تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):كسى از شما موهاى سبيل و موهاى زير بغل و موى زير شكم خود را بلند نكند؛ چرا كه شيطان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805464126




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درس بیست و سوم داستان نویسی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: درس بیست و سوم داستان نویسیبیست و دو درس پیشین 82- شخصیت‏ها همیشه نمی‏توانند منظور خود را به وضوح بیان کنند
درس بیست و سوم داستان نویسی
نویسنده داستان را نمی‏نویسد تا خود تجربه‏ای بیندوزد یا شخصیت‏های داستان تجربه‏ای کسب کنند بلکه داستان را می‏نویسد تا خواننده تجربه هایی کسب کند. به همین دلیل هم همیشه باید باهوش‏تر و آگاه‏تر از شخصیت‏ها باشد. در غیر این صورت نمی‏تواند در واقع لزوم به آنها کمک کند.بهتر است نویسنده در همان ابتدای رمان (و در صورت امکان در همان فصل اول) از این شیوه فنی استفاده کند: شخصیت اصلی را در موقعیت حساسی قرار دهد تا به نکته عمیقی از زندگی خودش یا شخصیت‏های دیگر پی ببرد، اما نتواند هوشیارانه و به وضوح آن را بیان کند. ممکن است این ادراک، درون نگری بسیار عمیقی باشد و شخصیت به دلیل ضعف زبانی و یا ناتوانی ذهنی در فرمول‏بندی آن، نتواند آن را بدل به درون‏بینی‏یی کند که باعث تعمیق اداراکش شود. به همین دلیل هم نویسنده‏ باید در این لحظات حساس جای شخصیت را بگیرد.داستان: زوجی شوربخت تصمیم می‏گیرند به جای طلاق، کاری کنند تا زندگی‏شان شیرین شود.نویسنده برای اینکه شخصیت‏ها دچار مکاشفه‏ای قوی، غافلگیر کننده یا تکان دهنده شوند، آنها را در وضعیت‏های دشواری قرار می‏‏دهد.مثال: زن با کاردی در دست بالا سر شوهرش ایستاده است. مرد ناگهان از خواب می‏پرد و می‏گوید: «آه، خدای من، می‏خواهد مرا بکشد. نه به خاطر معشوقه‏ای دیگر، بلکه به خاطر اینکه فکر می‏کند ژن بی‏رنگی مو و پوست و چشم من به فرزندانم می‏رسد.»در این حالت شخصیت‏ها نیز تعمداً رشد ذهنی و ذاتی محدودی دارند. اگر شخصیت‏ها موقع شروع رمان همان باشند که در آخر داستان هستند، حوادث نمایشی وابداعی نویسنده نیز نمی‏تواند آنها را تغییر دهد. گاهی اوقات نویسنده به دلایل زیر عمداً ادراک آگاهانه شخصیت را محدود می‏کند (که البته این نکته را به خواننده نیز می‏گوید):1- اگر شخصیتی نکته عمیقی را درباره شخصیت خویش یا دیگران درک کند که با سطح فکر محدودش نمی‏خواند، خواننده وجود شخصیت را باور نخواهد کرد (مثلاً راننده کامیون زباله زیر دیپلم، نمی‏تواند قاضی فدرال را در مورد دعوی افترایی راهنمایی کند؛ چون کسی وجود چنین شخصیتی را باور نمی‏کند). اگر شخصیت همیشه آنچه را که دریافت می‏کند کاملاً درک کند، دیگر خواننده و شخصیت موقع دریافت، غافلگیر نمی‏شوند. در حالی که قسمت عمده درگیری از بدفهمی وی ناشی می‏شود و وقتی که شخصیت چیزی را درک کرد، درگیری حل و رفع می‏شود.2- اغلب هنگامی که شخصیت دچار مکاشفه عمیق عاطفی- که احتمالاً زندگی‏اش را تغییر می‏دهد- می‏شود، در تب و تابی شدید است. به همین جهت نویسنده که تمرکز ذهنی بیشتری دارد، روشن‏تر و منظم‏تر از شخصیت می‏تواند آن را بیان کند و خواننده مکاشفه را واضح‏تر درک می‏کند.مثال: زک به تندی به مارج گفت: «دیر می‏رسیم به جشن‏ها!» و از اتاق خواب بیرون آمد. سیگاری روشن کرد تا آرامش پیدا کند. و چون هیچ‏وقت قبول نکرده بود که از بوی عطر زنش متنفر است و وقتی زنش آرایش می‏کند انگار نقاب مردگان را به صورت زده است و او دچار اشمئزاز می‏شود، فکر می‏کرد هنوز عاشق اوست. هنوز نفهمیده بود که چون احساس می‏کند دو رو و سازشکار است، همیشه عصبانی است. خواننده چیزی را که روی کاغذ نیامده درک نمی‏کند.
درس بیست و سوم داستان نویسی
اگر شخصیت در لحظه‏ای حساس، به نکته‏ای پر معنی پی ببرد، اما به دلیل اینکه نمی‏تواند آن را بیان کند، این نکته روی کاغذ نیاید، می‏توان گفت که آن ادراک اطلا وجود ندارد. به همین دلیل هم در صورتی که بعداً رفتار شخصیت تغییر کند، خواننده آن را درک یا باور نمی‏کند. ضمن اینکه دلیل این تغییر را نیز- که در داستان نیامده- نمی‏فهمد.اگر شخصیت محیط پیرامونش را نبیند، معنی‏اش این نیست که آن محیط وجود ندارد. باید هر چه را که شخصیت نمی‏بیند اما در صحنه داستان مهم است، توصیف کرد، چون خواننده باید آن را ببیند، در غیر این صورت دیگر واقعیت محیط پیرامون شخصیت برای خواننده وجود ندارد. به همین ترتیب اگر شخصیت نتواند ادراک‏هایی را که رفتارش را تغییر داده است تشریح کند، نویسنده باید آنها را باید خواننده توضیح دهد. والاً تغییر رفتار شخصیت منطقی نیست.نویسنده باید در همان فصل اول از فن تبیین ادراک‏های شخصیت استفاده کند. و وقتی توضیحات وی (نوسینده) در فصول بعد نیز ادامه یافت، خواننده از این اطلاعات تازه راجع به شخصیت، استقبال می‏کند. 83- جلسه نویسندگان خود را با دقت انتخاب کنیدجلسه نویسندگان نباید نوازشکده باشد و نویسنده نباید به جلسه برود تا دائم تملقش را بگویند و او را بستایند.به علاوه این جلسه نباید میدان رویارویی‏های روانی شود و در آن هر یک از نویسندگان همچون روانکاران، شخصیت دیگر نویسندگان را ارزیابی کنند. فقط نوشته مهم است. و تحلیل انتقادی شخصیت دیگران جز اتلاف وقت و نیرو سود دیگری ندارد.و باز جلسه نباید محل درد دل شود و نویسندگان آشفتگی‏های روحی، ترس‏ها، عصبانیت‏ها و مبارزات اجتماعی خود را به جلسه بیاورند. این گونه جلسات فایده چندانی ندارد، چرا که نویسندگان در جلسه حاضر می‏شوند تا چیزی از یکدیگر بیاموزند، نه اینکه انبوهی از غم و غصه‏هایشان را بر سرهم آوار کنند.اگر شخصیت در لحظه‏ای حساس، به نکته‏ای پر معنی پی ببرد، اما به دلیل اینکه نمی‏تواند آن را بیان کند، این نکته روی کاغذ نیاید، می‏توان گفت که آن ادراک اطلا وجود ندارد. به همین دلیل هم در صورتی که بعداً رفتار شخصیت تغییر کند، خواننده آن را درک یا باور نمی‏کند. برای خوشآمد نویسندگان دیگر نیز نباید نوشت. نویسنده معمولاً بعد از چند هفته می‏فهمد که نویسنده‏های دیگر از چه نوشته‏هایی خوششان و نیز بدشان می‏آید. تلاش برای گرفتن تاییدیه از دیگر اعضای جلسه، باعث پیشرفت نویسنده نمی‏شود. رای نهایی خود نویسنده مهم است.اگر رئیس جلسه نویسندگان، نویسنده‏ای حرفه‏ای یا نیمه حرفه‏ای است، نویسندگان دیگر باید مراقب باشند تا مبادا همه نوشته‏ها را طبق سلیقه رئیس جلسه نقد و بررسی کنند.نباید استعداد ویژه، منحصر به فرد و والای شخص نویسنده، قالب خاصی بگیرد. تنها چیز مهم دید شخصی و استثنایی نویسنده است که وی باید همواره آن را حفظ کند. 84- رمان دو قسمتیاگر بتوان رمانی را بر اساس ساختار غیر مرسوم رمان دو قسمتی نوشت، حاصل کار اثر بسیار موفقیت‏آمیزی خواهد شد. در رمان دو قسمتی، دو شخصیت اصلی بیشتر وجود ندارد و بقیه شخصیت‏ها فرعی هستند و صرفاً نقش خاصی را در رمان ایفا می‏کنند. یکی از شخصیت‏های اصلی، رمان را شروع می‏کند، ولی در نیمه دوم رمان، شخصیت بعدی جانشین او می‏شود و بقیه رمان را تعریف می‏کند. زمان رمان هم می‏تواند حال یا گذشته باشد.داستان: دو خواهر مسن: کلارا و اتل که دهه نودسالگی از عمرشان را پشت سر می‏گذارند، در خانه سالمندان زندگی می‏کنند. قسمت عمده رمان شرح خاطرات آنهاست که در حقیقت شخصیت واقعی آنها را افشا می‏کند.نیمه اول رمان، عمدتا داستان کلارا را بازگو و خواهر  وی نیز نقش مهمی در آن ایفا می‏کند. داستان، بزرگ شدن، فارغ‏التحصیلی، ازدواج و بچه‏دار شدن آنها را تصویر می‏کند. اما وقتی آنها به سن 45 سالگی می‏رسند، تغییری ناگهانی و غافلگیر کننده در داستان رخ می‏دهد. نویسنده زاویه دید کلارا را کنار می‏گذارد و زاویه دید اتل را جانشین آن می‏کند.اتل شکل دیگر داستان را بازگو می‏کند. گو اینکه کلارا در این نیمه (دوم) رمان، نقش مهمی دارد. داستان، زندگی دو خواهر را از سن 45 سالگی تاکنون تصویر می‏کند: والدین آنها می‏میرند، بچه‏هایشان ازدواج می‏کنند و آنها نوه‏دار می‏شوند. و بعد شوهرانشان می‏میرند، آنها پیر می‏شوند و به خانه سالمندان نقل مکان می‏کنند.دو رمان برجسته مامور مالیات جان فاولز و سوء‏تفاهم صد دلاری رابرت گروور براساس این ساختار نوشته شده است.فایده این ساختار آن است که وقتی  خواننده از زاویه دید اول خسته می‏شود، همان داستان را از زاویه دید دیگری می‏خواند. البته این سخن بدان معنی نیست که شخصیت اول دیگر چیزی برای گفتن ندارد یا کاری نمانده تا انجام دهد، بلکه زاویه دید جدید همچون غذایی مقوی است و در نیمه دوم داستان جان تازه‏ای می‏دمد. به علاوه زاویه  دید دوم به برخی از وجوه داستان که زاویه دید اول نپرداخته نیز می‏پردازد. و چون هر زاویه دیدی سرعت، وزن (ریتم) و دید خاص خود را دارد، تنوع زیادی در درون‏نگری‏ها، ادراکات و حوادث داستان ایجاد می‏شود.ادامه دارد... منبع: کتاب «درس هایی درباره داستان نویسی»- لئونارد بیشاپ/مترجم: محسن سلیمانیتنظیم برای تبیان:زهره سمیعی 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 367]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن