهتر كه میوه ی تو كوچك باشد.»از آن به بعد، هر وقت بخواهند از نامناسب بودن مقایسه ای حرف بزنند، می گویند: «درخت گردكان با این بزرگی، درخت خربزه الله اكبر.»ضرب المثال_ مصطفی رحماندوست گروه کودک و نوجوان سایت تبیانمطالب مرتبطاز آنهاست که نان را پشت در می مالند هم چوب را خورد هم پیاز،هم پول داد خود کرده را تدبیر نیست شتر را خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بلند کرد آدم گرسنه سنگ را هم می خورد هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید روغن ریخته را نذر امام زاده کرده اگر تو کلاغی، من بچه کلاغم آهسته که آسمان نداند یک روز من، یک روز استاد   





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1189]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن