تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 30 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):لباس پاكيزه غم و اندوه را برطرف مى كند و باعث پاكيزگى نماز است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1854833832




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

از آنهاست که نان را پشت در می مالند


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان:  از آنهاست که نان را پشت در می مالند
از آن هاست که نان را پشت در می مالند
یکی بود، یکی نبود. مردی بود که هم فقیر بود و هم خسیس. یک روز دید دیگر پول و پله ای ندارد. تصمیم گرفت با پسرش به شهر دیگری بروند و کار کنند.او و پسرش به شهر دیگری رفتند و در آنجا کارگر شدند و به کار ساختمانی پرداختند.پدر تصمیم گرفت که پول زیادی خرج نکند و دستمزش را پس انداز کند تا هنگام بازگشتن به شهر خودش، پول زیادی داشته باشد. به همین دلیل به پسرش گفت: «ما باید خیلی صرفه جویی کنیم. حتی در غذا خوردنمان!»پسرش گفت: «این درست، اما اگر غذای درست و حسابی نخوریم که نمی توانیم کار بکنیم.»پدرش گفت: «غذا می خوری، اما در خوردن غذا هم صرفه جویی می کنیم.»پسرش گفت: «باشد، چلو، پلو نمی خوریم. اما نان و پنیر که می خوریم؟» پدر گفت: «نان و پنیر؟... بله، نان و پنیر می خوریم.»فردای آن روز، پدر مقداری پنیر خرید و توی شیشه ای گذاشت و درش را بست. یک نان بربری هم خرید. کارشان که تمام شد، با هم به خانه آمدند. پدر، نان را وسط سفره گذاشت و گفت: «بسیم الله، بخور.»پسر تکه ای نان برداشت. می خواست در شیشه ی پنیر را باز کند تا کمی پنیر روی نانش بگذارد که صدای پدرش بلند شد: «آهای پسر! چه می کنی؟»
از آن هاست که نان را پشت در می مالند
پسرش گفت: «هیچی بابا! می بینی که، می خواهم نان و پنیر بخورم.»پدرش گفت: «گفتم که، باید صرفه جویی کنیم. می بینی که نان سوار است و ما پیاده. اگر قرار باشد با هر تکه نان، یک تکه پنیر هم بخوری، پنیرمان همین امروز و فردا تمام می شود.»پسرش گفت: «نان بی پنیر که خوردن ندارد. پس چه کنیم؟»پدر گفت: «نگفتم نان بی پنیر بخور. گفتم صرفه جویی کن. نان را به شیشه ی پنیر بمال و بخور.»پسر که نمی خواست پدرش را ناراحت کند، راضی شد.از آن به بعد، آن دو صبح تا عصر کار می کردند. عصر که می شد، نانی می خریدند و به خانه می آمدند. بعد، نانشان را به شیشه ای که پنیر داشت می مالیدند و به خیال خودشان نان و پنیر می خوردند و می خوابیدند.از قضا، یک روز جایی که با هم بتوانند کار کنند، پیدا نشد. پدر مجبور شد در جایی کار کند و پسرش در جای دیگری مشغول کار شد.عصر که شد، پسر نانی خرید و به خانه برگشت. پدر، هنوز از سر کار نیامده بود. کلید خانه هم دست او بود. پسر مدتی کنار در خانه نشست تا پدرش از سر کار برگردد و با هم نان و پنیر بخورند. اما پدر برای اینکه پول بیشتری به دست بیاورد، اضافه کاری می کرد. پسر گرسنه بود شکمش قار و قور می کرد. نان داشت، اما شیشه ی پنیر توی خانه بود. فکری به خاطرش رسید. نان را تکه کرد به در خانه مالید و خورد.پسر مشغول خوردن نان و پنیرش بود که پدر از راه رسید. او را دید و پرسید: «چی می کنی؟»پسر جواب داد: «نان و پنیر می خورم. خیلی گرسنه ام بود.»پدر عصانی شد و گفت: «یک شب نمی توانستی نان بدون پنیر بخوری؟ تو اصلاً به فکر صرفه جویی و پس انداز نیستی.» و پسر شرمنده شد و سرش را پایین انداخت! از آن به بعد، درباره ی آدم هایی که خیلی خسیس اند و حاضر نیستند حتی برای نیازهای اساسی زندگی پول خرج کنند، می گویند: «از آن هاست که نان را به پشت در می مالند.» ضرب المثال_ مصطفی رحماندوستگروه کودک و نوجوان سایت تبیانمطالب مرتبطشتر را خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بلند کرد آدم گرسنه سنگ را هم می خورد آدم گرسنه سنگ را هم می خورد روغن ریخته را نذر امام زاده کرده اگر تو کلاغی، من بچه کلاغم آهسته که آسمان نداند یک روز من، یک روز استاد دم گربه نیم ذرع است





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 270]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن