واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مسافر هفت شهر عشق نويسنده: سید حسن یوسفی اشارهدر جای جای کشور پهناور ایران، کسانی را میتوان یافت که اثر خاصی در فرهنگ و ادب این مرز و بوم گذاشتهاند. خطّه عالمپرور نیشابور با پرورانیدن عالمان بزرگ و ادیبان نامآور، فرهنگ دوستی خویش را به رخ دیگر مناطق کشیده است. یکی از چهرههای درخشان عرصه ادبیات عرفانی، عطار نیشابوری است که اشعار و به ویژه مثنویهایش، گوش دل را نوازش میدهد.تولدفرید الدین ابو حامد محمد بن ابیبکر معروف به عطار نیشابوری، یکی از شاعران و عارفان نامآور ایران، در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ه . ق است. او در قریه «کَدْکَن» یا «شادیاخ» که در آن زمان از توابع نیشابور بود به دنیا آمد. از دوران کودکی او اطلاعی در دست نیست، جز اینکه پدرش به شغل عطاری و گیاهدرمانی مشغول بوده و مهارت ویژهای در این کار داشته است. بعد از وفات پدر، فرید الدین کار عطاری را ادامه میدهد.انقلاب روحیداستانهای مختلفی در چگونگی تحول و انقلاب روحی عطار بر سر زبانهاست. معروفترین آنها بدین قرار است که روزی درویشی به مغازه عطار رفت و در راه خدا چیزی برای خویش خواست. بعد از چندین بار طلب کردن، وقتی جوابی از عطار نشنید به او گفت: ای خواجه! هنگام مرگ چگونه میخواهی دست از این دنیا برداری؟ عطار گفت: همانگونه که تو از دنیا خواهی رفت. درویش گفت: آیا تو میتوانی همانند من بمیری؟ عطار پاسخ داد: آری. درویش، کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن لفظ جلاله «اللّه» از دنیا رفت. با دیدن این صحنه، قلب عطار آتش گرفت و از مغازه بیرون رفت و روش زندگی خویش را برای همیشه تغییر داد.در جست و جوی استادزمانی که عطار آمادگی روحی در خویش احساس کرد، به خدمت عارف معروف آن زمان «رکن الدین اَکّاف» رفت و به دست او توبه کرد. از آن پس، عطار به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چندین سال نزد رکن الدین ماند. او نیز همانند دیگر عارفان و به رسم سالکان طریقت، بخشی از عمر خویش را در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهرین به مسافرت پرداخت و بزرگان زیادی را زیارت کرد و به راستی که «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی». او در این سفرها پخته شد و پس از آنکه جوانی خود را صرف علمآموزی و تجربهاندوزی کرد، در دوران پیری، به گوشهگیری و عزلتنشینی پرداخت و مشغول سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خویش شد.آثارآثار عطار دو دستهاند؛ منظوم و منثور. آثار منظوم او عبارت است از: دیوان اشعار که شامل غزلیات، قصاید و رباعیات است. مثنویهای الهی نامه، اسرار نامه، مصیبت نامه، وصلتنامه، بلبل نامه، منطق الطیر، جواهرالذّات، حیدر نامه، مختارنامه، خسرونامه، اشترنامه، مظهر العجائب و لسان الغیب. البته برخی، این دو اثر اخیر را از آثار او نمیدانند.عطار افزون بر آثار منظوم، آثار منثوری نیز داشته که معروفترین آنها، تذکرة الاولیاء است. او در این کتاب، 96 تن از بزرگان و عارفان صوفیه را معرفی کرده است.ویژگی سخن عطارعطار، یکی از شاعران بزرگ صوفیمسلک و از مردان نامآور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و گیراست. عطار برای بیان مقاصد عرفانی خود، بهترین راه را برگزید؛ یعنی آوردن کلمات ساده و کلام بیپیرایه. اگر چه در ظاهر، کلام او استحکام سخن شعرای دیگر همچون سنایی را ندارد، ولی همین بیان ساده که از دل سوخته او برخاسته است، خواننده را مجذوب میکند. افزون برآن، استفاده از تمثیلات و بیان داستانها و حکایات مختلف، از جاذبههای آثار اوست که سرمشق عارفانی همچون مولوی و جامی قرار گرفته است و آنان زبان به مدح عطار گشودهاند؛ چنانکه مولوی میگوید:عطار روح بود و سنایی دو چشم اوما از پی سنایی و عطار آمدیم کجاییز عشقت سوختم ای جان کجاییبماندم بی سر و سامان کجایی نه جانیّ و نه غیر از جان چه چیزینه در جان نه برون از جان کجایی ز پیداییّ خود پنهان بماندیچنین پیدا چنین پنهان کجایی هزاران درد دارم لیک بیتوندارد درد من درمان کجایی چو تو حیرانِ خود را دستگیریز پا افتادهام حیران کجایی ز بس گر عشق تو در خون بگشتمنه کفرم ماند و نه ایمان کجایی شد از توفان چشمم، غرقه کشتیندانم تا در این توفان کجایی چنان دلتنگ شد عطار بی توکه شد بروی جهان زندان کجایی شاهکاری از ادب و عرفانمنظومه منطق الطیر، از شاهکارهای زبان فارسی است که عطار آن را با توحید آغاز کرده و در فنا فی اللّه به اتمام رسانیده است. این اثر، منظومهای است رمزگونه و تمثیلی که 4600 بیت دارد. موضوع این منظومه، هفت شهر عشق است که سالک برای رسیدن به خدا باید بپیماید: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا. پرنده سیمرغ، تمثیلی از ذات باری تعالی و هدهد، پیر مرشد است. در این منظومه، عطار با آمیختن تمثیل و ادب با عرفان، به راستی که هم اثری ادبی بر جای نهاده و هم توانسته است مسائل عرفانی و مشکلات سیر و سلوک را به زیبایی تمام به نمایش درآورد.وفاتسال وفات عطار را 627 دانستهاند. هنگام یورش مغولان به نیشابور و قتل عام مردم، ضربت شمشیری بر دوش وی اصابت کرد که موجب وفات او شد. میگویند وقتی خون از زخمش جاری شد و آثار مرگ بر او عارض گردید، با خون خود بر دیوار این رباعی را نوشت:در کوی تو رسم سرفرازی این استمستان تو را کمینه بازی این است با این همه رتبه هیچ نتوانم گفتشاید که تو را بنده نوازی این است سرانجام، این عارف نامی را در نزدیکی شهر نیشابور به خاک سپردند.نشان جانانتا چشم بر ندوزی از هر چه در جهان استدر چشم دل نیاید چیزی که مغز جان است در عشق، درد خود را هرگز کران نبینیزیرا که عشق جانان دریای بیکران است تا چند جویی آخر از جان نشان جاناندر باز جان و دل را کین راه بینشان است تا کی ز هستی تو کز هستی تو باقیگر نیست بیش مویی، صد کوه در میان است هر جان که در ره آمد لاف یقین بسی زدلیکن نصیب جان زان پندار یا گمان است رند شرابخواره چون مست مست گردد گوید که هر دو عالم در حکم من روان است لیکن چو باهش آید در خود کند نگاهیحالی خجل بماند داند که نه چنان است منابع و مآخذ:1. مصطفی بادکوبهای، زندگی شیخ فرید الدین عطار، شرکت توسعه کتابخانههای ایران.2. پوران شجیعی، مسافر سرگشته، سیمای دانش.3. محمود حکیمی، در مدرسه پیر نیشابوری، چاپ قلم.4. علی معصومی، چهرهها و قصهها، پیام محراب.5. نرمافزار شهریار.6. نرمافزار دُرج.منبع : سایت حوزه/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 474]