تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به وسيله من هشدار داده شديد و به وسيله على عليه ‏السلام هدايت مى‏يابيد و به وسي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821172476




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انتقاد روزنامه اصول‌گرا از دارا و ندار


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: انتقاد روزنامه اصول‌گرا از  "دارا و ندار"
آلبوم تصاویر سریال دارا و ندار، دهنمکی
خیلی از دیالوگ‌های سطحی و غیراخلاقی سریال "دارا وندار" حتی قابل چاپ هم نیستند! روزنامه اصول‌گرای خراسان نوشت :آخرین نوشته های وبلاگ «مسعود ده نمکی» را بخوانید تا بفهمید نقد نوشتن درباره یکی از ساخته های این کارگردان چقدر کار دشواری است. آقای کارگردان مخالفان این مجموعه تلویزیونی را افرادی از طبقه نو کیسه و مرفه بی درد و این جور چیزها خوانده و خطاب به آن ها گفته: ما این مجموعه تلویزیونی را ساختیم تا این نو کیسه ها و بلندگوهای آنها عصبانی شوند و از این عصبانیت بمیرند.بنابراین براساس نوشته های کارگردان اگر ما ساختار یا محتوای این سریال را نپسندیده باشیم در یکی از این گروه ها و طبقه ها قرار می گیرم و احتمالا چاره ای جز عصبانی شدن و... نداریم!فعلا نمی خواهیم درباره این موضوع بحث کنیم که چرا در چند سال گذشته رابطه منتقدان مطبوعاتی با «مسعود ده نمکی» رابطه مهربانانه ای نبوده و واکنش های دلسوزانه آن ها در هیاهوی حواشی و جنجال های ایجاد شده شنیده نشده است. اما اشاره به این نکته ضروری است که اگر این رابطه کمی مسالمت آمیز تر می بود، یقینا کارگردان راه منطقی تری را در پیش می گرفت و در حال حاضر با سریال سطح پایینی چون «دارا و ندار» مواجه نبودیم.این که فیلم نامه «دارا و ندار» کشش دراماتیک لازم را ندارد ربطی به مسئله نوکیسه بودن یا نبودن مخالفان سریال ندارد. فرد خیری با هدف کمک به اهالی فقیر یک خانه به مدت چند روز در کنار آن ها زندگی می کند. با این موقعیت داستانی یک خطی چند قسمت از مجموعه را می توان پر کرد و کش و قوس داد؟ واقعیت این است که روایت فیلم نامه هر شب بدون هیچ گونه شاخ و برگ اضافی خودش را عینا تکرار می کند. «فتل» (فتحعلی اویسی) در اثر مواجهه با یک زندگی مصیبت بار افسرده می شود و تلاش می کند گره از مشکلات خانواده فقیر باز کند.  با این کنش قهرمان انتظار داریم روایت وارد مرحله تازه ای شود. اما چنین اتفاقی نمی افتد. چون شخصیت محوری دوباره در برابر یک موقعیت تکراری و مشابه قرار می گیرد و همان کنش قبلی را بی کم و کاست تکرار می کند. این طوری می شود که به عنوان مثال قسمت سوم سریال با قسمت سیزدهم آن تفاوت چندانی ندارد. در اولی «فتل» یک خانه مسکونی را به یک خانواده فقیر اهدا می کند و در دومی یک وانت آبی رنگ را تقدیم به خانواده فقیر دیگری می کند. با این حساب نباید انتظار نقطه عطف و اوج و فرود دراماتیک از داستان را داشته باشد.  روایت مدام بین خانواده های فقیر اولی و دومی و... می چرخد و باز به همان نقطه آغازین برمی گردد. در این میان کارگردان با پناه بردن به تیپ های آشنا و شوخی های کلامی سطح پایین سعی در خنداندن مخاطب دارد. فتحعلی اویسی انگار از دنیای چند مجموعه تلویزیونی قبلی اش به این سریال پرتاب شده است. او عینا در همان قالبی فرو می رود که پیش تر آن را در «شهر قشنگ» و «زیرزمین» تکرار کرده است. ادای اشتباه کلمات را هم قبلا در «شمس العماره» دیده ایم. سایر تیپ ها هم نکته جدیدی برای ارائه ندارند و بیشتر یادآور حال و هوای سریال های دهه 40 و 50 هستند.کارگردان در تیپ سازی هایش همچنان علاقه اش را به تیپ های جاهل و لمپن نشان می دهد.  جالب آن که این لودگی لمپن ها را در هر دو قشر فقیر و مرفه می بینیم و گاه این مسئله به شوخی با قومیت ها هم کشیده می شود. (به عنوان مثال آدمی را به یاد آورید که پوشش و لهجه ای محلی دارد و به شکل افراطی روی زنش و آفتابه اش تعصب دارد)واقعیت این است که «دارا و ندار» توان رقابت با دو سریال دیگر نوروزی (زن بابا و چاردیواری) را نداشت. تجربه «دارا و ندار» نشان می دهد که وقتی فیلم نامه ای ضعیف و بی در و پیکر باشد، نمی توان چندان به تلاش بازیگران صاحب نام و مطرح دل بست. آن ها فقط می توانند بخشی از ضعف های فیلم نامه را پوشش دهند. فیلم نامه در زمینه شوخی های کلامی هم دست پر و پیمانی ندارد. شوخی ها یا آن قدر غیراخلاقی و سطح پایین اند که بیانشان بیشتر حال به هم زن است تا خنده آور (مثل شوخی با آب چشمه جوشان توالت فرنگی و این که می شود از آن به عنوان آب جوش استفاده کرد یا نه) در این زمینه دیالوگ های زیادی از سریال را می توان مثال زد که خیلی هایشان قابل چاپ نیستند. یعنی همان شوخی هایی که در خود سریال هم با صدای بوق نیمه تمام می ماندند!دسته دیگر شوخی هایی هستند که از آن طرف بام افتاده اند و نمی توانند لحظات کمیک ایجاد کنند. مثل تکرار چندین و چند باره اصطلاح «مرد حسابی» و این که آدم ها از این که مرد حسابی خطاب شده اند خشمگین می شوند. در کنار این شوخی با جملات شعاری شخصیت ها مواجهیم که گاه صحبت هایشان به سرمقاله های مطبوعاتی پهلو می زند. به عنوان مثال توجه کنید به اشعار «مریم کاویانی» که رو به دوربین خوانده می شود و همه را تحت تاثیر قرار می دهد. این اشعار پرحجم (گیرم که خود اشعار زیبا و دلچسب باشند) بیشتر برای پخش در یک برنامه رادیویی مناسب اند تا سریالی که باید بیشتر متکی بر تصویر باشد.یک کارگردان می تواند از یک سری آدم ها متنفر باشد و یک تعداد دیگر را دوست داشته باشد. اما نباید این خشم و تنفر را با خودش به پشت دوربین ببرد. وقتی این کار را بکند نتیجه اش می شود همین سکانس هایی که ندارها دور هم نشسته اند و دارند پشت سر صاحبخانه (تیمور) به او فحش می دهند و مسخره اش می کنند. (فعلا به این نکته کار نداریم که شرعا و منطقا حق با تیمور است. چون اجاره مستاجرانش عقب افتاده است و...) بقیه شخصیت های مرفه سریال نیز تا حد ممکن موذی و پلشت تصویر شده اند تا بخشی هایی از داستان به هجویه ای تند و تیز علیه سرمایه داران تبدیل شود. از نظر کارگردان خانواده های پولدار منشاء تمامی مصیبت ها و بدبختی ها هستند. انگار که به خاطر پولدار بودنشان مرتکب گناه نابخشودنی شده اند. براساس فرضیات و آموزه های سریال داراها، حق ندارها را خورده اند و از این راه به مال و منالی رسیده اند. پس فقرا باید با اغنیا مبارزه کنند تا بتوانند بخشی از حق و حقوقشان را بازپس بگیرند. داراها هم باید گوشه چشمی به ندارها داشته باشند و مثل «فتل» که چون غول چراغ جادو عمل می کند، هوای ندارها را داشته باشند تا دو کفه ترازو در یک راستا قرار بگیرند.این طوری می شود صورت مسئله را خیلی ساده حل کرد. می توان نشانی غلط داد و بدون معرفی ریشه های اجتماعی و اقتصادی فقر و نداری، خانواده های دارا را مسبب گرفتاری ها معرفی کرد. اگرچه آموزه های دینی از پولدارها می خواهد بخشی از دارایی های خود را صرف فقرا کنند و مواردی چون خمس و زکات و... نیز چنین هدفی را دنبال می کند اما این هم طبیعی است که بخشی از اغنیا بدون توجهی به مشکلات اقتصادی قشری از جامعه توجه به التیام بخشیدن به مسئله فقر ندارند.این نگاه مرزبندی شده بین دارا و ندار را بگذارید کنار نگاه خالقان فیلم های ارزشمندی چون: طهران تهران (داریوش مهرجویی) و بچه های آسمان (مجید مجیدی) تا متوجه شوید تفاوت ره از کجاست تا به کجا. در «طهران تهران» کارگردان پیش از هر چیز به جوهره انسانی شخصیت هایش نگاه می کند تا میزان ثروتشان. به همین خاطر است که خانواده های فقیر و پولدار را کنار یک سفره می نشاند و با هم همسفر می کند. وقتی کارگردان همه آدم هایش را دوست داشته باشد می تواند راحت تر به آن ها نزدیک شود و درباره مختصات اجتماعی شان صحبت کند. او هر دو گروه این شخصیت ها را دوست دارد و خلق و خوی هر دو را می شناسد. مهرجویی در این فیلم نشان می دهد که نزدیک شدن این دو قشر به یکدیگر چه ثمرات و برکاتی می تواند داشته باشد. در «بچه های آسمان» جلوه های زیبایی از یک فقر باشکوه را می بینیم. اعضای خانواده همگی با فقر دست و پنجه نرم می کنند اما سرشان را بالا نگه می دارند. آن ها اهل گله و شکایت نیستند. به همین خاطر است که در همان حالت هم دوست داشتنی جلوه می کنند. اما در «دارا و ندار» کارگردان مدام تلاش می کند دل مخاطب را به خاطر فقر آدم ها به درد بیاورد و حس ترحمش را تحریک کند. او هر چند لحظه یک بار به یادمان می آورد که ما باید دلمان به حال این آدم ها بسوزد و به فکرشان باشیم. به این خاطر که مثلا سقف خانه شان چکه می کند و در ظرف آبگوشتشان گوشتی پیدا نمی شود. البته این هم یک راهی برای تشویق مردم به کمک به مستمندان است و این که یک نفر را خوار و خفیف نشان بدهیم تا بیننده تلویزیونی از وضعیتی که فرد در آن قرار گرفته ابراز انزجار کند. اما راه های بهتری هم وجود دارد. می توان خانواده های کم بضاعت را عزیز و آبرومند و در عین حال دوست داشتنی نشان داد.ای کاش همین نمایش عریان فقر هم با کمی خلاقیت همراه می شد تا به عنوان مثال، شاهد این همه نماهای تکراری پرسه زدن های ذبیح (علیرضا خمسه) در سطح شهر نباشیم. فقر «ذبیح» را می شد خیلی هنرمندانه تر نشان داد. به عنوان مثال چند قسمت از سریال را ببینید که ذبیح با دایره زنگی اش در شهر می چرخد و لابه لای این نماها همچون فیلم های هندی موسیقی ها و ترانه های با ربط و بی ربط با صدای خواننده های مختلف گنجانده شده است.واقعیت این است که «دارا و ندار» توان رقابت با دو سریال دیگر نوروزی (زن بابا و چاردیواری) را نداشت. تجربه «دارا و ندار» نشان می دهد که وقتی فیلم نامه ای ضعیف و بی در و پیکر باشد، نمی توان چندان به تلاش بازیگران صاحب نام و مطرح دل بست. آن ها فقط می توانند بخشی از ضعف های فیلم نامه را پوشش دهند.«دارا و ندار» نشان از دغدغه های معنوی و ارزشمند مسعود ده نمکی دارد. او نگاهش را متوجه قشری فراموش شده کرده است و می خواهد با سریالش تلنگری به اذهان مخاطبان پرشمار تلویزیونی بزند. این رویکرد تازه او قابل تحسین است و از این بابت نمی توان به او خرده گرفت. اما در باره این که او در پرداختن به یک آسیب اجتماعی یعنی فقر چگونه عمل کرده است می توان مفصل تر اظهارنظر کرد. تهیه و تنظیم برای تبیان : گروه هنری تبیان  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 448]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن