واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم:اشاره: سينماي ايران اين روزها دست به گريبان معضل قاچاق فيلمهاي سينمايي است. اين مساله بي گمان مي رود که به نابودي اين صنعت هنر منجر شود. از آنجا که تا اين لحظه تمهيداتي همچون نصب دوربين هاي مداربسته در سينماها، کدگذاري فيلمها، بيمه فيلمها و ديگر شيوه هاي علمي به نتيجه نرسيده است ؛ به نظر مي رسد بهترين راه همچنان حرکتهاي فرهنگي است. در همين زمينه پيشنهاد مي شود دست اندرکاران سينما با عزمي جدي به سراغ فيلمهايي با مضمون قاچاق بروند و در قالب يک مجموعه فيلمهايي در مذمت مساله قاچاق ساخته شود. در زير نام برخي فيلمسازان و سوژه هاي فيلمسازي اعلام مي شود: مسعود کيميايي: عشق به رفيق باعث مي شود تا يک قاچاقچي سي دي ، فيلم دوست خود را قاچاق نکند، اما در اين ميان يک خائن همه چيز را به هم مي ريزد. مسعود ده نمکي:ده نمکي ساخت فيلمي در مذمت قاچاق فيلمهاي سينماي ايران را آغاز مي کند، اما در ميانه کار با صدور پروانه ساخت فيلم «اخراجي هاي2، از ساخت اين فيلم انصراف مي دهد، اما در ميانه کاربه دليل لو رفتن تست گريمهاي اخراجي هاي 2، تصميم مي گيرد تا با ساخت فيلم قبلي با قاچاق فيلم مبارزه کند. فريدون جيراني:اين اثر يک «فيلم در فيلم» است. عادل مشرقي قهرمان هميشگي فيلمهاي جيراني بالاخره به قتل مي رسد و شناسنامه او مهر «باطل شد» مي خورد. روزي در خانه او چند سي دي قاچاق پيدا مي شود که سرنخ حوادث بعدي را رقم مي زند. در زمان نمايش ، فريدون جيراني با انتشار عکس خود بر بيلبوردهاي فيلم حرکت قاچاقچيان را در قاچاق فيلم ناکام مي گذارد. رضا ميرکريمي: فردي که به سينما و علوم ديني علاقه مند است ، تصميم مي گيرد از راههاي عرفاني به مقابله با قاچاق فيلم بپردازد. اما بعد از ناکامي در اين مسير، زندگي تازه اي را در پيش مي گيرد و به جايي مي رود که در آن نه فيلم هست و نه قاچاقچي. او به کوير مرکزي ايران مي رود. داريوش مهرجويي:دختري که در سال آخر رشته فلسفه تحصيل مي کند، براي پايان نامه خود به دنبال تحقيقي درباره چيستي و ماهيت قاچاق سي دي است که با فردي معتاد برخورد مي کند و اين مساله عوالم تازه اي را براي او آشکار مي کند. بهرام بيضايي:ضحاک ماردوش تصميم مي گيرد سي دي قاچاق لبه پرتگاه را به بازار عرضه کند، اما به او خبر مي دهند اين فيلم به دليل مشکلات موجود ميان تهيه کننده و کارگردان ساخته نشده است. اما ضحاک دست بردار نيست و به همين دليل فيلمنامه ساخته نشده را در قالب سي دي به بازار عرضه مي کند. ابراهيم حاتمي کيا: يک جوان بسيجي سي دي قاچاقي مي خرد، اما در دوگانگي ديدن يا نديدن آن دچار استحاله تدريجي مي شود. در اين ميان احتمال حمله امريکا به عراق باعث مي شود او تصميم ديگري بگيرد. ابوالفضل جليلي: يک پسربچه براي ديدن فيلمي ايراني شناسنامه خود را گرو مي گذارد. با مرگ مسوول ويدئوکلوپ بر اثر ايدز، شناسنامه او گم مي شود. او در خيابان متوجه مي شود قيمت سي دي قاچاق از اجاره آن کمتر است و بي جهت شناسنامه خود را گرو گذاشته است. سعيد سهيلي: يک پليس وظيفه شناس به تعقيب يک قاچاقچي سي دي مي پردازد. قاچاقچي با ورود به معاونت سينمايي ، مهندس جعفري جلوه را گروگان مي گيرد، اما با راهنمايي هاي مدير کل اداره نظارت و ارزشيابي دچار تحول مي شود. احمدرضا درويش: با عرضه سي دي قاچاق برنامه شب شيشه اي به بازار آزاد، درويش در پي جمع آوري سي دي برمي آيد. او با ديدن سي دي متوجه مي شود اين کار، ترفند نيروهاي امنيتي اسرائيل براي تخريب چهره او بوده است ؛ چرا که سي دي قاچاق شده مربوط به فيلم «دوئل» است. ايرج قادري:«يک مرد» به نوشتن توبه نامه مشغول مي شود، اما به ناحق سي دي قاچاق فيلمهاي قبلي او در بازار توزيع مي شود و همه برنامه هاي او نقش برآب مي شود. عليرضا داوود نژاد:يک سي دي فروش 3بار ازدواج کرده و بتازگي با 4زن مواجه مي شود که زندگي او را در مسير تازه اي قرار مي دهند. سيد ضيائالدين دري: سفارت انگليس با هدف نابودي سينماي ايران ، سي دي کلاه پهلوي را به شکل غيرقانوني تکثير مي کند، اما بعد معلوم مي شود کيف انگليسي سريال بوده نه فيلم و نقشه توطئه گران نقش برآب مي شود. ابوالقاسم طالبي:داستان اين فيلم درباره فيلمسازي است که به دليل بيماري قلبي نمي تواند فيلمي درباره قاچاق فيلمهاي ايراني بسازد. رخشان بني اعتماد: باران کوثري به دليل اين که به تماشاي سي دي قاچاق اعتياد پيدا کرده ، امکان حضور در فيلم تازه محمدحسين لطيفي را از دست مي دهد، اما مادر تصميم مي گيرد به او کمک کند تا اين اعتياد را ترک کند. قاسم جعفري: 4جوان که از راه حق و عدالت منحرف شده اند، يک سي دي غير مجاز را سرقت مي کنند و به شمال مي روند، اما سي دي باز نمي شود و آنها به جان همديگر مي افتند و يکديگر را کاردي مي کنند. ناصر تقوايي: ساخت فيلم در ميانه کار به دلايل نامعلوم متوقف مي شود. کمال تبريزي :مردي خود را سي دي فروش جا مي زند، اما در انتهاي داستان مي فهميم....است سيروس مقدم: با ورود سي دي قاچاق يکي از اعضاي خانواده به جمع خانواده ، مناسبات آنها دستخوش تغيير مي شود و اين قصه 90شب کش داده مي شود. جمال شورجه: مردي براي تهيه سي دي غير مجاز به بيرون از خانه مراجعه مي کند، اما با کمال تعجب ديگر بساط سي دي قاچاق برچيده شده و همه چيز خوب و زيباست. فرج الله سلحشور: زني به نام زليخا تحت تاثير تماشاي سي دي قاچاق.... مجيد مجيدي: به دليل حساسيت قصه ، خلاصه داستاني از فيلم به نشريات اعلام نمي شود و فقط يک خط ديالوگ اعلام مي شود: بابا چرا ديگه من نمي بينم؟ از من مي پرسي؟ از بس فيلم قاچاق ديدي!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]