تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):چه چيز مانع مى شود كه هر گاه بر يكى از شما غم و اندوه دنيايى رسيد، وضو بگيرد و به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833257611




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

افسردگي، ريشه ها و چاره ها


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
افسردگي، ريشه ها و چاره ها
افسردگي، ريشه ها و چاره ها نويسنده: جواد محدثي وقتي گل و گياه افسرده مي شود، يعني رنگ و بو و طراوت و شادابي خود را از دست مي دهد، ديگر ثمر نمي دهد، و پيوسته رو به زردي و سستي مي رود تا خشک و نابود شود.وقتي هم انساني افسرده مي شود، يعني نشاط زندگي، انگيزه ي تلاش، اميد به آينده، بالندگي و رشد فکري و اجتماعي را از دست مي دهد، روز به روز منزوي تر مي شود. به همين بدبين مي گردد، از حضور در مجامع و محافل و ميهماني ها و مراسم طفره مي رود، دستش به سوي هيچ تلاشي دراز نمي شود، خود را موجودي بي خاصيت و زندگي را تلاشي عبث مي شمرد و در نهايت، دچار نوعي «مرگ تدريجي» مي گردد.باور کنيم که «افسردگي»، يک عارضه ي نامطلوب و ضعف روح و روان و فاصله گرفتن از فطرت سالم است، هيچ افتخار و امتياز نيست، پس «پز دادن» هم ندارد و نشانه ي کلاس داشتن نيست! آنچه گل و گياه را افسرده و پژمرده مي سازد، يا نرسيدن آب و نور و حرارت کافي است، يا نامناسب بودن خاک و محيط و بستر رشد و رويش است، و يا همجواري با علف هاي هرزه و آفت هاي مانع رشد.آنچه هم انسان را افسرده مي کند، يا خشک شدن چشمه ي عقل و خرد، يا جمود کانون عواطف، يا فاصله گرفتن از معرفت ها و شناخت هاي احيا گر جان و دل، يا نداشتن توکل و اميد، و يا همنشيني با انسان هاي افسرده و دل مرده و فاقد انگيزه است.آن «روحيه»، پيامد اين «ريشه» است و آن ويژگي ها محصول اين حالات و عوارض فکري، روحي و رفتاري است.ريشه هاالف. همدمي با افسردگانانسان، موجودي اثرپذير است. همان گونه که انس و الفت و همنشيني با افراد شجاع و ترسو، بخشنده و بخيل، اميدوار و مأيوس، زرنگ و تنبل، در شجاعت و ترس و بخشندگي و بخل و اميد و يأس و زرنگي و تنبلي او اثر مي گذارد، همدمي با افسرده حالان هم، پژمرده حال و افسرده اش مي سازد. «افسرده دل، افسرده کند انجمني را». چرا در دوره ي جنگ و حالت جنگي، سرباز فراري از ميدان را «محاکمه ي صحرايي» مي کنند و تنبيه و گاهي اعدام مي کنند؟ چون فرار يک نفر از جنگ، گاهي روحيه ي يک سپاه را خراب مي کند و آنان را هم دچار ترس و از دست دادن روحيه ي مقاومت مي سازد. کساني هم که با افراد بي روحيه و افسرده، مأنوس و رفيق باشند و حشر و نشر داشته باشند، همان روحيات را پيدا مي کنند.تا نيايد غم و نکاهد عمرروي غمگين و روي مرده مبينتا نگردد دل تو افسردهچهره ي مردم فسرده مبين.ب. بي کاري کسي که وقتش پر است و کار و مشغله دارد، حس «مفيد بودن» دارد؛ اما آن که کاري و اشتغالي ندارد، چه بازنشسته ي بي کار باشد، چه جواني که در پي کار و شغل مي گردد و نمي بايد، چه حتي خانه داري که وقت خالي او، عامل افکار و توهمات و خيالاتي مي شود که به افسردگي مي انجامد، چنين کسي احساس مي کند که وجودش بي ثمر و بي خاصيت است و عمرش به بطالت مي گذرد و زندگي کردنش بيهوده است و ... نتيجه؟ احساس افسردگي!کسي که با احساس سرخوردگي از زندگي، چنين مي گويد:ما که بوديم؟ رود پر جوشيپي دريا به جستجو رفتهليک در کام ريگ زاري خشکنيمه راه، ناگهان فرو رفته.ناچار اين احساس و نگاه به زندگي، افسرده اش مي سازد و انگيزه و اميد را از وي مي گيرد.ج . فقدان اميدکسي که اميد و عشق به زندگي نداشته باشد و براي اين سؤال که «براي چه زنده هستم و چرا زندگي مي کنم؟» پاسخي روشن و قانع کننده نداشته يا نيافته باشد، دچار افسردگي روحي خواهد شد.بعضي ها از طريق خواندن آثار برخي نويسندگان پوچ گرا، به پوچي مي رسند و زندگي را بي معنا و بي تفسير مي شناسند و مثلا مي گويند: هيچ نه انگيزه اي، که هيچم، پوچمهيچ نه انديشه اي، که سنگم، چوبمهم سفر قصه هاي تلخ غريبمرهگذر کوچه هاي تنگ غروبم.اگر اينان دچار افسردگي نشوند، جاي شگفتي است! نوميدي، کشنده ترين سم براي يک انسان است. به تعبير حضرت علي (ع): «نوميدي، صاحبش را مي کشد». (1) نيز اين کلام حکمت آميز از آن پيشوا: «تلخي ها و گزينش هاي نابودي، از آن کسي است که ناکام و نااميد باشد». (2)د. بي اعتقادي به معادکسي که زندگي خود را در ميان دو نيستي ببيند و پندارد که «نبوده است» و «نيست خواهد شد»، و مرگ را پايان خط بداند و آن سوي ديوار مرگ، به حقيقتي باور نداشته باشد، از تحليل درست زندگي ناتوان خواهد شد و چون هر لحظه از عمرش را گامي به سوي آن «عدم» مي بيند، رفته رفته، نشاط زندگي را از دست خواهد داد، مثل شمعي که رو به خاموشي است و برفي که در حال آب شدن و چشمه اي که در حال خشک شدن است.اين تصور که: «من دارم تمام مي شوم و نيست مي گردم»، او را پيش از مرگ، مي کشد و مرگ او همان «افسردگي» است.هـ . ضربه هاي روحيحوادث، مصيبت ها، فوت عزيزان و مرگ دوستان، شکست در عشق و درس و شغل و زندگي، احساس بي پناهي و نداشتن هم زبان، همدم، همفکر، همراه، تکيه گاه، غمخوار، دوست و ... ضربه هاي روحي اي است که گاهي نشاط و اميد زيستن را از افراد مي گيرد.اگر حادثه ديدگان، به درک فلسفه ي بلايا نرسيده باشند و از فراز و نشيب هاي زندگي، تحليل منطقي و قابل قبولي نداشته باشند، در مقابل اين ضربه ها از پا در مي آيند و مقاومت خود را از دست مي دهند.و. کمبود محبتبعضي ها دچار کمبود محبت مي شوند، احساس مي کنند که جايي در دل افراد ندارند و در خانواده و نزد فاميل و دوستان، از موقعيت مناسب برخوردار نيستند. اين نيز ضربه ي روحي ديگري است. شايد هم رفتار نسنجيده ي ديگران با فرد، عامل پيدايش اين حس شده باشد.ز. غصه هاي بي جابعضي هم دچار اندوه و غصه براي چيزهايي اند که يا ارزش غصه خوردن ندارد، يا درباره ي آنها کاري از دست انسان بر نمي آيد و اندوه و غصه، راهگشا نيست. اين خود خوري ها و حسرت ها و اندوه ها توان سوز است. به فرموده ي علي (ع): «اندوه، روح و جان را در هم مي فشرد و طومار انبساط و نشاط را در هم مي پيچد». (3)و در سخن ديگر فرموده است:«غصه، بدن را ذوب مي کند». (4)اينها و نمونه هايي از اين دست را مي توان ريشه هاي بروز افسردگي دانست. اما درمان:چاره هااگر گفته اند: «شناخت درد، نيمي از درمان است»، درست است. و اگر بگوييم: شناخت ريشه ها نيمي از چاره هاست نيز گزاف نگفته ايم. هر چند با شناختي که از «ريشه ها» به دست آمد، خود به خود، راه حل و درمان ها به صورت مشخص، مفيد است. از اين رو مي توان بخشي از درمان هاي افسردگي را به صورت زير برشمرد:1. همنشيني و دوستي با انسان هاي با ايمان، با نشاط، اميدوار و انگيزه.2. تقويت شناخت خود از «فلسفه ي حيات» و تحليل درست از زندگي.3. توکل داشتن بر خدا و او را تکيه گاه خود در مشکلات و رنج ها قرار دادن.4. قرار دادن «معاد» در چشم انداز زندگي و باز کرد حسابي براي مرحله ي پس از مرگ و تقويت اين اعتقاد که ميوه ي باغ زندگي را در نشأه ي آخرت بايد چيد و منزلگاه اصلي «سراي جاويد» است و هر نفس و هر گام، ما را به آن «هدف»، نزديک تر مي سازد.5. بهره گيري از دعا، توسل، نيايش و تقويت رابطه ي معنوي با خدا و عبادت کردن و حضور بيشتر در مسجدها و محافل ديني و مجالس با حال اخلاقي و مذهبي.6. خدا را راهگشا در نهايت همه ي بن بست ها ديدن، يعني اصلا به «بن بست» عقيده نداشتن و خدا را همدم و ياور و پشتبيان و سامان دهنده ي امور ديدن. در دعاي مکارم الاخلاق، از حضرت سجاد (ع) چنين مي خوانيم:«خداوندا! اگر محزون شدم، تو تکيه گاه مني و اگر محروم گردم، تو امداد مني؛ اگر دچار حادثه اي شوم، تو پناه مني؛ آنچه را از دست دهم تو جايگزين مي سازي و آنچه خراب و تباه شود، تو اصلاح و بازسازي اش مي کني و هر چه را نپسندي تغيير مي دهي...» (5)7. آفت ها، مصيبت ها و حوادث را، «آزمايش الهي» دانستن و آنها را موجب برخورداري از پاداش خدا ديدن و بر آنها «صبر» کردن و صبوري را يک فضيلت بزرگ شمردن.8. نسبت به آنچه قدرت تغييرش را نداريم، تسليم بودن و رضايت داشتن، و نسبت به آنچه قدرت تغييرش را داريم، شجاعت اقدام داشتن، و فرق ميان اين دو مورد را باز شناختن.9. پرهيز از غصه و اندوه خوردن بر امور ناچيز و بي ارزش، بويژه آن جا که غصه و غم، هيچ مشکلي را حل نمي کند. خود را آماده ي ساختن براي آن که ناملايمات زندگي را در خود حل کنيم و در مصاف با مشکلات، از پا در نياييم و شاکر باشيم که وضع، بدتر از اين نيست.روزي اگر غمي رسدت، تنگ دل مباشرو، شکر کن مباد از بد، بتر شوداي دل! صبور باش و مخور غم که عاقبتاين شام، صبح گردد و اين شب، سحر شود.10. شکست ها را نردبان ترقي و پيروزي ساختن و با الهام و درس گرفتن از ناکامي ها و شناخت رمز و راز يک شکست، آن را به عاملي براي رشد، تبديل ساختن.11. داشتن دفتري براي ثبت و ضبط موفقيت ها، کاميابي ها، و نقاط مثبت و اميدبخش در زندگي.12. داشتن آلبومي و دفتري براي نوشتن و نگه داشتن عکس ها، تابلوها، خط نوشته ها، اشعار و سخنان اميد بخش و انگيزه آفرين و تداعي کننده ي نقاط قوت و نشاط در زندگي.13. رفتن به مسافرت، ورزش و تفريحات سالم، شرکت در برنامه هاي جمعي، ديد و بازديدهاي دوستانه يا خانوادگي.14. نظم دادن به زندگي و سليقه دادن به اتاق و محل کار و لوازم منزل و وسايل مورد استفاده.15. پرهيز از بي کاري، به هر نحوي خود را به کار مشغول ساختن، نوشتن، تعليم، جلسه گذاشتن، تربيت نيرو، کارهاي دستي، مشغوليات ذهني، مطالعه ي کتاب هاي مفيد و قصه هاي نشاط آور و اميدبخش.16. مطالعه ي قرآن و مواعظ و حکمت ها؛ چرا که به فرموده ي حضرت رسول (ص): «روشني اين دل ها، ياد خدا و تلاوت قرآن است». (6) در سخنان حضرت علي (ع) نيز آمده است: «دلت را با موعظه، زنده بساز». (7) اينها نشان مي دهد که حيات و نشاط دل و جان، در سايه ي معنويات و پند و حکمت و تلاوت و عبادت خداست. 17. نگاه مثبت به زندگي داشتن و پرهيز از هر چه که تيره نمايي مي کند و جهان و زندگي را از چشم ما مي اندازد و پوچي را القا مي کند.مجموعه ي اين نکته ها و دل را آکنده از «اميد» ساختن و بهره گيري از «دعا» و حضور بيشتر در «جمع» و بر لطف الهي «توکل» داشتن و «سعادت اخروي» را در چشم انداز خود قرار دادن و با کار و تلاش، خود را به موجودي «مثمر ثمر» و «مفيد براي جامعه» تبديل کردن، مي توان از افسردگي رست و با نشاط و شادابي زيست و از زندگي لذت برد.پي نوشت : 1. غرر الحکم، ج 7، ص 431.2. همان جا.3. همان، ج 2، ص 114.4. همان، ج 1، ص 260.5. صحيفه ي سجاديه، دعاي بيستم.6. ميزان الحکمه، ح 17052.7. نهج البلاغه، نامه ي 31.منبع: نشريه ي حديث زندگي
#پزشکی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 523]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


پزشکی و سلامت

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن